پرسش :
آيا تنها اعتقاد داشتن به ائمه و معصومان(ع) براي شفاعت و نجات انسان كافي است؟
پاسخ :
با توجه به مطالب ذيل پاسخ اين پرسش روشن ميشود:
در روايات، شفاعت به معناي ديگري نيز به كار رفته وآن عبارت است از: وساطتي كه موجب ميشود انسان از گناهان و آلودگيها پاك شود يا اگر گناه ندارد، سبب ميشود تا از رتبه پايينتر، به رتبه بالاتر، قرب بيشتر و بهشت بالاتر رفته و ارتقا يابد. شفاعت به اين معنا، هم شامل گناهكاران ميشود و هم غير گناهكاران. اما پرسش اصلي اين است كه شفاعت به اين معنا از كجا سرچشمه ميگيرد و سرّ آن چيست و چرا هست؟
با دقت در روايات و توجّه به اشارات موجود در آنها، پاسخ به اين پرسش روشن ميشود. احاديث با لحنها و تعبيرهايي گوناگون، سرچشمه و سرّ و چرايي اين شفاعت را - كه هم گناهكاران را فرا ميگيرد و هم غير گناهكاران را - رابطه خاصي ميان انسان و رسول خدا(ص)، امامان(ع)، اوصياي الهي، يا مؤمني از مؤمنان كه در نزد پروردگار حساب خاصي دارند، دانسته است؛ يعني، هر انساني كه با شخصي در زندگي دنيايي در ارتباط بوده، هر دو در يك راه و هم فكر، هم سليقه، هم عقيده و هم روش بودند، با هم آشنا بوده و به يكديگر معرفت داشتند، نسبت به يكديگر محبت و مودّت داشتند و از نظر واقعيت يك رابطه تكويني ميان اين دو برقرار بوده است.
بنابراين، من به رسول خدا(ص) و رسالتش اعتقاد دارم و مطيع او هستم، به گفتههاي او حتّيالمقدور عمل ميكنم، فكرم، فكر او و عقيدهام، عقيده او است - يا دست كم مشابه او است - به او محبت و معرفت دارم و... اين سلسله از علل و عوامل جمع گشته و بيانگر اين حقيقت ميشود كه ميان من و رسول خدا(ص) رابطه هست؛ رابطهاي دروني ميان وجود من با وجود و حقيقت رسول اللَّه در عالم ارواح و عالم باطن.
روشن است، كه هر چه سنخيت من با رسول خدا(ص) بيشتر باشد، اين ارتباط به همان اندازه قويتر خواهد بود. هر چه من كاملتر باشم، رابطهام بيشتر و هر چه ناقصتر باشم رابطهام كمتر خواهد بود.
اين رابطه، يك رابطه تكويني ميان من و رسول خدا(ص)، ميان من و ائمه(ع) و ميان من و هر بنده خوب است كه اثر خاصي را به دنبال خود دارد؛ يعني، اين ارتباط موجب ميشود به اندازه خود، يك وحدت ميان من و رسول خدا، ميان من و ائمه و ميان من و بنده خوب خدا حاصل گردد.
اين وحدت نتيجه خودش را در قيامت، به اين صورت نشان ميدهد كه رسول خدا كه در مقام و مرتبه بالاتري است و به سوي خدا وبه جانب حق است، من را - كه گناهان، آلودگيها و يا تعلقاتي دارم و يا داراي دلبستگيها و وابستگيهايي هستم و در عين حال مؤمنم و ايمان مرا به سوي خدا ميكشاند و ضمناً گناه و يا تعلقات مرا به سوي فرار از حق ميكشاند، يا اينكه يك كشش به سوي خدا بر اساس ايمان و عمل صالح دارم و يك كشش بر اثر آلودگيها و دلبستگيها به سوي غير خدا - با جذبه خاص خود و براساس وحدت و ارتباط تكويني كه با او پيدا كردهام، به سوي بالا ميكشد و در رسيدن به لقاي حق و نجات از عذابها، رنجها و فشارها بر اثر گناهان يا تعلّقات، ياري ميدهد.
پس سرّ، ريشه و چرايي اين نوع از «شفاعت»، همان ارتباط تكويني ميان انسان و انسان ديگر، بر اساس معرفت و محبّت است و شفاعت به اين معنا رابطهاي تكويني ميان شفيع و شفاعت شونده است.
