پرسش :
چگونه مى توان اثبات كرد كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) داراى معجزه بوده است؟
پاسخ :
پيامبران الهى براى اثبات نبوت خويش از جانب پروردگار معجزه مى آورده اند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز از اين قاعده كلى مستثنى نبود. ايشان معجزه هاى فراوانى داشتند كه مى توان آن ها را به دو دسته تقسيم كرد: الف ـ معجزه ى دائمى. ب ـ معجزه ى مقطعى.
درباره ى نوع اول بايد بگوييم: پيامبرى كه جهانى بوده و براى همه ى انسان ها مبعوث مى گردد و آيين او جاويدان است،[1] بايد براى اثبات نبوت و مأموريت آسمانى خويش، بر اعجازى تكيه نمايد كه جاويدان بوده و مقطعى و گذرا نباشد. پيامبر جهانى و فرا زمانى، معجزه اى جهانى و فرا زمانى مى خواهد و اين معجزه چيزى جز قرآن مجيد نيست. صدها، بلكه هزارها كتاب به دست دانشمندان مسلمان و غير مسلمان، پيرامون جنبه هاى عظمت و اعجاز اين كتاب آسمانى به رشته تحرير در آمده است.[2]
يكى از جنبه هاى اعجاز قرآن در اين است كه با سپرى شدن قرن ها و تحولات گوناگونى كه در افكار و عقايد انسان ها به وجود آمده و پيشرفت هاى علمى بهت آورى كه براى بشر رخ داده است، با اين حال طراوت و شادابى آن هم چنان باقى است و نه تنها در جنبه هاى عظمت آن هيچ گونه تزلزل و رخنه اى پديد نيامده، بلكه هر چه بر حجم معلومات بشر افزوده گردد، عظمت آن نيز آشكارتر مى شود.
و اما نوع دوم از معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) عبارتند از: معجزه هايى كه براى اتمام حجت، با تقاضاى فرد يا گروهى در زمان و مكان مشخصى انجام مى گرفت. اين نوع از معجزه هاى پيامبر اسلام، همسنگ معجزه هاى پيامبران ديگر است. برخى از آن ها عبارت است از: 1. شق القمر (دونيم شدن ماه به اشاره پيامبر)؛ 2. معراج (بالا رفتن پيامبر در يك شب از مسجد الحرام ـ در مكه ـ به مسجد الاقصى ـ در فلسطين ـ و از آن جا به جهان بالا). 3. مباهله ى ايشان با اهل كتاب.
براى اثبات تحقق اين معجزه ها، سه راه وجود دارد:
1. پس از آن كه اعجاز و حقانيت قرآن را با دلايل گوناگونى ـ كه در كتاب هاى بسيارى توضيح داده شده است ـ پذيرفتيم، اين كتاب آسمانى سندى زنده و ماندگار براى اثبات ساير معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)خواهد بود.
2. روايات نقل شده درباره ى معجزه هاى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله). روايات اسلامى در اين زمينه نه تنها از روايات يهود و مسيحيان در زمينه ى معجزه هاى پيامبران خود كم تر نيست، بلكه از دو نظر بر آنان امتياز دارد: 1. كوتاهى زمان بين رخ دادن معجزه و زمان كنونى؛ 2. شمار زياد راويان و مشاهده كنندگان معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله). در مقابل، كسانى كه در عصر حضرت موسى(عليه السلام) و حضرت عيسى(عليه السلام) به آنان ايمان آوردند و معجزه هايشان را نقل كردند، بسيار اندك بوده اند.
اگر ادعاى «تواتر» يهود ونصارى درباره ى نقل معجزه هاى پيامبران خود، صحيح باشد، چنين ادعايى درباره ى معجزه هاى پيامبر اسلام به طريق اولى صحيح خواهد بود.
3. اعتراف به معجزه هاى پيامبران گذشته و اثبات آن ها توسط پيامبر اسلام، و در عين حال خود را افضل پيامبران و خاتم آنان معرفى كردن، مستلزم اين است كه همان سنخ از معجزه ها و يا كامل تر از آن ها را ـ هر چند به صورت ها و شكل هاى ديگر ـ دارا باشد؛ زيرا شايسته نيست فردى خود را از ديگران برتر بداند، ولى صفات كمال او از آن ها كم تر باشد. آيا درست است كه ـ براى مثال ـ يك نفر خود را سر آمد پزشكان بداند، ولى برخى از پزشكان به درمان بعضى از بيمارى هاى صعب العلاج قادر باشند، اما او نتواند چنين كارى را بكند؟! به يقين چنين ادعايى صحيح نيست وعقل اين دو ادعا را متناقض مى شمارد.
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. مرزهاى اعجاز، ص 169 به بعد؛
2. رهبران راستين، ص 261 به بعد؛
3. منشور جاويد، ج 6، ص 197 به بعد.
پی نوشتها:
[1]. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبا،27)
[2]. جامع ترين كتابى كه از سوى دانشمندان شيعه در اين باره نوشته شده، كتاب «مدينة المعاجز» تأليف مرحوم سيد هاشم بحرانى توبلى (ت: 1107) است.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).
