پرسش :
واژه ى عصمت از چه زمان در معناى امروزى آن به كار رفته است؟
پاسخ :
عصمت در لغت به معناى منع كردن و بازداشتن است و به همين معنا در برخى از آيات و روايات به كار رفته است كه نمونه هايى از آن را بيان مى كنيم:
الف. (لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّه إِلاّ مَنْ رَحِمَ);[1]
امروز هيچ كس را از قهر خدا جز به لطف او پناه نيست. (تنها رحمت او است كه مانع از عذاب مى گردد).
ب. (وَ اللّه يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ);[2]
خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت.
ج. «الاعتبارُ يُفيدُ العِصمَة»;[3]
عبرت گيرى (از كارهاى ديگران) مصونيت آدمى را به دنبال دارد (و از آزمودن دوباره ى اعمال ناپسند جلوگيرى مى كند).
د. «إنَّ التَقوى عِصمَة لَكَ فِى حَياتِك»;[4]
تقواى الهى (از آلودگى به گناه) بازتان مى دارد.
گفتنى است كه بازداشتن و منع كردن، همواره با جبر و اكراه همراه نيست; بلكه در مورد كسى كه به پند و اندرز بسنده مى كند و دايره ى اختيار ديگرى را تنگ نمى نمايد نيز مى توان اين واژه را به كار گرفت.[5] از سوى ديگر، از ديدگاه آيات و روايات، پيامبران و امامان از هر گونه گناه و خطايى در امان اند. براى بيان اين حقيقت، الفاظ و تعابير گوناگونى به كار رفته كه واژه ى عصمت نيز يكى از آن ها است;[6] چنان كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: «أنَا وَ عَلى وَ الحَسن وَ الحُسَين وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَين مُطَهَّروُن مَعصومُون»;[7] من و على و حسن و حسين و نُه نفر از فرزندان حسين، پاك و معصوم هستيم.
امير مؤمنان على(عليه السلام) نيز با اشاره به اين حقيقت كه خداى حكيم را نشايد كه به اطاعت و پى روى همه جانبه از كسى فرمان دهد كه از آلوده شدن به گناه در امان نيست، مى فرمايد: «انّما امَرَ اللّه عَزوَجَل بِطاعَة الرَسول لانَّهُ مَعصوم مُطَهّر لا يَأمُر بِمَعصيتِه»[8]; دليل آن كه خداوند مردم را به اطاعت (همه جانبه) از پيامبر مى خواند آن است كه وى پاك و معصوم است و به گناه فرمان نمى دهد.
اين، تنها نمونه هايى است از رواياتى كه پيشينه ى كاربرد واژه ى عصمت را مى نمايانند و بر اين پندار كه پيدايش اين اصطلاح، سال ها پس از ظهور اسلام و در زمان رواج انديشه هاى كلامى بوده است،[9] خط بطلان مى كشند، با اين همه، براى بهره گيرى از معارف دينى نبايد تنها از واژه هايى سراغ گرفت كه به تدريج در معناى امروزى شان به كار رفته يا در اين معانى رواج يافته اند. قرآن كريم، بى آن كه واژه ى عصمت را به كار گيرد، با بيان هاى گوناگون دامان انبيا و اوليا را از هر گونه گناه و خطايى مى زدايد.[10] پيامبر گرامى اسلام و اميرمؤمنان نيز افزون بر اين واژه، تعابير ديگرى به كار مى برند كه در رسايى و گويايى، چيزى از آن كم ندارد; چنان كه پيامبر اكرم در تفسير آيه ى تطهير مى فرمايد: «فَانَا وَ اهل بيتى مُطَهَّرون مِن الذنُوب»[11]; من و اهل بيتم از گناه پيراسته ايم.
پی نوشتها:
[1]. سوره ى هود، آيه ى 43 (ترجمه ى الهى قمشه اى).
[2]. سوره ى مائده، آيه ى 67.
