پرسش :
چه نشانه هايي مبني بر الهي بودن قرآن وجود دارد؟ چگونه ميتوان ثابت نمود كه قرآن از جانب پروردگار است؟
پاسخ :
در مورد پرسش شما دو رويكرد وجود دارد. در مورد قرآن انديشمندان اسلامي بر اين عقيدهاند كه وحي الهي است و انديشه و فرهنگ و الفاظ بشري در پديد آمدن آن دخالتي نداشته است.
در دنياي غرب اكثر متفكران غربي برخلاف متفكران اسلامي معتقدند كه كتب مقدس مسيحيان و يهوديان يعني تورات و انجيل الفاظ خداوند نبوده، حتي الفاظ پيامبران يعني حضرت موسي و حضرت عيسي نميباشند، بلكه پيروان اين دو پيامبر، اين كتب رانوشتهاند.
توماس ميشل در اين مورد ميگويد:
"مسيحيان معتقدند كه خداوند كتابهاي مقدس را به وسيله مؤلفان بشري نوشته است اين افراد مانند ديگر انسانها با محدوديتهاي زبان و تنگناهاي علمي دست به گريبان بودهاند. اصولاً مسيحيان نميگويند كه خدا كتابهاي مقدس را بر مؤلفان بشري املا كرده، بلكه معتقدند كه او به ايشان قدرت بيان پيام الهي به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگي ويژه هر يك را داده است.
اقليتي بسيار ناچيز از مسيحيان گمان ميكنند كتابهاي مقدس با همين الفاظ، از طرف خدا بر پيامبر نازل شدهاند".(1)
اعتقاد "توماس ميشل" مختص به وي نبوده و اكثر متفكران غربي به اين امر اذعان دارند، به عنوان مثال "جان بي. ناس" به اين مسئله معتقد بوده و آن را در كتاب خود مطرح مينمايد.(2)
صرف پذيرفتن اين امر كه كتب مقدس مسيحيت الفاظ بشري است، مستلزم آن نيست كه كتب ديني همه اديان، الفاظي بشري باشند. به ديگر سخن: وجود چند كتاب مقدس مانند تورات و انجيل كه الفاظي بشري هستند، موجب آن نميشود كه با تعميم نا به جا و مغالطهآميز نتيجه گرفته شود كه هر كتاب مقدسي، الفاظ بشري است.
تمام پيامبران اولوالعزم و از جمله حضرت موسي و عيسي داراي كتاب آسماني بودند كه وحي و الفاظ الهي بود اما پس از ايشان اين كتب و شريعتشان مورد تحريف واقع شده.
افراد زيادي سبب تحريف در دين مسيحيت شدهاند و يكي از شخصيتهاي برجسته مسيحيت كه به اعتراف نويسندگان مسيحي سبب تحريف دين مسيحيت شده است "پولس" ميباشد.(3)
در مورد قرآن هيچ مانع برون ديني در پذيرش ادعاي اين كه قرآن، الفاظ الهي بوده و پيامبر اسلام و ديگر انسانها در تكوين آن دخالتي نداشتهاند، وجود ندارد.
از جهت درون ديني قرآن و روايات پيامبر اكرم و ائمه هدي(ع) به صورت صريح و آشكار بشري بودن قرآن را با تأكيدهاي بسيار و به صورتهاي گوناگون نفي نموده و بيان كردهاند كه قرآن وحي الهي و الفاظ غير بشري است.
در ذيل به برخي از اين آيات اشاره ميكنيم:
خداوند در آيات متعددي منكران الهي بودن قرآن را به مبارزه دعوت ميكند، يعني از آنها ميخواهد اگر قرآن را از ناحيه بشر ميدانند، آنان نيز چنين قرآني و دست كم يك سوره مثل سورههاي قرآن را بياورند.
خداوند ميفرمايد: "اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به ياري طلبند، نميتوانند همانند قرآن را بياورند."(4) از اين طريق، غير بشري بودن قرآن را ثابت مينمايد.
در سوره مباركه هود، تحدي به ده سوره از سورههاي قرآن شده است و ميفرمايد:
"اگر راست ميگوييد (كه قرآن ساخته دست بشر است) شما هم ده سوره همانند اين قرآن را بياوريد".(5)
در سوره مباركه يونس تحدي به يك سوره از قرآن شده ميفرمايد: "اگر راست ميگوييد، يك سوره همانند آن را بياوريد".(6)
در آيات متعدد بر اين نكته اشاره شده كه پيامبر در تكوين قرآن و الفاظ آن دخالتي نداشته است:
أ) در بعضي از آيات خداوند براي اثبات اين كه پيامبر در تكوين قرآن دخالتي نداشته و الفاظ قرآن الهي است، به سابقه پيامبر(ص) و شخصيت حضرت ميان مردم همان عصر اشاره ميكند و ميفرمايد: "تو نوشتن و نيز خواندن را نميدانستي، پس چگونه ميتوانستي اين آيات را بياوري؟!".(7)
از نظر تاريخي ثابت شده است كه پيامبر پيش از آوردن قرآن و قبل از وحي الهي، خواندن و نوشتن نميدانست و هيچ نوشته يا سخني كه همانند قرآن باشد، از او وجود ندارد، سپس به يكباره (از زمان نزول وحي) سخناني فوق درك بشري با همه حقايق معنوي و اعجاز لفظي و بياني توسط او ابلاغ ميشود.
ب) خداوند دسته ديگري از آيات وحي و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتي اراده رسول خدا معرفي نموده و به خودش مستند ميسازد و ميفرمايد:
"اي رسول! به هنگام دريافت وحي زبان خويش را حركت مده تا بر خواندن آن شتاب كني.
جمع كردن آن و خواندنش بر ما است. پس از آن كه ما خوانديم، تو خواندن آن را دنبال كن".(8)
اگر محتواي قرآن محصول تراوشهاي فكري و تجديد و تلاشهاي سياسي اجتماعي پيامبر بود، آيا توصيه در آيات فوق معنا ميداد؟ آيا پيامبر به خودش ميگويد قبل از اين كه قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حركت مده و قبل از اين كه وحي قرآن تمام شود، عجله نكن. صريح اين آيات، چنين برداشت را باطل ميشمارد.
قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام و دليل نبوت و راستگويي پيامبر اسلام است، يعني دليل اعتبار اسلام است و اعجاز آن از جهات گوناگون قابل اثبات است. از نظر اعجاز لفظي، سبك بيان، اسلوب و آهنگ كه اين مورد بيشتر براي عرب زبانان قابل فهم است. از نظر غناي معنايي و مفهومي و اعجاز آن. در قرآن علوم مختلف بيان شده است كه در اين ميان علوم انساني به جهت هدف قرآني كه رساندن انسانها به سعادت و كمال است، چشمگيرتر است. ارزشهاي اخلاقي ارزشمند و متعالي، حقوق، سياست، اقتصاد، تاريخ، اعتقادات و... در عين حال كه قرآن كتابي نوشته شده در يك علم خاص نيست، بسياري از حقايق و اصول مربوط به علوم بشري را دارا ميباشد. براي فهم چنين مواردي به خصوص بيان آنها براي پيروان ساير اديان كافي است مقايسهاي بين قرآن و ديگر كتابهاي آسماني در زمينههاي مختلف به عمل آيد. توحيد و يكتاپرستي در آيات در بالاترين مرتبه خود بيان شده است.
در آيات قرآني، عاليترين معاني و مفاهيم براي رسيدن به مقام كشف و شهود بيان شده. خدايي كه در همه جا حضور دارد. از رگ گردن به انسان نزديكتر است. از تمام اسرار درون انسان آگاهي دارد. به هر جا بنگريم او را مشاهده ميكنيم كه آيات فراوان در اين زمينه وجود دارد گسترش مكاتب عرفاني در جهان اسلام و معاني بسيار دقيق و عميقي كه از عرفان اسلامي در اين زمينه به دست ما رسيده الهام گرفته از همين آيات است.
اعجاز علمي قرآن در قرنهاي اخير بين مفسران جايگاه ويژهاي يافته است. چون علوم تجربي تكامل يافت و رشد سريع نمود، رازهاي علمي قرآن را آشكار كرد. اين درحالي بود كه كتاب مقدس "تورات و انجيل" هر روز با پيشرفت علوم، عقب نشيني كرد و تحريفات آن آشكار شد. از اين رو مفسران در موارد متعدد به اعجاز علمي قرآن (آياتي كه از قوانين و يافتههاي علمي بشر در چندين قرن بعد خبر ميدهد) اشاره كردهاند(9)، حتي دانشمندان اروپايي به ابعاد علمي قرآن اعتراف دارند، براي مثال "لوراواكيسا واگليوي" استاد دانشگاه ناپل ميگويد "ما در اين كتاب گنجيهها و ذخايري از علوم ميبينيم كه فوق استعداد و ظرفيت باهوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان، قويترين رجال سياست و قانون است و به دليل اين جهات است كه قرآن نميتواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمند باشد".(10)
مقصود از معجزه علمي بودن قرآن آياتي است كه بدين صورت باشد:
1 - رازگويي علمي باشد، يعني مطلب علمي را كه قبل از نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته، بيان كند، به طوري كه مدتها بعد از نزول آيه مطلب علمي كشف شود و اين مسأله علمي طوري باشد كه با وسايل عادي كه در اختيار بشر عصر نزول بود، قابل كشف نباشد.
