پرسش :
آيا اين ادعا كه ايرانيان تشيع را بر گزيدند تا عقايد كهن خود را در زير پرده تشيع حفظ كنند، درست است؟
پاسخ :
اين مطلب اولاً بستگي دارد به اين كه آيا اسلامِ ايرانيان از روي رضا و رغبت بوده يا به زور و جبر وعنف صورت گرفته است؟ اگر ايرانيان مجبور ميبودند كه عقايد و افكار پيشين را رها كنند و عقايد اسلامي را بپذيرند، جاي اين توهم بود كه گفته شود آنها چون مجبور بودند عقايد پيشين را ترك گويند ناچار متوسل به حيله شدند.
ولي پس از آنكه مسلم شد كه هيچ وقت مسلمانان، ايرانيان را مجبور به ترك دين و مذهب و عقايد پيشين خود نكردهاند، بلكه به آنها اجازه ميدادند كه آتشكدههاي خود را نگهداري كنند و حتي پس از آنكه اهل كتاب (يهود، نصاري، مجوس) در ذمة مسلمين قرار ميگرفتند، مسلمانان خود را ملزم به حفظ معابد آنها ميدانستند و مانع تخريب آن معابد ميشدند؛ بعلاوه امكان نداشت گروه قليلي از مردم عرب كه مسلماً عده شان هيچ وقت به چند صد هزار نرسيد بتوانند ملتي چند ميليوني را مجبور به ترك دين و آيين خود بكنند، خصوصاً با توجه به اينكه هر طرف از همان نوع سلاحي برخوردار بودند كه ديگري برخوردار بود بلكه امكانات ايرانيان از هر نظر بيشتر و بهتر بود؛ عليهذا امكان نداشت كه اعراب بتوانند ايرانيان را مجبور به ترك دين خود كنند؛ بنابراين اگر ايرانيان جداً ميخواستند عقايد و آداب كهن خود را حفظ كنند، چه لزومي داشت كه از روي نفاق اظهار اسلام كنند و با نام تشيع آنها را نگهداري كنند؟
اسلام ايرانيان تدريجي بوده است و نفوذ و سلطة عميق اسلام بر روح ايرانيان و غلبة آن بر كيش زرتشتي بيشتر در دورههايي صورت گرفته كه ايرانيان استقلال خود را باز يافته بودند. بنابراين جايي براي اين ياوهها باقي نميماند.
ادوارد براون در جاهاي متعدد كتاب خود اقرار و اعتراف ميكند كه ايرانيان دين اسلام را به طوع و رغبت پذيرفتند. در صفحه 297 از جلد اول تاريخ ادبيات ميگويد:
«تحقيق درباره غلبة تدريجي آيين اسلام بر كيش زردشت مشكلتر از تحقيق در استيلاي ارضي عرب بر مستملكات ساسانيان است. چه بسا تصور كنند كه جنگجويان اسلام اقوام و ممالك مفتوحه را در انتخاب يكي از دو راه مخير ميساختند: اول قرآن، دوم شمشير. ولي اين تصور صحيح نيست، زيرا گبر و ترسا و يهود اجازه داشتند آيين خود را نگاهدارند و فقط مجبور به دادن جزيه بودند. و اين ترتيب كاملاً عادلانه بود، زيرا اتباع غير مسلم خلفا از شركت در غزوات و دادن خمس و زكات كه بر امت پيامبر فرض بود معافيت داشتند.»
در صفحه 306 و 307 پس از اينكه مشروحاً راجع به انقراض دين زرتشتي بحث ميكند، ميگويد:
«اگر چه اخبار راجع به كساني كه تغيير مذهب دادند قليل است، لكن همين حقيقت كه تا سه قرن و نيم بعد از فتح اسلام اين گونه موارد پيش آمده است گواه روشني است بر اينكه ايرانيان از روح تحمل و گذشت فاتحين بهرهمند بودند و اين امر خود دال بر اين معني است كه ايرانيان آيين خود را به صلح و سلم و لا اقل تا حدي به تدريج تغيير دادهاند.»
ادوارد براون از دوزي (مستشرق معروف هلندي) در كتاب اسلام نقل ميكند كه، «مهمترين قومي كه تغيير مذهب دادند ايرانيان بودند، زيرا آنها اسلام را نيرومند و استوار نمودند نه عرب، و از ميان آنها بود كه جالبترين فرق اسلامي بر خاسته است.»
