پرسش :
آيا رفتارهاي اخلاقي ضمانت اجرايي دارند يا خير؟
پاسخ :
برخي اين شبهه را مطرح ميكنند كه اخلاق و رفتارهاي اخلاقي در اجتماع انساني ضامن اجرا ندارند؛ يعني هيچ پشتوانهي عملي براي اخلاق وجود ندارد؛ به همين جهت نميتوان گفت كه صفات اخلاقي داراي ثبات و استقرار و دوام هستند.
با توجه به مطالب گذشته، جواب اين اشكال بيان شد. توضيح مطلب اين است كه اخلاق به صفات دروني ميگويند كه حالت استقرار و ثبات پيدا كرده است و اين صفات از يك طرف در ضمانت اعتقاد و ايمان و از طرف ديگر در ضمانت عمل ميباشد و اگر انسان به واسطهي اسباب و عواملي از اعتقاد منصرف شود و يا اين كه در مقام عمل نتواند به خاطر عواملي آن فعل را انجام دهد يا فعل مخالفي از او سر زند، فعل اخلاقي او از بين خواهد رفت.[1]
به عنوان مثال كسي كه ايمان و اعتقاد به مقدم داشتن ديگران بر خويشتن نداشته باشد، هرگز فضيلت ايثار از او سر نخواهد زد. و يا اگر كسي معتقد به دفاع از حريم مقدسات نباشد، ممكن نيست كه متصف به صفت شجاعت گردد.
پس محكمترين پشتوانه و ضمانت اجرايي براي اخلاق، همان اعتقاد و ايمان و عمل است و هر قدر ايمان راسختر و قويتر گردد و عمل تكرار شود و در مقام عمل از آن بيشتر مراقبت شود، صفات اخلاقي آسانتر ظهور و بروز پيدا ميكنند. اگر شخص يا گروهي معتقد باشند كه دروغ گفتن، آنها را از خوشبختي دنيا باز ميدارد هرگز دروغ نخواهند گفت.
چنان كه امروزه در كشورهاي پيشرفته مشاهده ميكنيم كه قوانين اجتماعي كاملاً به واسطهي مردم اجرا ميشود و افراد آن جوامع، به وظايف اجتماعي خود پايبندند، به يكديگر دروغ نميگويند، به جامعهي خود خيانت نميكنند، وطنفروشي و اهانت به مقدسات ملي و به قوانين سياسي و اجتماعي از آنان بسيار كم سرميزند؛ چون از يك طرف معتقدند كه اين امور موجب سعادت و خوشبختي آنان ميشود و از سوي ديگر قدرت حاكمه و محيط مناسب آنها را مدد ميرساند و همين، بهترين ضمانت اجرايي است.
اما وقتي ايمان و اعتقاد نباشد و در كنارش كمكهاي عملي وجود نداشته باشد، هيچ ضمانتي براي رفتار اخلاقي نيست؛ چنان كه در همان كشورهاي غربي با اين كه به برخي از مسائل اجتماعي خيلي مقيدند، اما براي مسائل ديگري چون بيبندوباريهاي اخلاقي، روابط زشت جنسي و ميگساري هيچ اهميتي قائل نيستند؛ به خاطر اين كه نه اعتقاد و ايمان به پرهيز از اين مسائل دارند و نه كسي آنها را در دور كردن از اين اعمال قبيح و زشت ياري ميرساند.
پس اگر در دنياي جديد، اين همه انحطاط اخلاقي وجود دارد، بدان معنا نيست كه اخلاق، ضمانت اجرايي ندارد؛ بلكه به خاطر عدم اعتقاد و عدم قانون مدوّني است كه پشتوانهي عملي افراد آن جوامع باشد.
پی نوشت:
[1]. فرازهايي از اسلام، ص 241.
منبع: جوانان و پرسشهاي اخلاقی، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه) بهار 1381(
برخي اين شبهه را مطرح ميكنند كه اخلاق و رفتارهاي اخلاقي در اجتماع انساني ضامن اجرا ندارند؛ يعني هيچ پشتوانهي عملي براي اخلاق وجود ندارد؛ به همين جهت نميتوان گفت كه صفات اخلاقي داراي ثبات و استقرار و دوام هستند.
با توجه به مطالب گذشته، جواب اين اشكال بيان شد. توضيح مطلب اين است كه اخلاق به صفات دروني ميگويند كه حالت استقرار و ثبات پيدا كرده است و اين صفات از يك طرف در ضمانت اعتقاد و ايمان و از طرف ديگر در ضمانت عمل ميباشد و اگر انسان به واسطهي اسباب و عواملي از اعتقاد منصرف شود و يا اين كه در مقام عمل نتواند به خاطر عواملي آن فعل را انجام دهد يا فعل مخالفي از او سر زند، فعل اخلاقي او از بين خواهد رفت.[1]
به عنوان مثال كسي كه ايمان و اعتقاد به مقدم داشتن ديگران بر خويشتن نداشته باشد، هرگز فضيلت ايثار از او سر نخواهد زد. و يا اگر كسي معتقد به دفاع از حريم مقدسات نباشد، ممكن نيست كه متصف به صفت شجاعت گردد.
پس محكمترين پشتوانه و ضمانت اجرايي براي اخلاق، همان اعتقاد و ايمان و عمل است و هر قدر ايمان راسختر و قويتر گردد و عمل تكرار شود و در مقام عمل از آن بيشتر مراقبت شود، صفات اخلاقي آسانتر ظهور و بروز پيدا ميكنند. اگر شخص يا گروهي معتقد باشند كه دروغ گفتن، آنها را از خوشبختي دنيا باز ميدارد هرگز دروغ نخواهند گفت.
چنان كه امروزه در كشورهاي پيشرفته مشاهده ميكنيم كه قوانين اجتماعي كاملاً به واسطهي مردم اجرا ميشود و افراد آن جوامع، به وظايف اجتماعي خود پايبندند، به يكديگر دروغ نميگويند، به جامعهي خود خيانت نميكنند، وطنفروشي و اهانت به مقدسات ملي و به قوانين سياسي و اجتماعي از آنان بسيار كم سرميزند؛ چون از يك طرف معتقدند كه اين امور موجب سعادت و خوشبختي آنان ميشود و از سوي ديگر قدرت حاكمه و محيط مناسب آنها را مدد ميرساند و همين، بهترين ضمانت اجرايي است.
اما وقتي ايمان و اعتقاد نباشد و در كنارش كمكهاي عملي وجود نداشته باشد، هيچ ضمانتي براي رفتار اخلاقي نيست؛ چنان كه در همان كشورهاي غربي با اين كه به برخي از مسائل اجتماعي خيلي مقيدند، اما براي مسائل ديگري چون بيبندوباريهاي اخلاقي، روابط زشت جنسي و ميگساري هيچ اهميتي قائل نيستند؛ به خاطر اين كه نه اعتقاد و ايمان به پرهيز از اين مسائل دارند و نه كسي آنها را در دور كردن از اين اعمال قبيح و زشت ياري ميرساند.
پس اگر در دنياي جديد، اين همه انحطاط اخلاقي وجود دارد، بدان معنا نيست كه اخلاق، ضمانت اجرايي ندارد؛ بلكه به خاطر عدم اعتقاد و عدم قانون مدوّني است كه پشتوانهي عملي افراد آن جوامع باشد.
پی نوشت:
[1]. فرازهايي از اسلام، ص 241.
منبع: جوانان و پرسشهاي اخلاقی، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه) بهار 1381(