با توجه به اين توضيحات، روشن ميشود كه چرا شفاعت به اين معنا، براي مؤمنان بوده و براي غير مؤمنان نيست؟ اين شفاعت بر اساس يك ارتباط تكويني و بر پايه معرفت و محبت است و تنها انسانهاي مؤمن چنين اند. افرادي كه ايمان ندارند، رابطهاي با رسول خدا، ائمه اطهار و بندگان خوب ندارند، تا مشمول اين شفاعت شوند.
قرآن ميفرمايد: (وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ، يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ ارْتَضَي وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ) انبياء (21)، آيه 26 - 28.
«و گفتند: [ خداي] رحمان فرزندي اختيار كرده، منزّه است او، بلكه [ آنها ]بندگاني ارجمنداند كه در سخن بر خداوند پيشي نميگيرند و خود به دستور او كار ميكنند، آنچه در مقابل آنان و آنچه در پشت سرشان است، ميداند و جز براي كسي كه [ خداوند ]رضايت دهد، شفاعت نميكنند و خود از بيم او هراساناند.
پس شفاعت به افرادي تعلق ميگيرد كه از يك سو مؤمن بوده و عمل صالح انجام دادهاند؛ خداوند تا حدّي از ايشان راضي بوده است و خيلي طاغي و عاصي نبودهاند. از سوي ديگر، رابطه خاصي با پيامبران، معصومان، اوصيا و اوليا بر اساس معرفت و محبّت داشته باشند.
اما بايد توجه كرد كه هر كس مشمول چنين شفاعتي نيست تا هر گناهي را مرتكب شود و با صرف محبّت و رابطه، بپندارد كه از عذابها، فشارها، ترسها و اضطرابها نجات خواهد يافت. هر چند محبت حقيقي، انسان را از انجام دادن گناه تا حد امكان واز دلبستگي و تعلّقات باز ميدارد؛ ولي شرطي براي اين نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضي بودن حضرت حق از انسان، ايمان و عمل صالح است؛ چنان كه امام صادق(ع) در نامهاي به اصحابش، اين مهم را متذكر گرديد:
«بدانيد، حقيقت آن است كه هيچ كسي از خلق خداوند، انسان را از خداوند بينياز نميكند؛ نه ملك مقرب، نه نبي مرسل و نه غير از اينها. پس هر كه مسرور و شاد است كه شفاعت شفاعت كنندگان براي او سودمند است، بايد صبر كند و از خدا بخواهد كه از او راضي شود».«عن ابي عبداللَّه(ع) في رسالته الي اصحابه قال: و اعلموا انه ليس يعني عنكم من اللَّه احد من خلقه شيئا لا ملك مقرّب؛ ولا نبي مرسل، ولا من دون ذلك، فمن سرّه ان ينفعه شفاعة الشّافعين عند اللَّه فليطلب الي اللَّه ان يرضي عنه»؛ (بحارالانوار، ج 8، ص 53، ح 61).
بنابراين بايد آلودگيها، گناهها و تعلقها در حدّي باشد كه خداوند از انسان ناراضي نباشد؛ چرا كه اگر او از آدمي خشنود نباشد، ديگر اين نوع شفاعت شامل حالش نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع، گناه كند و پشيمان نباشد و زجر نكشد و حتي به اين فكر نيفتد كه چرا از آن گناه خلاص نميشود، از مواردي است كه خدا از او راضي نبوده و در نتيجه مشمول شفاعت نميشود؛ ولي اگر در عين آلودگي و گناه ، ندامتي و زجري دارد، تأمل و تفكّري در خلاصي از آنها دارد، و در سرّ وجودش يك تنفر به گناه و آلودگي دارد، ممكن است اين شفاعت شامل حالش شود. به هر روي، بايد از خداوند بخواهيم تا از ما راضي گشته و اجازه شمول شفاعت از ما را به شفاعت كنندگان صادر فرمايد.ر.ك: تجسم عمل و شفاعت، صص 106 - 116.
كتاب نامه:
1- قرآن مجيد، ترجمه عزت الله فولادوند.
2- نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيدجعفر شهيدي، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، 1370 ش.
3- ابن سينا ابوعلي، رسائل، قم انتشارات بيدار، بي تا.
4- امام خميني، روح الله، چهل حديث، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اوّل، تابستان 1368 ش.
5- حرّ عاملي، محمد بن حسين، وسائل الشيعه، تحقيق عبد الرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ پنجم.
