پرسش :
چرا خداوند اجراى عدالت موعود در زمان حضرت مهدى(علیه السلام) را بر عهده ى پيامبران يا امامان قبلى نگذاشت؟
پاسخ :
بايد توجّه داشت كه خداوند براى هر امّتى متناسب با شرايط همان امّت، پيامبرانى فرستاده است، ولى هيچ پيامبرى در اجراى برنامه هايش، به طور كامل، موفّق نبود و نتوانست حكومت عدل فراگير را ـ كه يكى از اهداف اصلى آنان بوده ـ تشكيل دهد؛ زيرا كه مردم عصرشان، استعداد پذيرش حكومت عدل فراگير را نداشته اند.
هنگامى كه پيامبران الهى مبعوث مى شدند و مردم را به پرستش خداى يگانه و اطاعت از دستورهاى او و بيزارى از بت ها دعوت مى كردند، عموماً، با انكار و مخالفت مردم مواجه مى شدند. خداوند مى فرمايد:
(ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْراكُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ...)؛[1] سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم. هر زمان، رسولى براى (هدايت) قومى مى آمد، او را تكذيب مى كردند....
فرمانروايان و ثروت مندان جامعه كه سرمست عيش و به مال و مكنت يا علم و دانش خود مغرور بودند، سرسختانه، كمر مبارزه با پيامبران را مى بستند و بسيارى از ديگر قشرهاى جامعه را به دنبال خود مى كشاندند و از پيروى راه حق باز مى داشتند. خداوند از آنان نقل مى كند كه روز قيامت مى گويند:
(وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ)؛[2] و مى گويند: پروردگارا! ما، از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم پس ما را گمراه ساختند.
در اين ميان، تنها، گروهى اندك كه غالباً از محرومان جامعه بودند، به انبياى الهى ايمان مى آوردند و كم تر اتفاق مى افتاد كه جامعه اى بر پايه عقايد صحيح و موازين عدل و قسط و مطيع فرمان خدا و پيامبران، تشكيل گردد. البته، بخش هايى از تعاليم انبيا، تدريجاً، در فرهنگ جوامع، نفوذ مى كرد و مورد اقتباس قرار مى گرفت.[3]
هدف اوّل بعثت انبيا، ايجاد شرايط رشد و تكامل انسان و كمك به رشد عقلانى و تربيّت روحى و معنوى افراد مستعد بوده است. همه ى انبياى الهى، درصدد تشكيل جامعه ى ايده آل براساس خداپرستى و گسترش عدل در سراسر زمين بوده اند و هر كدام در حدّ توان، قدمى در اين راه برداشته اند و بعضى توانستند در محدوده ى جغرافيايى و زمانى خاص، حكومت الهى را برقرار سازند، ولى براى هيچ كدام از ايشان، شرايط تشكيل حكومت عدل جهانى فراهم نشد.
فراهم نشدن چنين شرايطى، به معناى نارسايى تعاليم الهى نيست؛ زيرا هدف الهى، فراهم شدن زمينه و شرايط براى حركت اختيارى انسان و انتخاب اختيارى حق يا باطل از سوى انسان است، نه الزام و اجبار مردم به پذيرفتن دين حق و پيروى از رهبران الهى، آن هم به شيوه ى جبر كه هر گونه اختيار را از انسان مى گيرد.
به همين دليل، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و امامان بعد از آن حضرت كه وظيفه ى تاباندن شعاع عدالت بر همه ى جهان و دعوت مردم به اسلام را داشتند، به خاطر فراهم نبودن شرايط و اوضاع روحى و فكرى مردم، نتوانستند حكومت عدل فراگير را در تمام گيتى ايجاد كنند.
براساس روايات و احاديث اسلامى، شرايط پذيرش حكومت عدل جهانى و تحوّل فكرى مردم كه بستگى به تكامل عقول، صنايع، اخلاق، معنويت، شكوفايى علم و دانش دارد، فقط در عصر ظهور امام عصر (علیه السلام) فراهم مى شود.
در اين قسمت، براى تبيين بيش تر بحث، برخى از روايات را كه به بازگويى اوضاع و احوال مردم و جوامع انسانى در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام) مى پردازند، ذكر مى كنيم:
الف) امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
إذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به؛[4] هنگام ظهور امام زمان (علیه السلام) خداوند دست رحمت خود را بر سر تمام بندگانش قرار مى دهد و از اين طريق، عقل هاى مردم متمركز مى شود و تكامل پيدا مى كند.