عكس العملي كه ايرانيان در برابر اسلام نشان دادند آنچنان موافق و لبريز از عشق و علاقه بود كه جاي اين نيست گفته شود احساسات ملي يا احساسات مذهبي كهن آنها را وادار كرده است كه در زير پرده تشيع عقايد مذهبي كهن خويش را اشاعه دهند.
www.eporsesh.com
اين مطلب اولاً بستگي دارد به اين كه آيا اسلامِ ايرانيان از روي رضا و رغبت بوده يا به زور و جبر وعنف صورت گرفته است؟ اگر ايرانيان مجبور ميبودند كه عقايد و افكار پيشين را رها كنند و عقايد اسلامي را بپذيرند، جاي اين توهم بود كه گفته شود آنها چون مجبور بودند عقايد پيشين را ترك گويند ناچار متوسل به حيله شدند.
ولي پس از آنكه مسلم شد كه هيچ وقت مسلمانان، ايرانيان را مجبور به ترك دين و مذهب و عقايد پيشين خود نكردهاند، بلكه به آنها اجازه ميدادند كه آتشكدههاي خود را نگهداري كنند و حتي پس از آنكه اهل كتاب (يهود، نصاري، مجوس) در ذمة مسلمين قرار ميگرفتند، مسلمانان خود را ملزم به حفظ معابد آنها ميدانستند و مانع تخريب آن معابد ميشدند؛ بعلاوه امكان نداشت گروه قليلي از مردم عرب كه مسلماً عده شان هيچ وقت به چند صد هزار نرسيد بتوانند ملتي چند ميليوني را مجبور به ترك دين و آيين خود بكنند، خصوصاً با توجه به اينكه هر طرف از همان نوع سلاحي برخوردار بودند كه ديگري برخوردار بود بلكه امكانات ايرانيان از هر نظر بيشتر و بهتر بود؛ عليهذا امكان نداشت كه اعراب بتوانند ايرانيان را مجبور به ترك دين خود كنند؛ بنابراين اگر ايرانيان جداً ميخواستند عقايد و آداب كهن خود را حفظ كنند، چه لزومي داشت كه از روي نفاق اظهار اسلام كنند و با نام تشيع آنها را نگهداري كنند؟
اسلام ايرانيان تدريجي بوده است و نفوذ و سلطة عميق اسلام بر روح ايرانيان و غلبة آن بر كيش زرتشتي بيشتر در دورههايي صورت گرفته كه ايرانيان استقلال خود را باز يافته بودند. بنابراين جايي براي اين ياوهها باقي نميماند.
ادوارد براون در جاهاي متعدد كتاب خود اقرار و اعتراف ميكند كه ايرانيان دين اسلام را به طوع و رغبت پذيرفتند. در صفحه 297 از جلد اول تاريخ ادبيات ميگويد:
«تحقيق درباره غلبة تدريجي آيين اسلام بر كيش زردشت مشكلتر از تحقيق در استيلاي ارضي عرب بر مستملكات ساسانيان است. چه بسا تصور كنند كه جنگجويان اسلام اقوام و ممالك مفتوحه را در انتخاب يكي از دو راه مخير ميساختند: اول قرآن، دوم شمشير. ولي اين تصور صحيح نيست، زيرا گبر و ترسا و يهود اجازه داشتند آيين خود را نگاهدارند و فقط مجبور به دادن جزيه بودند. و اين ترتيب كاملاً عادلانه بود، زيرا اتباع غير مسلم خلفا از شركت در غزوات و دادن خمس و زكات كه بر امت پيامبر فرض بود معافيت داشتند.»
در صفحه 306 و 307 پس از اينكه مشروحاً راجع به انقراض دين زرتشتي بحث ميكند، ميگويد:
«اگر چه اخبار راجع به كساني كه تغيير مذهب دادند قليل است، لكن همين حقيقت كه تا سه قرن و نيم بعد از فتح اسلام اين گونه موارد پيش آمده است گواه روشني است بر اينكه ايرانيان از روح تحمل و گذشت فاتحين بهرهمند بودند و اين امر خود دال بر اين معني است كه ايرانيان آيين خود را به صلح و سلم و لا اقل تا حدي به تدريج تغيير دادهاند.»
ادوارد براون از دوزي (مستشرق معروف هلندي) در كتاب اسلام نقل ميكند كه، «مهمترين قومي كه تغيير مذهب دادند ايرانيان بودند، زيرا آنها اسلام را نيرومند و استوار نمودند نه عرب، و از ميان آنها بود كه جالبترين فرق اسلامي بر خاسته است.»
عكس العملي كه ايرانيان در برابر اسلام نشان دادند آنچنان موافق و لبريز از عشق و علاقه بود كه جاي اين نيست گفته شود احساسات ملي يا احساسات مذهبي كهن آنها را وادار كرده است كه در زير پرده تشيع عقايد مذهبي كهن خويش را اشاعه دهند.
www.eporsesh.com