پرسش :
ياد معاد چگونه مي تواند بهترين عامل سازنده انسان باشد؟
پاسخ :
خداي سبحان دنيا را راه و قيامت را منزل و خانه پاياني مي داند و براي اين که هر چه بهترو بيشتر به ياد خانه باشيم رسولاني راه بلد مي فرستد که خانه پاياني همگان را بدانند و به همه زواياي آن آگاه باشند و هر چه دربارة راه و خانه مي گويند طبق وحي بوده و دل سوز به حال منحرفان و بيراهه روندگان باشند. از اين رو پيامبر اسلام(ص) از روي مهرباني و دل سوزي به آنان که بيراهه مي روند مي فرمايد: «فأين تذهبون» تکوير/26؛ [کجا مي رويد؟!] خود او بر پايه منطق وحي سخن مي گويد: «والنّجم إذا هَوي ما ضَلَّ صاحبکُم وما غَوي وما يَنطِقُ عَن الهوي إنْ هو إلاّ وحيٌ يوحي» نجم/1ـ4؛ سوگند به ستاره در حالي که فرود آمد. ستاره اگر فرود و حرکت نداشته باشد راه نما نيست. اختران همانند عقربههاي ساعت با فراز و فرود خود طلوع و غروب، مشرق و مغرب و قطب و استوا بالاخره جهت را مي نمايانند. پيامبر(ص) با آن مقام شامخ اگر با مردم در تماس نباشد نمي تواند مانند اختران راه نما باشد. اين پيامبر نه راه را گم کرده است، نه منزل را؛ هم هدف را مي شناسد و هم به آن راه نماست وگرنه رسول خدا نخواهد بود. او امام و صاحب شماست. درباره هدف از روي هوا و هوس سخن نمي گويد. او جز به وحي لب نمي گشايد و وقتي مي نگرد عدّه اي عمداً هدف را رها کرده اند از راه دلسوزي به آنها مي فرمايد: کجا مي رويد؟!
خداي سبحان به پيامبر(ص) با يک جهان بيني فراگير و در پيامي جهان شمول مي فرمايد: «إِنَْ هُوَ إِلّا ذِکرٌ لِلعالمين لِمَن شاء مِنکم أَن يَستَقيم» تکوير/27ـ28؛ [اين قرآن عظيم جز پند و نصيحت اهل عالم هيچ نيست، تا هر که از شما بندگان بخواهد راه راست پيش گيرد.] بنابراين، سراسر قرآن، راه راست، راهنما، نور و ظلمت زداست: «کِتابٌ أنزلنا إليک لِتُخرج النّاس مِن الظُّلمات إلي النّور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد» ابراهيم/1؛ [اين قرآن کتابي است که ما به سوي تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا از تاريکيهاي جهل و کفر بيرون آوري و به نور برساني و به راه خداي مقتدر ستوده رهسپار گرداني].
بنابراين، وقتي روح و روان انسان بر اساس ياد قيامت پرورش يابد و «ذکري الدّار» ص/46. در نظرش باشد، چنين باوري «ضمانت اجرايي» مي شود که همه عقايد و اخلاق و کردار و رفتار خود را بر اساس اين ويژگي پايه ريزي کند. اگر انسان ياد قيامت را فراموش کند، دليلي ندارد که مقيّد به ضابطه و قانون باشد؟ به هر جنايتي دست مي زند و به فرمودة امام حسين(ع) در ظهر عاشورا، در ملاقات با امام سجاد(ع): «استحوذ عليهم الشّيطان فأنساهم ذکر الله» مجادله/19؛ [غفلت همة وجودشان را فرا گرفت و بر آنان چيره گشت و ياد خدا را از يادشان برد.] و چون ياد معاد همان ياد مبدأ است، با نسيان ياد مبدأ جريان معاد هم فراموش مي شود، در حالي که انسان مي تواند در پرتو سازندگي ياد قيامت، گذشته از برکات اعتقادي، اخلاقي، رفتاري آتش را بالعيان بنگرد: «کلاّ لو تَعلمون عِلم اليَقين لَتَرونّ الجَحيم» تکاثر/5 ـ6. ياد قيامت به معناي علم به قيامت است، و اگر کسي علم حقيقي به قيامت داشته باشد حتماً جهنّم و جهنّميان را خواهد ديد و چنين انساني گذشته از برکات اعتقادي، اخلاقي و رفتاري، ديگر معصيت نمي کند؛ زيرا خاستگاه گناه، فراموشي قيامت است. کار شيطان آن است که نخست ياد خدا را از قلب انسان مي گيرد و سپس در آن تخم گذاري مي کند. ياد قيامت حضور دائم قلبي است و به فرموده شيخ طوسي در تفسير گران سنگ خود، نيّت و ياد خدا انبعاث و پرش از جهان طبيعت است، نه لفظ و مفهوم (تفسير تبيان 10/402)
استاد علامه طباطبايي (قده) مي فرمود:
ممکن است انسان عمري تحت ولايت شيطان باشد و نداند. در اين هنگام بايد از عبادت يک عمر خود استغفار کند. اگر واقعاً ياد قيامت و «ذکري الدّار» ص/46. در جان انسان نشسته باشد، چنين انساني آتش را مي بيند.