يعنى، «امام زمان چون دستورهاى اسلامى را به طور كامل اجرا مى كند، باعث رشد فكرى مردم مى شود و هدف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ـ كه به كمال رساندن اخلاق مردم بود ـ تحقّق مى يابد».[5]
مرحوم كلينى در كتاب كافى همين حديث را نقل كرده، ولى در آنجا به جاى كلمه ى «اخلاقهم» كلمه ى «احلامهم» آورده، يعنى عقل هاى آنها كامل مى شود. بديهى است هر دو معنا مى تواند مورد نظر باشد و هيچ تعارضى با همديگر ندارند.[6]
ب) تحقّق انقلاب جهانى، وسائل و ابزارهايى لازم دارد كه بدون تكامل صنايع، امكان پذير نيست. احاديث، نويد مى دهد كه در عصر ظهور امام(عليه السلام)صنايع به حدّى تكامل پيدا مى كند كه جهان، حكم يك شهر را پيدا مى كند و افرادى كه در خاور زندگى مى كنند، كسانى را كه در باختر زندگى مى كنند، مى بينند و سخنان آنان را مى شنوند.
امام صادق(عليه السلام) در اين مورد مى فرمايد:
إنَّ المؤمِن في زمن القائم و هو بالمشرق ليرى أخاه بالمغرب و كذا الذى في المغرب يرى أخاه الذى بالمشرق؛[7] در زمان قائم (علیه السلام) فرد با ايمان كه در مشرق زندگى مى كند، برادر خود را كه در مغرب زندگى مى كند، مى بيند.
در حديث ديگر، مطلب به طور روشن تر بيان شده است:
إنّ قائمنا اذا قام مدّ الله لشيعتنا فى أسماعهم و ابصارهم حتّى لايكونَ بينهم و بين القائم بريدٌ، يكلّمهم فيسمعون و ينظرون إليه و هو في مكانه؛[8] آن گاه كه قائم ما قيام مى كند، خداوند، به ديدگان و گوش هاى پيروان ما، قدرت مى بخشد تا آن جا كه ميان آنان و رهبرشان، فاصله اى باقى نمى ماند. او، با آنان سخن مى گويد و سخنان او را مى شنوند و به او مى نگرند، در حالى كه او در جاى خود قرار دارد.
شايد وجود رسانه هاى ارتباطى مانند راديو، تلويزيون، تلفن، اينترنت، ماهواره، ... كه باعث شده اند تا عصر حاضر را عصر رسانه ها و ارتباطات جمعى بنامند، در فهم اين حديث و ديگر احاديث مربوط به اين موضوع، ما را يارى كند و ما بتوانيم همين ها را يكى از شرايط ظهور امام مهدى(علیه السلام) به شمار آوريم.
ج) انسان ها، در صورت تجربه كردن حكومت هاى مختلف و روش هاى گوناگون اجتماعى به نكات ضعف و قوت هر حكومت و نظام سياسى و اجتماعى پى مى برند. براى همين، خداوند، اين فرصت را به آنان مى دهد تا با انتخاب و اختيار خود، نظام هاى سياسى و اجتماعى مختلف را بيازمايند تا با شناخت كامل از ضعف و نارسايى آن نظام ها، حجت الهى بر آنان تمام شود و آمادگى لازم را براى پذيرش نظام سياسى و اجتماعى الهى كه امام زمان (علیه السلام) آن را برپا خواهد كرد، داشته باشند.