[3]. ميزان الحكمة، ج 6، ص 342.
[4]. همان، ص 343.
[5]. ر.ك: مقاييس اللغة، ج 4، ص 331; و بحارالانوار، ج 17، ص 94.
[6]. انديشمندان مسلمان با بهره گيرى از آيات و روايات و بر پايه ى مبانى پذيرفته شده در مكاتب مختلف كلامى، تعاريف گوناگونى از عصمت به دست داده اند كه كم و بيش با يك ديگر تفاوت هايى نيز دارند. (براى نمونه ر.ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 9; بحار الانوار، ج 17، ص 94; شرح المواقف، ج 8، ص 280; شرح المقاصد، ج 4، ص 312; تنزيه الانبياء، ص 19; و الالهيات، ج 3، ص 161). فاضل مقداد در تعريف عصمت مى گويد: «عصمت، لطفى است كه خداوند در حق مكلف به جاى مى آورد، به گونه اى كه انگيزه اى براى ترك اطاعت و يا انجام معصيت در او باقى نمى ماند، هر چند اين لطف، توان انجام گناه را از وى نمى ستاند» (ارشاد الطالبين، ص 301 - 302). اين متكلم برجسته ى اماميه، در ادامه، اسباب تحقق لطف الهى را چنين بر مى شمارد: الف. برخوردارى از ملكه اى كه آدمى را از اقدام بر معاصى باز مى دارد; ب. آگاهى كامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زيبا; ج. ترس از مؤاخذه بر ترك اولى.
[7]. بحارالانوار، ج 25، ص 201; و ينابيع المودة، ب 77، ص 445.
[8]. موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 2، ص 248.
[9]. ر.ك: عصمة الانبياء، (رسالة التقريب، العدد الثانى)، ص 133.
[10]. ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 114ـ109 و 160ـ157 و 207ـ196 و 306ـ285.
[11]. الدر المنثور، ج 5، ص 199.
منبع: حسن يوسفيان ، پرسمان عصمت، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه قم، 1380.
عصمت در لغت به معناى منع كردن و بازداشتن است و به همين معنا در برخى از آيات و روايات به كار رفته است كه نمونه هايى از آن را بيان مى كنيم:
الف. (لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّه إِلاّ مَنْ رَحِمَ);[1]
امروز هيچ كس را از قهر خدا جز به لطف او پناه نيست. (تنها رحمت او است كه مانع از عذاب مى گردد).
ب. (وَ اللّه يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ);[2]
خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت.
ج. «الاعتبارُ يُفيدُ العِصمَة»;[3]
عبرت گيرى (از كارهاى ديگران) مصونيت آدمى را به دنبال دارد (و از آزمودن دوباره ى اعمال ناپسند جلوگيرى مى كند).
د. «إنَّ التَقوى عِصمَة لَكَ فِى حَياتِك»;[4]
تقواى الهى (از آلودگى به گناه) بازتان مى دارد.
گفتنى است كه بازداشتن و منع كردن، همواره با جبر و اكراه همراه نيست; بلكه در مورد كسى كه به پند و اندرز بسنده مى كند و دايره ى اختيار ديگرى را تنگ نمى نمايد نيز مى توان اين واژه را به كار گرفت.[5] از سوى ديگر، از ديدگاه آيات و روايات، پيامبران و امامان از هر گونه گناه و خطايى در امان اند. براى بيان اين حقيقت، الفاظ و تعابير گوناگونى به كار رفته كه واژه ى عصمت نيز يكى از آن ها است;[6] چنان كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: «أنَا وَ عَلى وَ الحَسن وَ الحُسَين وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَين مُطَهَّروُن مَعصومُون»;[7] من و على و حسن و حسين و نُه نفر از فرزندان حسين، پاك و معصوم هستيم.
