شنبه، 27 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر گروهي‌ پيشنهاد برگزاري‌ مجدد «همه‌پرسي‌ جمهوري‌ اسلامي‌» را بدهند آيا اين‌ هم‌ پذيرفتني‌ است‌ يا نه‌؟


پاسخ :
مسئله‌ي‌ همه‌پرسي‌ و حجيّت‌ و اعتبارش‌، مربوط‌ به‌ قوانين‌ موضوعه‌ است‌. اين‌ اصالتاً يك‌ مسئله‌ي‌ اسلامي‌ نيست‌. اگر در جايي‌ همه‌پرسي‌، ارزشي‌ داشته‌ باشد و مراجعه‌ به‌ آراي‌ عمومي‌ تعيين‌ كننده‌ باشد، اعتبارش‌ به‌ امضاي‌ ولي‌ّ فقيه‌ است‌. تا او دستور ندهد يا امضا نكند، براي‌ مسلمانان‌ هيچ‌ اعتباري ندارد؛ براي‌ اين‌ كه‌ ما ارزش‌ اسلام‌ را به‌ حق‌ بودنش‌ مي‌دانيم‌؛ نه‌ به‌ موافقت‌ مردم‌.
روزي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌(ص) مبعوث‌ شد، تنها بود؛ سپس‌ اميرالمؤمنين‌ و حضرت‌ خديجه‌(ع) به‌ او ملحق‌ شدند و در مقابل كل‌ّ دنيا قرار داشت. ارزش‌ اسلام‌ و اعتبار احكام‌ آن‌ به‌ موافقت‌ مردم‌ نيست‌؛ به‌ حق‌ بودن‌ خودش‌ است‌.
گاهي‌ مصلحت‌هايي‌ اجتماعي‌ و خصوصاً بين‌‎المللي‌ اقتضا مي‌كند كه‌ از مردم‌ نظر خواهي‌ شود؛ يعني‌ رفتاري‌ كه‌ ارزش‌ جدلي‌ دارد. ما در دنيا با كشورها، مذاهب‌، اديان‌ و فلسفه‌هاي‌ مختلف‌ روبه‌رو هستيم‌ و ناچاريم‌ با اين‌ها زندگي‌ كنيم‌. نمي‌توانيم‌ ديواري‌ دور خود بكشيم‌ و بگوييم‌ با دنيا هيچ‌ سر و كاري‌ نداريم‌. خدا هم‌، چنين‌ چيزي‌ را نخواسته‌؛ نه‌ در زمان‌ خود پيغمبر اكرم‌(ص‌) و نه‌ بعد. و دست‌ كم‌، براي‌ ترويج‌ دينمان‌ مجبوريم‌ با ديگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيم‌.
ما موظّفيم‌ اسلام‌ را به‌ همه‌ي‌ دنيا معرفي‌ كنيم‌. اين‌ وظيفه‌ي جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌. براي‌ انجام‌ چنين‌ كاري‌ بايد با ديگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيم‌. پس‌ ناچاريم‌ با ديگران‌ بر اساس‌ موازين‌ ديگري‌ كه‌ مورد قبول‌ خودشان‌ است‌، گفت‌ وگو و استدلالي‌ داشته‌ باشيم‌. نام‌ اين‌ استدلال‌ها ـ كه‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّم‌ دو طرف‌ است‌، ـ از نظر بحث‌ منطقي‌، جدل‌ است‌. قرآن‌ نيز در مواردي‌ براي‌ اثبات‌ عقيده‌ي‌ خود و مغلوب‌ كردن‌ طرف‌ مقابل‌، به‌ بحث‌ جدلي‌ استناد مي‌كند.
