پرسش :
بچهاي كه از زنا يا مال حرام متولد ميشود آيا بهشت ميرود يا جهنم؟
پاسخ :
قرآن كتابي است آسماني و فرستاده شده از طرف خدا و به عنوان بزرگترين معجزه حضرت رسول اكرم(ص) تصريح ميكند كه نظام هستي و آفرينش بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابليتها است. گذشته از آيات زيادي كه صريحاً ظلم را از ساحت كبريايي به شدت نفي ميكند، و گذشته از آياتي كه ابلاغ و بيان و اتمام حجت را از آل حب از شئون پروردگار ميشمارد كه وجود اينها نوعي عدل و هلاك بشر با نبود آنها نوعي ظلم و ستم است و گذشته از آياتي كه اساس خلقت را بر حق، كه ملازم با عدل است معرفي مينمايد، گذشته از همه اينها در برخي از آيات از مقام فاعليت و تدبير الهي به عنوان مقام قيام به عدل ياد ميكند.
(شهدالله انه لا اله الا هو و الملائكْ و اولوا العلم قائماً بالقسط)؛{1} و يا عدل را ترازوي خدا در امر آفرينش ميداند، (و السمأ رفعها و وضع الميزان)؛{2} و در ذيل همين آيه است كه رسول خدا(ص) فرمود: «بالعدل قامت السموات و الارض»؛{3} آسمانها و زمين به عدل برپاست.
و در آيهاي قرآن تصريح ميكند كه حكمت بعثت و ارسال رسل اين است كه عدل و قسط بر نظام زندگاني بشر حاكم باشد. (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط)؛{4} همانا فرستادگان خويش را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنها كتاب و مقياس - قانون - فرستاديم تا مردم بدين وسيله عدل را برپا دارند. بديهي است كه برقراري اصل عدل در نظامات اجتماعي موقوف است به اين كه اولاً نظام تشريعي و قانوني نظامي عادلانه باشد و ثانياً عملاً به مرحله اجرا درآيد. علاوه بر اين اصل كلي كه قرآن در مورد همه پيامبران بيان كرده است، در مورد نظام تشريعي اسلامي ميگويد: (قل امر ربي بالقسط)؛{5} و براي امامت و رهبري پيمان الهي و مقامي ضد ظلم و توأم با عدل را شرط ميداند. (لا ينال # الظالمين).{6}
از جمله مواردي كه ميتوان به عنوان عدل مطرح كرد هدايت است آن هم هدايت همگاني، چون هر شئ بايد به كمال خودش برسد و اگر قوه و استعداد و هدايت و كمال نداشته باشد و راهنمايي نباشد از مصاديق ظلم ميشود و ظلم بر حكيم عادل كمال مطلق قبيح است لذا ذيل آيه: (قل ربنا الذي اعطي كل ش خلقه ثم هدي)؛{7} مرحوم علامه طباطبايي؛ فرموده است: «الگوي من كسي است كه ميان همه موجودات رابطه برقرار كرده و وجود هر موجودي را با تجهيزات آن شئ قوا و آلات و آثاري كه به آن وسيله آن به هدفش منتهي شده با ساير موجودات مرتبط نموده است، مثلاً جنين از انسان را كه نطفه است به صورت انسان في نفسه مجهز به قوا و اعضايي كرده است كه نسبت به افعال و آثار مناسبي دارد، كه همان تناسب او را به سوي انساني كامل منتهي ميكند، كامل در نفس، و كامل از حيث بدن. روشن است كه مراد از هدايت، اينجا هدايت عمومي است كه دامنهاش تمامي موجودات را گرفته است.{8} و به عبارتي، بگو پروردگار ما آن كسي است كه خلقت هر چيزي را به آن چيز داده و سپس هدايتش كرد.{9}
البته بحث ذيل آيه شريفه زياد است، ولي ميتوان نتيجه گرفت كه اولاد نامشروع و يا از راه حرام و... در هدايت اوليه و عموميت آيه او را شامل ميشود و اين گونه نسيت كه بگوييم او بالاجبار بايد راه غير هدايت را طي كند. هدايت تكويني اين اقتضا را دارد كه براي او هم راه به كمال رسيدن را ايجاد نمايد و نموده است. همان گونه وجود مبارك پيامبر(ص) هدايت و رحمت او براي عالمين است و هيچ كس و هيچ مكاني و زماني را استثنأ نكرد.
