پرسش :
علل و آثار رهبانيت مسیحی چیست؟
پاسخ :
در وهله ى اول، رهبانيت اعتراضى در مقابل دنياگرايى دستگاه روحانيت بود. عده اى از روحانيون كه ميان زندگى زاهدانه و ايمان به مسيح، پيوندى عميق يافتند، حاضر به تحمّل زندگى اشرافى نبودند.
از سوى ديگر، گسترش فرهنگ «تقابل ميان روح و ماده» گروهى را به مبارزه با خواهش هاى نفسانى سوق داد. در اين فرهنگ، حتى «ازدواج» هم نوعى رويكرد منفى به زندگى پست جسمانى بود. امروزه پيروان كليساى كاتوليك تجرد را بهتر از ازدواج مى دانند.[1]
برخوردهاى خشن ارباب كليساى شرقى نيز در به وجود آمدن اين نهضت بى تأثير نبوده است. كليساى غرب از ابتدا با الهيات عيسى خدايى آشنا شده بود، اما در شرق، اختلاف ديدگاه ها بسيار حادّ و عميق بود.
پس از حاكميت كليسا در اوايل قرن چهارم ميلادى و رسميت يافتن الهيات عيسى خدايى، همه ى مردم ملزم به پذيرش اين ديدگاه شدند و جزاى مخالفان اين عقيده و كسانى كه كتب و يا اناجيل غيررسمى و غيرقانونى را به همراه داشتند، بسيار سنگين بود.[2]
در چنين شرايطى، گروهى از مخالفان ديدگاه رسمى كليسا، به بيابان ها پناه بردند. هر چند قبل از رسميت يافتن دين مسيح هم، كليساهاى قدرتمند، مشكلاتى براى مخالفان ايجاد مى كردند.
به گزارش برخى منابع مسيحى، تعداد بسيارى از كسانى كه به الوهيت مسيح اعتقادى نداشتند، گرد «آريوس» جمع شدند و يك جمع رهبانى را تشكيل دادند.[3]
برخى از صاحب نظران به تفاوت شكل رهبانيت در شرق و غرب اشاره كرده اند:
هواى سرد اروپا تشكيل گروه هايى براى تدارك ديدن اماكن گرم و خوراك زمستانى را تقويت مى كرد؛ در حالى كه در شرق رهبانيت فردى بيشتر رايج بود. در ضمن، رهبانيت غربى جنبه ى عملى بيشترى داشت و رياضت صرف را نمى پذيرفت و تنبلى را نكوهش مى كرد.[4]
ورود روش هاى نيمه بت پرستانه به كليسا، در پى ايمان آوردن بربرها، نيز از جمله عوامل رواج رهبانيت محسوب مى شود.[5]
راهبان در گسترش و پيشرفت مسيحيت، به ويژه در كليساى ارتدكس، نقش به سزايى داشتند. آنان نخستين فرستادگان مسيحى به سرزمين بالكان و روسيه بودند و سنت هاى رهبانيت شرقى و آيين نامه ى «باسيل قديس» را با خود به آن مناطق بردند. راهبان و به ويژه اعضاى كليساى ارتدكس روسيه در تاريخ مسيحيت آن كشورها نقش بسيار مهمى داشته اند.[6]
از سوى ديگر، راهبان مى توانستند عامل جذب و پايدارى كسانى باشند كه عمل كرد منفى كليسا آنان را از مسيحيت دور مى كرد؛ به علاوه، صومعه ها در سال هاى تاريك قرن ششم تا يازدهم، براى زنده نگاه داشتن دانش، كوشش فراوانى كردند. آنان در صومعه ها مدارس ابتدايى تشكيل دادند و به نسخه بردارى از متون پرداختند.
برخى از مهم ترين رهبران كليساى قرون وسطى، از جمله «گريگور هفتم» از ميان صومعه ها برخاسته اند. هم چنين نبايد فراموش كرد كه صومعه براى مطرودين جامعه، كه نيازمند آرامش روانى بودند، پناهگاه خوبى به حساب مى آمد.[7]
پی نوشتها:
[1]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 113.
[2]. ر.ك: جوان اگريدى، مسيحيت و بدعتها، ص 134.
[3]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 113.
[4]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 125.
[5]. همان، ص 124.
[6]. كلام مسيحى، ص 144.