2 - اخبار غيبي در مورد وقوع حوادث طبيعي و جريانات تاريخي باشد كه در هنگام نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن، همان خبر واقع شود و اين خبر طوري باشد كه به وسيله وسايل عادي قابل پيش بيني نباشد.
پس اگر مطلبي را قرآن خبر داده كه قبلاً در كتابهاي آسماني گذشته به آن اشاره شده و يا در مراكز علمي يونان و ايران و... در لا به لاي كتابهاي علمي و آراي دانشمندان آمده، و يا مطلبي باشد كه طبيعتاً و به صورت غريزي قابل فهم است، اين امور معجزه علمي محسوب نميشود.(11)
قرآن كشفيات مهم علوم جديد از قبيل كرويت زمين، نظريه خورشيد مركزي، حركت زمين،(12) گرده افشان گياهان(13) و... را تأييد كرده است.
اگر بخواهيم درباره تمام آياتي كه مربوط به اعجاز علمي قرآن است بحث كنيم، سخن طولاني خواهد شد. در قرآن آياتي است كه منطبق با فرضيههاي علوم كيهان شناس، زيستشناسي، رياضي و پزشكي است.
براي نمونه آيه 19 سوره حجر، تركيب خاص نباتات؛ آيه 23 همين سوره، تلقيح ميان نباتات؛ آيه 3 سوره رعد، قانون ازدواج و تعميم آن به عالم نباتات؛ آيه 53 سوره طه، موضوع حركت وضعي و انتقالي زمين؛ آيه 17 سوره رحمن، وجود يك قاره ديگر؛ آيه 4 سوره معارج، اصل كروي بودن زمين را بيان ميكند.
در ذيل به توضيح اجمالي برخي از آيات اشاره ميكنيم.
1 - "والشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم؛خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است. اين تقدير خداوند است".(14)
اين آيه به وضوح حركت مستمر خورشيد را بيان ميكند اما در اين كه منظور از حركت چيست، مفسران بحثهاي فراواني دارند. آخرين و جديدترين تفسير براي آيه همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كردهاند كه خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان به سوي ستاره دوردست "دوگا" در حركت است. عبارت "تجري" تمام اين حركتها و حركتهاي ديگر را كه در آينده كشف خواهد شد بيان ميكند.(15)
2 - "و لا الشمس نبغي لها أن تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون؛ نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب به روز پيش ميگيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند".(16) در آيات 38 و 40 سوره يس براي خورشيد هم حركت جرياني قائل شده و هم دوراني. يك جا ميگويد "والشمس تجري" و در جاي ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك سخن ميگويد: "كل في فلك يسبحون"
آن روز كه اين آيات نازل شد، هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه، اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك (كه اجسامي بلورين و متراكم و در هم همچون طبقات پوست پياز بودند) ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود. در آن روزگار نه ستاره بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي و جرياني خورشيد، اما بعد از فرو ريختن پايههاي فرضيه بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسماني از قيد و بند افلاك بلورين اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه وار به گرد او ميچرخند.
در اين زمان نيز هنوز مفهوم آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت ميداد، روشن نبود تااين كه با پيشرفت علوم امروزه چند نوع حركت براي خورشيد ثابت شد.
حركت وضعي آن به دور خورشيد و حركت طولي آن همراه با منظومه شمسي به سوي نقطه مشخصي از آسمان، حركت دوراني آن همراه مجموعه كهكشاني كه جزئي از آن است و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمي براي آن به ثبوت رسيد.(17)
3 - "اذا السماء النشقت؛در آن هنگام كه آسمان شكافته شود".(18)
در حديثي از اميرمؤمنان در تفسير اين آيه آمده كه منظور از شكافتن آسمان اين است كه آسمانها از كهكشانها جدا ميشود. اين حديث كه از معجزات علمي محسوب ميشود، از حقيقتي پرده بر ميدارد كه در آن زمان هيچ يك از دانشمندان به آن نرسيده بودند. دانشمندان فلكي امروز با مشاهدات نجومي خود و به وسيله تلسكوپهاي عظيم و نيرومند ثابت كردند كه عالَم مجموعهاي از كهكشانها است و هر كهشكان مجموعهاي از منظومهها و ستارگان است. به همين دليل آنها را شهرهاي ستارگان مينامند، كهكشان راه شيري معروف كه با چشم قابل مشاهد است، مجموعه عظيم و دايره مانندي از همين منظومهها و ستارگان است.
حضرت امام علي(ع) ميفرمايند: "در آستانه قيامت اين كواكب را كه مشاهده ميكنيم، از كهشكان جدا ميشود و نظام همگي به هم ميخورد".(19)
پينوشتها:
1 - توماس ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، نشر مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1377، ص 26.
2 - جان. بي. ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ نهم، 1377، ص 623 - 627.
3 - محمد قطب، سكولارها چه ميگويند؟ ترجمه جواد محدثي، نشر مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، بهار 1379، ص 14 - 15.
4 - اسراء (17) آيه 88.
5 - هود (11) آيه 13.
6 - يونس (10) آيه 38.
7 - هود، آيه 13 و يونس، آيه 38.
8 - قيامت (75) آيه 19 - 16.
9 - تفسير نمونه، ج5، ص 435 و ج8، ص227 و ج 10، ص 119 و ج 11، ص 183 و ج 15، ص 586 و...
10 - تفسيرنمونه، ج1، ص 138.
11 - پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، ص 85.
12 - طه (20) آيه 53.
13 - حجر (15) آيه 22.
14 - يس (36) آيه 38.
15 - تفسير نمونه، ج18، ص 381 - 382.
16 - يس، آيه 40.
17 - تفسير نمونه، ج 18، ص 388 و 389.
18 - انشقاق (84) آيه 1.
19 - روح المعاني، ج30، ص 87 ؛ در المنثور، ج6، ص 329، به نقل از تفسير نمونه، ج 26، ص 303 و 304.
eporsesh.com
در مورد پرسش شما دو رويكرد وجود دارد. در مورد قرآن انديشمندان اسلامي بر اين عقيدهاند كه وحي الهي است و انديشه و فرهنگ و الفاظ بشري در پديد آمدن آن دخالتي نداشته است.
در دنياي غرب اكثر متفكران غربي برخلاف متفكران اسلامي معتقدند كه كتب مقدس مسيحيان و يهوديان يعني تورات و انجيل الفاظ خداوند نبوده، حتي الفاظ پيامبران يعني حضرت موسي و حضرت عيسي نميباشند، بلكه پيروان اين دو پيامبر، اين كتب رانوشتهاند.
توماس ميشل در اين مورد ميگويد:
"مسيحيان معتقدند كه خداوند كتابهاي مقدس را به وسيله مؤلفان بشري نوشته است اين افراد مانند ديگر انسانها با محدوديتهاي زبان و تنگناهاي علمي دست به گريبان بودهاند. اصولاً مسيحيان نميگويند كه خدا كتابهاي مقدس را بر مؤلفان بشري املا كرده، بلكه معتقدند كه او به ايشان قدرت بيان پيام الهي به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگي ويژه هر يك را داده است.
اقليتي بسيار ناچيز از مسيحيان گمان ميكنند كتابهاي مقدس با همين الفاظ، از طرف خدا بر پيامبر نازل شدهاند".(1)
اعتقاد "توماس ميشل" مختص به وي نبوده و اكثر متفكران غربي به اين امر اذعان دارند، به عنوان مثال "جان بي. ناس" به اين مسئله معتقد بوده و آن را در كتاب خود مطرح مينمايد.(2)
صرف پذيرفتن اين امر كه كتب مقدس مسيحيت الفاظ بشري است، مستلزم آن نيست كه كتب ديني همه اديان، الفاظي بشري باشند. به ديگر سخن: وجود چند كتاب مقدس مانند تورات و انجيل كه الفاظي بشري هستند، موجب آن نميشود كه با تعميم نا به جا و مغالطهآميز نتيجه گرفته شود كه هر كتاب مقدسي، الفاظ بشري است.