از طرفي فردي كه از راه غير مشروع به دنيا آمده او كه در خلقت و غير مشروع بودن خود نقشي نداشته و لذا گناهي هم مرتكب نشده است. پس همه مسلمانان معتقدند كه خدا غير مكلف و غير مقصر را عذاب نميكند. ولي قول بعضي از محدثين شيعه كه قايلند ولد الزنا در ضم است ولدالزناي نابالغ را نميگويند بلكه بالغي كه كافر شده و معتقدند هر كسي ولدالزنا است با اختيار كافر شده عذاب خواهد شد. ولي عموم شيعه و اصحاب مذهب عدل ميگويند: «لا تزرو وازرْ وزرْ اخري»، يعني هيچ كسي بار گناه ديگري را برنميدارد و ولدالزنا را كه در ظاهر اسلام آورده است كافر نميدانند.{10}
بديهي است اختيار راه كفر حتي براي فرد غير ولد الزنا هم عذاب آور است. و در اين مورد فرقي بين ولد الزنا و غير آن وجود ندارد چون هر دو علي الظاهر با سؤ اختيار كفر را انتخاب كردهاند، عذاب ميشود و قطعاً عذاب به خاطر ولدالزنايي او نيست بلكه براي كفر اوست، پس علت عذاب او ولدالزنائي او نخواهد بود و نيست.
مرحوم علامه طباطبايي در جايي ديگر براي رد جبر كه كفر ولدالزنا را نيز به خاطر ولدالزنا بودنش باشد اين گونه ميفرمايد: در نظام عالم بانتفاي حتم سير ميكند، يعني با اين كه امر و فعل ضروري است و بايد صورت بيگرد، در عين حال انسان در آن مختار است، و اختيار براي او باقي است ميتواند بجا آورد و ميتواند ترك كند با اختيار و بدون جبر و نسبت فعل به فاعل و اراده او نسبت امكان دارد و همچنين نسبت فعل به هر يك از اجزاي علت تامه - وحدت زمان و مكان و وجود آلت فعل و غيره - نسبت امكان است ولي نسبت فعل به تمام اجزاي علت تامه فعل نسبت ضرورت و حتم است و از آن به قضا تعبير ميشود، و اراده خدا نيز از مقام فعل انتزاع ميشود، بنابراين اراده صفت فعل است نه صفت ذات.{11}
حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود: «السعيد بن سعد في بطن امه و الشقي من شقي في بطن امه»؛{12} معمولاً بعضيها اين روايت را حمل بر صبر مينمايند اما مرحوم علامه طباطبايي ذيل اين روايت ميفرمايد: «در روايت يكه از امام محمدباقر(ع) پيرامون كيفيت پيدايش انسان از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده آمده است. خداوند متعال به دو ملك دستور ميدهد كه بعد از صورتگري انسان، يكي در رحم و ديگري بيرون رحم، تمام مقررات و سرنوشت او را بنويسند و به ملك بيرون گفته ميشود نظر كن به پيشاني مادرش و رزق، اجل، بيماري و تندرستي و عوارض و حوادث ديگر را بنويس. در ادامه آن را روايت آمده است: و يخفطال لله البَدأ في جميع ذلك، و آن دو ملك در تمام اين امور حق در بَدأ و تغيير و تبدل را براي خداوند محفوظ ميدارند. از اين قسمت روايت روشن ميشود كه اين حكمها همگي حكم اقتضايي است و ضروري و به نحو علت تامه نيست و خداوند ميتواند آنها را تغيير دهد و با اختيار انسان منافاتي ندارد.{13}
