شنبه، 23 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مفهوم واقعي شفاعت چيست؟ و اقسام آن كدام است؟


پاسخ :
يك. تعريف شفاعت
«شفاعت» در لغت، به معناي وساطت و ميانجي گري است. در گفت‏وگوهاي روزمره، به وساطت و ميانجي‏گري شخص مورد اعتماد در نزد بزرگي - به منظور عفو مجرمي يا برآوردن حاجت كسي - شفاعت گفته مي‏شود.
اين معنا برآمده از ريشه لغوي اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناي زوج - در مقابل «وتر» به معناي فرد - گرفته شده است. المقاييس في اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهاني، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادي، قاموس المحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45. گويا شخصي كه متوسّل به شفيع مي‏شود، نيروي خود را به تنهايي براي رسيدن به مقصود كافي نمي‏بيند؛ بدين جهت نيروي شفيع و ميانجي را به آن ضميمه مي‏كند تا به مقصود خود نايل آيد.
در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».
دو. جايگاه شفاعت‏
1. در بينش توحيدي، خداوند مبدأ هستي است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فيض الهي‏اند.
2. خداوند، عالم هستي را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنيان نهاده است و تحقق هر پديده و پيدايش هر نوع اثري در اين عالم، از طريق سبب و علّت خاصي صورت مي‏گيرد؛ يعني، اراده حكيمانه او به تحقّق امور، از طريق اسباب معيّن، تعلق گرفته است. امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «ابي اللّه ان يجري الاشياء الاّ بأسباب، فجعل لكل شي‏ءٍ سبباً» ؛ «خداوند ابا دارد از اينكه امور را جز از طريق اسباب فراهم آورد، پس براي هر چيزي سببي قرار داده است» ميزان الحكمه، ح 8166، ج 3، ص 1231..
در نتيجه: عالم هستي - كه يك‏پارچه تجلّي فيض و عطاي خداوند است - مجموعه‏اي به هم پيوسته از اسباب و مسبب‏ها است.
خداوند فيض خود را - اعم از مادي و معنوي - از طريق سبب‏ها و علّت‏ها اعطا مي‏كند و اينها واسطه‏هاي فيض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسيدن فيض الهي به مخلوقات (شفاعت) است».
به تعبير ديگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثيرگذاري اسباب بر طبق نظام حاكم بر عالم هستي است. در حقيقت، در نگرش توحيدي، فيض الهي وقتي به اسباب و واسطه‏ها نسبت داده مي‏شود، «شفاعت» است.
سبب بودن جميع علّت‏ها و اسباب طبيعي (همچون: سوزندگي آتش، روشني و حرارت بخشيدن خورشيد، درخشندگي ماه) و نيز سببيّت و تأثيرگذاري علل معنوي (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براي آمرزش گناهان و نقش پيامبران و كتاب‏هاي آسماني در جهت هدايت انسان‏ها) همگي شفاعت ناميده مي‏شود. اين اسباب و علت‏هاي طبيعي و معنوي، شفيعان و واسطه‏هاي فيض الهي‏اند.
سه. اقسام شفاعت‏
با توجه به تعريفي كه ارائه شد، شفاعت داراي سه قسم است:
1. شفاعت تكويني‏
با توجه به نگرش توحيدي، اسباب و علل در اصل وجود و نيز در علّت بودن و تأثير گذاريشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فيض او به مخلوقات‏اند. اين وساطت «شفاعت تكويني» ناميده مي‏شود.
2. شفاعت رهبري‏
يكي از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آيات و روايات، همان گونه كه باطن و حقيقت اعمال، افكار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقيقتي عيني، در آخرت تجلّي مي‏كند؛ حقيقت روابط معنوي ميان انسان‏ها نيز در آخرت به صورت ملكوتي خود، مجسم مي‏شود. وقتي شخصي، سبب هدايت يا گمراهي انساني باشد، اين رابطه رهبري و دنباله‏روي در روز رستاخيز، مجسّم شده و «رهبر» پيرو خود را به دنبال خويش وارد بهشت يا جهنم مي‏كند. قرآن كريم مي‏فرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» اسراء (17)، آيه 71. «روزي (رستاخير) كه هر گروهي را با رهبر و پيشوايشان فرا مي‏خوانيم» و در مورد فرعون مي‏فرمايد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» هود (11)، آيه 98. «روز قيامت، پيشاپيش پيروانش حركت مي‏كند؛ پس آنان را وارد دوزخ مي‏كند».
