دوشنبه، 7 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

دلايل روايى دال بر باطن داشتن قرآن، كه خيلى بيش تر از دلايل قرآنى بوده و مورد استناد هم هستند، چند دسته اند و از نظر سند چگونه اند؟


پاسخ :
پاسخ دكتر محمد كاظم شاكر:
روايات زيادى در كتاب هاى مكتب اهل بيت و اهل سنّت نقل شده است؛ ليكن اين روايات به حد تواتر لفظى نمى رسد؛ امّا اين كه بعضى بگويند اين روايات جعلى است يا سند همه ى آنها ضعيف است، درست نيست. حداقل دو يا سه روايت صحيح در كتاب هاى اصلى شيعه از ائمه ى اطهار(عليهم السلام)نقل شده است. در كتاب هاى اهل تسنن نيز رواياتى با سندى صحيح ذكر شده است. پس اين روايات اجمالا هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل تسنن با سند صحيح نقل شده اند. امّا طريق آن به گونه اى نيست كه بتوان در مورد آن ادعاى تواتر كرد؛ زيرا تواتر در جايى است كه تعداد راويان در هر طبقه به حدّى باشد كه عرفاً تبانى آنها بر كذب محال باشد.
اما از نظر من، همه ى اين احاديث، بر ظاهر و باطن داشتن قرآن هم داستان اند؛ چنان كه به اين اسم نام برده شده است. در كنار اين مطلب، مسائل ديگرى هم در روايات آمده است كه در همه ى آنها يكسان نيست. يكى از آنها تعداد بطون قرآن است. در برخى از آنها همين قدر گفته شده است كه قرآن و آيات آن ظاهر و باطن دارند. در بعضى از آنها آمده است كه باطن آن نيز باطنى دارد؛ حتّى در كتاب هاى متأخرين، مثل تفسير صافى و تفسير الميزان، هفت بطن نيز ذكر شده است. برخى از دانشمندان بالاتر از آن نيز به روايات نسبت داده اند؛ سيد حيدر آملى در كتاب نص النصوص، هفتاد بطن و هفتاد هزار بطن نيز آورده است.[1] امّا تا آن جا كه ما تحقيق كرده ايم، در جوامع روايى فريقين، روايتى كه هفت يا هفتاد و يا هفتاد هزار بطن را به قرآن نسبت داده باشد نديده ايم.
موضوع ديگر كه در برخى روايات آمده، اين است كه هر آيه اى داراى حد و مطلع است، يا در بعضى آمده است كه هر حرفى از قرآن داراى حد و مطلع است كه؛ در مباحث بعدى بدان خواهيم پرداخت.
جواب حجت الاسلام على اكبر بابايى:
روايات شش دسته است. در سه دسته از آن روايات، با صراحت ذكر باطن و ظاهر براى قرآن كريم آمده است. اين سه دسته، تا جايى كه بنده يافته ام، حدود سى و يك روايت است و در همه ى آنها سخن از بطن براى قرآن كريم است. بعضى از تعابير چنين است:
(لَيْسَ مِنَ الْقرآن ايةٌ اِلاّ و لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ)
در بين اين روايات، روايت صحيح السند هم از طريق اهل تسنن وجود دارد كه در كتابى به نام صحيح ابن حبّان آمده است و از طريق شيعه، مانند روايت فضيل و روايت عبداللّه بن سنان هستند. سند روايت عبداللّه بن سنان در كتاب من لا يحضره الفقيه، صحيح بوده و صحت آن مورد اتفاق است؛ ولى سند آن در اصول كافى مشتمل بر سهل بن زياد است كه وثاقتش محل كلام است.
اگر روايات منحصر به همين سى و يك روايت بود، ممكن بود در تواتر آن تشكيك شود؛ البته منظور، تواتر معنوى است؛ ولى افزون بر اين سه دسته، سه دسته روايت ديگر نيز وجود دارد؛ هر چند كه كلمه ى ظهر و بطن در آن روايات نيامده است، امّا دو دسته از آنها به دلالت التزامى و يك دسته از آنها به دلالت مطابقى، بدون لفظ ظاهر و باطن، بر وجود باطن براى قرآن دلالت دارند كه وقتى آنها را به سه دسته ى اول ضميمه كنيم، كم ترين ترديدى در تواتر آن روايات باقى نمى ماند.
از آن سه دسته اى كه كلمه ى ظهرو بطن در آنها نيست، يك دسته رواياتى است كه مى فرمايد: معارف قرآن سه قسم است؛ قسم اوّل از آن را عالم و جاهل مى فهمند و قسم دوّم از آن را تنها كسى كه داراى صفاى ذهن و تشخيص صحيح باشد، مى فهمد. تعبير روايت چنين است:
لا يعرفه الاّ مَنْ صَفا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّه وَصَحَّ تَمْييزُهُ؛ كسانى كه صفاى ذهن، حس لطيف و تشخيص صحيح داشته باشند مى توانند آن قسم از معارف را بفهمند.
