پرسش :
شروط شفاعت چيست؟
پاسخ :
از مجموع آيات و روايات ميتوان شرايطي را براي «شفاعت» با اقسام آن استفاده نمود كه اصليترين و مهمترين آنها بدين قرار است:
1. قابليت براي شفاعت شدن؛ شفاعت وسيلهاي براي تتميم و تكميل سبب است؛ نه آنكه خودش سببي مستقل و تامّ باشد. بنابراين شخصي كه مشمول شفاعت ميشود، بايد قابليت آن را داشته و به غير از شفاعت، از عوامل و اسباب ديگري بهرهمند باشد.
عوامل مؤثر در شفاعتپذيري عبارت است از: ايمان، عواملي كه موجب محروميت از شفاعت نميشود، وجود پيوند و ارتباط تكويني ميان شفاعتگر و شفاعت شونده و داشتن عملي كه در پيشگاه حضرت حق مورد قبول واقع گردد تا عفو و غفران الهي، عملي نيكو و با حكمت باشد و فعل گزاف وبيهوده تلقي نگردد.
2. قابليّت براي شفاعت كردن؛ اين شرط در ناحيه شفاعتگر است. به عبارتي كسي يا چيزي كه ميخواهد شفيع ديگري باشد، بايد قابليّت اين كار را داشته باشد؛ يعني، مسأله چنين نيست كه هر كس بتواند شفاعتگر شود؛ بلكه طبق نظم نظام هستي او نيز بايد لايق و شايسته اين واسطهگري باشد؛ مثلا اهل معصيت نبوده و قدرت ارزيابي مراتب اطاعت و مخالفت ديگران را داشته باشد. خداوند متعال اين قابليت را چنين تشريح ميكند:
(وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)
«و كساني كه به جاي او ميخوانند [ و ميپرستند] اختيار شفاعت ندارند؛ مگر آن كساني كه آگاهانه به حق گواهي داده باشند».زخرف (43)، آيه 86.
3. شفاعت بايد به اذن خداوند باشد ؛بقره (2)، آيه 255؛ يونس (10)، آيه 3؛ مريم (19)، آيه 87؛ طه (20)، آيه 109. به اعتقاد شهيد مرتضي مطهري(ره) فرق اساسي شفاعت واقعي و حقيقي با شفاعت باطل و نادرست، در اين است كه شفاعت حقيقي از خدا آغاز گشته به گناهكار ختم ميگردد و در شفاعت باطل عكس آن فرض شده است؛ زيرا در شفاعت واقعي، خداوند برانگيزاننده آن است و در شفاعتهاي ناصحيح - كه نمونههاي آن در زندگي دنيايي وجود دارد - گناهكار برانگيزاننده شفاعت است.عدل الهي، صص 281 - 283.
دليل اين كه شفاعت بايد به اذن خداوند باشد، اين است كه در فلسفه الهي ثابت شده كه واجب الوجود بالذات از جميع جهات و حيثيات واجب الوجود است؛ يعني، چنان كه واجب الوجود در ذات خود، معلول و محتاج غير نيست، در صفات و افعال خود نيز امكان ندارد كه تحت تأثير علتي قرار گيرد. او تأثير گذار محض است و از هيچ چيزي و كسي تأثير نميپذيرد.
4. تأثير شفاعت؛ بايد شفاعت گر چيزي را بهانه كرده و واسطه قرار دهد كه در مولا، اثر بگذارد و به شكلي نباشد كه سبب بطلان عبوديت بنده و مولويّت مولا گردد. به بيان ديگر، شفاعت كننده بايد از راههايي استفاده كند كه در مولا تأثير بگذارد؛ مثلا به صفاتي از مولا تمسّك جويد كه آن صفات، اين اقتضا را دارند كه مولا از بنده نافرمانش در گذرد (مانند بزرگواري، كرم، سخاوت و شرف او) و يا از ناحيه ديگر، به صفاتي كه در بنده وجود دارد، تمسّك جويد كه آن صفات موجب ميشود كه مولا بر او رأفت كند (مانند خواري، مسكنت، حقارت، ناتواني، بدحالي و نظاير آنها) و يا از جهت ديگر، به صفاتي كه در شفاعتگر است، تمسّك ورزد (مانند محبت و علاقهاي كه مولا به او دارد، يا قرب و منزلتش و امثال آنها). به هر روي، شفاعت كننده بايد عاملي از عوامل مرتبط با شفاعت را كه در رفع عقاب مؤثر است، بر عامل ديگر كه سبب عقاب ميباشد، غلبه دهد؛ خواه آن عامل صفت يا صفاتي از صفات مولا باشد؛ خواه صفت يا صفاتي از صفات بنده و يا ويژگياي از ويژگيهاي خود شفاعتگر.ر.ك: الميزان، ج 1، ص 158 و 159.
www.eporsesh.com
از مجموع آيات و روايات ميتوان شرايطي را براي «شفاعت» با اقسام آن استفاده نمود كه اصليترين و مهمترين آنها بدين قرار است:
1. قابليت براي شفاعت شدن؛ شفاعت وسيلهاي براي تتميم و تكميل سبب است؛ نه آنكه خودش سببي مستقل و تامّ باشد. بنابراين شخصي كه مشمول شفاعت ميشود، بايد قابليت آن را داشته و به غير از شفاعت، از عوامل و اسباب ديگري بهرهمند باشد.