امام باقر(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد:
دولتنا آخر الدُّول ولن يبقى أهل بيت لهم دولة إلاّ ملكوا قبلنا لئلاّ يقولوا إذا رأوا سيرتنا: «إذا ملكنا سرنا مثل سيرةَ هولاء.»: و هو قول الله عزّوجل: (و العاقبة للمتقين)؛[9] حكومت ما، آخرين حكومت است و هيچ خاندانى كه قدرت حكومت دارند، نمى ماند، مگر اين كه قبل از ما به حكومت مى رسند. اين، از آن رو است كه بعداً، هنگامى كه روش و سيره ى ما را ديدند، نگويند: «اگر ما هم به حكومت مى رسيديم، مانند آنان رفتار مى كرديم.»! و اين، قول خداوند است كه مى فرمايد: (و العاقبه للمتقين).[10]
در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه خداوند، با آن كه قادر مطلق است، حكيم نيز هست، به همين دليل كارها را با اسبابش انجام مى دهد. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
أبى الله أن يجريَ الأشياء إلاّ بالاسباب فَجَعل لكل سبب شرحاً و جعل لكلّ شرح علماً و جعل لكل علمِ باباً ناطقاً عرفه من عرفه و جهله من جهله. ذلك رسول الله(صلى الله عليه وآله)و نحن؛[11] خداوند از اين كه كارها را بدون اسباب انجام دهد، ابا دارد؛ به همين خاطر براى هر سببى شرحى قرار داده و براى هر شرحى علمى قرار داده و براى هر علمى باب ناطقى قرار داده كه هر كس بخواهد مى شناسد و هر كس خود را به نادانى بزند، نمى شناسد و آن باب ناطق رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ما هستيم.
نتيجه اين كه چون برپا شدن حكومت عدل و فراگير گشتن حكومت الهى، مستلزم آمادگى انسان است، خداوند، فراهم شدن اين بستر را به صورت طبيعى انجام مى دهد و اگر يك باره بخواهد چنين شرايطى را آماده كند، مستلزم جبر و الزام انسان خواهد شد و مجبور كردن انسان، با عدل الهى سازگار نيست. و اين آمادگى در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم قبلى، تحقّق نيافت و طبق روايات، اين شرايط تحول، فقط در عصر ظهور امام عصر (علیه السلام) فراهم مى شود و همه ى مردم، انقلاب بزرگ مهدى(علیه السلام) را مى پذيرند و از حكومت عدلش بهره مى گيرند.
پی نوشتها:
[1]. مومنون: 44.
[2]. احزاب: 67.
[3]. محمدتقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 379.
[4]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 328 و 336.
[5]. نجم الدين طبسى، چشم اندازى از حكومت مهدى، ص 207.
[6]. شيخ كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 25.
[7]. بحارالأنوار، ج 52، ص 391.
[8]. همان، ص 336.
[9]. همان، ص 332.
[10]. اعراف : 127؛ قصص: 83.
[11]. بحارالأنوار، ج 2، ص 90.
منبع: امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).
بايد توجّه داشت كه خداوند براى هر امّتى متناسب با شرايط همان امّت، پيامبرانى فرستاده است، ولى هيچ پيامبرى در اجراى برنامه هايش، به طور كامل، موفّق نبود و نتوانست حكومت عدل فراگير را ـ كه يكى از اهداف اصلى آنان بوده ـ تشكيل دهد؛ زيرا كه مردم عصرشان، استعداد پذيرش حكومت عدل فراگير را نداشته اند.
هنگامى كه پيامبران الهى مبعوث مى شدند و مردم را به پرستش خداى يگانه و اطاعت از دستورهاى او و بيزارى از بت ها دعوت مى كردند، عموماً، با انكار و مخالفت مردم مواجه مى شدند. خداوند مى فرمايد:
(ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْراكُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ...)؛[1] سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم. هر زمان، رسولى براى (هدايت) قومى مى آمد، او را تكذيب مى كردند....
فرمانروايان و ثروت مندان جامعه كه سرمست عيش و به مال و مكنت يا علم و دانش خود مغرور بودند، سرسختانه، كمر مبارزه با پيامبران را مى بستند و بسيارى از ديگر قشرهاى جامعه را به دنبال خود مى كشاندند و از پيروى راه حق باز مى داشتند. خداوند از آنان نقل مى كند كه روز قيامت مى گويند:
(وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ)؛[2] و مى گويند: پروردگارا! ما، از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم پس ما را گمراه ساختند.
در اين ميان، تنها، گروهى اندك كه غالباً از محرومان جامعه بودند، به انبياى الهى ايمان مى آوردند و كم تر اتفاق مى افتاد كه جامعه اى بر پايه عقايد صحيح و موازين عدل و قسط و مطيع فرمان خدا و پيامبران، تشكيل گردد. البته، بخش هايى از تعاليم انبيا، تدريجاً، در فرهنگ جوامع، نفوذ مى كرد و مورد اقتباس قرار مى گرفت.[3]
هدف اوّل بعثت انبيا، ايجاد شرايط رشد و تكامل انسان و كمك به رشد عقلانى و تربيّت روحى و معنوى افراد مستعد بوده است. همه ى انبياى الهى، درصدد تشكيل جامعه ى ايده آل براساس خداپرستى و گسترش عدل در سراسر زمين بوده اند و هر كدام در حدّ توان، قدمى در اين راه برداشته اند و بعضى توانستند در محدوده ى جغرافيايى و زمانى خاص، حكومت الهى را برقرار سازند، ولى براى هيچ كدام از ايشان، شرايط تشكيل حكومت عدل جهانى فراهم نشد.
فراهم نشدن چنين شرايطى، به معناى نارسايى تعاليم الهى نيست؛ زيرا هدف الهى، فراهم شدن زمينه و شرايط براى حركت اختيارى انسان و انتخاب اختيارى حق يا باطل از سوى انسان است، نه الزام و اجبار مردم به پذيرفتن دين حق و پيروى از رهبران الهى، آن هم به شيوه ى جبر كه هر گونه اختيار را از انسان مى گيرد.
به همين دليل، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و امامان بعد از آن حضرت كه وظيفه ى تاباندن شعاع عدالت بر همه ى جهان و دعوت مردم به اسلام را داشتند، به خاطر فراهم نبودن شرايط و اوضاع روحى و فكرى مردم، نتوانستند حكومت عدل فراگير را در تمام گيتى ايجاد كنند.
براساس روايات و احاديث اسلامى، شرايط پذيرش حكومت عدل جهانى و تحوّل فكرى مردم كه بستگى به تكامل عقول، صنايع، اخلاق، معنويت، شكوفايى علم و دانش دارد، فقط در عصر ظهور امام عصر (علیه السلام) فراهم مى شود.
در اين قسمت، براى تبيين بيش تر بحث، برخى از روايات را كه به بازگويى اوضاع و احوال مردم و جوامع انسانى در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام) مى پردازند، ذكر مى كنيم:
الف) امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
إذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به؛[4] هنگام ظهور امام زمان (علیه السلام) خداوند دست رحمت خود را بر سر تمام بندگانش قرار مى دهد و از اين طريق، عقل هاى مردم متمركز مى شود و تكامل پيدا مى كند.
يعنى، «امام زمان چون دستورهاى اسلامى را به طور كامل اجرا مى كند، باعث رشد فكرى مردم مى شود و هدف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ـ كه به كمال رساندن اخلاق مردم بود ـ تحقّق مى يابد».[5]
مرحوم كلينى در كتاب كافى همين حديث را نقل كرده، ولى در آنجا به جاى كلمه ى «اخلاقهم» كلمه ى «احلامهم» آورده، يعنى عقل هاى آنها كامل مى شود. بديهى است هر دو معنا مى تواند مورد نظر باشد و هيچ تعارضى با همديگر ندارند.[6]
ب) تحقّق انقلاب جهانى، وسائل و ابزارهايى لازم دارد كه بدون تكامل صنايع، امكان پذير نيست. احاديث، نويد مى دهد كه در عصر ظهور امام(عليه السلام)صنايع به حدّى تكامل پيدا مى كند كه جهان، حكم يك شهر را پيدا مى كند و افرادى كه در خاور زندگى مى كنند، كسانى را كه در باختر زندگى مى كنند، مى بينند و سخنان آنان را مى شنوند.
امام صادق(عليه السلام) در اين مورد مى فرمايد:
إنَّ المؤمِن في زمن القائم و هو بالمشرق ليرى أخاه بالمغرب و كذا الذى في المغرب يرى أخاه الذى بالمشرق؛[7] در زمان قائم (علیه السلام) فرد با ايمان كه در مشرق زندگى مى كند، برادر خود را كه در مغرب زندگى مى كند، مى بيند.
در حديث ديگر، مطلب به طور روشن تر بيان شده است:
إنّ قائمنا اذا قام مدّ الله لشيعتنا فى أسماعهم و ابصارهم حتّى لايكونَ بينهم و بين القائم بريدٌ، يكلّمهم فيسمعون و ينظرون إليه و هو في مكانه؛[8] آن گاه كه قائم ما قيام مى كند، خداوند، به ديدگان و گوش هاى پيروان ما، قدرت مى بخشد تا آن جا كه ميان آنان و رهبرشان، فاصله اى باقى نمى ماند. او، با آنان سخن مى گويد و سخنان او را مى شنوند و به او مى نگرند، در حالى كه او در جاى خود قرار دارد.
شايد وجود رسانه هاى ارتباطى مانند راديو، تلويزيون، تلفن، اينترنت، ماهواره، ... كه باعث شده اند تا عصر حاضر را عصر رسانه ها و ارتباطات جمعى بنامند، در فهم اين حديث و ديگر احاديث مربوط به اين موضوع، ما را يارى كند و ما بتوانيم همين ها را يكى از شرايط ظهور امام مهدى(علیه السلام) به شمار آوريم.
ج) انسان ها، در صورت تجربه كردن حكومت هاى مختلف و روش هاى گوناگون اجتماعى به نكات ضعف و قوت هر حكومت و نظام سياسى و اجتماعى پى مى برند. براى همين، خداوند، اين فرصت را به آنان مى دهد تا با انتخاب و اختيار خود، نظام هاى سياسى و اجتماعى مختلف را بيازمايند تا با شناخت كامل از ضعف و نارسايى آن نظام ها، حجت الهى بر آنان تمام شود و آمادگى لازم را براى پذيرش نظام سياسى و اجتماعى الهى كه امام زمان (علیه السلام) آن را برپا خواهد كرد، داشته باشند.
امام باقر(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد:
دولتنا آخر الدُّول ولن يبقى أهل بيت لهم دولة إلاّ ملكوا قبلنا لئلاّ يقولوا إذا رأوا سيرتنا: «إذا ملكنا سرنا مثل سيرةَ هولاء.»: و هو قول الله عزّوجل: (و العاقبة للمتقين)؛[9] حكومت ما، آخرين حكومت است و هيچ خاندانى كه قدرت حكومت دارند، نمى ماند، مگر اين كه قبل از ما به حكومت مى رسند. اين، از آن رو است كه بعداً، هنگامى كه روش و سيره ى ما را ديدند، نگويند: «اگر ما هم به حكومت مى رسيديم، مانند آنان رفتار مى كرديم.»! و اين، قول خداوند است كه مى فرمايد: (و العاقبه للمتقين).[10]
در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه خداوند، با آن كه قادر مطلق است، حكيم نيز هست، به همين دليل كارها را با اسبابش انجام مى دهد. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
أبى الله أن يجريَ الأشياء إلاّ بالاسباب فَجَعل لكل سبب شرحاً و جعل لكلّ شرح علماً و جعل لكل علمِ باباً ناطقاً عرفه من عرفه و جهله من جهله. ذلك رسول الله(صلى الله عليه وآله)و نحن؛[11] خداوند از اين كه كارها را بدون اسباب انجام دهد، ابا دارد؛ به همين خاطر براى هر سببى شرحى قرار داده و براى هر شرحى علمى قرار داده و براى هر علمى باب ناطقى قرار داده كه هر كس بخواهد مى شناسد و هر كس خود را به نادانى بزند، نمى شناسد و آن باب ناطق رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ما هستيم.
نتيجه اين كه چون برپا شدن حكومت عدل و فراگير گشتن حكومت الهى، مستلزم آمادگى انسان است، خداوند، فراهم شدن اين بستر را به صورت طبيعى انجام مى دهد و اگر يك باره بخواهد چنين شرايطى را آماده كند، مستلزم جبر و الزام انسان خواهد شد و مجبور كردن انسان، با عدل الهى سازگار نيست. و اين آمادگى در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم قبلى، تحقّق نيافت و طبق روايات، اين شرايط تحول، فقط در عصر ظهور امام عصر (علیه السلام) فراهم مى شود و همه ى مردم، انقلاب بزرگ مهدى(علیه السلام) را مى پذيرند و از حكومت عدلش بهره مى گيرند.
پی نوشتها:
[1]. مومنون: 44.
[2]. احزاب: 67.
[3]. محمدتقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 379.
[4]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 328 و 336.
[5]. نجم الدين طبسى، چشم اندازى از حكومت مهدى، ص 207.
[6]. شيخ كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 25.
[7]. بحارالأنوار، ج 52، ص 391.
[8]. همان، ص 336.
[9]. همان، ص 332.
[10]. اعراف : 127؛ قصص: 83.
[11]. بحارالأنوار، ج 2، ص 90.
منبع: امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).