تمام پيامبران اولوالعزم و از جمله حضرت موسي و عيسي داراي كتاب آسماني بودند كه وحي و الفاظ الهي بود اما پس از ايشان اين كتب و شريعتشان مورد تحريف واقع شده.
افراد زيادي سبب تحريف در دين مسيحيت شدهاند و يكي از شخصيتهاي برجسته مسيحيت كه به اعتراف نويسندگان مسيحي سبب تحريف دين مسيحيت شده است "پولس" ميباشد.(3)
در مورد قرآن هيچ مانع برون ديني در پذيرش ادعاي اين كه قرآن، الفاظ الهي بوده و پيامبر اسلام و ديگر انسانها در تكوين آن دخالتي نداشتهاند، وجود ندارد.
از جهت درون ديني قرآن و روايات پيامبر اكرم و ائمه هدي(ع) به صورت صريح و آشكار بشري بودن قرآن را با تأكيدهاي بسيار و به صورتهاي گوناگون نفي نموده و بيان كردهاند كه قرآن وحي الهي و الفاظ غير بشري است.
در ذيل به برخي از اين آيات اشاره ميكنيم:
خداوند در آيات متعددي منكران الهي بودن قرآن را به مبارزه دعوت ميكند، يعني از آنها ميخواهد اگر قرآن را از ناحيه بشر ميدانند، آنان نيز چنين قرآني و دست كم يك سوره مثل سورههاي قرآن را بياورند.
خداوند ميفرمايد: "اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به ياري طلبند، نميتوانند همانند قرآن را بياورند."(4) از اين طريق، غير بشري بودن قرآن را ثابت مينمايد.
در سوره مباركه هود، تحدي به ده سوره از سورههاي قرآن شده است و ميفرمايد:
"اگر راست ميگوييد (كه قرآن ساخته دست بشر است) شما هم ده سوره همانند اين قرآن را بياوريد".(5)
در سوره مباركه يونس تحدي به يك سوره از قرآن شده ميفرمايد: "اگر راست ميگوييد، يك سوره همانند آن را بياوريد".(6)
در آيات متعدد بر اين نكته اشاره شده كه پيامبر در تكوين قرآن و الفاظ آن دخالتي نداشته است:
أ) در بعضي از آيات خداوند براي اثبات اين كه پيامبر در تكوين قرآن دخالتي نداشته و الفاظ قرآن الهي است، به سابقه پيامبر(ص) و شخصيت حضرت ميان مردم همان عصر اشاره ميكند و ميفرمايد: "تو نوشتن و نيز خواندن را نميدانستي، پس چگونه ميتوانستي اين آيات را بياوري؟!".(7)
از نظر تاريخي ثابت شده است كه پيامبر پيش از آوردن قرآن و قبل از وحي الهي، خواندن و نوشتن نميدانست و هيچ نوشته يا سخني كه همانند قرآن باشد، از او وجود ندارد، سپس به يكباره (از زمان نزول وحي) سخناني فوق درك بشري با همه حقايق معنوي و اعجاز لفظي و بياني توسط او ابلاغ ميشود.
ب) خداوند دسته ديگري از آيات وحي و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتي اراده رسول خدا معرفي نموده و به خودش مستند ميسازد و ميفرمايد:
"اي رسول! به هنگام دريافت وحي زبان خويش را حركت مده تا بر خواندن آن شتاب كني.
جمع كردن آن و خواندنش بر ما است. پس از آن كه ما خوانديم، تو خواندن آن را دنبال كن".(8)
اگر محتواي قرآن محصول تراوشهاي فكري و تجديد و تلاشهاي سياسي اجتماعي پيامبر بود، آيا توصيه در آيات فوق معنا ميداد؟ آيا پيامبر به خودش ميگويد قبل از اين كه قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حركت مده و قبل از اين كه وحي قرآن تمام شود، عجله نكن. صريح اين آيات، چنين برداشت را باطل ميشمارد.
قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام و دليل نبوت و راستگويي پيامبر اسلام است، يعني دليل اعتبار اسلام است و اعجاز آن از جهات گوناگون قابل اثبات است. از نظر اعجاز لفظي، سبك بيان، اسلوب و آهنگ كه اين مورد بيشتر براي عرب زبانان قابل فهم است. از نظر غناي معنايي و مفهومي و اعجاز آن. در قرآن علوم مختلف بيان شده است كه در اين ميان علوم انساني به جهت هدف قرآني كه رساندن انسانها به سعادت و كمال است، چشمگيرتر است. ارزشهاي اخلاقي ارزشمند و متعالي، حقوق، سياست، اقتصاد، تاريخ، اعتقادات و... در عين حال كه قرآن كتابي نوشته شده در يك علم خاص نيست، بسياري از حقايق و اصول مربوط به علوم بشري را دارا ميباشد. براي فهم چنين مواردي به خصوص بيان آنها براي پيروان ساير اديان كافي است مقايسهاي بين قرآن و ديگر كتابهاي آسماني در زمينههاي مختلف به عمل آيد. توحيد و يكتاپرستي در آيات در بالاترين مرتبه خود بيان شده است.
در آيات قرآني، عاليترين معاني و مفاهيم براي رسيدن به مقام كشف و شهود بيان شده. خدايي كه در همه جا حضور دارد. از رگ گردن به انسان نزديكتر است. از تمام اسرار درون انسان آگاهي دارد. به هر جا بنگريم او را مشاهده ميكنيم كه آيات فراوان در اين زمينه وجود دارد گسترش مكاتب عرفاني در جهان اسلام و معاني بسيار دقيق و عميقي كه از عرفان اسلامي در اين زمينه به دست ما رسيده الهام گرفته از همين آيات است.
اعجاز علمي قرآن در قرنهاي اخير بين مفسران جايگاه ويژهاي يافته است. چون علوم تجربي تكامل يافت و رشد سريع نمود، رازهاي علمي قرآن را آشكار كرد. اين درحالي بود كه كتاب مقدس "تورات و انجيل" هر روز با پيشرفت علوم، عقب نشيني كرد و تحريفات آن آشكار شد. از اين رو مفسران در موارد متعدد به اعجاز علمي قرآن (آياتي كه از قوانين و يافتههاي علمي بشر در چندين قرن بعد خبر ميدهد) اشاره كردهاند(9)، حتي دانشمندان اروپايي به ابعاد علمي قرآن اعتراف دارند، براي مثال "لوراواكيسا واگليوي" استاد دانشگاه ناپل ميگويد "ما در اين كتاب گنجيهها و ذخايري از علوم ميبينيم كه فوق استعداد و ظرفيت باهوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان، قويترين رجال سياست و قانون است و به دليل اين جهات است كه قرآن نميتواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمند باشد".(10)
مقصود از معجزه علمي بودن قرآن آياتي است كه بدين صورت باشد:
1 - رازگويي علمي باشد، يعني مطلب علمي را كه قبل از نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته، بيان كند، به طوري كه مدتها بعد از نزول آيه مطلب علمي كشف شود و اين مسأله علمي طوري باشد كه با وسايل عادي كه در اختيار بشر عصر نزول بود، قابل كشف نباشد.
2 - اخبار غيبي در مورد وقوع حوادث طبيعي و جريانات تاريخي باشد كه در هنگام نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن، همان خبر واقع شود و اين خبر طوري باشد كه به وسيله وسايل عادي قابل پيش بيني نباشد.
پس اگر مطلبي را قرآن خبر داده كه قبلاً در كتابهاي آسماني گذشته به آن اشاره شده و يا در مراكز علمي يونان و ايران و... در لا به لاي كتابهاي علمي و آراي دانشمندان آمده، و يا مطلبي باشد كه طبيعتاً و به صورت غريزي قابل فهم است، اين امور معجزه علمي محسوب نميشود.(11)
قرآن كشفيات مهم علوم جديد از قبيل كرويت زمين، نظريه خورشيد مركزي، حركت زمين،(12) گرده افشان گياهان(13) و... را تأييد كرده است.
اگر بخواهيم درباره تمام آياتي كه مربوط به اعجاز علمي قرآن است بحث كنيم، سخن طولاني خواهد شد. در قرآن آياتي است كه منطبق با فرضيههاي علوم كيهان شناس، زيستشناسي، رياضي و پزشكي است.
براي نمونه آيه 19 سوره حجر، تركيب خاص نباتات؛ آيه 23 همين سوره، تلقيح ميان نباتات؛ آيه 3 سوره رعد، قانون ازدواج و تعميم آن به عالم نباتات؛ آيه 53 سوره طه، موضوع حركت وضعي و انتقالي زمين؛ آيه 17 سوره رحمن، وجود يك قاره ديگر؛ آيه 4 سوره معارج، اصل كروي بودن زمين را بيان ميكند.