[7]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 125.
منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم
در وهله ى اول، رهبانيت اعتراضى در مقابل دنياگرايى دستگاه روحانيت بود. عده اى از روحانيون كه ميان زندگى زاهدانه و ايمان به مسيح، پيوندى عميق يافتند، حاضر به تحمّل زندگى اشرافى نبودند.
از سوى ديگر، گسترش فرهنگ «تقابل ميان روح و ماده» گروهى را به مبارزه با خواهش هاى نفسانى سوق داد. در اين فرهنگ، حتى «ازدواج» هم نوعى رويكرد منفى به زندگى پست جسمانى بود. امروزه پيروان كليساى كاتوليك تجرد را بهتر از ازدواج مى دانند.[1]
برخوردهاى خشن ارباب كليساى شرقى نيز در به وجود آمدن اين نهضت بى تأثير نبوده است. كليساى غرب از ابتدا با الهيات عيسى خدايى آشنا شده بود، اما در شرق، اختلاف ديدگاه ها بسيار حادّ و عميق بود.
پس از حاكميت كليسا در اوايل قرن چهارم ميلادى و رسميت يافتن الهيات عيسى خدايى، همه ى مردم ملزم به پذيرش اين ديدگاه شدند و جزاى مخالفان اين عقيده و كسانى كه كتب و يا اناجيل غيررسمى و غيرقانونى را به همراه داشتند، بسيار سنگين بود.[2]
در چنين شرايطى، گروهى از مخالفان ديدگاه رسمى كليسا، به بيابان ها پناه بردند. هر چند قبل از رسميت يافتن دين مسيح هم، كليساهاى قدرتمند، مشكلاتى براى مخالفان ايجاد مى كردند.
به گزارش برخى منابع مسيحى، تعداد بسيارى از كسانى كه به الوهيت مسيح اعتقادى نداشتند، گرد «آريوس» جمع شدند و يك جمع رهبانى را تشكيل دادند.[3]
برخى از صاحب نظران به تفاوت شكل رهبانيت در شرق و غرب اشاره كرده اند:
هواى سرد اروپا تشكيل گروه هايى براى تدارك ديدن اماكن گرم و خوراك زمستانى را تقويت مى كرد؛ در حالى كه در شرق رهبانيت فردى بيشتر رايج بود. در ضمن، رهبانيت غربى جنبه ى عملى بيشترى داشت و رياضت صرف را نمى پذيرفت و تنبلى را نكوهش مى كرد.[4]
ورود روش هاى نيمه بت پرستانه به كليسا، در پى ايمان آوردن بربرها، نيز از جمله عوامل رواج رهبانيت محسوب مى شود.[5]
راهبان در گسترش و پيشرفت مسيحيت، به ويژه در كليساى ارتدكس، نقش به سزايى داشتند. آنان نخستين فرستادگان مسيحى به سرزمين بالكان و روسيه بودند و سنت هاى رهبانيت شرقى و آيين نامه ى «باسيل قديس» را با خود به آن مناطق بردند. راهبان و به ويژه اعضاى كليساى ارتدكس روسيه در تاريخ مسيحيت آن كشورها نقش بسيار مهمى داشته اند.[6]
از سوى ديگر، راهبان مى توانستند عامل جذب و پايدارى كسانى باشند كه عمل كرد منفى كليسا آنان را از مسيحيت دور مى كرد؛ به علاوه، صومعه ها در سال هاى تاريك قرن ششم تا يازدهم، براى زنده نگاه داشتن دانش، كوشش فراوانى كردند. آنان در صومعه ها مدارس ابتدايى تشكيل دادند و به نسخه بردارى از متون پرداختند.
برخى از مهم ترين رهبران كليساى قرون وسطى، از جمله «گريگور هفتم» از ميان صومعه ها برخاسته اند. هم چنين نبايد فراموش كرد كه صومعه براى مطرودين جامعه، كه نيازمند آرامش روانى بودند، پناهگاه خوبى به حساب مى آمد.[7]
پی نوشتها:
[1]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 113.
[2]. ر.ك: جوان اگريدى، مسيحيت و بدعتها، ص 134.
[3]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 113.
[4]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 125.
[5]. همان، ص 124.
[6]. كلام مسيحى، ص 144.
[7]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 125.
منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم