پرسش :
يكي از اتهام های مخالفان پيامبران برآنان، «تهمت جنون» است قرآن کریم اين مسأله را چگونه بيان میكند؟
پاسخ :
جنون كه معادل فارسي آن ديوانگي است يكي از تهمتهاي عمومي است كه اكثريت مناديان توحيد به آن متهم شدند. زيرا اين گروه پيوسته بر خلاف ميل جامعه حركت ميكردند، و يك چنين حركت، كه از قبيل حركت بر خلاف مسير آب است در نظر مردم يك حركت محال و جنون آميز است، و جز افراد فاقد عقل و خرد، چنين كاري را انجام نميدهند.
مجنون از كلمه جن اخذ گرديده و معني لغوي آن جن زده است، همانگونه كه در زبان فارسي مقصود از ديوانه كسي است كه از جانب ديو آسيب ديده ولي به مرور زمان معني ريشهاي به دست فراموشي سپرده شد و معناي وسيع به خود گرفت، يعني فاقد عقل و خرد، هر چند عامل آن جن زدگي نباشد.
اين تهمت در ميان پيامبران بيش از همه متوجه پيامبر اسلام شده است، و در عين حال در قرآن مجيد درباره نوح و صالح و شعيب و موسي بلكه عموم پيامبران يادآوري شده است كه به همگي اشاره ميكنيم.
درباره عموم پيامبران چنين ميفرمايد: «كَذلِكَ ما اَتي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِر اَو مَجْنُون» ذاريات/52[همچنين براي امتهاي پيشين پيامبري نيامد مگر اينكه به او گفتند جادو گراست يا ديوانه.]
درباره نوح يادآور ميشود «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَقالُوا مَجْنُون وَازْدجر» قمر/9 [پيش از آنان قوم نوح تكذيب كردند، آنان بنده ما را تكذيب نموده و گفتند: ديوانه است، و مورد شكنجه قرار گرفت.]
و در مورد اتهام صالح و شعيب به جنون ميفرمايد: «قالُوا اِنَّما اَنْتَ مِنل المُسَحَّرِينَ» شعراء/153 [مخالفان هر يك از اين دو پيامبر به آنان گفتند: تو سحر شده هستي (كنايه از مجنون).]
و درباره اتهام موسي به جنون ميفرمايد: «فَتَوَلَّي بِرُكْنِهِ وَقالَ ساحِر اَوْ مَجْنُون» ذاريات/39 [فرعون از موسي روي برگرداند و گفت جادوگر يا ديوانه است.]
قرآن بيش از همه اين تهمت را از مشركان عصر رسالت پيامبر نقل ميكند، و اين تهمت در سورههاي حجر/6 ـ شعراء/27 ـ صافات/36 ـ دخان/24 ـ طور/29 ـ قلم/51 ـ تكوير/23 آمده است. و در اينجا يك مورد را يادآور ميشويم: «وَيَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُون وَما هُوَ اِلّا ذِكْر لِلْعالَمِينَ» قلم/51 ـ 52 [ميگويند او ديوانه است در حالي كه قرآن او چيزي جز مايه يادآوري نيست.]
و احيانا به جاي كلمه مجنون لفظ سفيه و معادل آن بكار ميبردند كه همان سبكي عقل وانديشه است و در حقيقت درجه نازل از جنون بشمار ميرود چنانكه به حضرت هود چنين گفتند: «إنّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَاِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ» اعراف/66 [ما در تونوعي سبكي انديشه و فكر ميبينيم و گمان ميكنيم كه دورغ ميگوئي.]
eporsesh.com
جنون كه معادل فارسي آن ديوانگي است يكي از تهمتهاي عمومي است كه اكثريت مناديان توحيد به آن متهم شدند. زيرا اين گروه پيوسته بر خلاف ميل جامعه حركت ميكردند، و يك چنين حركت، كه از قبيل حركت بر خلاف مسير آب است در نظر مردم يك حركت محال و جنون آميز است، و جز افراد فاقد عقل و خرد، چنين كاري را انجام نميدهند.
مجنون از كلمه جن اخذ گرديده و معني لغوي آن جن زده است، همانگونه كه در زبان فارسي مقصود از ديوانه كسي است كه از جانب ديو آسيب ديده ولي به مرور زمان معني ريشهاي به دست فراموشي سپرده شد و معناي وسيع به خود گرفت، يعني فاقد عقل و خرد، هر چند عامل آن جن زدگي نباشد.
اين تهمت در ميان پيامبران بيش از همه متوجه پيامبر اسلام شده است، و در عين حال در قرآن مجيد درباره نوح و صالح و شعيب و موسي بلكه عموم پيامبران يادآوري شده است كه به همگي اشاره ميكنيم.
درباره عموم پيامبران چنين ميفرمايد: «كَذلِكَ ما اَتي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِر اَو مَجْنُون» ذاريات/52[همچنين براي امتهاي پيشين پيامبري نيامد مگر اينكه به او گفتند جادو گراست يا ديوانه.]
درباره نوح يادآور ميشود «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَقالُوا مَجْنُون وَازْدجر» قمر/9 [پيش از آنان قوم نوح تكذيب كردند، آنان بنده ما را تكذيب نموده و گفتند: ديوانه است، و مورد شكنجه قرار گرفت.]
و در مورد اتهام صالح و شعيب به جنون ميفرمايد: «قالُوا اِنَّما اَنْتَ مِنل المُسَحَّرِينَ» شعراء/153 [مخالفان هر يك از اين دو پيامبر به آنان گفتند: تو سحر شده هستي (كنايه از مجنون).]
و درباره اتهام موسي به جنون ميفرمايد: «فَتَوَلَّي بِرُكْنِهِ وَقالَ ساحِر اَوْ مَجْنُون» ذاريات/39 [فرعون از موسي روي برگرداند و گفت جادوگر يا ديوانه است.]
قرآن بيش از همه اين تهمت را از مشركان عصر رسالت پيامبر نقل ميكند، و اين تهمت در سورههاي حجر/6 ـ شعراء/27 ـ صافات/36 ـ دخان/24 ـ طور/29 ـ قلم/51 ـ تكوير/23 آمده است. و در اينجا يك مورد را يادآور ميشويم: «وَيَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُون وَما هُوَ اِلّا ذِكْر لِلْعالَمِينَ» قلم/51 ـ 52 [ميگويند او ديوانه است در حالي كه قرآن او چيزي جز مايه يادآوري نيست.]
و احيانا به جاي كلمه مجنون لفظ سفيه و معادل آن بكار ميبردند كه همان سبكي عقل وانديشه است و در حقيقت درجه نازل از جنون بشمار ميرود چنانكه به حضرت هود چنين گفتند: «إنّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَاِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ» اعراف/66 [ما در تونوعي سبكي انديشه و فكر ميبينيم و گمان ميكنيم كه دورغ ميگوئي.]
eporsesh.com