از جمله‌ جاهايي‌ كه‌ بارها در قرآن‌ بحث‌ جدلي‌ شده‌ است‌، در‎باره‌ي‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا دختر ندارد. قرآن‌ مي‌فرمايد: أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى[1] عرب‌ها مي‌گفتند: فرشتگان‌، دختران‌ خدا هستند؛ حتّي‌ بسياري‌ از بت‌ها را به‌ عنوان‌ مظهر فرشتگان‌ مي‌پرستيدند. قرآن‌ مي‌گويد: چه‌ طور شما با اين‌ كه‌ از دختر بدتان‌ مي‌آيد، براي‌ خدا دختر قايل‌ مي‌شويد؟ وَ يَجْعَلُون‌َ لِلّه‌ِ ما يَكْرَهُون‌َ...[2] چه‌طور براي‌ خدا دختر گذاشتيد و براي‌ خودتان‌ پسر؟ تقسيم‌ ناعادلانه‌اي‌ است‌. آيا اگر آنها مي‌گفتند: نه‌! ملائكه‌ هم‌ پسران‌ خدا هستند و ما همان‌هايي‌ كه‌ خودمان‌ دوست‌ داشتيم‌، براي‌ خدا هم‌ همان‌ها را قايل‌ شديم‌، آن‌ وقت‌ مطلب‌ درست‌ مي‌شد و اسلام‌ قبول‌ مي‌كرد؟! پس‌ اين‌ بحث‌ قرآن‌ چيست‌؟ اين‌ چگونه‌ بحثي‌ است‌ كه‌ مي‌گويد: اَلَكُم‌ُ الذَّكَرُ وَ لَه‌ُ الْاُنْثي؟[3] اين‌ بحث‌ جدلي‌ است‌؛ يعني‌، شما بر اساس‌ مباني‌ خودتان‌ هم‌ محكوم‌ هستيد.
در بسياري‌ از موارد قرآن‌ بحث‌ جدلي‌ دارد؛ يعني‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ بحث‌ مي‌كند. جدل‌، يا بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ است،‌ يا اصول‌ ذايعه‌ و شايعه‌.
ما در دنيا با كساني‌ روبه‌رو مي‌شويم‌ كه‌ عقايدشان‌ با عقيده‌هاي‌ ما مخالف‌ است‌ و بر اساس‌ اصول‌ خودشان‌ مي‌توانيم‌ حرفمان‌ را اثبات‌ كنيم‌. ما حقّانيّت‌ اسلام‌ را به‌ استدلال‌ عقلي‌ و به‌ اين‌ كه‌ خدا نازل‌ كرده‌ است‌ مي‌دانيم‌. حال‌ چرا بايد احكام‌ اسلام‌ را اجرا كرد؟ چون‌ مردم‌ رأي‌ داده‌اند؟! يا چون‌ خدا نازل‌ كرده ‌ما از اسلام‌ حمايت‌ مي‌كنيم‌؟؛ چون‌ ملت‌ ما اسلام‌ را باعث‌ هويت‌ فرهنگي‌اش‌ مي‌داند، يا چون‌ اسلام‌ حق‌ است‌؟
وقتي‌ از اسلام‌ حمايت‌ مي‌كنيم‌، به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ حق‌ است‌ و درمقابلش‌ هم‌ باطل‌ است‌. فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ.[4] ولي‌ ديگران‌ اين‌ منطق‌ِ ما را نمي‌پذيرند؛ مي‌گويند شما مي‌گوييد اسلام‌ حق‌ است‌؛ ما مي‌گوييم‌ مسيحّيت‌ حق‌ است‌؛ بودايي‌ها مي‌گويند بوديسم‌ حق‌ است‌. ما مي‌توانيم‌ با برهان‌، اثبات‌ كنيم‌ كه‌ اعتقادات‌ شما درست‌ است‌ يا نه‌؛ بت‎پرستي‌ صحيح‌ است‌ يا نه‌؛ قرآن‌ چنين‌ برهان‌ آورده‌ است‌: شما چرا چيزهايي‌ را مي‌پرستيد كه‌ نمي‌شنوند و براي‌ شما كاري‌ انجام‌ نمي‌دهند؟ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ. ولي‌ راه‌ِ كوتاه‌تر اين‌ است‌ كه‌ ما آن‌ بحث‌ را با برهان‌ اثبات‌ نكنيم‌؛ بلكه‌ مي‌گوييم‌: مگر شما نمي‌گوييد كه‌ اعتبار يك‌ دولت‌ بر اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ به‌ آن‌ رأي‌ بدهند؟ 98 درصد رأي‌ دادند. ديگر چه‌ مي‌گوييد؟
رأي‌ دادن‌ مردم‌ براي‌ اين‌ نبود كه‌ در قوانين‌ بين‌المللي‌ مورد قبول‌ است‌؛ مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقليدشان‌ قيام‌ كردند، خون‌ دادند، اين‌ نظام‌ و رهبري‌ آن‌ را پذيرفتند. آن‌ روز كه‌ قانون‌ اساسي‌ كشور اجازه‌ نمي‌داد انقلاب‌ كنند، بر چه ‌اساسي‌ انقلاب‌ كردند؟ مردم‌ به‌ خاطر اين‌ كه‌ مرجع‌ تقليدشان‌ فرمود: تقيه‌ حرام‌ است‌ ولو بلغ‌ ما بلغ‌، انقلاب‌ كردند. دليل‌ اين‌ها حقانيت‌ است‌، دليل‌ عقلي‌ هم‌ دارد. بعد از اين‌ كه‌ از طريق‌ عقل‌ ثابت‌ شد، بر اساس‌ ادلّه‌ي‌ نقلي‌، ساير فروعش‌ را اثبات‌ مي‌كنيم‌.