پيامبران الهى براى اثبات نبوت خويش از جانب پروردگار معجزه مى آورده اند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز از اين قاعده كلى مستثنى نبود. ايشان معجزه هاى فراوانى داشتند كه مى توان آن ها را به دو دسته تقسيم كرد: الف ـ معجزه ى دائمى. ب ـ معجزه ى مقطعى.
درباره ى نوع اول بايد بگوييم: پيامبرى كه جهانى بوده و براى همه ى انسان ها مبعوث مى گردد و آيين او جاويدان است،[1] بايد براى اثبات نبوت و مأموريت آسمانى خويش، بر اعجازى تكيه نمايد كه جاويدان بوده و مقطعى و گذرا نباشد. پيامبر جهانى و فرا زمانى، معجزه اى جهانى و فرا زمانى مى خواهد و اين معجزه چيزى جز قرآن مجيد نيست. صدها، بلكه هزارها كتاب به دست دانشمندان مسلمان و غير مسلمان، پيرامون جنبه هاى عظمت و اعجاز اين كتاب آسمانى به رشته تحرير در آمده است.[2]
يكى از جنبه هاى اعجاز قرآن در اين است كه با سپرى شدن قرن ها و تحولات گوناگونى كه در افكار و عقايد انسان ها به وجود آمده و پيشرفت هاى علمى بهت آورى كه براى بشر رخ داده است، با اين حال طراوت و شادابى آن هم چنان باقى است و نه تنها در جنبه هاى عظمت آن هيچ گونه تزلزل و رخنه اى پديد نيامده، بلكه هر چه بر حجم معلومات بشر افزوده گردد، عظمت آن نيز آشكارتر مى شود.
و اما نوع دوم از معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) عبارتند از: معجزه هايى كه براى اتمام حجت، با تقاضاى فرد يا گروهى در زمان و مكان مشخصى انجام مى گرفت. اين نوع از معجزه هاى پيامبر اسلام، همسنگ معجزه هاى پيامبران ديگر است. برخى از آن ها عبارت است از: 1. شق القمر (دونيم شدن ماه به اشاره پيامبر)؛ 2. معراج (بالا رفتن پيامبر در يك شب از مسجد الحرام ـ در مكه ـ به مسجد الاقصى ـ در فلسطين ـ و از آن جا به جهان بالا). 3. مباهله ى ايشان با اهل كتاب.
براى اثبات تحقق اين معجزه ها، سه راه وجود دارد:
1. پس از آن كه اعجاز و حقانيت قرآن را با دلايل گوناگونى ـ كه در كتاب هاى بسيارى توضيح داده شده است ـ پذيرفتيم، اين كتاب آسمانى سندى زنده و ماندگار براى اثبات ساير معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)خواهد بود.
2. روايات نقل شده درباره ى معجزه هاى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله). روايات اسلامى در اين زمينه نه تنها از روايات يهود و مسيحيان در زمينه ى معجزه هاى پيامبران خود كم تر نيست، بلكه از دو نظر بر آنان امتياز دارد: 1. كوتاهى زمان بين رخ دادن معجزه و زمان كنونى؛ 2. شمار زياد راويان و مشاهده كنندگان معجزه هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله). در مقابل، كسانى كه در عصر حضرت موسى(عليه السلام) و حضرت عيسى(عليه السلام) به آنان ايمان آوردند و معجزه هايشان را نقل كردند، بسيار اندك بوده اند.
اگر ادعاى «تواتر» يهود ونصارى درباره ى نقل معجزه هاى پيامبران خود، صحيح باشد، چنين ادعايى درباره ى معجزه هاى پيامبر اسلام به طريق اولى صحيح خواهد بود.
3. اعتراف به معجزه هاى پيامبران گذشته و اثبات آن ها توسط پيامبر اسلام، و در عين حال خود را افضل پيامبران و خاتم آنان معرفى كردن، مستلزم اين است كه همان سنخ از معجزه ها و يا كامل تر از آن ها را ـ هر چند به صورت ها و شكل هاى ديگر ـ دارا باشد؛ زيرا شايسته نيست فردى خود را از ديگران برتر بداند، ولى صفات كمال او از آن ها كم تر باشد. آيا درست است كه ـ براى مثال ـ يك نفر خود را سر آمد پزشكان بداند، ولى برخى از پزشكان به درمان بعضى از بيمارى هاى صعب العلاج قادر باشند، اما او نتواند چنين كارى را بكند؟! به يقين چنين ادعايى صحيح نيست وعقل اين دو ادعا را متناقض مى شمارد.
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. مرزهاى اعجاز، ص 169 به بعد؛
2. رهبران راستين، ص 261 به بعد؛
3. منشور جاويد، ج 6، ص 197 به بعد.
پی نوشتها:
[1]. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبا،27)
[2]. جامع ترين كتابى كه از سوى دانشمندان شيعه در اين باره نوشته شده، كتاب «مدينة المعاجز» تأليف مرحوم سيد هاشم بحرانى توبلى (ت: 1107) است.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).