پرسش :
همبستگی خانوادگی چه تاثیری در سلامت خانواده دارد؟
پاسخ :
خانواده ، كانوني است كه در آن ارزشهاي اخلاقي، باورهاي ديني و معيارهاي اجتماعي از نسلي به نسل ديگر انتقال مييابد و زمينه رشد عاطفي و تربيت اخلاقي و اجتماعي اعضاي خانواده فراهم ميشود. در انتقال فرهنگ و پاسداري از ارزشهاي اسلامي فرهنگي جامعه نيز اساسيترين نقش به عهده خانواده است.
اين نهاد از منظر ارزشهاي اسلامي با توافق عقيدتي و آرماني پيمان ازدواج و پيوند همسري زن و مردي هوشمند و آگاه و برخوردار از بلوغ فكري و قابليتهاي اجتماعي پايهگذاري ميشود و اين زوج ، ستون اصلي حياتيترين نهاد اجتماعي، يعني خانواده را تشكيل ميدهند.
مفهوم خانواده در نظام و تعليمات اسلامي با پيوند مقدس ازدواج، به عنوان يك نياز فطري و حق طبيعي انسانها معنا مييابد. در حقيقت زوجيت و تشكيل خانواده در اسلام پاسخ به عاليترين و مطلوبترين نياز فطري انسان و همگامي در طريق كمال است.
خانواده از منظر ارزشهاي اسلامي به عنوان فطريترين و طبيعيترين نهاد بشري از بالاترين قداست و رفيعترين منزلت برخوردار است و در عين حال بيشترين و خطيرترين مسووليتها را به عهده دارد.
خانوادهها به مثابه اصليترين پايگاههاي رشد و شكوفايي شخصيت و پرورش مهارتهاي اجتماعي كودكان و نوجوانان، همانند حلقههاي زنجير اجتماع انسانها، اساسيترين سهم را در سلامت و اعتلاي جوامع بشري به عهده دارند و بخش قابل توجهي از شكلگيري شخصيت، تبلور رفتارهاي اجتماعي، تعاملات بين فردي و مسووليتپذيري انسانها حاصل چگونگي بازخوردها، بينشها و تجارب آنان در زندگي خانوادگي است.
بنابر اين سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پويايي نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل و تعالي نظام خانواده نيز به كيفيت روابط بين « زن و شوهر»، والدين و فرزندان بستگي دارد.
هر قدر روابط في مابين همسران برتر، سالمتر و پرجاذبهتر باشد ، زندگي شيرينتر و با صفاتر ميگردد و فرزندان پرنشاط و موفقي تربيت ميشوند.
بدون ترديد براي كودكي كه پاي به عرصه وجود ميگذارد ، پيكره پدر و مادر، كاملترين و خوشايندترين پيكره هستي و شخصيت و منش آنان كامترين الگو براي همانندسازي است. كودكان، اولين تجربه ارتباط اجتماعيشان را از پدر و مادر خويش ميآموزند ، اما پدران و مادران نيك ميدانند سالها پيش از آنكه كودكانشان از طريق تقليد بصري از رفتار آنان الگو بگيرند ، در دوران جنيني تحت تاثير ويژگيهاي شخصيتي و كلام و گفتگوي ايشان قرار گرفتهاند.
به طور كلي سلامت و استحكام و اقتدار عاطفي و منطقي خانواده و برخورداري پدران و مادران از بصيرت و بينش اجتماعي و نيز آگاهيهاي مستمر ايشان ضامن رشد مطلوب شخصيت اجتماعي كودكان و نوجوانان و پيشگيري از تعارضات، تضادها، كجرويها و اختلالات رواني اجتماعي ايشان نيز در گرو سلامت خانواده است.
به عبارت ديگر، زمينهساز پذيرش مسووليت اجتماعي در كودكان و نوجوانان و نيز تبلور نوآوريها و خلاقيتهاي ذهني آنان، خانواده است و بس.