اما دنيا اين‌ را از ما نمي‌پذيرد؛ پس‌ با دنيا با منطق‌ جدلي‌ بحث‌ مي‌كنيم‌. مي‌گوييم‌: همان‌ طور كه‌ شما يك‌ دولت‌ را با پنجاه‌ درصد به‌ علاوه‌ي‌ يك‌ آرا معتبر مي‌دانيد، در ايران‌ 98 درصد مردم‌ به‌ جمهوري‌ اسلامي‌ رأي‌ دادند؛ ديگر چه‌ مي‌گوييد؟ امام‌ (ره‌) براي‌ رعايت‌ مصلحت‌ بين‌المللي‌، فرمود: در انتخابات‌ شركت‌ كنيد و بگوييد: جمهوري‌ اسلامي‌ آري‌ يا نه‌؟ يكي‌ از اين‌ دو؛ نه‌ يك‌ كلمه‌ بيش‌تر و نه‌ يك‌ كلمه‌ كم‌تر. مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقليدشان‌ عمل‌ كردند. بله‌! چند درصدي‌ از مردم‌ ايران‌، غير مسلمان‌ يا لامذهب‌ بودند كه‌ رأي‌ ندادند و همه‌ي‌ مسلمان‌هاي‌ كشور رأي‌ دادند، ولي‌ اعتبار نظام‌ ما به‌ خاطر اين‌ رأي‌ نيست‌. اين‌ اعتبارِ عرفي‌ است‌ و چيزي‌ است‌ كه‌ در مقام‌ بحث‌ با ديگران‌ مطرح‌ مي‌شود. اين‌ از قبيل‌ «أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى»[5] است‌.
بنابراين‌، در جواب‌ اين‌ سؤال‌ مي‌گوييم‌: آيا قانون‌ اساسي‌ اجازه‌ي‌ برگزاري‌ مجدّد همه‌پرسي‌ را مي‌دهد يا نه‌؟ اين‌ يك‌ بحث‌ جدلي‌ است‌. مي‌گوييم‌ مگر شما قوانيني‌ را كه‌ مجلس‌ مؤسّسان‌ رأي‌ داده‌اند معتبر نمي‌دانيد؟ مجلس‌ خبرگان‌ ما هم‌ به‌ اين‌ قانون‌ اساسي‌ رأي‌ داده ‌است؛ علاوه‌ بر آن‌، خود مردم‌ هم‌ به‌ قانون‌ اساسي‌ رأي‌ داده‌اند؛ پس اعتبار مضاعف‌ پيدا كرد؛ لذا ديگر شما حجتي‌ بر ما نداريد.
حال‌ اگر تغييري‌ در قانون‌ انجام‌ بدهيم‌، يا همه‌پرسي‌ برپا كنيم‌، بايد ببينيم‌ قانون‌ اساسي‌ اجازه‌ مي‌دهد يا نه‌؛ از نظر واقعي‌ و شرعي‌ ـ صرف‌ نظر از بحث‌ جدلي‌ ـ بايد ببينيم‌ ولي‌ّ فقيه‌ چه‌ مي‌گويد؛ از نظر بحث‌ جدلي‌ و قانوني‌ ـ براي‌ اثبات‌ به‌ ديگران‌ ـ بايد بگوييم‌ كه‌ قانون‌ اساسي‌ چه‌ مي‌گويد؛ چيز ديگري‌ فوق‌ اين‌ها براي‌ ما ارزشي‌ ندارد.
پی نوشتها:
[1] . سوره‌ي نجم (53)، آيه‌ي 21.
[2] . سوره‌ي نحل (16)، آيه‌ي 62.
[3] . سوره‌ي نجم (53)، آيه‌ي 21.
[4] . سوره‌ي يونس (10)، آيه‌ي 32.
[5] . سوره‌ي نجم (53)، آيه‌ي 21.
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه‌ علمیه (1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما