پرسش :
آيا حقيقت بهشت و جهنم را با ابزار درك دنيوي مي توان درك نمود؟
پاسخ :
اولا" بايد توجه داشته باشيد كه نظام , سنن و قوانين حاكم بر عالم قيامت غير از قوانين و سنن حاكم بر دنياي مادي است ; از اين رو, نمي توان حقيقت مسائل آن عالم را با ابزار درك دنيوي , درك و دريافت نمود. مثلا" بر اساس آيات و روايات انسان در بهشت هيچگاه پير نمي شود, مريض نمي گردد; مشيت و خواستن در بهشت عين شدن و تحقق است و اصلا" مسائل به صورت تدريجي رخ نمي دهد چنان كه در اين عالم چنين است , يا مثلا" انسان در جهنم مي سوزد ولي خاكستر نمي شود, يعني بدن آن جا به گونه اي است كه مي سوزد ولي خاكستر نمي شود; به خلاف بدن دنيوي . از اين رو, نمي توان با ابزار ادراكي دنيوي بهشت و جهنم را ترسيم نمود; آيات و روايات نيز كه گاهي بهشت و جهنم را به اوصافي اين سوئي وصف كرده اند تنها براي تقريب مسائله به ذهن دنيوي من و شما بوده است ولي حقيقت برتر از آن است كه حتي بتوان آن را اين چنين وصف نمود. به دليل تفاوت جوهري قوانين آن عالم با اين نظام است كه لازم و ضروري است كه بدن و روح آدمي تحولات و تغييراتي را به خود ديده تا قابليت ورود به عوالم برزخ و قيامت را بيابد ]طرح اين مسائله خارج از حوصله أا اين مكاتبه است نگا: بازگشت به هستي , استاد محمد شجاعي , مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي , تهران , موئسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر, چاپ اول , 1379, صص 114 - 130[. متائسفانه حقيقت بهشت و جهنم آنچنان درست و منطقي براي ما مطرح نشده است و بر همين اساس مي پنداريم كه گويا بهشت و جهنم مكان هاي خاصي اند و در آنجا رخدادهايي روي مي دهد. براي آن كه متوجه شديم كه حقيقت بهشت و جهنم فراتر از پندارها و ادراكات اين سوئي ماست , نگاشته أا ذيل را به پيوست ارسال مي كنيم : حقيقت بهشت و جهنم : گاهي اين چنين گمان مي شود كه بهشت و جهنم دو موضوع جداگانه بوده و مستقلا" مطرح اند اما اين پنداري بيش نبوده بلكه حقيقت آن است كه بهشت و جهنم جدا از مسائله أا لقائ پروردگار نمي باشد. به عبارت ديگر بهشت و بهشت ها و جهنم و جهنم ها مقصد و مقصود در سير و حركت نيستند و حركت ها به سوي پروردگار و منتهي به لقائ پروردگار است نه اينكه حركتها به سوي بهشتها و جهنم ها باشد و به آنها منتهي گردد. هر حركتي در نهايت به مبدئ متعال منتهي مي گردد و بهشت ها و جهنم ها از آثار چگونگي لقائها و رسيدن ها است . يعني بهشت و بهشت ها از آثار و لوازم لقائ حضرت حق با اسمائ رحمت و مغفرت و جهنم و جهنم ها هم از آثار و تبعات لقائ پروردگار با اسمائ غضب و سخط است . براي روشن شدن حقيقت بهشت و جهنم لازم است به صورت مقدمه مطالبي را در حقايق اسمائ ربوبي مطرح كنيم تا معناي آن كه بهشت از آثار لقائ حضرت حق با اسمائ رحمت بوده و جهنم از آثار لقائ پروردگار با اسمائ غضب درست تحليل و تفهيم شود. در دفتر اول گوشه هايي از حقيقت اسمائ حسني را تحليل كرديم و در اينجا به اين مسائله از زاويه أا و با بيان ديگري اشاره مي كنيم . اسمائ حسني يك سلسله عناوين نمي باشد, عناوين محض و اعتباري بلكه آنها منشائ آثارند و اصولا" هر موجودي در دنيا و نظامهاي ديگر و عوالم برتر و حتي آخرت از آثار اسمائ حسني است عوالم وجود همه جلوه هاي اسمائ بوده و هر اسمي آثار خاص خود را داشته و هر اسمي در مراتب مختلف تجلي مي كند. به بيان ديگر ذات مقدس حق در مقام ربوبيت موجودات هر موجودي را با اسم و صفت خاص ربوبيت مي كند. اسم رب داراي شاخه ها و انشعاباتي است و در واقع اسمائ حسني شاخه هاي اسم رب اند, رب رازق , رب مصور, رب قدير, رب عليم , رب هادي , رب غفور, رب منتقم , رب شديد العقاب و... در واقع خداوند متعال در مقام ربوبيت داراي اسمائ و صفات مختلف بوده و همه را با اين اسمائ گوناگون تربيت مي كند مثلا" رب در مقام ربوبيتش به شيطان با منتقم و شديد العذاب تجلي مي كند و به حضرت رسول اكرم (ص ) با هادي , رحيم و غفور. گياهي كه صورت و شكلي به خود مي گيرد با اسم ((مصور)) پيش مي آيد و هنگامي كه خاك را مي شكافد و بيرون مي آيد با رب ((خالق )) پيش مي آيد. به هر صورت هر موجودي در اين نظام هستي با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت كه درون خود دارد در مقام ربوبيت با اسمي از اسمائ حسناي خداوند در ارتباط است . آدمي اگر در مقام طاعت خداوند باشد با رب ((هادي )) روبرو است و خداوند با اين اسم او را ربوبيت مي كند, اما اگر انسان در مقام طغيان و مخالفت با حضرت حق باشد, ربي كه او را تربيت مي كند رب هادي نخواهد بود بلكه رب ((منتقم )) و ((شديد العذاب )) خواهد بود. نتيجه آنكه , هر كسي در مسير خود با اسمي از اسمائ ربوبي در ارتباط است و از اين رو من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصي از خداوند متعال با او در ارتباط هستيم و به همين دليل است كه خداوند با لحن خاصي گفته است كه از مقام ربوبيت بترسيد. ((من خاف مقام ربه )), (نگاه كنيد به : الرحمن , آيه 46 و نازعات , آيه 40 ]ك [). اگر در آيات قرآن تائمل كرده باشيد در خواهيد يافت كه خداوند هر كسي را البته به نوع عمل , فكر و صفتش ربوبيت مي كند: 1- ((و لنبلونكم بشي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون , اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون ; و قطعا" شما را به چيزي از ]قبيل [ ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جانها و محصولات مي آزماييم ; و مژده ده شكيبايان را: ]همان [ كساني كه چون مصيبتي به آنان برسد, مي گويند: ((ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم )) بر ايشان درودها و رحمت از پروردگارشان ]باد[ و راه يافتگان ]و هدايت شدگان [ خود ايشانند)), (بقره , 155 - 157). اين آيات به روشني اين حقيقت را بيان مي كند كه انسان هاي شكيبا كه در مقابل مصائب ايستادگي و مقاومت مي كنند, مادامي كه اين چنين اند خداوند در مقام ربوبيت خود با اسم هادي آن ها را تربيت مي كند و اين ها نيز با اسم ((هادي )) خداوند روبرويند و از آثار اين اسم درود و رحمت از ناحيه أا پروردگار مي باشد كه فقط ارباب معني در حد ادراك مخلوقي خود مي فهمند كه حقيقت اين درودها و رحمتها چيست ؟ 2- ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلاه و آتوا الزكوه لهم ائجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ; كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده اند, پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود; و نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند)), (همان , 277). اين آيه گوياي اين حقيقت است كه خداوند كساني را كه ايمان داشته و عمل صالح انجام داده و تمام حركات و سكناتشان چه فردي و چه اجتماعي تبلور نماز يا ظهور مراتب مختلف آن بوده و حقوق را ادا مي كنند, با اسم ((موئمن )) ربوبيت كرده و اين انسانها با اسم ((موئمن )) خداوند روبرويند خداي موئمن يعني خداي امان دهنده و ايمن كننده از وحشتها و حزنها. ]دقت كنيد[ 3- ((يا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا" لكم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم ; اي كساني كه ايمان آورده ايد, در حقيقت برخي از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند, از آنان بر حذر باشيد و اگر ببخشاييد و در گذريد و بيامرزيد, به راستي خدا آمرزنده أا مهربان است )), (تغابن , 14) اين آيه حكايتگر اين واقعيت است كه خدا با كساني كه نسبت به زن و بچه أا خود با حالت عفو و بخشش برخورد مي كنند با اسم غفور و رحيم روبرو است . 4- ((و من يهاجر في سبيل الله يجد في الارض مراغما كثيرا" و سعه و من يخرج من بيته مهاجرا" الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع ائجره علي الله و كان الله غفورا" رحيما"; و هر كه در راه خدا هجرت كند, در زمين اقامتگاههاي فراوان و گشايشها خواهد يافت ; و هر كس ]به قصد[ مهاجرت در راه خدا و پيامبر او, از خانه اش به درآيد, سپس مرگش در رسد, پاداش او قطعا" بر خداست و خدا آمرزنده أا مهربان است )), (نسائ, 100). خداوند در اين آيه به روشني مي گويد كسي كه از مقام خوديت خودش هجرت باطني كرد يا هجرت ظاهري و جهاد اصغر و در راه تزكيه به مرتبه اي رسيد كه هيچ تعلقي نداشته و از همه منقطع ارادي گشت از همان نقطه أا آغاز حركت تا انتها با اسم غفور و رحيم خداوند روبرو بوده و حضرت حق با اين دو اسم او را ربوبيت مي كند. در مجموع در هر آيه از قرآن كه عمل خوبي را بيان مي كند و پس از آن به اسمي از اسمائ ربوبي اشاره مي كند, اين حقيقت را مطرح مي كند كه خداوند متعال با آن اسم او را ربوبيت كرده و مرتكب آن كردار نيك با آن اسم روبرو است . و در هر آيه از آيات قرآن كه صاحبان عملي را توبيخ نموده يا از انجام عملي تحذير فرموده و بعد از آن به اسمي از اسمائ ربوبي اشاره كرده يا از لابلاي آيات آن اسم استفاده مي گردد, اين واقعيت را بيان مي كند كه آن شخص در هنگام آن عمل زشت با آن اسم با خداوند روبرو بوده و ذات مقدس حق با آن اسم او را ربوبيت مي كند. نتيجه آنكه تمام هستي و از جمله انسان لحظه به لحظه با رب با چهره هاي مختلف در ارتباط است . و هر يك از اسمائ حسني انسان را بسته به نوع عمل , فكر, صفت , و اخلاق ربوبيت مي كند و در حقيقت اين انسان است كه با انتخاب مسير, راه , عملكرد و مقصد, خود را در تحت يكي از اسمائ ربوبي مي اندازد. چرا كه اسمائ الهي واسطه هاي فيض بوده و كل وجود و هستي به آنها منتهي شده و از آنها نشائت مي گيرد, اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنيم , همه جا آثار و جلوات اسمائ را خواهيم يافت . ((و بائسمائك التي ملات اركان كل شي ; ]بارالها بدرستي من مي خواهم از تو[ به نامهايت و به اسمائت كه اركان هر چيز را پركرده است )), (دعاي كميل ). حال روبرو شدن با اسمائ ربوبي آثار دارد يا خير؟ قطعا" اثر دارد, اينكه انسان در دعاهاي خود و در خواسته هايش و در هر نيازي به اسم متناسب با آن احتياج متوجه گشته و خداي متعال را با همان اسم مي خواند, دلالت بر همين حقيقت دارد كه گويا آدمي فطرتا" متوجه همين واقعيت است كه هر چيزي متائثر از اسمي از اسمائ خداست . شخصي كه مريض مي باشد به اسم ((شافي )) متوجه و شفاي خود را از خداوند متعال با اين اسم مي خواهد چرا كه شفا را اثر اين اسم مي داند, كسي كه رزق و وسعت رزق مي طلبد, به اسم خير الرازقين توجه دارد, فردي كه مغفرت مي خواهد با اسم غفور و نيز كسي كه نصرت مي خواهد به اسم نصير و ناصر و كسي كه هدايت مي طلبد به اسم هادي و آنكه محفوظ ماندن از فطرت را مي خواهد به اسم حافظ و حفيظ و كسي كه روشنايي باطن مي خواهد به اسم نور متوجه مي گردد و خداي سبحان را با آن مي خواند چرا كه هر كدام از اينها را اثر اسمي از اسمائ ربوبي مي داند. از صفت و ز نام چه زايد خيال ==و آن خيالش هست دلال وصال ==ديده اي دلال بي مدلول هيچ ==تا نباشد جاده نبود غول هيچ ==هيچ نامي بي حقيقت ديده اي ==يا ز گاف و لام گل , گل چيده اي ==اسم خواندي رو مسمي را بجو==مه به بالا دان نه اندر آب جو== (مثنوي , دفتر اول , ابيات 3454 - 3457) و چه زيبا تائثير اسمائ الهي را حضرت علي (ع ) در اين فراز از دعاي كميل بيان فرموده است : ((فباليقين ائقطع لولا ما حكمت به من تعذيب جاحديك و قضيت به من اخلاد معانديك لجعلت النار كلها بردا" و سلاما و ما كان لاحد فيها مقرا" و لا مقاما لكنك تقدست اسمائك ; پس با يقين مي دانم كه اگر آنچه حكم كرده اي از عذاب انكار كنندگانت و قضاوت نمي كردي از ماندن جاودانه و هميشگي دشمنانت در آتش , هر آينه همه أا آتش را سرد و سلامت مي كردي و براي كسي در آنجا جايگاه و قرارگاهي نبود ولي اسمائت مقدس است )) يعني چون حساب با اسمائ تو مي باشد و اسمائ تو كار خود را خواهند كرد, اين دعاي نا مستجاب و اين روئياي تعبير ناشده است كه عذاب را از منكران برداري , وقتي منكران با اسم ربوبي شديد العقاب تو مواجه اند و تو با اين اسم آنها را ربوبيت خواهي كرد, اقتضاي اين اسمت و آثار اين اسمت جز عذاب , آتش و خلود در آتش چيز ديگري نيست . بايد توجه داشت كه هر كسي و هر وجودي در دنيا با اسمي از اسمائ الهي روبرو بوده و مرتبط است و خداوند با اسمي از اسمائ خود موجودات را ربوبيت مي كند, در باطن اثر و اثرها دارد كه براي انسانها در پشت پرده است و روزي كه اين حجابها برداشته شود و با نفخه أا اول و نفخه أا دوم وجه خلقي كنار رفته و وجه الهي ظاهر گردد هر كسي و هر موجودي خود را با اسمي از اسمائ مواجه خواهد ديد و خواهد يافت و آثار آن را نيز مشاهده خواهد كرد. ]دقت كنيد[. بهشت يا لقائ رب با اسمائ رحمت : با توجه به توضيحات فوق مشخص مي گردد كه بهشت ها از آثار و جلوات اسمائ رحمت بوده و جهنم ها هم از آثار اسمائ غضب و سخط مي باشد. چرا كه وقتي همه أا وجود و همه أا عوالم هستي از آثار و جلوه ها و مظاهر اسمائ حسناي الهي باشد, قهرا" بهشت و جهنم نيز به عنوان نظام و عالم خاصي از وجود از اين حقيقت مستثنا نيست . حال براي روشن شدن اين كه بهشت ها و جهنم ها از آثار اسمائ رحمت و اسمائ غضب حضرت حق است به بعضي از آيات قرآني اشاره كرده و با شرح جزئي , تائمل و دقت بيشتر را به عهده أا صاحبان تحقيق و تدبر مي گذاريم , در اين اشاره اول به بهشت پرداخته و سپس آيات مرتبط با جهنم را مطرح مي كنيم : 1- ((و اطيعوا الله و الرسول للعلكم ترحمون و سارعوا الي مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض ائعدت للمتقين ; و اطاعت كنيد خدا و رسول او را شايد مشمول رحمت شويد و سرعت و شتاب كنيد به سوي مغفرتي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش ]به قدر[ آسمانها و زمين است و براي پرهيزگاران آماده شده است )), (آل عمران / 132 - 133). در اين آيات , انتهائ سير و حركت اطاعت كنندگان از خدا و رسول را, رحمت حق و رسيدن به رحمت او و لقائ او با اسمائ رحمت دانسته (لعلكم ترحمون ) و نيز دستور مي دهد كه به سوي مغفرت و غفران الهي شتاب كنيد و بكوشيد كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسيد, يعني او را با اسم غفور ملاقات كنيد كه از آثار اين لقائ بهشت است با آن خصوصيات كه در آيه أا دوم روم ذكر فرموده است . 2- ((يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم و انزلنا اليكم نورا" مبينا, فائما الذين آمنوا بالله و اعتصموا به سيدخلهم في رحمه منه و فضل و يهديهم اليه صراطا" مستقيما"; اي مردم حقيقت اين است كه براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده و ما به طرف شما نور روشنگري را فرو فرستاده ايم و اما آناني كه به خداي متعال ايمان آورده و به اين ]برهان و نور الهي [ تمسك جستند, به زودي خداوند آنها را در جوار رحمت و فضل خاص خويش داخل كرده و ايشان را به سوي خود, به راهي راست ]كه به سوي او نزديك تر مي كند[ هدايت كند)), (نسائ, 174 - 175). اين آيه ها به روشني گوياي اين حقيقت است كه خداوند متعال موئمنان و پيروان قرآن و رسول اكرم (ص ) را به زودي در رحمت و فضل خود داخل مي گرداند, به اين معنا كه به لقائ او با اسمائ رحمت و فضل رسيده و در عالمي كه جلوه گاه رحمت و فضل اوست وارد مي شوند. اين تعبير بيانگر اين است كه لقائ خداوند با اسمائ رحمت , ورود به عالم رحمت و فضل كه همان بهشت ها است , مي باشد. همچنين به نكته أا دقيق ديگري نيز اشاره دارد كه با قرار گرفتن در عالم رحمت - كه بهشت مي باشد - براي نزديكي بيشتر به حضرت حق و لقائ بالاتر به سير و حركت خود به سوي او, در صراط مستقيمي كه با هدايت خود اوست ادامه مي دهند. در اين رابطه در مبحث ((تكامل حشري )) سخن خواهيم گفت . 3- ((الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله بائموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و ائولئك هم الفائزون , يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم , خالدين فيها ابدا" ان الله عنده اجر عظيم ; كساني كه ايمان آورده و در راه خدا هجرت كرده و با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند, نزد خداوند مقامي هر چه والاتر دارند و اينان , همان رستگارانند ]كه به لقائ او به بهترين صورت مي رسند و[ پروردگارشان آنان را از جانب خود, بر رحمت و خشنودي و بهشتهايي را كه در آنها نعمتهايي پايدار دارند, مژده و بشارت مي دهد - در آنجا جاودانه خواهند بود, در حقيقت , خداوند است كه نزدش پاداشي بزرگ مي باشد)), (توبه / 20 - 22). اين آيات به خوبي و با وضوح بيانگر اين حقيقت است كه اين افراد با چنين خصوصياتي , پروردگار را با اسمائ رحمت و رضوان ملاقات مي كنند كه از آثار اين لقائ, بهشت و بهشت هاست . ناگفته نماند كه قرآن در عين اين كه با لحن هاي مختلف به اين حقيقت اشاره دارد كه حقيقت بهشت و بهشت ها از آثار و لوازم لقائ با اسمائ رحمت مي باشد, به اين نكته دقيق نيز اشاره دارد كه آنچه از نعمت هاي بهشتي براي شما بيان مي كنيم به عنوان مثال و نمونه است , نه اصل آن و همه أا ابعاد آن و نه آنكه هر نعمت و خوبي كه در بهشت ها است . به اين آيه توجه كنيد: ((وعد الله الموئمنين و الموئمنات جنات تجري من تحتها الائنهار خالدين فيها و مساكن طيبه في جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم ; خداوند وعده داده است بر مردان و زنان با ايمان بهشتهايي را كه از زير آنها نهرها جريان داشته و در آن بهشتها هميشه هستند و براي آنها مسكنهاي پاكيزه اي در بهشتهاي عدن است . ]و براي آنهاست [ خشنودي حضرت حق كه بزرگتر ]از همه أا اينها و بزرگتر از تعريف و بيان است و[ اين خشنودي , رستگاري عظيم مي باشد.)), (توبه / 72). چرا كه رضوان و خشنودي بهشت آفرين , بسي والا و بالاتر از بهشت است . ]دقت كنيد[ من غريبم از بيابان آمدم ==بر اميد لطف سلطان آمدم ==بوي لطف او بيابانها گرفت ==ذره هاي ريگ هم جانها گرفت ==تا بدينجا بهر دينار آمدم ==چون رسيدم مست ديدار آمدم ==بهر نان شخصي سوي نانوا دويد==داد جان چون حسن نانوان را بديد==بهر فرجه شد يكي تا گلستان ==فرجه أا او شد جمال باغبان ==همچو اعرابي كه آب از چه كشيد==آب حيوان از رخ يوسف چشيد==رفت موسي كآتش آرد او به دست ==آتشي ديدار و كه از آتش برست ==جست عيسي تا رهد از دشمنان ==بردش آن جستن به چارم آسمان == (مثنوي / دفتر اول , ابيات 2782 - 2789 و 2794 - 2795) جهنم يا لقائ رب با اسمائ غضب : از ديدگاه قرآن , جهنم و جهنم ها نيز از آثار لقائ پروردگار با اسمائ غضب , سخط, انتقام , طرد و رداست , در اين باب نيز آيات زيادي وجود دارد كه به سه مورد در اين نوشتار اشاره مي كنيم : 1- ((اولئك جزائهم ان عليهم لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين , خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون ; آنان , سزايشان اين است كه لعنت ]و طرد[ خداوند و فرشتگان و مردم , همگي بر آنهاست , در آن ]لعنت و طرد حق هميشه و[ جاودانه بمانند ]و هيچ گاه [ نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتي يابند ]و يا نظري به آنان شود[)), (آل عمران / 87 - 88). اين آيات در مراحلي مي فرمايد كه كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهي مي شوند و بعد از آن مي فرمايد در اين طرد و رد الهي جاودانه مي مانند و سپس اشاره مي فرمايد كه هيچ وقت عذاب آنان تخفيف نمي يابد. پس اولا" آنان به خداوند متعال در حالي كه او آنان را لعن و طرد مي كند, مي رسند (لقائ با اسمائ غضب ) و ثانيا" غضب و لعن هميشگي است و ثالثا" اين شمول غضب همان جهنم است يعني عذاب و جهنم از آثار لقائ با اسمائ غضب خداوند مي باشد. 2- ((ائفمن اتبع رضوان الله كمن بائ بسخط من الله و مائويه جهنم و بئس المصير; آيا كسي كه خشنودي خدا را پيروي مي كند ]و طالب رضوان است [ مانند كسي است كه روي به خشمي از خدا آورده ]و دچار غضب و سخط از خدا گرديده [ و جايگاهش جهنم است ؟ و چه بد بازگشتگاهي ]و نقطه أا برگشت بدي [ است .)), (همان / 162). اين آيه به روشني گوياي اين حقيقت است كه عده اي از انسانها روي به غضب الهي مي آورند و او را با اسمائ غضب ملاقات مي كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان در آنجا مائوي مي گزينند. 3- ((و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفا" لقتال ائو متحيزا" الي فئه بائ بغضب من الله و مائويه جهنم و بئس المصير; و كسي كه ]در ميدان جنگ و جهاد[ و در آن هنگام به ]دشمنان [ پشت كند, مگر آن كه ]هدفش فرار نبوده بلكه [ براي نبردي ]مجدد[ يا پيوستن به جمعي ]ديگر از همرزمانش [ باشد, قطعا] "به غضب الهي روي آورده و[ به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش جهنم است و ]جهنم نقطه أا برگشت بدي و[ چه بد سرانجامي است )), (انفال / 16). اين آيه در خصوص كساني كه از ميدان جنگ و جهاد فرار مي كنند و مي گريزند, اشاره دارد كه آنان با غضب حق مواجه گشته و خدا را با اسمائ غضب ملاقات كرده كه آثار آن جهنم و مائوي گزيدن در آن جايگاه و سرانجام بد خواهد بود. نتيجه آنكه اين آيات و آيات مشابه ديگر حكايتگر اين حقيقت است كه اصل جهنم ها, همان لعن و غضب الهي بوده و عذابهاي جهنم و جهنم ها, آثار و ظهورات لعن و طرد و رد مي باشد. به بيان ديگر, باطن جهنم ها, طرد و لعن و غضب است و ظاهر آنها عذابها و آتشها, آنچه در اصل كوبنده و زجرآور است طرد و لعن , رد و غضب است و عذابهاي ديگر صورتها و ظهوراتي از آنها مي باشد. ]دقت كنيد[ نقض ميثاق و شكست توبه ها==موجب لعنت شود در انتها==نقض توبه و عهد آن اصحاب سست ==موجب مسخ آمد و اهلاك و مفت == (مثنوي / دفتر پنجم , ابيات 2591 - 2592) (منبع : قيام قيامت , استاد محمد شجاعي , مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي , تهران , موئسسه فرهنگي دانش و انديشه أا معاصر, چاپ اول , 1380ش , مبحث حقيقت بهشت و جهنم )
eporsesh.com
اولا" بايد توجه داشته باشيد كه نظام , سنن و قوانين حاكم بر عالم قيامت غير از قوانين و سنن حاكم بر دنياي مادي است ; از اين رو, نمي توان حقيقت مسائل آن عالم را با ابزار درك دنيوي , درك و دريافت نمود. مثلا" بر اساس آيات و روايات انسان در بهشت هيچگاه پير نمي شود, مريض نمي گردد; مشيت و خواستن در بهشت عين شدن و تحقق است و اصلا" مسائل به صورت تدريجي رخ نمي دهد چنان كه در اين عالم چنين است , يا مثلا" انسان در جهنم مي سوزد ولي خاكستر نمي شود, يعني بدن آن جا به گونه اي است كه مي سوزد ولي خاكستر نمي شود; به خلاف بدن دنيوي . از اين رو, نمي توان با ابزار ادراكي دنيوي بهشت و جهنم را ترسيم نمود; آيات و روايات نيز كه گاهي بهشت و جهنم را به اوصافي اين سوئي وصف كرده اند تنها براي تقريب مسائله به ذهن دنيوي من و شما بوده است ولي حقيقت برتر از آن است كه حتي بتوان آن را اين چنين وصف نمود. به دليل تفاوت جوهري قوانين آن عالم با اين نظام است كه لازم و ضروري است كه بدن و روح آدمي تحولات و تغييراتي را به خود ديده تا قابليت ورود به عوالم برزخ و قيامت را بيابد ]طرح اين مسائله خارج از حوصله أا اين مكاتبه است نگا: بازگشت به هستي , استاد محمد شجاعي , مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي , تهران , موئسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر, چاپ اول , 1379, صص 114 - 130[. متائسفانه حقيقت بهشت و جهنم آنچنان درست و منطقي براي ما مطرح نشده است و بر همين اساس مي پنداريم كه گويا بهشت و جهنم مكان هاي خاصي اند و در آنجا رخدادهايي روي مي دهد. براي آن كه متوجه شديم كه حقيقت بهشت و جهنم فراتر از پندارها و ادراكات اين سوئي ماست , نگاشته أا ذيل را به پيوست ارسال مي كنيم : حقيقت بهشت و جهنم : گاهي اين چنين گمان مي شود كه بهشت و جهنم دو موضوع جداگانه بوده و مستقلا" مطرح اند اما اين پنداري بيش نبوده بلكه حقيقت آن است كه بهشت و جهنم جدا از مسائله أا لقائ پروردگار نمي باشد. به عبارت ديگر بهشت و بهشت ها و جهنم و جهنم ها مقصد و مقصود در سير و حركت نيستند و حركت ها به سوي پروردگار و منتهي به لقائ پروردگار است نه اينكه حركتها به سوي بهشتها و جهنم ها باشد و به آنها منتهي گردد. هر حركتي در نهايت به مبدئ متعال منتهي مي گردد و بهشت ها و جهنم ها از آثار چگونگي لقائها و رسيدن ها است . يعني بهشت و بهشت ها از آثار و لوازم لقائ حضرت حق با اسمائ رحمت و مغفرت و جهنم و جهنم ها هم از آثار و تبعات لقائ پروردگار با اسمائ غضب و سخط است . براي روشن شدن حقيقت بهشت و جهنم لازم است به صورت مقدمه مطالبي را در حقايق اسمائ ربوبي مطرح كنيم تا معناي آن كه بهشت از آثار لقائ حضرت حق با اسمائ رحمت بوده و جهنم از آثار لقائ پروردگار با اسمائ غضب درست تحليل و تفهيم شود. در دفتر اول گوشه هايي از حقيقت اسمائ حسني را تحليل كرديم و در اينجا به اين مسائله از زاويه أا و با بيان ديگري اشاره مي كنيم . اسمائ حسني يك سلسله عناوين نمي باشد, عناوين محض و اعتباري بلكه آنها منشائ آثارند و اصولا" هر موجودي در دنيا و نظامهاي ديگر و عوالم برتر و حتي آخرت از آثار اسمائ حسني است عوالم وجود همه جلوه هاي اسمائ بوده و هر اسمي آثار خاص خود را داشته و هر اسمي در مراتب مختلف تجلي مي كند. به بيان ديگر ذات مقدس حق در مقام ربوبيت موجودات هر موجودي را با اسم و صفت خاص ربوبيت مي كند. اسم رب داراي شاخه ها و انشعاباتي است و در واقع اسمائ حسني شاخه هاي اسم رب اند, رب رازق , رب مصور, رب قدير, رب عليم , رب هادي , رب غفور, رب منتقم , رب شديد العقاب و... در واقع خداوند متعال در مقام ربوبيت داراي اسمائ و صفات مختلف بوده و همه را با اين اسمائ گوناگون تربيت مي كند مثلا" رب در مقام ربوبيتش به شيطان با منتقم و شديد العذاب تجلي مي كند و به حضرت رسول اكرم (ص ) با هادي , رحيم و غفور. گياهي كه صورت و شكلي به خود مي گيرد با اسم ((مصور)) پيش مي آيد و هنگامي كه خاك را مي شكافد و بيرون مي آيد با رب ((خالق )) پيش مي آيد. به هر صورت هر موجودي در اين نظام هستي با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت كه درون خود دارد در مقام ربوبيت با اسمي از اسمائ حسناي خداوند در ارتباط است . آدمي اگر در مقام طاعت خداوند باشد با رب ((هادي )) روبرو است و خداوند با اين اسم او را ربوبيت مي كند, اما اگر انسان در مقام طغيان و مخالفت با حضرت حق باشد, ربي كه او را تربيت مي كند رب هادي نخواهد بود بلكه رب ((منتقم )) و ((شديد العذاب )) خواهد بود. نتيجه آنكه , هر كسي در مسير خود با اسمي از اسمائ ربوبي در ارتباط است و از اين رو من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصي از خداوند متعال با او در ارتباط هستيم و به همين دليل است كه خداوند با لحن خاصي گفته است كه از مقام ربوبيت بترسيد. ((من خاف مقام ربه )), (نگاه كنيد به : الرحمن , آيه 46 و نازعات , آيه 40 ]ك [). اگر در آيات قرآن تائمل كرده باشيد در خواهيد يافت كه خداوند هر كسي را البته به نوع عمل , فكر و صفتش ربوبيت مي كند: 1- ((و لنبلونكم بشي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون , اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون ; و قطعا" شما را به چيزي از ]قبيل [ ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جانها و محصولات مي آزماييم ; و مژده ده شكيبايان را: ]همان [ كساني كه چون مصيبتي به آنان برسد, مي گويند: ((ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم )) بر ايشان درودها و رحمت از پروردگارشان ]باد[ و راه يافتگان ]و هدايت شدگان [ خود ايشانند)), (بقره , 155 - 157). اين آيات به روشني اين حقيقت را بيان مي كند كه انسان هاي شكيبا كه در مقابل مصائب ايستادگي و مقاومت مي كنند, مادامي كه اين چنين اند خداوند در مقام ربوبيت خود با اسم هادي آن ها را تربيت مي كند و اين ها نيز با اسم ((هادي )) خداوند روبرويند و از آثار اين اسم درود و رحمت از ناحيه أا پروردگار مي باشد كه فقط ارباب معني در حد ادراك مخلوقي خود مي فهمند كه حقيقت اين درودها و رحمتها چيست ؟ 2- ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلاه و آتوا الزكوه لهم ائجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ; كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده اند, پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود; و نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند)), (همان , 277). اين آيه گوياي اين حقيقت است كه خداوند كساني را كه ايمان داشته و عمل صالح انجام داده و تمام حركات و سكناتشان چه فردي و چه اجتماعي تبلور نماز يا ظهور مراتب مختلف آن بوده و حقوق را ادا مي كنند, با اسم ((موئمن )) ربوبيت كرده و اين انسانها با اسم ((موئمن )) خداوند روبرويند خداي موئمن يعني خداي امان دهنده و ايمن كننده از وحشتها و حزنها. ]دقت كنيد[ 3- ((يا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا" لكم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم ; اي كساني كه ايمان آورده ايد, در حقيقت برخي از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند, از آنان بر حذر باشيد و اگر ببخشاييد و در گذريد و بيامرزيد, به راستي خدا آمرزنده أا مهربان است )), (تغابن , 14) اين آيه حكايتگر اين واقعيت است كه خدا با كساني كه نسبت به زن و بچه أا خود با حالت عفو و بخشش برخورد مي كنند با اسم غفور و رحيم روبرو است . 4- ((و من يهاجر في سبيل الله يجد في الارض مراغما كثيرا" و سعه و من يخرج من بيته مهاجرا" الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع ائجره علي الله و كان الله غفورا" رحيما"; و هر كه در راه خدا هجرت كند, در زمين اقامتگاههاي فراوان و گشايشها خواهد يافت ; و هر كس ]به قصد[ مهاجرت در راه خدا و پيامبر او, از خانه اش به درآيد, سپس مرگش در رسد, پاداش او قطعا" بر خداست و خدا آمرزنده أا مهربان است )), (نسائ, 100). خداوند در اين آيه به روشني مي گويد كسي كه از مقام خوديت خودش هجرت باطني كرد يا هجرت ظاهري و جهاد اصغر و در راه تزكيه به مرتبه اي رسيد كه هيچ تعلقي نداشته و از همه منقطع ارادي گشت از همان نقطه أا آغاز حركت تا انتها با اسم غفور و رحيم خداوند روبرو بوده و حضرت حق با اين دو اسم او را ربوبيت مي كند. در مجموع در هر آيه از قرآن كه عمل خوبي را بيان مي كند و پس از آن به اسمي از اسمائ ربوبي اشاره مي كند, اين حقيقت را مطرح مي كند كه خداوند متعال با آن اسم او را ربوبيت كرده و مرتكب آن كردار نيك با آن اسم روبرو است . و در هر آيه از آيات قرآن كه صاحبان عملي را توبيخ نموده يا از انجام عملي تحذير فرموده و بعد از آن به اسمي از اسمائ ربوبي اشاره كرده يا از لابلاي آيات آن اسم استفاده مي گردد, اين واقعيت را بيان مي كند كه آن شخص در هنگام آن عمل زشت با آن اسم با خداوند روبرو بوده و ذات مقدس حق با آن اسم او را ربوبيت مي كند. نتيجه آنكه تمام هستي و از جمله انسان لحظه به لحظه با رب با چهره هاي مختلف در ارتباط است . و هر يك از اسمائ حسني انسان را بسته به نوع عمل , فكر, صفت , و اخلاق ربوبيت مي كند و در حقيقت اين انسان است كه با انتخاب مسير, راه , عملكرد و مقصد, خود را در تحت يكي از اسمائ ربوبي مي اندازد. چرا كه اسمائ الهي واسطه هاي فيض بوده و كل وجود و هستي به آنها منتهي شده و از آنها نشائت مي گيرد, اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنيم , همه جا آثار و جلوات اسمائ را خواهيم يافت . ((و بائسمائك التي ملات اركان كل شي ; ]بارالها بدرستي من مي خواهم از تو[ به نامهايت و به اسمائت كه اركان هر چيز را پركرده است )), (دعاي كميل ). حال روبرو شدن با اسمائ ربوبي آثار دارد يا خير؟ قطعا" اثر دارد, اينكه انسان در دعاهاي خود و در خواسته هايش و در هر نيازي به اسم متناسب با آن احتياج متوجه گشته و خداي متعال را با همان اسم مي خواند, دلالت بر همين حقيقت دارد كه گويا آدمي فطرتا" متوجه همين واقعيت است كه هر چيزي متائثر از اسمي از اسمائ خداست . شخصي كه مريض مي باشد به اسم ((شافي )) متوجه و شفاي خود را از خداوند متعال با اين اسم مي خواهد چرا كه شفا را اثر اين اسم مي داند, كسي كه رزق و وسعت رزق مي طلبد, به اسم خير الرازقين توجه دارد, فردي كه مغفرت مي خواهد با اسم غفور و نيز كسي كه نصرت مي خواهد به اسم نصير و ناصر و كسي كه هدايت مي طلبد به اسم هادي و آنكه محفوظ ماندن از فطرت را مي خواهد به اسم حافظ و حفيظ و كسي كه روشنايي باطن مي خواهد به اسم نور متوجه مي گردد و خداي سبحان را با آن مي خواند چرا كه هر كدام از اينها را اثر اسمي از اسمائ ربوبي مي داند. از صفت و ز نام چه زايد خيال ==و آن خيالش هست دلال وصال ==ديده اي دلال بي مدلول هيچ ==تا نباشد جاده نبود غول هيچ ==هيچ نامي بي حقيقت ديده اي ==يا ز گاف و لام گل , گل چيده اي ==اسم خواندي رو مسمي را بجو==مه به بالا دان نه اندر آب جو== (مثنوي , دفتر اول , ابيات 3454 - 3457) و چه زيبا تائثير اسمائ الهي را حضرت علي (ع ) در اين فراز از دعاي كميل بيان فرموده است : ((فباليقين ائقطع لولا ما حكمت به من تعذيب جاحديك و قضيت به من اخلاد معانديك لجعلت النار كلها بردا" و سلاما و ما كان لاحد فيها مقرا" و لا مقاما لكنك تقدست اسمائك ; پس با يقين مي دانم كه اگر آنچه حكم كرده اي از عذاب انكار كنندگانت و قضاوت نمي كردي از ماندن جاودانه و هميشگي دشمنانت در آتش , هر آينه همه أا آتش را سرد و سلامت مي كردي و براي كسي در آنجا جايگاه و قرارگاهي نبود ولي اسمائت مقدس است )) يعني چون حساب با اسمائ تو مي باشد و اسمائ تو كار خود را خواهند كرد, اين دعاي نا مستجاب و اين روئياي تعبير ناشده است كه عذاب را از منكران برداري , وقتي منكران با اسم ربوبي شديد العقاب تو مواجه اند و تو با اين اسم آنها را ربوبيت خواهي كرد, اقتضاي اين اسمت و آثار اين اسمت جز عذاب , آتش و خلود در آتش چيز ديگري نيست . بايد توجه داشت كه هر كسي و هر وجودي در دنيا با اسمي از اسمائ الهي روبرو بوده و مرتبط است و خداوند با اسمي از اسمائ خود موجودات را ربوبيت مي كند, در باطن اثر و اثرها دارد كه براي انسانها در پشت پرده است و روزي كه اين حجابها برداشته شود و با نفخه أا اول و نفخه أا دوم وجه خلقي كنار رفته و وجه الهي ظاهر گردد هر كسي و هر موجودي خود را با اسمي از اسمائ مواجه خواهد ديد و خواهد يافت و آثار آن را نيز مشاهده خواهد كرد. ]دقت كنيد[. بهشت يا لقائ رب با اسمائ رحمت : با توجه به توضيحات فوق مشخص مي گردد كه بهشت ها از آثار و جلوات اسمائ رحمت بوده و جهنم ها هم از آثار اسمائ غضب و سخط مي باشد. چرا كه وقتي همه أا وجود و همه أا عوالم هستي از آثار و جلوه ها و مظاهر اسمائ حسناي الهي باشد, قهرا" بهشت و جهنم نيز به عنوان نظام و عالم خاصي از وجود از اين حقيقت مستثنا نيست . حال براي روشن شدن اين كه بهشت ها و جهنم ها از آثار اسمائ رحمت و اسمائ غضب حضرت حق است به بعضي از آيات قرآني اشاره كرده و با شرح جزئي , تائمل و دقت بيشتر را به عهده أا صاحبان تحقيق و تدبر مي گذاريم , در اين اشاره اول به بهشت پرداخته و سپس آيات مرتبط با جهنم را مطرح مي كنيم : 1- ((و اطيعوا الله و الرسول للعلكم ترحمون و سارعوا الي مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض ائعدت للمتقين ; و اطاعت كنيد خدا و رسول او را شايد مشمول رحمت شويد و سرعت و شتاب كنيد به سوي مغفرتي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش ]به قدر[ آسمانها و زمين است و براي پرهيزگاران آماده شده است )), (آل عمران / 132 - 133). در اين آيات , انتهائ سير و حركت اطاعت كنندگان از خدا و رسول را, رحمت حق و رسيدن به رحمت او و لقائ او با اسمائ رحمت دانسته (لعلكم ترحمون ) و نيز دستور مي دهد كه به سوي مغفرت و غفران الهي شتاب كنيد و بكوشيد كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسيد, يعني او را با اسم غفور ملاقات كنيد كه از آثار اين لقائ بهشت است با آن خصوصيات كه در آيه أا دوم روم ذكر فرموده است . 2- ((يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم و انزلنا اليكم نورا" مبينا, فائما الذين آمنوا بالله و اعتصموا به سيدخلهم في رحمه منه و فضل و يهديهم اليه صراطا" مستقيما"; اي مردم حقيقت اين است كه براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده و ما به طرف شما نور روشنگري را فرو فرستاده ايم و اما آناني كه به خداي متعال ايمان آورده و به اين ]برهان و نور الهي [ تمسك جستند, به زودي خداوند آنها را در جوار رحمت و فضل خاص خويش داخل كرده و ايشان را به سوي خود, به راهي راست ]كه به سوي او نزديك تر مي كند[ هدايت كند)), (نسائ, 174 - 175). اين آيه ها به روشني گوياي اين حقيقت است كه خداوند متعال موئمنان و پيروان قرآن و رسول اكرم (ص ) را به زودي در رحمت و فضل خود داخل مي گرداند, به اين معنا كه به لقائ او با اسمائ رحمت و فضل رسيده و در عالمي كه جلوه گاه رحمت و فضل اوست وارد مي شوند. اين تعبير بيانگر اين است كه لقائ خداوند با اسمائ رحمت , ورود به عالم رحمت و فضل كه همان بهشت ها است , مي باشد. همچنين به نكته أا دقيق ديگري نيز اشاره دارد كه با قرار گرفتن در عالم رحمت - كه بهشت مي باشد - براي نزديكي بيشتر به حضرت حق و لقائ بالاتر به سير و حركت خود به سوي او, در صراط مستقيمي كه با هدايت خود اوست ادامه مي دهند. در اين رابطه در مبحث ((تكامل حشري )) سخن خواهيم گفت . 3- ((الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله بائموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و ائولئك هم الفائزون , يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم , خالدين فيها ابدا" ان الله عنده اجر عظيم ; كساني كه ايمان آورده و در راه خدا هجرت كرده و با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند, نزد خداوند مقامي هر چه والاتر دارند و اينان , همان رستگارانند ]كه به لقائ او به بهترين صورت مي رسند و[ پروردگارشان آنان را از جانب خود, بر رحمت و خشنودي و بهشتهايي را كه در آنها نعمتهايي پايدار دارند, مژده و بشارت مي دهد - در آنجا جاودانه خواهند بود, در حقيقت , خداوند است كه نزدش پاداشي بزرگ مي باشد)), (توبه / 20 - 22). اين آيات به خوبي و با وضوح بيانگر اين حقيقت است كه اين افراد با چنين خصوصياتي , پروردگار را با اسمائ رحمت و رضوان ملاقات مي كنند كه از آثار اين لقائ, بهشت و بهشت هاست . ناگفته نماند كه قرآن در عين اين كه با لحن هاي مختلف به اين حقيقت اشاره دارد كه حقيقت بهشت و بهشت ها از آثار و لوازم لقائ با اسمائ رحمت مي باشد, به اين نكته دقيق نيز اشاره دارد كه آنچه از نعمت هاي بهشتي براي شما بيان مي كنيم به عنوان مثال و نمونه است , نه اصل آن و همه أا ابعاد آن و نه آنكه هر نعمت و خوبي كه در بهشت ها است . به اين آيه توجه كنيد: ((وعد الله الموئمنين و الموئمنات جنات تجري من تحتها الائنهار خالدين فيها و مساكن طيبه في جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم ; خداوند وعده داده است بر مردان و زنان با ايمان بهشتهايي را كه از زير آنها نهرها جريان داشته و در آن بهشتها هميشه هستند و براي آنها مسكنهاي پاكيزه اي در بهشتهاي عدن است . ]و براي آنهاست [ خشنودي حضرت حق كه بزرگتر ]از همه أا اينها و بزرگتر از تعريف و بيان است و[ اين خشنودي , رستگاري عظيم مي باشد.)), (توبه / 72). چرا كه رضوان و خشنودي بهشت آفرين , بسي والا و بالاتر از بهشت است . ]دقت كنيد[ من غريبم از بيابان آمدم ==بر اميد لطف سلطان آمدم ==بوي لطف او بيابانها گرفت ==ذره هاي ريگ هم جانها گرفت ==تا بدينجا بهر دينار آمدم ==چون رسيدم مست ديدار آمدم ==بهر نان شخصي سوي نانوا دويد==داد جان چون حسن نانوان را بديد==بهر فرجه شد يكي تا گلستان ==فرجه أا او شد جمال باغبان ==همچو اعرابي كه آب از چه كشيد==آب حيوان از رخ يوسف چشيد==رفت موسي كآتش آرد او به دست ==آتشي ديدار و كه از آتش برست ==جست عيسي تا رهد از دشمنان ==بردش آن جستن به چارم آسمان == (مثنوي / دفتر اول , ابيات 2782 - 2789 و 2794 - 2795) جهنم يا لقائ رب با اسمائ غضب : از ديدگاه قرآن , جهنم و جهنم ها نيز از آثار لقائ پروردگار با اسمائ غضب , سخط, انتقام , طرد و رداست , در اين باب نيز آيات زيادي وجود دارد كه به سه مورد در اين نوشتار اشاره مي كنيم : 1- ((اولئك جزائهم ان عليهم لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين , خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون ; آنان , سزايشان اين است كه لعنت ]و طرد[ خداوند و فرشتگان و مردم , همگي بر آنهاست , در آن ]لعنت و طرد حق هميشه و[ جاودانه بمانند ]و هيچ گاه [ نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتي يابند ]و يا نظري به آنان شود[)), (آل عمران / 87 - 88). اين آيات در مراحلي مي فرمايد كه كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهي مي شوند و بعد از آن مي فرمايد در اين طرد و رد الهي جاودانه مي مانند و سپس اشاره مي فرمايد كه هيچ وقت عذاب آنان تخفيف نمي يابد. پس اولا" آنان به خداوند متعال در حالي كه او آنان را لعن و طرد مي كند, مي رسند (لقائ با اسمائ غضب ) و ثانيا" غضب و لعن هميشگي است و ثالثا" اين شمول غضب همان جهنم است يعني عذاب و جهنم از آثار لقائ با اسمائ غضب خداوند مي باشد. 2- ((ائفمن اتبع رضوان الله كمن بائ بسخط من الله و مائويه جهنم و بئس المصير; آيا كسي كه خشنودي خدا را پيروي مي كند ]و طالب رضوان است [ مانند كسي است كه روي به خشمي از خدا آورده ]و دچار غضب و سخط از خدا گرديده [ و جايگاهش جهنم است ؟ و چه بد بازگشتگاهي ]و نقطه أا برگشت بدي [ است .)), (همان / 162). اين آيه به روشني گوياي اين حقيقت است كه عده اي از انسانها روي به غضب الهي مي آورند و او را با اسمائ غضب ملاقات مي كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان در آنجا مائوي مي گزينند. 3- ((و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفا" لقتال ائو متحيزا" الي فئه بائ بغضب من الله و مائويه جهنم و بئس المصير; و كسي كه ]در ميدان جنگ و جهاد[ و در آن هنگام به ]دشمنان [ پشت كند, مگر آن كه ]هدفش فرار نبوده بلكه [ براي نبردي ]مجدد[ يا پيوستن به جمعي ]ديگر از همرزمانش [ باشد, قطعا] "به غضب الهي روي آورده و[ به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش جهنم است و ]جهنم نقطه أا برگشت بدي و[ چه بد سرانجامي است )), (انفال / 16). اين آيه در خصوص كساني كه از ميدان جنگ و جهاد فرار مي كنند و مي گريزند, اشاره دارد كه آنان با غضب حق مواجه گشته و خدا را با اسمائ غضب ملاقات كرده كه آثار آن جهنم و مائوي گزيدن در آن جايگاه و سرانجام بد خواهد بود. نتيجه آنكه اين آيات و آيات مشابه ديگر حكايتگر اين حقيقت است كه اصل جهنم ها, همان لعن و غضب الهي بوده و عذابهاي جهنم و جهنم ها, آثار و ظهورات لعن و طرد و رد مي باشد. به بيان ديگر, باطن جهنم ها, طرد و لعن و غضب است و ظاهر آنها عذابها و آتشها, آنچه در اصل كوبنده و زجرآور است طرد و لعن , رد و غضب است و عذابهاي ديگر صورتها و ظهوراتي از آنها مي باشد. ]دقت كنيد[ نقض ميثاق و شكست توبه ها==موجب لعنت شود در انتها==نقض توبه و عهد آن اصحاب سست ==موجب مسخ آمد و اهلاك و مفت == (مثنوي / دفتر پنجم , ابيات 2591 - 2592) (منبع : قيام قيامت , استاد محمد شجاعي , مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي , تهران , موئسسه فرهنگي دانش و انديشه أا معاصر, چاپ اول , 1380ش , مبحث حقيقت بهشت و جهنم )
eporsesh.com