شنبه، 5 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

حضرت آدم(عليه السلام) در قرآن چگونه توصيف شده است؟


پاسخ :
نام آدم(عليه السلام) در قرآن 25 بار آمده و سرگذشت او به صورت گسترده، در سوره هاى بقره، اعراف، حجر، اسرا، كهف و طه، بيان شده است.
در قرآن، پس از خلقت آدم، مسأله ى خلافت و جانشينى او از سوى خداوند، در روى زمين مطرح است كه خداوند اين مطلب را به فرشتگان ابلاغ فرمود. فرشتگان با آگاهى هايى كه از محدوديّت طبيعت و غرايز انسان داشتند، به خداوند عرض كردند: چگونه كسى را كه در روى زمين فساد مى كند و خونريزى به راه مى اندازد، جانشين خود قرار مى دهى در حالى كه اگر هدف از خلقت، عبادت و بندگى است، ما اين وظيفه را به خوبى انجام مى دهيم؟
خداوند در پاسخ آنان فرمود: «آنچه را من مى دانم، شما نمى دانيد»[1] و به دنبال اين مسأله و براى اثبات برترى انسان بر فرشتگان، به تعبير قرآن، «علم اسماء»؛ يعنى اسرار هستى را به آدم آموزش داد و آدم با قابليت هايى كه داشت، به خوبى فرا گرفت و سپس به فرشتگان عرضه كرد و فرمود: اگر راست مى گوييد، «اسما» را برايم بيان كنيد! فرشته ها اظهار عجز كرده، گفتند: خدايا! تو منزهى! ما جز آنچه به ما تعليم داده اى، چيزى نمى دانيم؛ آن گاه خداى متعال دستور داد تا فرشتگان بر آدم(عليه السلام)سجده كنند؛ همگى سجده كردند به جز ابليس كه نافرمانى كرد و گفت: آدم را از گل آفريده اى و مرا از آتش! و با اين نافرمانى تكبّر خود را ظاهر كرد و كافر شد.[2]
ابليس، پس از نافرمانى، با واكنش شديدى رو به رو شد و فرمان اخراج وى از درگاه رحمت الهى صادر گرديد؛ او نيز از خداى متعال خواست تا روز قيامت به او مهلت داده شود.
درخواست او با قيد «الى يوم الوقت المعلوم» پذيرفته شد؛ سپس ابليس به عزت خداوند سوگند ياد كرد كه تا روز قيامت براى گمراه كردن فرزندان آدم، كوشش كند.
خداوند به آدم و همسرش فرمود: در بهشت ساكن شويد و از همه ى نعمت هاى آن استفاده كنيد، جز آن درخت ممنوعه كه نبايد به آن نزديك شويد.
پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، شيطان كه آدم را باعث بدبختى خود مى پنداشت، در كمين آدم و همسرش نشست و دشمنى خود را از راه تشويق آن ها به استفاده از درخت ممنوعه، آشكار ساخت. ابليس نزد آدم و حوا آمد و گفت: بهره گيرى از آن درخت، مايه ى جاودانگى خواهد شد و سوگند ياد كرد كه من ناصح و خيرخواه شما هستم. آدم و همسرش فريب خورده و از آن درخت استفاده كردند و در نتيجه پوشش بهشتى آن ها فرو ريخت و سرانجام از بهشت اخراج شدند و به زمين فعلى هبوط كردند.[3] آدم با آگاهى از اين سقوط، ابراز ندامت نمود و راه توبه را در پيش گرفت و با دريافت كلماتى از پروردگارش توبه كرد و خداوند مهربان نيز توبه ى او را پذيرفت.[4]
هبوط آدم به زمين موجب تناسل و متولد شدن فرزندان آدم شد و نسل بشر از اين جا آغاز شد و ادامه يافت.
از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه آفرينش او سه مرحله داشته است:
1. مرحله ى خاك متحوّل؛ يعنى ماده ى اصلى براى خلقت آدم، خاك بوده است و آن هم مراحل مختلفى را پشت سرگذاشته، به صورت هاى گوناگونى متحول گرديده و تغييرات كيفى پيدا كرده است، تا قابليّت لازم براى خلقت آدم را به دست آورد؛[5]
2. مرحله ى تصوير؛ يعنى مرحله ى صورت گرى و تصويرپردازى ظاهر انسان، پيش از دميده شدن روح؛[6]
3. مرحله ى نفخ روح؛ يعنى دميدن روح و روان و حيات در كالبد او؛ امتياز بشر از ساير موجودات در همين مرحله است.[7]
نكته ى مهمى كه از آيات قرآن فهميده مى شود، اين است كه گرچه آفرينش انسان سه مرحله را پشت سر گذاشته، ولى داراى طرحى مستقل بوده است؛ يعنى از ابتداى خلقت به همين صورت انسان فعلى بوده است و تغييرات جزيى در رنگ پوست و قد و... به سبب شرايط اقليمى است؛ اما تفاوت هاى ماهوى و تغييرات ريشه اى وجود ندارد و اين سخن برخلاف تئورى تكامل انسان از موجودات ديگر، مثل ميمون، است.
نكته ى ديگر: آفريدن همسرى براى آدم، از جنس او و باقيمانده ى همان گلى است كه آدم آفريده شد تا موجب بقاى نسل شود.[8]
نكته هاى آموزنده
1. اصل آدم از خاك است و با توجه به اصل خويش، بايد از تكبّر و خودخواهى پرهيز كند؛
2. برترى و فضيلت انسان به علم او است؛
3. كبر و خودخواهى، سرچشمه ى گناهان و موجب سقوط است؛
4. شيطان دشمن قسم خورده ى انسان است و هرگز نبايد از خصومت او غفلت كرد؛
5. هميشه و در هر شرايطى بايد اميدوار بود و راه توبه و بازگشت به فطرت نخستين، باز است؛
6. آز و طمع، باعث محروميّت انسان از ساير نعمت ها مى گردد.
پی نوشتها:
[1]. بقره، 30.
[2]. بقره، 33.
[3]. هبوط: فرود آمدن، نازل شدن.
[4]. بقره، 28 ـ 37.
[5]. حجر، 26و28و33؛ الرحمن، 14؛ آل عمران، 59؛ سجده، 7؛ صافات ، 11؛ مؤمنون، 12.
[6]. اعراف، 11؛ حجر، 28 و 29.
[7]. ص، 75؛ بحارالانوار، ج11، ص97.
[8]. نساء، 1؛ سجده، 7 و 8.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آيينه ى وحى، سيد مرتضى قافله باشى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.