روايات فراواني وجود دارد كه عمل به آنان مرگ را به تأخير و يا به تعجيل مياندازد. مثل صله رحم كه مرگ را به تأخير و يا عاق والدين مرگ به تعجيل و... اين است كه ولدالزنا هم ميتواند از روي اختيار همه امور را تغيير دهد همان گونه كه فرد حلالزاده ميتواند با اختيار خوبيها را بر هم بزند، در هيچ شرايطي اختيار انسان سلب نميشود چون سلب اختيار با عدالت و حكمت خداوند سازگاري ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: اگر ولدالزنا بر خير عمل كرد به آن پاداش داده ميشود و اگر بر شر عمل كرد هم پاداش داده ميشود، ذيل اين روايت در بحار آمده كه بيان اين خبر موافق چيزي است كه بين شيعه مشهور شده مبني بر اين كه ولدالزنا مثل بقيه مردم است و او مثل بقيه مكلف به اصول و فروع دين است و اگر اسلام را اظهار كرد احكام اسلام بر او جاري است در طاعات ثواب و در معافي عذاب ميشود. اين سخن را به صدوق و سيد مرتضي، ابن ادريس نسبت دادهاند: كه او كافر است اگر چه كفرش را اظهار نكرده باشد و يا نكند. ميدانيم اين مخالفت اصل اصل عدل است چون او با اختيار خود عملي را انجام نداده است كه استحقاق عقاب داشته باشد و لذا عذاب او جور و ظلم و ستم ميشود و بر خداوند قبيح است چون (و الله ليس بظلام للعبيد).{14}
در پايان روايت، براي جمع بين روايتهايي كه او را كافر و رواياتي كه او را كافر نميداند، اين گونه ميگويد: او داخل بهشت ميشود لكن عقاب هم نميشود، مگر بعد از اينكه استحقاقي از او ظاهر شود و فعلي كه مبني بر اطاعت باشد انجام دهد و مرتكب فعلي كه حبط اعمال كند نشود.{15} اين جا نكتهاي قابل ذكر است كه شايد با عموم ادله كه كسي اگر ايمان آورد به خدا و عمل صالح انجام داد داخل بهشت ميشود با رواياتي كه ولدالزنا را داخل در جهنم ميداند تخصيص بخورد، به اين كه چون او عمل صالح انجام نميدهد پس داخل بهشت نميشود. اما اگر انجام داد داخل بهشت ميشود به هر حال عموم نظرات بر اين است كه چون از اختيار نبوده و او مقصر نميباشد اگر سو اختياري انجام ندهد و برنگيزند دليل براي كفر و عذاب نداريم و خدا به اين مطلب آگاهترين است.
پی نوشتها:
[1].سوره آل عمران، آيه 17.
[2].سوره #، آيه 9.
[3].تفسير صاف، ذيل همين آيه.
[4].سوره حديد، آيه 26.
[5].سوره اعراف، آيه 29.
[6].سوره بقره، آيه 124.
[7].سوره طه، آيه 50.
[8].ترجمه شريف الميزان.
[9].همان.
[10].ترجمه و شرح تجريد الاعتقاد، علامه شعراني، ص 450.
[11].در محضر علامه طباطبايي، محمدحسين رخشاد، ص 453.
[12].كافي، ج 6، ص 13؛ بحار، ج 60، ص 34.
[13].در محضر علامه، ص 55 - 54.
[14].سوره حج، آيه 10.
[15].بحار، ج 5، ص 288.
eporsesh.com
قرآن كتابي است آسماني و فرستاده شده از طرف خدا و به عنوان بزرگترين معجزه حضرت رسول اكرم(ص) تصريح ميكند كه نظام هستي و آفرينش بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابليتها است. گذشته از آيات زيادي كه صريحاً ظلم را از ساحت كبريايي به شدت نفي ميكند، و گذشته از آياتي كه ابلاغ و بيان و اتمام حجت را از آل حب از شئون پروردگار ميشمارد كه وجود اينها نوعي عدل و هلاك بشر با نبود آنها نوعي ظلم و ستم است و گذشته از آياتي كه اساس خلقت را بر حق، كه ملازم با عدل است معرفي مينمايد، گذشته از همه اينها در برخي از آيات از مقام فاعليت و تدبير الهي به عنوان مقام قيام به عدل ياد ميكند.
(شهدالله انه لا اله الا هو و الملائكْ و اولوا العلم قائماً بالقسط)؛{1} و يا عدل را ترازوي خدا در امر آفرينش ميداند، (و السمأ رفعها و وضع الميزان)؛{2} و در ذيل همين آيه است كه رسول خدا(ص) فرمود: «بالعدل قامت السموات و الارض»؛{3} آسمانها و زمين به عدل برپاست.