مقصود از شفاعت رهبري، جلوه‏گري رابطه هدايت ميان امام و مأموم (رهبر و پيرو) است. امام همان گونه كه در دنيا، واسطه هدايت پيرو خويش است، در آخرت نيز واسطه ورود پيرو خويش به بهشت مي‏شود و او را با خود به آنجا وارد مي‏كند.
3. شفاعت مغفرت‏
مغفرت و آمرزش نيز همانند هر رحمت و فيض ديگري، از طريق مجاري خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مي‏رسد؛ يعني، خداوند اموري را به عنوان سبب‏هاي آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعريف شفاعت، نقش اين اسباب (واسطه‏هاي فيض مغفرت)، شفاعت مغفرت ناميده مي‏شود.
يكي از اسبابي كه خداوند براي آمرزش قرار داده، درخواست اولياي الهي در آخرت است؛ يعني، خدا، آنان را واسطه در رسيدن فيض بخشش و مغفرت، به بندگاني خاص قرار داده است. بدين جهت اولياي الهي، همانند ساير اسباب و علل، «شفيعان» ناميده مي‏شوند و به نقش وساطت آنان در رسيدن فيضِ «مغفرت و بخشش الهي» به بندگاني خاص، «شفاعت» مي‏گويند. در حقيقت شفاعت اولياي الهي در آخرت، يكي از مصاديق «شفاعت مغفرت» است.
شهيد مطهري مي‏نويسد: «شفاعت مقصود، شفاعت مغفرت است.، همان مغفرت الهي است كه وقتي به خداوند نسبت داده مي‏شود، با نام «مغفرت» خوانده مي‏شود و هنگامي كه به وسايط و مجاري رحمت منسوب مي‏گردد، نام «شفاعت» به خود مي‏گيرد» مجموعه آثار، ج 1، ص 259..
در حقيقت، خداوند اراده كرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خويش بهره‏مند سازد؛ لكن براي اعطاي آن، مانند ساير فيض‏هاي خويش، اسباب خاصي قرار داده و شرايطي قائل شده است.
بر اين اساس، خداوند، اولياي الهي را به عنوان شفيعان و واسطه‏هاي فيض معين كرده تا آنان براي بندگاني كه در دنيا با اعمال خويش، شايستگي بهره‏مندي از اين رحمت الهي را پيدا كرده‏اند، درخواست مغفرت كنند.
قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمي‏كنند، مگر كساني كه خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آيه 109. و «شفاعت نمي‏كنند مگر براي كساني كه خداوند مي‏خواهد آنان را ببخشايد». انبياء (21)، آيه 28. بنابراين، شفاعت اولياي الهي، چيزي جز فيض الهي و جلوه‏گري خواست و اراده خداوند نيست.
در حقيقت شفاعت، قانوني است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياي الهي - كه از سوي خداوند به عنوان سبب‏هاي فيض مغفرت نصب شده‏اند - بر اساس شرايطي، براي عده‏اي خاص از گنه‏كاران، درخواست مغفرت مي‏كنند؛ يعني، آنان واسطه فيض مغفرت الهي‏اند.
توضيحات بايسته:
يكم. اين بخشش و آمرزش، بي‏حساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگاني مي‏شود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كرده‏اند.
دوم. قرار دادن اولياي الهي به عنوان اسباب و واسطه‏هاي مغفرت، بر اساس حكمت و حساب است.
سوم. شفاعت، به معناي ضميمه شدن درخواست اولياي الهي با عمل و تلاش خود آدمي است. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمام‏كننده سبب است و به تنهايي مستقل در تأثير نيست سيد محمدحسين طباطبائي، تفسير الميزان، ج 1، ص 158.؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است.
چهارم. با توجه به اينكه معناي شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولياي الهي نيز با عنوان شفاعت تعبير مي‏شود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروي، نبايد با شفاعت به معناي توسّل، خلط و اشتباه شود.
www.eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.