عوامل مؤثر در شفاعتپذيري عبارت است از: ايمان، عواملي كه موجب محروميت از شفاعت نميشود، وجود پيوند و ارتباط تكويني ميان شفاعتگر و شفاعت شونده و داشتن عملي كه در پيشگاه حضرت حق مورد قبول واقع گردد تا عفو و غفران الهي، عملي نيكو و با حكمت باشد و فعل گزاف وبيهوده تلقي نگردد.
2. قابليّت براي شفاعت كردن؛ اين شرط در ناحيه شفاعتگر است. به عبارتي كسي يا چيزي كه ميخواهد شفيع ديگري باشد، بايد قابليّت اين كار را داشته باشد؛ يعني، مسأله چنين نيست كه هر كس بتواند شفاعتگر شود؛ بلكه طبق نظم نظام هستي او نيز بايد لايق و شايسته اين واسطهگري باشد؛ مثلا اهل معصيت نبوده و قدرت ارزيابي مراتب اطاعت و مخالفت ديگران را داشته باشد. خداوند متعال اين قابليت را چنين تشريح ميكند:
(وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)
«و كساني كه به جاي او ميخوانند [ و ميپرستند] اختيار شفاعت ندارند؛ مگر آن كساني كه آگاهانه به حق گواهي داده باشند».زخرف (43)، آيه 86.
3. شفاعت بايد به اذن خداوند باشد ؛بقره (2)، آيه 255؛ يونس (10)، آيه 3؛ مريم (19)، آيه 87؛ طه (20)، آيه 109. به اعتقاد شهيد مرتضي مطهري(ره) فرق اساسي شفاعت واقعي و حقيقي با شفاعت باطل و نادرست، در اين است كه شفاعت حقيقي از خدا آغاز گشته به گناهكار ختم ميگردد و در شفاعت باطل عكس آن فرض شده است؛ زيرا در شفاعت واقعي، خداوند برانگيزاننده آن است و در شفاعتهاي ناصحيح - كه نمونههاي آن در زندگي دنيايي وجود دارد - گناهكار برانگيزاننده شفاعت است.عدل الهي، صص 281 - 283.
دليل اين كه شفاعت بايد به اذن خداوند باشد، اين است كه در فلسفه الهي ثابت شده كه واجب الوجود بالذات از جميع جهات و حيثيات واجب الوجود است؛ يعني، چنان كه واجب الوجود در ذات خود، معلول و محتاج غير نيست، در صفات و افعال خود نيز امكان ندارد كه تحت تأثير علتي قرار گيرد. او تأثير گذار محض است و از هيچ چيزي و كسي تأثير نميپذيرد.
4. تأثير شفاعت؛ بايد شفاعت گر چيزي را بهانه كرده و واسطه قرار دهد كه در مولا، اثر بگذارد و به شكلي نباشد كه سبب بطلان عبوديت بنده و مولويّت مولا گردد. به بيان ديگر، شفاعت كننده بايد از راههايي استفاده كند كه در مولا تأثير بگذارد؛ مثلا به صفاتي از مولا تمسّك جويد كه آن صفات، اين اقتضا را دارند كه مولا از بنده نافرمانش در گذرد (مانند بزرگواري، كرم، سخاوت و شرف او) و يا از ناحيه ديگر، به صفاتي كه در بنده وجود دارد، تمسّك جويد كه آن صفات موجب ميشود كه مولا بر او رأفت كند (مانند خواري، مسكنت، حقارت، ناتواني، بدحالي و نظاير آنها) و يا از جهت ديگر، به صفاتي كه در شفاعتگر است، تمسّك ورزد (مانند محبت و علاقهاي كه مولا به او دارد، يا قرب و منزلتش و امثال آنها). به هر روي، شفاعت كننده بايد عاملي از عوامل مرتبط با شفاعت را كه در رفع عقاب مؤثر است، بر عامل ديگر كه سبب عقاب ميباشد، غلبه دهد؛ خواه آن عامل صفت يا صفاتي از صفات مولا باشد؛ خواه صفت يا صفاتي از صفات بنده و يا ويژگياي از ويژگيهاي خود شفاعتگر.ر.ك: الميزان، ج 1، ص 158 و 159.
www.eporsesh.com