خود هنر آن دان که ديد آتش عيان نه گپ دلّ علي النّار الدّخان (مثنوي مولوي، دفتر ششم، ص 998.)
اگر انسان دود را مشاهده و به وسيلة آن بر آتش استدلال کند اين هنر نيست، بلکه حرف و گپ است. هنر آن است که آتش را ببيند.
جواني به رسول اکرم اسلام(ص) عرض کرد: من به قيامت يقين دارم. پيامبر(ص) فرمود: هر چيزي نشانه اي دارد، نشانة يقين تو چيست؟ گفت: گويا بهشت و اهل آتش را مي بينم و صداي دوزخ را همچون زوزة سگ مي شنوم (اصول کافي 2/53) رسول اکرم(ص) در برابر ادّعاي آن جوان نفرمود اين شدني نيست. او سپس از پيامبر خواست دعا کند تا به شهادت نايل آيد. حضرت دعا فرمود و او در يکي از جبهههاي اسلام عليه کفر به شهادت رسيد. او در حقيقت با دو طاغوت مبارزه کرده بود: طاغوت برون، يعني هجوم آورندگان به مرزهاي دين و عقيده، و وطن اسلام و طاغوت درون، يعني نفس شيطاني.
www.eporsesh.com
خداي سبحان دنيا را راه و قيامت را منزل و خانه پاياني مي داند و براي اين که هر چه بهترو بيشتر به ياد خانه باشيم رسولاني راه بلد مي فرستد که خانه پاياني همگان را بدانند و به همه زواياي آن آگاه باشند و هر چه دربارة راه و خانه مي گويند طبق وحي بوده و دل سوز به حال منحرفان و بيراهه روندگان باشند. از اين رو پيامبر اسلام(ص) از روي مهرباني و دل سوزي به آنان که بيراهه مي روند مي فرمايد: «فأين تذهبون» تکوير/26؛ [کجا مي رويد؟!] خود او بر پايه منطق وحي سخن مي گويد: «والنّجم إذا هَوي ما ضَلَّ صاحبکُم وما غَوي وما يَنطِقُ عَن الهوي إنْ هو إلاّ وحيٌ يوحي» نجم/1ـ4؛ سوگند به ستاره در حالي که فرود آمد. ستاره اگر فرود و حرکت نداشته باشد راه نما نيست. اختران همانند عقربههاي ساعت با فراز و فرود خود طلوع و غروب، مشرق و مغرب و قطب و استوا بالاخره جهت را مي نمايانند. پيامبر(ص) با آن مقام شامخ اگر با مردم در تماس نباشد نمي تواند مانند اختران راه نما باشد. اين پيامبر نه راه را گم کرده است، نه منزل را؛ هم هدف را مي شناسد و هم به آن راه نماست وگرنه رسول خدا نخواهد بود. او امام و صاحب شماست. درباره هدف از روي هوا و هوس سخن نمي گويد. او جز به وحي لب نمي گشايد و وقتي مي نگرد عدّه اي عمداً هدف را رها کرده اند از راه دلسوزي به آنها مي فرمايد: کجا مي رويد؟!