6- راغب اصفهاني، ابوالقاسم، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق محمد سيد گيلاني، مكتبه رضوي، چاپ دوّم، 1362 ش.
7- سيّاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوين، تهران، كتابفروشي اسلامي، چاپ نهم، بيتا.
8- شجاعي، محمد، معاد يا بازگشت به سوي خدا، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ دوّم، 1371 ش.
9- شجاعي، محمد، بازگشت به هستي، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1379 ش.
10- شجاعي، محمد، تجسم عمل و شفاعت، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل 1380 ش.
11- شجاعي، محمد، قيام قيامت، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1380 ش.
12- شجاعي محمد، عروج روح، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1379.
13- شجاعي محمد، مقالات، تهران، سروش، چاپ دوّم، 1371 ش.
14- شجاعي، محمد، مواقف حشر، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1380 ش.
15- صدوق، ابي جعفر، التوحيد، با تصحيح و تعليق سيد هاشم حسيني طهراني، قم، انتشارات اسلامي، بي تا.
16- طالقاني، سيدمحمود، پرتوي از قرآن، تهران، شركت سهامي انتشارات، چاپسوّم، بيتا.
17- طباطبايي، محمد حسين، الميزان، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوّم، 1393ق.
18- طيّب، عبد الحسين، كلم الطيب، كتابخانه اسلامي، چاپ چهارم، پاييز 1362 ش.
19- قمي، شيخ عباس، سفينة البحار، نجف، المطبعة العلمية، 1352 ق.
20- قمي، شيخ عباس، منازل الآخرة، قم، موسسه در راه حق، 1365 ش.
21- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1403 ق.
22- محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، قم، مكتب الاعلام اسلامي، چاپ اوّل، 1362ش.
23- مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1370 ش.
24- مطهري، مرتضي، عدل الهي، صدرا، چاپ دوم، شهريور 1357 ش.
25- مولوي، جلال الدين: مثنوي معنوي، به همت رينولد. الف: نيكلسون، تهران، انتشارات مولي، 1360 ش.
26- نوري طبرسي، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، با مقدمه شيخ آغا بزرگ طهراني، تهران، المكتبة الاسلامية و موسسه اسماعيليان، 1383 ق.
27- نوري طبري، ميرزاحسين، كفاية الموحدين، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بيتا.
www.eporsesh.com
با توجه به مطالب ذيل پاسخ اين پرسش روشن ميشود:
در روايات، شفاعت به معناي ديگري نيز به كار رفته وآن عبارت است از: وساطتي كه موجب ميشود انسان از گناهان و آلودگيها پاك شود يا اگر گناه ندارد، سبب ميشود تا از رتبه پايينتر، به رتبه بالاتر، قرب بيشتر و بهشت بالاتر رفته و ارتقا يابد. شفاعت به اين معنا، هم شامل گناهكاران ميشود و هم غير گناهكاران. اما پرسش اصلي اين است كه شفاعت به اين معنا از كجا سرچشمه ميگيرد و سرّ آن چيست و چرا هست؟
با دقت در روايات و توجّه به اشارات موجود در آنها، پاسخ به اين پرسش روشن ميشود. احاديث با لحنها و تعبيرهايي گوناگون، سرچشمه و سرّ و چرايي اين شفاعت را - كه هم گناهكاران را فرا ميگيرد و هم غير گناهكاران را - رابطه خاصي ميان انسان و رسول خدا(ص)، امامان(ع)، اوصياي الهي، يا مؤمني از مؤمنان كه در نزد پروردگار حساب خاصي دارند، دانسته است؛ يعني، هر انساني كه با شخصي در زندگي دنيايي در ارتباط بوده، هر دو در يك راه و هم فكر، هم سليقه، هم عقيده و هم روش بودند، با هم آشنا بوده و به يكديگر معرفت داشتند، نسبت به يكديگر محبت و مودّت داشتند و از نظر واقعيت يك رابطه تكويني ميان اين دو برقرار بوده است.
بنابراين، من به رسول خدا(ص) و رسالتش اعتقاد دارم و مطيع او هستم، به گفتههاي او حتّيالمقدور عمل ميكنم، فكرم، فكر او و عقيدهام، عقيده او است - يا دست كم مشابه او است - به او محبت و معرفت دارم و... اين سلسله از علل و عوامل جمع گشته و بيانگر اين حقيقت ميشود كه ميان من و رسول خدا(ص) رابطه هست؛ رابطهاي دروني ميان وجود من با وجود و حقيقت رسول اللَّه در عالم ارواح و عالم باطن.