بديهي است بدون همراهي و همگامي مادران و پدران متعهد ، آگاه و دلسوز، مربيان مدرسه نميتوانند چندان موفق شوند، زيرا فرآيند تعليم و تربيت همانند مثلث مقدسي است كه يك ضلع آن خانه ، ضلع ديگرش مدرسه و پايه آن كودك ميباشد. به عبارت ديگر سرچشمه سعادت اجتماعي وكليد موفقيت مدارس در خانه است و بس.
بدون ترديد خانوادههاي لجام گسيخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پديد ميآورند. جامعهاي كه در آن نشاني از خانوادههاي سالم يافت نشود ، ميزان طلاق روزبهروز بالا برود و ازدواجهاي مطلوب و برنامهريزي شده كمتر صورت گيرد ، بزودي متلاشي خواهد شد و به طور كلي اساس كجرويهاي اجتماعي را بايد در خانواده جستجو كرد.
اگر ميزان ارتكاب جرايم توسط نوجوانان و جوانان روزبهروز افزايش مييابد ، اگر ميزان اختلالات رفتاري و شخصيتي روزبهروز بيشتر ميشود ، اگر بيش از 50 درصد تختهاي بيمارستاني در اروپا و آمريكا را بيماراني رواني اشغال كردهاند و اگر گاه ميزان طلاق به 80 درصد ميرسد ، يعني از هر 4 ازدواج ، حدود 3 ازدواج در سالهاي اوليه منجر به طلاق ميشود، ريشه اصلي تمامي اين مشكلات در خانواده است. چرا كه خلا ء عاطفي و ناامني رواني سرمنشأ غالب پريشانيهاي شخصيتي و كژرويهاي فردي و آسيبپذيريهاي اجتماعي است.
امروزه كارگزاران فرهنگي جوامع مختلف در گستره جهان براين باورند كه اگر بخواهيم از جامعهاي سالم، متعالي، سعادتمند و پويا برخوردار باشيم، چارهاي جز سرمايهگذاري در زمينه تشكيل و حمايت از خانواده متعادل و متعالي و مطلوب نداريم.
www.eporsesh.com
خانواده ، كانوني است كه در آن ارزشهاي اخلاقي، باورهاي ديني و معيارهاي اجتماعي از نسلي به نسل ديگر انتقال مييابد و زمينه رشد عاطفي و تربيت اخلاقي و اجتماعي اعضاي خانواده فراهم ميشود. در انتقال فرهنگ و پاسداري از ارزشهاي اسلامي فرهنگي جامعه نيز اساسيترين نقش به عهده خانواده است.
اين نهاد از منظر ارزشهاي اسلامي با توافق عقيدتي و آرماني پيمان ازدواج و پيوند همسري زن و مردي هوشمند و آگاه و برخوردار از بلوغ فكري و قابليتهاي اجتماعي پايهگذاري ميشود و اين زوج ، ستون اصلي حياتيترين نهاد اجتماعي، يعني خانواده را تشكيل ميدهند.
مفهوم خانواده در نظام و تعليمات اسلامي با پيوند مقدس ازدواج، به عنوان يك نياز فطري و حق طبيعي انسانها معنا مييابد. در حقيقت زوجيت و تشكيل خانواده در اسلام پاسخ به عاليترين و مطلوبترين نياز فطري انسان و همگامي در طريق كمال است.
خانواده از منظر ارزشهاي اسلامي به عنوان فطريترين و طبيعيترين نهاد بشري از بالاترين قداست و رفيعترين منزلت برخوردار است و در عين حال بيشترين و خطيرترين مسووليتها را به عهده دارد.
خانوادهها به مثابه اصليترين پايگاههاي رشد و شكوفايي شخصيت و پرورش مهارتهاي اجتماعي كودكان و نوجوانان، همانند حلقههاي زنجير اجتماع انسانها، اساسيترين سهم را در سلامت و اعتلاي جوامع بشري به عهده دارند و بخش قابل توجهي از شكلگيري شخصيت، تبلور رفتارهاي اجتماعي، تعاملات بين فردي و مسووليتپذيري انسانها حاصل چگونگي بازخوردها، بينشها و تجارب آنان در زندگي خانوادگي است.