خداي سبحان به پيامبر(ص) با يک جهان بيني فراگير و در پيامي جهان شمول مي فرمايد: «إِنَْ هُوَ إِلّا ذِکرٌ لِلعالمين لِمَن شاء مِنکم أَن يَستَقيم» تکوير/27ـ28؛ [اين قرآن عظيم جز پند و نصيحت اهل عالم هيچ نيست، تا هر که از شما بندگان بخواهد راه راست پيش گيرد.] بنابراين، سراسر قرآن، راه راست، راهنما، نور و ظلمت زداست: «کِتابٌ أنزلنا إليک لِتُخرج النّاس مِن الظُّلمات إلي النّور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد» ابراهيم/1؛ [اين قرآن کتابي است که ما به سوي تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا از تاريکيهاي جهل و کفر بيرون آوري و به نور برساني و به راه خداي مقتدر ستوده رهسپار گرداني].
بنابراين، وقتي روح و روان انسان بر اساس ياد قيامت پرورش يابد و «ذکري الدّار» ص/46. در نظرش باشد، چنين باوري «ضمانت اجرايي» مي شود که همه عقايد و اخلاق و کردار و رفتار خود را بر اساس اين ويژگي پايه ريزي کند. اگر انسان ياد قيامت را فراموش کند، دليلي ندارد که مقيّد به ضابطه و قانون باشد؟ به هر جنايتي دست مي زند و به فرمودة امام حسين(ع) در ظهر عاشورا، در ملاقات با امام سجاد(ع): «استحوذ عليهم الشّيطان فأنساهم ذکر الله» مجادله/19؛ [غفلت همة وجودشان را فرا گرفت و بر آنان چيره گشت و ياد خدا را از يادشان برد.] و چون ياد معاد همان ياد مبدأ است، با نسيان ياد مبدأ جريان معاد هم فراموش مي شود، در حالي که انسان مي تواند در پرتو سازندگي ياد قيامت، گذشته از برکات اعتقادي، اخلاقي، رفتاري آتش را بالعيان بنگرد: «کلاّ لو تَعلمون عِلم اليَقين لَتَرونّ الجَحيم» تکاثر/5 ـ6. ياد قيامت به معناي علم به قيامت است، و اگر کسي علم حقيقي به قيامت داشته باشد حتماً جهنّم و جهنّميان را خواهد ديد و چنين انساني گذشته از برکات اعتقادي، اخلاقي و رفتاري، ديگر معصيت نمي کند؛ زيرا خاستگاه گناه، فراموشي قيامت است. کار شيطان آن است که نخست ياد خدا را از قلب انسان مي گيرد و سپس در آن تخم گذاري مي کند. ياد قيامت حضور دائم قلبي است و به فرموده شيخ طوسي در تفسير گران سنگ خود، نيّت و ياد خدا انبعاث و پرش از جهان طبيعت است، نه لفظ و مفهوم (تفسير تبيان 10/402)
استاد علامه طباطبايي (قده) مي فرمود:
ممکن است انسان عمري تحت ولايت شيطان باشد و نداند. در اين هنگام بايد از عبادت يک عمر خود استغفار کند. اگر واقعاً ياد قيامت و «ذکري الدّار» ص/46. در جان انسان نشسته باشد، چنين انساني آتش را مي بيند.
خود هنر آن دان که ديد آتش عيان نه گپ دلّ علي النّار الدّخان (مثنوي مولوي، دفتر ششم، ص 998.)
اگر انسان دود را مشاهده و به وسيلة آن بر آتش استدلال کند اين هنر نيست، بلکه حرف و گپ است. هنر آن است که آتش را ببيند.
جواني به رسول اکرم اسلام(ص) عرض کرد: من به قيامت يقين دارم. پيامبر(ص) فرمود: هر چيزي نشانه اي دارد، نشانة يقين تو چيست؟ گفت: گويا بهشت و اهل آتش را مي بينم و صداي دوزخ را همچون زوزة سگ مي شنوم (اصول کافي 2/53) رسول اکرم(ص) در برابر ادّعاي آن جوان نفرمود اين شدني نيست. او سپس از پيامبر خواست دعا کند تا به شهادت نايل آيد. حضرت دعا فرمود و او در يکي از جبهههاي اسلام عليه کفر به شهادت رسيد. او در حقيقت با دو طاغوت مبارزه کرده بود: طاغوت برون، يعني هجوم آورندگان به مرزهاي دين و عقيده، و وطن اسلام و طاغوت درون، يعني نفس شيطاني.
www.eporsesh.com