پرسش :
خاستگاه انديشه ى دموكراسى كجاست؟
پاسخ :
نظام هاى سياسى از زمان هاى دور با انديشه ى دموكراسى بيگانه نبوده اند. در بسيارى از نقاط جهان در طول قرن ها، رؤساى قبايل انتخابى بودند و در بعضى جاها در سطح نهادهاى سياسى، دموكراسى به مدت طولانى وجود داشت. در سده هاى چهارم و پنجم پيش از ميلاد، انديشه ى دموكراسى در آتن به شكل كلاسيك دموكراسى مستقيم تبلور يافت. از اوايل قرن پنجم پيش از ميلاد، يعنى زمانى كه شرط دارا بودن ثروت براى احراز مقام هاى دولتى منسوخ شد، هر فرد آتنى در مجلس داراى حقى برابر براى شركت مستقيم در مباحث مربوط به قانون گذارى، قضاوت، عضويت در شوراى اجرايى و سياست گذارى هاى جامعه گرديد. اعضاى اين شوراها نيز به صورت گردشى، از طريق قرعه كشى تعويض مى شدند.[1]اين ها اولين گام هاى دموكراسى بود كه برداشته مى شد. البته دموكراسى آتنى در مقايسه با دموكراسى هاى امروز از جهتى دموكراتيك تر و از جهتى غيردموكراتيك تر بودند؛ زيرا دموكراسىِ آن ها مستقيم بود و افراد جامعه خود به صحن مجلس مى آمدند و نيازى به فرستادن نماينده نبود. امّا امروزه چنين كارى ممكن نيست. اين نكته براى آن نوع از دموكراسى ها يك امتياز به حساب مى آيد. از طرفى چون آنان به زنان و بردگان اجازه ى مشاركت نمى دادند، مى توان گفت كه دموكراسى آنان كامل نبود.
سطور بالا مى توانند تا حدودى پاسخ اين پرسش نيز باشند كه، آيا دموكراسىِ مستقيم بر غيرمستقيم ترجيح دارد يا خير؟
دموكراسى از همان دوران با مخالفت دانشمندانى هم چون توسيديد (حدود 460 ـ 399 ق م)، افلاطون (حدود 347 - 427 ق م) و ارسطو (322 - 384 ق م) رو به رو بوده است.[2]
در عين حال براى دست يابى به عملكرد دموكراسى در سده هاى ميانى و فاصله ى ميان معناى جديد و قديم آن تلاش بسيار لازم است. آلن دو بنوا و بسيارى از متفكران غربى بر اين باورند كه مفهوم دموكراسى در فكر سياسى جديد، تا پيش از پايان قرن هفده ظاهر نشده بود.[3] به نظر وى حتى در قرن هفده نيز دموكراسى رنگ و لعاب جديدى نداشت. در واقع، تا پيش از انقلاب فرانسه، تصور چنين سيستمى براى انديشمندان نيز يك رؤيا تلقى مى شد.
پس، با توجه به عوامل موجود در مرحله ى گذار از دموكراسى يونان باستان (5 قرن قبل از ميلاد) و وصول به دموكراسى نوين، اين دوران فترت و فاصله قابل توجيه است؛ عواملى هم چون: الف) انديشه ها و فلسفه ى سياسى جديد، مثل نظريه ى «حقوق طبيعى» و «قرارداد اجتماعى» و ...؛ ب) انقلاب صنعتى و جنبش هاى اجتماعى و كارگرى؛ ج) انقلاب فرانسه و جنگ هاى شمال و جنوب امريكا در قرن هيجدهم.
پی نوشتها:
[1]. ديويد بيتهام و كوين بويل، دموكراسى چيست؟ ، ص 22.
[2]. ديويد هيلد ، مدل هاى دموكراسى، ص 31.
[3]. آلن دو، بنوا. تأمل در مبانى دموكراسى، ترجمه ى بزرگ نادرزاد، ص 26.
منبع: اسلام و دموكراسى، نصرالله سخاوتى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383)
نظام هاى سياسى از زمان هاى دور با انديشه ى دموكراسى بيگانه نبوده اند. در بسيارى از نقاط جهان در طول قرن ها، رؤساى قبايل انتخابى بودند و در بعضى جاها در سطح نهادهاى سياسى، دموكراسى به مدت طولانى وجود داشت. در سده هاى چهارم و پنجم پيش از ميلاد، انديشه ى دموكراسى در آتن به شكل كلاسيك دموكراسى مستقيم تبلور يافت. از اوايل قرن پنجم پيش از ميلاد، يعنى زمانى كه شرط دارا بودن ثروت براى احراز مقام هاى دولتى منسوخ شد، هر فرد آتنى در مجلس داراى حقى برابر براى شركت مستقيم در مباحث مربوط به قانون گذارى، قضاوت، عضويت در شوراى اجرايى و سياست گذارى هاى جامعه گرديد. اعضاى اين شوراها نيز به صورت گردشى، از طريق قرعه كشى تعويض مى شدند.[1]اين ها اولين گام هاى دموكراسى بود كه برداشته مى شد. البته دموكراسى آتنى در مقايسه با دموكراسى هاى امروز از جهتى دموكراتيك تر و از جهتى غيردموكراتيك تر بودند؛ زيرا دموكراسىِ آن ها مستقيم بود و افراد جامعه خود به صحن مجلس مى آمدند و نيازى به فرستادن نماينده نبود. امّا امروزه چنين كارى ممكن نيست. اين نكته براى آن نوع از دموكراسى ها يك امتياز به حساب مى آيد. از طرفى چون آنان به زنان و بردگان اجازه ى مشاركت نمى دادند، مى توان گفت كه دموكراسى آنان كامل نبود.
سطور بالا مى توانند تا حدودى پاسخ اين پرسش نيز باشند كه، آيا دموكراسىِ مستقيم بر غيرمستقيم ترجيح دارد يا خير؟
دموكراسى از همان دوران با مخالفت دانشمندانى هم چون توسيديد (حدود 460 ـ 399 ق م)، افلاطون (حدود 347 - 427 ق م) و ارسطو (322 - 384 ق م) رو به رو بوده است.[2]
در عين حال براى دست يابى به عملكرد دموكراسى در سده هاى ميانى و فاصله ى ميان معناى جديد و قديم آن تلاش بسيار لازم است. آلن دو بنوا و بسيارى از متفكران غربى بر اين باورند كه مفهوم دموكراسى در فكر سياسى جديد، تا پيش از پايان قرن هفده ظاهر نشده بود.[3] به نظر وى حتى در قرن هفده نيز دموكراسى رنگ و لعاب جديدى نداشت. در واقع، تا پيش از انقلاب فرانسه، تصور چنين سيستمى براى انديشمندان نيز يك رؤيا تلقى مى شد.
پس، با توجه به عوامل موجود در مرحله ى گذار از دموكراسى يونان باستان (5 قرن قبل از ميلاد) و وصول به دموكراسى نوين، اين دوران فترت و فاصله قابل توجيه است؛ عواملى هم چون: الف) انديشه ها و فلسفه ى سياسى جديد، مثل نظريه ى «حقوق طبيعى» و «قرارداد اجتماعى» و ...؛ ب) انقلاب صنعتى و جنبش هاى اجتماعى و كارگرى؛ ج) انقلاب فرانسه و جنگ هاى شمال و جنوب امريكا در قرن هيجدهم.
پی نوشتها:
[1]. ديويد بيتهام و كوين بويل، دموكراسى چيست؟ ، ص 22.
[2]. ديويد هيلد ، مدل هاى دموكراسى، ص 31.
[3]. آلن دو، بنوا. تأمل در مبانى دموكراسى، ترجمه ى بزرگ نادرزاد، ص 26.
منبع: اسلام و دموكراسى، نصرالله سخاوتى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383)