روشن است، كه هر چه سنخيت من با رسول خدا(ص) بيشتر باشد، اين ارتباط به همان اندازه قويتر خواهد بود. هر چه من كاملتر باشم، رابطهام بيشتر و هر چه ناقصتر باشم رابطهام كمتر خواهد بود.
اين رابطه، يك رابطه تكويني ميان من و رسول خدا(ص)، ميان من و ائمه(ع) و ميان من و هر بنده خوب است كه اثر خاصي را به دنبال خود دارد؛ يعني، اين ارتباط موجب ميشود به اندازه خود، يك وحدت ميان من و رسول خدا، ميان من و ائمه و ميان من و بنده خوب خدا حاصل گردد.
اين وحدت نتيجه خودش را در قيامت، به اين صورت نشان ميدهد كه رسول خدا كه در مقام و مرتبه بالاتري است و به سوي خدا وبه جانب حق است، من را - كه گناهان، آلودگيها و يا تعلقاتي دارم و يا داراي دلبستگيها و وابستگيهايي هستم و در عين حال مؤمنم و ايمان مرا به سوي خدا ميكشاند و ضمناً گناه و يا تعلقات مرا به سوي فرار از حق ميكشاند، يا اينكه يك كشش به سوي خدا بر اساس ايمان و عمل صالح دارم و يك كشش بر اثر آلودگيها و دلبستگيها به سوي غير خدا - با جذبه خاص خود و براساس وحدت و ارتباط تكويني كه با او پيدا كردهام، به سوي بالا ميكشد و در رسيدن به لقاي حق و نجات از عذابها، رنجها و فشارها بر اثر گناهان يا تعلّقات، ياري ميدهد.
پس سرّ، ريشه و چرايي اين نوع از «شفاعت»، همان ارتباط تكويني ميان انسان و انسان ديگر، بر اساس معرفت و محبّت است و شفاعت به اين معنا رابطهاي تكويني ميان شفيع و شفاعت شونده است.
با توجه به اين توضيحات، روشن ميشود كه چرا شفاعت به اين معنا، براي مؤمنان بوده و براي غير مؤمنان نيست؟ اين شفاعت بر اساس يك ارتباط تكويني و بر پايه معرفت و محبت است و تنها انسانهاي مؤمن چنين اند. افرادي كه ايمان ندارند، رابطهاي با رسول خدا، ائمه اطهار و بندگان خوب ندارند، تا مشمول اين شفاعت شوند.
قرآن ميفرمايد: (وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ، يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ ارْتَضَي وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ) انبياء (21)، آيه 26 - 28.
«و گفتند: [ خداي] رحمان فرزندي اختيار كرده، منزّه است او، بلكه [ آنها ]بندگاني ارجمنداند كه در سخن بر خداوند پيشي نميگيرند و خود به دستور او كار ميكنند، آنچه در مقابل آنان و آنچه در پشت سرشان است، ميداند و جز براي كسي كه [ خداوند ]رضايت دهد، شفاعت نميكنند و خود از بيم او هراساناند.
پس شفاعت به افرادي تعلق ميگيرد كه از يك سو مؤمن بوده و عمل صالح انجام دادهاند؛ خداوند تا حدّي از ايشان راضي بوده است و خيلي طاغي و عاصي نبودهاند. از سوي ديگر، رابطه خاصي با پيامبران، معصومان، اوصيا و اوليا بر اساس معرفت و محبّت داشته باشند.
اما بايد توجه كرد كه هر كس مشمول چنين شفاعتي نيست تا هر گناهي را مرتكب شود و با صرف محبّت و رابطه، بپندارد كه از عذابها، فشارها، ترسها و اضطرابها نجات خواهد يافت. هر چند محبت حقيقي، انسان را از انجام دادن گناه تا حد امكان واز دلبستگي و تعلّقات باز ميدارد؛ ولي شرطي براي اين نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضي بودن حضرت حق از انسان، ايمان و عمل صالح است؛ چنان كه امام صادق(ع) در نامهاي به اصحابش، اين مهم را متذكر گرديد:
«بدانيد، حقيقت آن است كه هيچ كسي از خلق خداوند، انسان را از خداوند بينياز نميكند؛ نه ملك مقرب، نه نبي مرسل و نه غير از اينها. پس هر كه مسرور و شاد است كه شفاعت شفاعت كنندگان براي او سودمند است، بايد صبر كند و از خدا بخواهد كه از او راضي شود».«عن ابي عبداللَّه(ع) في رسالته الي اصحابه قال: و اعلموا انه ليس يعني عنكم من اللَّه احد من خلقه شيئا لا ملك مقرّب؛ ولا نبي مرسل، ولا من دون ذلك، فمن سرّه ان ينفعه شفاعة الشّافعين عند اللَّه فليطلب الي اللَّه ان يرضي عنه»؛ (بحارالانوار، ج 8، ص 53، ح 61).