بنابر اين سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پويايي نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل و تعالي نظام خانواده نيز به كيفيت روابط بين « زن و شوهر»، والدين و فرزندان بستگي دارد.
هر قدر روابط في مابين همسران برتر، سالمتر و پرجاذبهتر باشد ، زندگي شيرينتر و با صفاتر ميگردد و فرزندان پرنشاط و موفقي تربيت ميشوند.
بدون ترديد براي كودكي كه پاي به عرصه وجود ميگذارد ، پيكره پدر و مادر، كاملترين و خوشايندترين پيكره هستي و شخصيت و منش آنان كامترين الگو براي همانندسازي است. كودكان، اولين تجربه ارتباط اجتماعيشان را از پدر و مادر خويش ميآموزند ، اما پدران و مادران نيك ميدانند سالها پيش از آنكه كودكانشان از طريق تقليد بصري از رفتار آنان الگو بگيرند ، در دوران جنيني تحت تاثير ويژگيهاي شخصيتي و كلام و گفتگوي ايشان قرار گرفتهاند.
به طور كلي سلامت و استحكام و اقتدار عاطفي و منطقي خانواده و برخورداري پدران و مادران از بصيرت و بينش اجتماعي و نيز آگاهيهاي مستمر ايشان ضامن رشد مطلوب شخصيت اجتماعي كودكان و نوجوانان و پيشگيري از تعارضات، تضادها، كجرويها و اختلالات رواني اجتماعي ايشان نيز در گرو سلامت خانواده است.
به عبارت ديگر، زمينهساز پذيرش مسووليت اجتماعي در كودكان و نوجوانان و نيز تبلور نوآوريها و خلاقيتهاي ذهني آنان، خانواده است و بس.
بديهي است بدون همراهي و همگامي مادران و پدران متعهد ، آگاه و دلسوز، مربيان مدرسه نميتوانند چندان موفق شوند، زيرا فرآيند تعليم و تربيت همانند مثلث مقدسي است كه يك ضلع آن خانه ، ضلع ديگرش مدرسه و پايه آن كودك ميباشد. به عبارت ديگر سرچشمه سعادت اجتماعي وكليد موفقيت مدارس در خانه است و بس.
بدون ترديد خانوادههاي لجام گسيخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پديد ميآورند. جامعهاي كه در آن نشاني از خانوادههاي سالم يافت نشود ، ميزان طلاق روزبهروز بالا برود و ازدواجهاي مطلوب و برنامهريزي شده كمتر صورت گيرد ، بزودي متلاشي خواهد شد و به طور كلي اساس كجرويهاي اجتماعي را بايد در خانواده جستجو كرد.
اگر ميزان ارتكاب جرايم توسط نوجوانان و جوانان روزبهروز افزايش مييابد ، اگر ميزان اختلالات رفتاري و شخصيتي روزبهروز بيشتر ميشود ، اگر بيش از 50 درصد تختهاي بيمارستاني در اروپا و آمريكا را بيماراني رواني اشغال كردهاند و اگر گاه ميزان طلاق به 80 درصد ميرسد ، يعني از هر 4 ازدواج ، حدود 3 ازدواج در سالهاي اوليه منجر به طلاق ميشود، ريشه اصلي تمامي اين مشكلات در خانواده است. چرا كه خلا ء عاطفي و ناامني رواني سرمنشأ غالب پريشانيهاي شخصيتي و كژرويهاي فردي و آسيبپذيريهاي اجتماعي است.
امروزه كارگزاران فرهنگي جوامع مختلف در گستره جهان براين باورند كه اگر بخواهيم از جامعهاي سالم، متعالي، سعادتمند و پويا برخوردار باشيم، چارهاي جز سرمايهگذاري در زمينه تشكيل و حمايت از خانواده متعادل و متعالي و مطلوب نداريم.
www.eporsesh.com