پرسش :
«حور العين» در ميان اعراب مرسوم بوده، آيا قرآن از اعراب گرفته است؟
پاسخ :
شبهه ديگرى را كه طرفداران عصرى بودن قرآن مطرح مى كنند، اين است كه:
حور العين (= سياه چشم) در قرآن به كار رفته است؛ زيرا جمال زن را جامعه عربى، در چشمان درشت و سياه، مى ديدند؛ اما اگر اين آيه در اروپا نازل مى شد، مى فرمود: زنان چشم زاغ و موى بور.[1]
بررسى و نقد شبهه
الف. نخست اين كه، «حور» به معناى «شدّت سفيدى چشم» آمده است؛ نه به سياهى چشم و «عين» به معناى درشتى چشم است.[2]
ب. قرآن براى زنان بهشتى وصف هاى زيادى آورده است؛ از جمله: (وَ حُورُ عين كَأَمثل اللُولُؤا المَكنُون )[3]؛ «همسرانى از حور العين هستند؛ همچون مرواريد در صدف پنهان»؛ (وَ عِندَهُم قصرات الطّرف عِين)[4]؛ «نزد آن ها همسرانى زيبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند»؛ (كَأَنّهُم الياقُوت وَ المَرجان.)[5]؛ «-زنان بهشتى -همچون ياقوت و مرجانند»؛ (فيهنّ خيرات حِسان...حُورُ مَقصُوراتِ فى الخيام.)[6]؛ «در آن باغ هاى بهشتى، زنانى نيكو خلق و زيبايند...حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند.»
قرآن به مقتضاى طبيعت انسان ها سخن گفته است؛ اگر نام «حور العين» را مى آورد و وصف هايى براى آن ذكر مى كند، آن حور العين، با آن توصيف، در هر عصر و زمانى مطابق خواست طبيعت انسان هاست. قرآن، زنان بهشتى و حور العين را چنان توصيف كرده است كه حتى آن ها در دنيا نيز بى مانند هستند، تا چه رسد كه ما درباره ى سياهى چشم يا سفيدى آن، بحث كنيم. اين توصيف قرآن درباره زنان بهشتى، در هر زمانى و براى هر نسلى، جذّاب است؛ افزون بر آن، قرآن، عموماتى دارد؛ مانند: (وَ فيها ما تَشتَهيه الاَنفُس)[7]؛ هر چه را بخواهند و مايل باشند، در آن جا به دست مى آورند.
زيبايى زنان بهشتى، نه قابل توصيف است و نه قابل تحرير. اگر قرآن براى زنان بهشتى اصطلاحاتى مى آورد، از باب تنزّل[8] است. در نتيجه: حور العين، وصف زن هاى زيبا چشم در دوران پيامبر(صلى الله عليه وآله)بوده است؛ چه اشكالى داشت كه قرآن براى بيان توصيف زنان بهشتى از توصيف هاى مخاطبان خود بهره گيرد و آن را ابزارى براى انتقال مفاهيم خود قرار دهد؟
پی نوشتها:
[1]. معرفت، ش 26، ص 45؛ بينات، ش 5، 80.
[2]. حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن، ج 8، ص 284.
[3]. واقعه، 22.
[4]. صافّات، 48.
[5]. الرحمن، 58.
[6]. الرحمن، 72-70.
[7]. زخرف، 71.
[8]. وصف عالى به دانى.
منبع: بررسى شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايى، نشر انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).
شبهه ديگرى را كه طرفداران عصرى بودن قرآن مطرح مى كنند، اين است كه:
حور العين (= سياه چشم) در قرآن به كار رفته است؛ زيرا جمال زن را جامعه عربى، در چشمان درشت و سياه، مى ديدند؛ اما اگر اين آيه در اروپا نازل مى شد، مى فرمود: زنان چشم زاغ و موى بور.[1]
بررسى و نقد شبهه
الف. نخست اين كه، «حور» به معناى «شدّت سفيدى چشم» آمده است؛ نه به سياهى چشم و «عين» به معناى درشتى چشم است.[2]
ب. قرآن براى زنان بهشتى وصف هاى زيادى آورده است؛ از جمله: (وَ حُورُ عين كَأَمثل اللُولُؤا المَكنُون )[3]؛ «همسرانى از حور العين هستند؛ همچون مرواريد در صدف پنهان»؛ (وَ عِندَهُم قصرات الطّرف عِين)[4]؛ «نزد آن ها همسرانى زيبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند»؛ (كَأَنّهُم الياقُوت وَ المَرجان.)[5]؛ «-زنان بهشتى -همچون ياقوت و مرجانند»؛ (فيهنّ خيرات حِسان...حُورُ مَقصُوراتِ فى الخيام.)[6]؛ «در آن باغ هاى بهشتى، زنانى نيكو خلق و زيبايند...حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند.»
قرآن به مقتضاى طبيعت انسان ها سخن گفته است؛ اگر نام «حور العين» را مى آورد و وصف هايى براى آن ذكر مى كند، آن حور العين، با آن توصيف، در هر عصر و زمانى مطابق خواست طبيعت انسان هاست. قرآن، زنان بهشتى و حور العين را چنان توصيف كرده است كه حتى آن ها در دنيا نيز بى مانند هستند، تا چه رسد كه ما درباره ى سياهى چشم يا سفيدى آن، بحث كنيم. اين توصيف قرآن درباره زنان بهشتى، در هر زمانى و براى هر نسلى، جذّاب است؛ افزون بر آن، قرآن، عموماتى دارد؛ مانند: (وَ فيها ما تَشتَهيه الاَنفُس)[7]؛ هر چه را بخواهند و مايل باشند، در آن جا به دست مى آورند.
زيبايى زنان بهشتى، نه قابل توصيف است و نه قابل تحرير. اگر قرآن براى زنان بهشتى اصطلاحاتى مى آورد، از باب تنزّل[8] است. در نتيجه: حور العين، وصف زن هاى زيبا چشم در دوران پيامبر(صلى الله عليه وآله)بوده است؛ چه اشكالى داشت كه قرآن براى بيان توصيف زنان بهشتى از توصيف هاى مخاطبان خود بهره گيرد و آن را ابزارى براى انتقال مفاهيم خود قرار دهد؟
پی نوشتها:
[1]. معرفت، ش 26، ص 45؛ بينات، ش 5، 80.
[2]. حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن، ج 8، ص 284.
[3]. واقعه، 22.
[4]. صافّات، 48.
[5]. الرحمن، 58.
[6]. الرحمن، 72-70.
[7]. زخرف، 71.
[8]. وصف عالى به دانى.
منبع: بررسى شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايى، نشر انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).