بنابراين بايد آلودگيها، گناهها و تعلقها در حدّي باشد كه خداوند از انسان ناراضي نباشد؛ چرا كه اگر او از آدمي خشنود نباشد، ديگر اين نوع شفاعت شامل حالش نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع، گناه كند و پشيمان نباشد و زجر نكشد و حتي به اين فكر نيفتد كه چرا از آن گناه خلاص نميشود، از مواردي است كه خدا از او راضي نبوده و در نتيجه مشمول شفاعت نميشود؛ ولي اگر در عين آلودگي و گناه ، ندامتي و زجري دارد، تأمل و تفكّري در خلاصي از آنها دارد، و در سرّ وجودش يك تنفر به گناه و آلودگي دارد، ممكن است اين شفاعت شامل حالش شود. به هر روي، بايد از خداوند بخواهيم تا از ما راضي گشته و اجازه شمول شفاعت از ما را به شفاعت كنندگان صادر فرمايد.ر.ك: تجسم عمل و شفاعت، صص 106 - 116.
كتاب نامه:
1- قرآن مجيد، ترجمه عزت الله فولادوند.
2- نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيدجعفر شهيدي، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، 1370 ش.
3- ابن سينا ابوعلي، رسائل، قم انتشارات بيدار، بي تا.
4- امام خميني، روح الله، چهل حديث، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اوّل، تابستان 1368 ش.
5- حرّ عاملي، محمد بن حسين، وسائل الشيعه، تحقيق عبد الرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ پنجم.
6- راغب اصفهاني، ابوالقاسم، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق محمد سيد گيلاني، مكتبه رضوي، چاپ دوّم، 1362 ش.
7- سيّاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوين، تهران، كتابفروشي اسلامي، چاپ نهم، بيتا.
8- شجاعي، محمد، معاد يا بازگشت به سوي خدا، تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ دوّم، 1371 ش.
9- شجاعي، محمد، بازگشت به هستي، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1379 ش.
10- شجاعي، محمد، تجسم عمل و شفاعت، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل 1380 ش.
11- شجاعي، محمد، قيام قيامت، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1380 ش.
12- شجاعي محمد، عروج روح، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفي، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1379.
13- شجاعي محمد، مقالات، تهران، سروش، چاپ دوّم، 1371 ش.
14- شجاعي، محمد، مواقف حشر، مقدمه و تدوين محمد رضا كاشفي، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1380 ش.
15- صدوق، ابي جعفر، التوحيد، با تصحيح و تعليق سيد هاشم حسيني طهراني، قم، انتشارات اسلامي، بي تا.
16- طالقاني، سيدمحمود، پرتوي از قرآن، تهران، شركت سهامي انتشارات، چاپسوّم، بيتا.
17- طباطبايي، محمد حسين، الميزان، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوّم، 1393ق.
18- طيّب، عبد الحسين، كلم الطيب، كتابخانه اسلامي، چاپ چهارم، پاييز 1362 ش.
19- قمي، شيخ عباس، سفينة البحار، نجف، المطبعة العلمية، 1352 ق.
20- قمي، شيخ عباس، منازل الآخرة، قم، موسسه در راه حق، 1365 ش.
21- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1403 ق.
22- محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، قم، مكتب الاعلام اسلامي، چاپ اوّل، 1362ش.
23- مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1370 ش.
24- مطهري، مرتضي، عدل الهي، صدرا، چاپ دوم، شهريور 1357 ش.
25- مولوي، جلال الدين: مثنوي معنوي، به همت رينولد. الف: نيكلسون، تهران، انتشارات مولي، 1360 ش.
26- نوري طبرسي، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، با مقدمه شيخ آغا بزرگ طهراني، تهران، المكتبة الاسلامية و موسسه اسماعيليان، 1383 ق.
27- نوري طبري، ميرزاحسين، كفاية الموحدين، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بيتا.
www.eporsesh.com