و قسم سوم را هيچ كس جز خداوند و ملايكه و راسخان در علم نمى دانند؛ گر چه در اين روايت، عنوان باطن بر آن اطلاِ نشده، امّا معلوم است كه منظور، همان باطن قرآن كريم است؛ زيرا باطن قرآن است كه عالم و جاهل حتى كسانى كه صفاى ذهن و حس لطيفى هم داشته باشند، نمى فهمند. فقط خدا و ملايكه و راسخان در علم به آن آگاه هستند. البته بعد از آن كه باطن قرآن تعريف شد، بهتر روشن مى شود كه اين قسم سوم همان باطن قرآن كريم است.
علاوه بر اين چهار دسته روايت، روايات بسيار زيادى است كه مرحوم مجلسى(قدس سره الشریف)در بحار الانوار، جلد 23 و 24، در ضمن شصت و هشت باب، حدود هزار و پانصد و هفت روايت از آنها را ذكر كرده كه در آن روايات، براى آيات كريمه ى قرآن، معنايى بيان شده است كه از ظاهر لفظ فهميده نمى شود. بسيارى از آن روايات، رواياتى است كه در فضايل ائمه ى اطهار(عليهم السلام)است؛ مثلاً در آيات: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحيها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَليها)، معناى ظاهر شمس و قمر، خورشيد و ماه است، ولى در روايت مى بينيم كه گفته شده است: شمس، وجود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و قمر، اميرالمؤمنين على(عليه السلام)است و يا در مورد آيه ى (إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماء مَعِين)، در روايت (ماء مَعِين) به امام غايب معنا و تفسير شده و امثال اين روايات خيلى زياد است. حدود هزار و پانصد و هفت روايت در بحار الانوار نقل شده است. من معتقدم كه اين روايات، به دلالت التزامى، اشاره به اين دارد كه آيات كريمه ى قرآن علاوه بر معنايى كه از ظاهر الفاظش فهميده مى شود، معانى باطنى هم دارد؛ معانى اى كه در چارچوب قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايى محاوره فهميده نمى شود. حال از چه راهى مى توانيم آن را بفهميم، در آينده به آن خواهيم پرداخت. تا اين جا به پنج دسته روايت اشاره شد. دسته ى ششم رواياتى است كه در بين آنها روايت صحيح و موثق نيز هست و مى فرمايد: ثلث قرآن و يا ربع قرآن در باره ى اهل بيت(عليهم السلام)و ثلث يا ربع آن در باره ى دشمنان اهل بيت است حال ظاهر آيات را كه نگاه مى كنيم، چنين نيست. ثلث يا ربع آن در باره ى اهل بيت نيست؛ پس معلوم مى شود كه با توجه به باطنى كه قرآن كريم دارد، ثلث يا ربعش در باره ى اهل بيت است. اين مجموعه ى روايات است كه به نظر من فوق تواتر است.[2]
داشتن باطن براى قرآن كريم از نظر عقلى فقط در حد امكان است؛ يعنى ما اين طور مى توانيم بگوييم كه از نظر ثبوتى و از نظر امكان، هيچ دليلى بر امتناع باطن داشتن قرآن نداريم؛ يعنى اين كه از يك كلام، علاوه بر معنايى كه از ظاهر لفظ فهميده مى شود، معناى ديگرى را نيز گوينده اراده كرده باشد، امتناع و استحاله ى عقلى ندارد؛ البته از نظر عقلى نمى توانيم اثبات كنيم كه حتماً آن كلام باطن دارد؛ بلكه باطن داشتن قران، فقط در حد امكان است.
از نظر قرآن نيز، همان گونه كه گذشت، به برخى از آيات، با يك سرى مقدمات خارجى مى توان استدلال كرد، ولى اثباتش مشكل است. از نظر اقوال هم باطن داشتن قرآن، مورد اجماع همه ى دانشمندان مسلمان است. من تا به حال مخالفى پيدا نكرده ام. نه در شيعه و نه در سنى، كسى را نيافته ام كه گفته باشد قرآن باطن ندارد؛ البته در اين كه حقيقت باطن چيست، اختلاف نظرهايى وجود دارد؛ ليكن هيچ اختلافى در اصل وجود باطن ديده نشده است. از نظر روايات نيز روايات صحيح وجود دارد.[3]
پی نوشتها:
[1] . ر.ك: سيد حيدر آملى: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 104، 530 و 610 و نص النصوص، ص 12 و 72.
[2] . نشانى مأخذ روايات را در ضمن مقاله اى در مجلّه ى معرفت ذكر كرده ايم (ر. ك: على اكبر بابايى، باطن «قرآن كريم». مجله ى معرفت: شماره ى 26، ص 15، پى نوشت هاى 45 ـ 47).
[3] . گفتنى است كه در تواتر لازم نيست كه سند روايات صحيح باشد. تواتر در مورد روايت هاى ضعيف است؛ يعنى وقتى راه هاى زيادى ـ هر چند هر يك از آن راه ها به دليل اين كه راوى اش مجهول است يا ضعيف السند است، قابل اعتماد نيست ـ باشند كه تبانى آنها بر كذب عادتاً ممتنع باشد؛ اين را مى گوييم خبر متواتر. پس براى تحقق تواتر، لزومى ندارد كه سند روايات صحيح باشد.
منبع: باطن و تأويل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام على اكبر بابايى و دكتر محمد كاظم شاكر، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.