امير مؤمنان على(عليه السلام) نيز با اشاره به اين حقيقت كه خداى حكيم را نشايد كه به اطاعت و پى روى همه جانبه از كسى فرمان دهد كه از آلوده شدن به گناه در امان نيست، مى فرمايد: «انّما امَرَ اللّه عَزوَجَل بِطاعَة الرَسول لانَّهُ مَعصوم مُطَهّر لا يَأمُر بِمَعصيتِه»[8]; دليل آن كه خداوند مردم را به اطاعت (همه جانبه) از پيامبر مى خواند آن است كه وى پاك و معصوم است و به گناه فرمان نمى دهد.
اين، تنها نمونه هايى است از رواياتى كه پيشينه ى كاربرد واژه ى عصمت را مى نمايانند و بر اين پندار كه پيدايش اين اصطلاح، سال ها پس از ظهور اسلام و در زمان رواج انديشه هاى كلامى بوده است،[9] خط بطلان مى كشند، با اين همه، براى بهره گيرى از معارف دينى نبايد تنها از واژه هايى سراغ گرفت كه به تدريج در معناى امروزى شان به كار رفته يا در اين معانى رواج يافته اند. قرآن كريم، بى آن كه واژه ى عصمت را به كار گيرد، با بيان هاى گوناگون دامان انبيا و اوليا را از هر گونه گناه و خطايى مى زدايد.[10] پيامبر گرامى اسلام و اميرمؤمنان نيز افزون بر اين واژه، تعابير ديگرى به كار مى برند كه در رسايى و گويايى، چيزى از آن كم ندارد; چنان كه پيامبر اكرم در تفسير آيه ى تطهير مى فرمايد: «فَانَا وَ اهل بيتى مُطَهَّرون مِن الذنُوب»[11]; من و اهل بيتم از گناه پيراسته ايم.
پی نوشتها:
[1]. سوره ى هود، آيه ى 43 (ترجمه ى الهى قمشه اى).
[2]. سوره ى مائده، آيه ى 67.
[3]. ميزان الحكمة، ج 6، ص 342.
[4]. همان، ص 343.
[5]. ر.ك: مقاييس اللغة، ج 4، ص 331; و بحارالانوار، ج 17، ص 94.
[6]. انديشمندان مسلمان با بهره گيرى از آيات و روايات و بر پايه ى مبانى پذيرفته شده در مكاتب مختلف كلامى، تعاريف گوناگونى از عصمت به دست داده اند كه كم و بيش با يك ديگر تفاوت هايى نيز دارند. (براى نمونه ر.ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 9; بحار الانوار، ج 17، ص 94; شرح المواقف، ج 8، ص 280; شرح المقاصد، ج 4، ص 312; تنزيه الانبياء، ص 19; و الالهيات، ج 3، ص 161). فاضل مقداد در تعريف عصمت مى گويد: «عصمت، لطفى است كه خداوند در حق مكلف به جاى مى آورد، به گونه اى كه انگيزه اى براى ترك اطاعت و يا انجام معصيت در او باقى نمى ماند، هر چند اين لطف، توان انجام گناه را از وى نمى ستاند» (ارشاد الطالبين، ص 301 - 302). اين متكلم برجسته ى اماميه، در ادامه، اسباب تحقق لطف الهى را چنين بر مى شمارد: الف. برخوردارى از ملكه اى كه آدمى را از اقدام بر معاصى باز مى دارد; ب. آگاهى كامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زيبا; ج. ترس از مؤاخذه بر ترك اولى.
[7]. بحارالانوار، ج 25، ص 201; و ينابيع المودة، ب 77، ص 445.
[8]. موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 2، ص 248.
[9]. ر.ك: عصمة الانبياء، (رسالة التقريب، العدد الثانى)، ص 133.
[10]. ر.ك: پژوهشى در عصمت معصومان، ص 114ـ109 و 160ـ157 و 207ـ196 و 306ـ285.
[11]. الدر المنثور، ج 5، ص 199.
منبع: حسن يوسفيان ، پرسمان عصمت، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه قم، 1380.