در ذيل به توضيح اجمالي برخي از آيات اشاره ميكنيم.
1 - "والشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم؛خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است. اين تقدير خداوند است".(14)
اين آيه به وضوح حركت مستمر خورشيد را بيان ميكند اما در اين كه منظور از حركت چيست، مفسران بحثهاي فراواني دارند. آخرين و جديدترين تفسير براي آيه همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كردهاند كه خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان به سوي ستاره دوردست "دوگا" در حركت است. عبارت "تجري" تمام اين حركتها و حركتهاي ديگر را كه در آينده كشف خواهد شد بيان ميكند.(15)
2 - "و لا الشمس نبغي لها أن تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون؛ نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب به روز پيش ميگيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند".(16) در آيات 38 و 40 سوره يس براي خورشيد هم حركت جرياني قائل شده و هم دوراني. يك جا ميگويد "والشمس تجري" و در جاي ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك سخن ميگويد: "كل في فلك يسبحون"
آن روز كه اين آيات نازل شد، هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه، اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك (كه اجسامي بلورين و متراكم و در هم همچون طبقات پوست پياز بودند) ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود. در آن روزگار نه ستاره بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي و جرياني خورشيد، اما بعد از فرو ريختن پايههاي فرضيه بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسماني از قيد و بند افلاك بلورين اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه وار به گرد او ميچرخند.
در اين زمان نيز هنوز مفهوم آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت ميداد، روشن نبود تااين كه با پيشرفت علوم امروزه چند نوع حركت براي خورشيد ثابت شد.
حركت وضعي آن به دور خورشيد و حركت طولي آن همراه با منظومه شمسي به سوي نقطه مشخصي از آسمان، حركت دوراني آن همراه مجموعه كهكشاني كه جزئي از آن است و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمي براي آن به ثبوت رسيد.(17)
3 - "اذا السماء النشقت؛در آن هنگام كه آسمان شكافته شود".(18)
در حديثي از اميرمؤمنان در تفسير اين آيه آمده كه منظور از شكافتن آسمان اين است كه آسمانها از كهكشانها جدا ميشود. اين حديث كه از معجزات علمي محسوب ميشود، از حقيقتي پرده بر ميدارد كه در آن زمان هيچ يك از دانشمندان به آن نرسيده بودند. دانشمندان فلكي امروز با مشاهدات نجومي خود و به وسيله تلسكوپهاي عظيم و نيرومند ثابت كردند كه عالَم مجموعهاي از كهكشانها است و هر كهشكان مجموعهاي از منظومهها و ستارگان است. به همين دليل آنها را شهرهاي ستارگان مينامند، كهكشان راه شيري معروف كه با چشم قابل مشاهد است، مجموعه عظيم و دايره مانندي از همين منظومهها و ستارگان است.
حضرت امام علي(ع) ميفرمايند: "در آستانه قيامت اين كواكب را كه مشاهده ميكنيم، از كهشكان جدا ميشود و نظام همگي به هم ميخورد".(19)
پينوشتها:
1 - توماس ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، نشر مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1377، ص 26.
2 - جان. بي. ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ نهم، 1377، ص 623 - 627.
3 - محمد قطب، سكولارها چه ميگويند؟ ترجمه جواد محدثي، نشر مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، بهار 1379، ص 14 - 15.
4 - اسراء (17) آيه 88.
5 - هود (11) آيه 13.
6 - يونس (10) آيه 38.
7 - هود، آيه 13 و يونس، آيه 38.
8 - قيامت (75) آيه 19 - 16.
9 - تفسير نمونه، ج5، ص 435 و ج8، ص227 و ج 10، ص 119 و ج 11، ص 183 و ج 15، ص 586 و...
10 - تفسيرنمونه، ج1، ص 138.
11 - پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، ص 85.
12 - طه (20) آيه 53.
13 - حجر (15) آيه 22.
14 - يس (36) آيه 38.
15 - تفسير نمونه، ج18، ص 381 - 382.
16 - يس، آيه 40.
17 - تفسير نمونه، ج 18، ص 388 و 389.
18 - انشقاق (84) آيه 1.
19 - روح المعاني، ج30، ص 87 ؛ در المنثور، ج6، ص 329، به نقل از تفسير نمونه، ج 26، ص 303 و 304.
eporsesh.com