پرسش :
آيا قرآن در پيشگوييهاي خود از رويدادهاي شخصي و سرانجام زندگي افراد خاص نيز خبر داده؟
پاسخ :
قرآ ن در گزارشهاي غيبي خود از يك رشته رويدادهاي شخصي و سرانجام زندگي افراد خاص خبر داده است و اين نوع خبرگزاري جز از طريق كمك از جهان غيب، براي كسي ممكن نيست. پيامبر با الهام از جهان غيب در اجتماع بزرگ خويش فرمود: مردم! عداوت و دشمني عموي من (ابو لهب) با من هميشگي است و او تا دم مرگ هرگز به من ايمان نميآورد و در سراي ديگر طعمه آتش ميگردد. چنانكه قرآن ميفرمايد:«تَبًت يَدا أبِي لَهَب وَ تَبً* ما أَغني عَنهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ * سَيَصلي نارا ذاتَ لَهَب* وَامرَأَتُهُ حَمالَة الحَطَبِ* فِي جِيدِها حَبلُ مِن مَسَد* لهب/1-5. [نابود باد دو دست ابو لهب و نابود باد، مالي كه گرد آورده عذاب الهي را از او دفع نمي كند و به زودي در آتشي كه زبانه ميكشد وارد ميگردد، زن او هيزم كش است در گردن او ريسماني از ليف خرما است». گزارش قرآن درباره اين مرد و زن كه از دشمنان سرسخت رسول خدا بودند ـ زن ابولهب خواهر ابوسفيان بود- پس از اندي محقق گشت. ابولهب پس از شنيدن شكست قريش در نبرد بدر و كشته شدن هفتاد نفر از سران و شجاعان آنان هفت روز بيمار شد و در گذشت.
قرآن نه تنها درباره ابولهب و همسر وي چنين گزارش داده است بلكه درباره وليد بن مغيره (پدر خالد) كه حكيم قريش و داور آنان بود نيز چنين پيشبيني نموده است؛ حكيم عرب و ريحانه آنان در سخن سرايي و انشاء خطبه سرآمد روزگار بود. قريش از وي درباره قرآن نظر خواهي كردند وي پس از تفكر زياد گفت: «إن هذا إلا سحر يؤثر»:[قرآن سحري است كه از ساحران رسيده است] او براي ترضيه خاطر قريش و حسادت و رشكي كه بر پيامبر ميبرد، پاي روي وجدان خود نهاد و قرآن را سحر دانست كه از ساحران نقل شده است. قرآن بلافاصله از سرانجام دردناك وي گزارش داد كه وي نيز بسان ابي لهب بر دشمني و عداوت خود باقي ميماند و وارد آتش ميشود چنانكه ميفرمايد:«سَأُصلِيهِ سَقَر*وَ ما أَدريكَ ما سَقَرَ*لا تُبقي وَ لا تَذَرُ* لَواحَةُ لِلبَشَرِ». مدثر/27. [به زودي او را به دوزخ ميافكنيم تو چه ميداني كه دوزخ چيست، آتشي است شعله ور كه همه چيز را ميسوراند و چيزي را باقي نميگذارد؛ چهره و پوست را سياه مي كند].
eporsesh.com
قرآ ن در گزارشهاي غيبي خود از يك رشته رويدادهاي شخصي و سرانجام زندگي افراد خاص خبر داده است و اين نوع خبرگزاري جز از طريق كمك از جهان غيب، براي كسي ممكن نيست. پيامبر با الهام از جهان غيب در اجتماع بزرگ خويش فرمود: مردم! عداوت و دشمني عموي من (ابو لهب) با من هميشگي است و او تا دم مرگ هرگز به من ايمان نميآورد و در سراي ديگر طعمه آتش ميگردد. چنانكه قرآن ميفرمايد:«تَبًت يَدا أبِي لَهَب وَ تَبً* ما أَغني عَنهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ * سَيَصلي نارا ذاتَ لَهَب* وَامرَأَتُهُ حَمالَة الحَطَبِ* فِي جِيدِها حَبلُ مِن مَسَد* لهب/1-5. [نابود باد دو دست ابو لهب و نابود باد، مالي كه گرد آورده عذاب الهي را از او دفع نمي كند و به زودي در آتشي كه زبانه ميكشد وارد ميگردد، زن او هيزم كش است در گردن او ريسماني از ليف خرما است». گزارش قرآن درباره اين مرد و زن كه از دشمنان سرسخت رسول خدا بودند ـ زن ابولهب خواهر ابوسفيان بود- پس از اندي محقق گشت. ابولهب پس از شنيدن شكست قريش در نبرد بدر و كشته شدن هفتاد نفر از سران و شجاعان آنان هفت روز بيمار شد و در گذشت.
قرآن نه تنها درباره ابولهب و همسر وي چنين گزارش داده است بلكه درباره وليد بن مغيره (پدر خالد) كه حكيم قريش و داور آنان بود نيز چنين پيشبيني نموده است؛ حكيم عرب و ريحانه آنان در سخن سرايي و انشاء خطبه سرآمد روزگار بود. قريش از وي درباره قرآن نظر خواهي كردند وي پس از تفكر زياد گفت: «إن هذا إلا سحر يؤثر»:[قرآن سحري است كه از ساحران رسيده است] او براي ترضيه خاطر قريش و حسادت و رشكي كه بر پيامبر ميبرد، پاي روي وجدان خود نهاد و قرآن را سحر دانست كه از ساحران نقل شده است. قرآن بلافاصله از سرانجام دردناك وي گزارش داد كه وي نيز بسان ابي لهب بر دشمني و عداوت خود باقي ميماند و وارد آتش ميشود چنانكه ميفرمايد:«سَأُصلِيهِ سَقَر*وَ ما أَدريكَ ما سَقَرَ*لا تُبقي وَ لا تَذَرُ* لَواحَةُ لِلبَشَرِ». مدثر/27. [به زودي او را به دوزخ ميافكنيم تو چه ميداني كه دوزخ چيست، آتشي است شعله ور كه همه چيز را ميسوراند و چيزي را باقي نميگذارد؛ چهره و پوست را سياه مي كند].
eporsesh.com