و در آيهاي قرآن تصريح ميكند كه حكمت بعثت و ارسال رسل اين است كه عدل و قسط بر نظام زندگاني بشر حاكم باشد. (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط)؛{4} همانا فرستادگان خويش را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنها كتاب و مقياس - قانون - فرستاديم تا مردم بدين وسيله عدل را برپا دارند. بديهي است كه برقراري اصل عدل در نظامات اجتماعي موقوف است به اين كه اولاً نظام تشريعي و قانوني نظامي عادلانه باشد و ثانياً عملاً به مرحله اجرا درآيد. علاوه بر اين اصل كلي كه قرآن در مورد همه پيامبران بيان كرده است، در مورد نظام تشريعي اسلامي ميگويد: (قل امر ربي بالقسط)؛{5} و براي امامت و رهبري پيمان الهي و مقامي ضد ظلم و توأم با عدل را شرط ميداند. (لا ينال # الظالمين).{6}
از جمله مواردي كه ميتوان به عنوان عدل مطرح كرد هدايت است آن هم هدايت همگاني، چون هر شئ بايد به كمال خودش برسد و اگر قوه و استعداد و هدايت و كمال نداشته باشد و راهنمايي نباشد از مصاديق ظلم ميشود و ظلم بر حكيم عادل كمال مطلق قبيح است لذا ذيل آيه: (قل ربنا الذي اعطي كل ش خلقه ثم هدي)؛{7} مرحوم علامه طباطبايي؛ فرموده است: «الگوي من كسي است كه ميان همه موجودات رابطه برقرار كرده و وجود هر موجودي را با تجهيزات آن شئ قوا و آلات و آثاري كه به آن وسيله آن به هدفش منتهي شده با ساير موجودات مرتبط نموده است، مثلاً جنين از انسان را كه نطفه است به صورت انسان في نفسه مجهز به قوا و اعضايي كرده است كه نسبت به افعال و آثار مناسبي دارد، كه همان تناسب او را به سوي انساني كامل منتهي ميكند، كامل در نفس، و كامل از حيث بدن. روشن است كه مراد از هدايت، اينجا هدايت عمومي است كه دامنهاش تمامي موجودات را گرفته است.{8} و به عبارتي، بگو پروردگار ما آن كسي است كه خلقت هر چيزي را به آن چيز داده و سپس هدايتش كرد.{9}
البته بحث ذيل آيه شريفه زياد است، ولي ميتوان نتيجه گرفت كه اولاد نامشروع و يا از راه حرام و... در هدايت اوليه و عموميت آيه او را شامل ميشود و اين گونه نسيت كه بگوييم او بالاجبار بايد راه غير هدايت را طي كند. هدايت تكويني اين اقتضا را دارد كه براي او هم راه به كمال رسيدن را ايجاد نمايد و نموده است. همان گونه وجود مبارك پيامبر(ص) هدايت و رحمت او براي عالمين است و هيچ كس و هيچ مكاني و زماني را استثنأ نكرد.
از طرفي فردي كه از راه غير مشروع به دنيا آمده او كه در خلقت و غير مشروع بودن خود نقشي نداشته و لذا گناهي هم مرتكب نشده است. پس همه مسلمانان معتقدند كه خدا غير مكلف و غير مقصر را عذاب نميكند. ولي قول بعضي از محدثين شيعه كه قايلند ولد الزنا در ضم است ولدالزناي نابالغ را نميگويند بلكه بالغي كه كافر شده و معتقدند هر كسي ولدالزنا است با اختيار كافر شده عذاب خواهد شد. ولي عموم شيعه و اصحاب مذهب عدل ميگويند: «لا تزرو وازرْ وزرْ اخري»، يعني هيچ كسي بار گناه ديگري را برنميدارد و ولدالزنا را كه در ظاهر اسلام آورده است كافر نميدانند.{10}
بديهي است اختيار راه كفر حتي براي فرد غير ولد الزنا هم عذاب آور است. و در اين مورد فرقي بين ولد الزنا و غير آن وجود ندارد چون هر دو علي الظاهر با سؤ اختيار كفر را انتخاب كردهاند، عذاب ميشود و قطعاً عذاب به خاطر ولدالزنايي او نيست بلكه براي كفر اوست، پس علت عذاب او ولدالزنائي او نخواهد بود و نيست.
مرحوم علامه طباطبايي در جايي ديگر براي رد جبر كه كفر ولدالزنا را نيز به خاطر ولدالزنا بودنش باشد اين گونه ميفرمايد: در نظام عالم بانتفاي حتم سير ميكند، يعني با اين كه امر و فعل ضروري است و بايد صورت بيگرد، در عين حال انسان در آن مختار است، و اختيار براي او باقي است ميتواند بجا آورد و ميتواند ترك كند با اختيار و بدون جبر و نسبت فعل به فاعل و اراده او نسبت امكان دارد و همچنين نسبت فعل به هر يك از اجزاي علت تامه - وحدت زمان و مكان و وجود آلت فعل و غيره - نسبت امكان است ولي نسبت فعل به تمام اجزاي علت تامه فعل نسبت ضرورت و حتم است و از آن به قضا تعبير ميشود، و اراده خدا نيز از مقام فعل انتزاع ميشود، بنابراين اراده صفت فعل است نه صفت ذات.{11}
حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود: «السعيد بن سعد في بطن امه و الشقي من شقي في بطن امه»؛{12} معمولاً بعضيها اين روايت را حمل بر صبر مينمايند اما مرحوم علامه طباطبايي ذيل اين روايت ميفرمايد: «در روايت يكه از امام محمدباقر(ع) پيرامون كيفيت پيدايش انسان از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده آمده است. خداوند متعال به دو ملك دستور ميدهد كه بعد از صورتگري انسان، يكي در رحم و ديگري بيرون رحم، تمام مقررات و سرنوشت او را بنويسند و به ملك بيرون گفته ميشود نظر كن به پيشاني مادرش و رزق، اجل، بيماري و تندرستي و عوارض و حوادث ديگر را بنويس. در ادامه آن را روايت آمده است: و يخفطال لله البَدأ في جميع ذلك، و آن دو ملك در تمام اين امور حق در بَدأ و تغيير و تبدل را براي خداوند محفوظ ميدارند. از اين قسمت روايت روشن ميشود كه اين حكمها همگي حكم اقتضايي است و ضروري و به نحو علت تامه نيست و خداوند ميتواند آنها را تغيير دهد و با اختيار انسان منافاتي ندارد.{13}
روايات فراواني وجود دارد كه عمل به آنان مرگ را به تأخير و يا به تعجيل مياندازد. مثل صله رحم كه مرگ را به تأخير و يا عاق والدين مرگ به تعجيل و... اين است كه ولدالزنا هم ميتواند از روي اختيار همه امور را تغيير دهد همان گونه كه فرد حلالزاده ميتواند با اختيار خوبيها را بر هم بزند، در هيچ شرايطي اختيار انسان سلب نميشود چون سلب اختيار با عدالت و حكمت خداوند سازگاري ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: اگر ولدالزنا بر خير عمل كرد به آن پاداش داده ميشود و اگر بر شر عمل كرد هم پاداش داده ميشود، ذيل اين روايت در بحار آمده كه بيان اين خبر موافق چيزي است كه بين شيعه مشهور شده مبني بر اين كه ولدالزنا مثل بقيه مردم است و او مثل بقيه مكلف به اصول و فروع دين است و اگر اسلام را اظهار كرد احكام اسلام بر او جاري است در طاعات ثواب و در معافي عذاب ميشود. اين سخن را به صدوق و سيد مرتضي، ابن ادريس نسبت دادهاند: كه او كافر است اگر چه كفرش را اظهار نكرده باشد و يا نكند. ميدانيم اين مخالفت اصل اصل عدل است چون او با اختيار خود عملي را انجام نداده است كه استحقاق عقاب داشته باشد و لذا عذاب او جور و ظلم و ستم ميشود و بر خداوند قبيح است چون (و الله ليس بظلام للعبيد).{14}
در پايان روايت، براي جمع بين روايتهايي كه او را كافر و رواياتي كه او را كافر نميداند، اين گونه ميگويد: او داخل بهشت ميشود لكن عقاب هم نميشود، مگر بعد از اينكه استحقاقي از او ظاهر شود و فعلي كه مبني بر اطاعت باشد انجام دهد و مرتكب فعلي كه حبط اعمال كند نشود.{15} اين جا نكتهاي قابل ذكر است كه شايد با عموم ادله كه كسي اگر ايمان آورد به خدا و عمل صالح انجام داد داخل بهشت ميشود با رواياتي كه ولدالزنا را داخل در جهنم ميداند تخصيص بخورد، به اين كه چون او عمل صالح انجام نميدهد پس داخل بهشت نميشود. اما اگر انجام داد داخل بهشت ميشود به هر حال عموم نظرات بر اين است كه چون از اختيار نبوده و او مقصر نميباشد اگر سو اختياري انجام ندهد و برنگيزند دليل براي كفر و عذاب نداريم و خدا به اين مطلب آگاهترين است.
پی نوشتها:
[1].سوره آل عمران، آيه 17.
[2].سوره #، آيه 9.
[3].تفسير صاف، ذيل همين آيه.
[4].سوره حديد، آيه 26.
[5].سوره اعراف، آيه 29.
[6].سوره بقره، آيه 124.
[7].سوره طه، آيه 50.
[8].ترجمه شريف الميزان.
[9].همان.
[10].ترجمه و شرح تجريد الاعتقاد، علامه شعراني، ص 450.
[11].در محضر علامه طباطبايي، محمدحسين رخشاد، ص 453.
[12].كافي، ج 6، ص 13؛ بحار، ج 60، ص 34.
[13].در محضر علامه، ص 55 - 54.
[14].سوره حج، آيه 10.
[15].بحار، ج 5، ص 288.
eporsesh.com