پرسش :
چرا پيامبر(صلی الله علیه وآله) چندين همسر داشت؟
پاسخ :
درباره علت ازدواجهاى متعدد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و فراوانى همسران وى كه دستاويز تهمتهاى ناجوانمردانه مستشرقان نيز، بودهاندمحمد حسين هيكل، حياة محمد، ص 315 و 325. به نكات ذيل اشاره مىكنيم:
1. يكى از ويژگىهاى اختصاصى رسولاللَّه(صلى الله عليه وآله)، امكان ازدواج بيش از چهار همسر به صورت عقد دائم بودمجمع البيان، ج 8، ص 364. كه ديگران در اين ويژگى، شريك نبودند؛ البته اين عدم محدوديت، بيش از ده سال دوام نيافت و پس از آن، ازدواج تازه براى آن حضرت تحريم شدسيد محمد حسين طباطبايى، فرازهايى از اسلام، ص 174. كه آيه 52 سوره احزاب، بدان اشاره دارد. از اين رو، آزادى ازدواج نامحدود در يك دوره ده ساله، همگان را به رمز گشايى اين حكمت الهى سوق مىدهد.
2. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، يك امر عادى و متداول بود و مختص به رسول خدا نبود و با مسائل هر زمان و مكان، بايد با توجه به معيارها و استانداردهاى همان زمان و مكان، نگاه كرد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با بسيارى از رسوم زمان خود كه در تضاد با اهداف و اصول تربيتى اسلام نبودند، مخالفتى نكرد؛ بلكه با واقع گرايى با آنها رو به رو شد تا كم كم آنها را تصحيح كرد و يا از اساس، برطرف ساخت.
3. حقوق زن در دوره تاريك جاهلى، دستخوش هوسرانى مرد قرار گرفته بود و اين حقوق نابود شده، بهدست پيغمبر، زنده شد و زن به مقام خويش نايل گرديد؛ بدان حد كه يكى از آخرين توصيههاى پيامبر، رعايت جايگاه زن بود و فرمود: «اللَّه اللَّه فى النساء».
4. پيامبر در سن 25 سالگى با خديجه كبرى كه 28 سايه بود، ازدواج كرد و دوران جوانى و ميان سالى را با او گذراند و تا 50 سالگى، يعنى سال دهم بعثت، فقط با آن بانوى بزرگ زيست و تا هنگام درگذشت حضرت خديجه، با كسى ازدواج نكرد. از اين رو، اگر او شهوت ران بود، با زنى مسنتر از خود وصلت نمىكرد و 25 سال آغازين زندگى زناشويى و شور جوانى را با او نمىگذرانيد و يا همزمان با زنانى ديگر، پيوند زناشويى مىبست.
5. اگر سخنى در باره ازدواجهاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستين همسر پيامبر است؛ زيرا ازدواجهاى متعدد او در 13 سال آخر عمر، يعنى در حد فاصل سنين 50 تا 63 سالگى رخ داد؛ دورهاى كه سالهاى پايانى اقامت در مكه و دوران اقامت در مدينه را شامل مىشود. به طور قطع، آن ازدواجها، عوامل گوناگون دينى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى داشت و براى حل مشكلات جارى بود؛ زيرا سن 50 سالگى، اقتضايى براى خوشگذرانى جنسى مرد ندارد. علاوه بر اين، بسيارى از زنانى كه پيامبر با آنان ازدواج كرد، بيوه بودند؛ جز يك نفر و اكثراً از جهت سنى بالا و حتى پير بودند و برخى بارها با ناسازگارىها و حسادتهاى زنانه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مىآزردند.ر.ك: تحريم (66)، آيه 1 - 5. معلوم است كه اين روش و اين نوع ازدواج، روش شهوت رانان نيست. با اين محاسبه، يك انسانِ محقق دورانديش، نمىتواند براى آن حضرت، انگيزههاى شهوانى در نظر بگيرد؛ چون ازدواجهاى متعدد، هنگامى ناپسند است كه بر محور اميال جنسى استوار باشد كه درباره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، چنين برداشتى، ناصواب است. همچنين انسانهاى شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواجهاى دائم شانه خالى مىكنند و به كامرانىهاى گذرا و آنى مىپردازند؛ در حالى كه در زندگى پيامبر، چنين امرى مشاهده نشد.
6. علت ازدواجهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در موارد ذيل، مىتوان تحليل كرد:
الف) اجراى حكم الهى و زدودن افكار غلط جاهلى؛ مانند ازدواج با زينب دختر جحش.
ب) تقويت جايگاه اجتماعى زنان آسيب ديده، همچون زنان بيوه و اسير و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در كم ارزش بودن يا بىارزش جلوه دادن آن زنان (در اين دوره، همه زنان پيامبر جز عايشه بيوه بودند).
ج) دلجويى از زنان، به دليل آسيبهايى كه آنان به خاطر پذيرش اسلام، متحمل شدند؛ مانند ازدواج با ام حبيبه.
د) يك حركت سياسى و برقرارى پيوند با قبايل و طوايف بزرگ عرب و جلب پشتيبانى آنان؛ چون پيوند با عايشه.
ه) محافظت و تأمين زندگى بيوه زنان درمانده و فقير و يتيمان به جاى مانده؛ مانند ازدواج باام سلمه و زينب، دختر خزيمه.
و) نشان دادن عظمت، شكوه و قدرتمندى اسلام و مسلمين؛ مانند ازدواج با صفيه.
ز) حفظ آنان از خطرات جانى؛ مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسيران و بردگان؛ مانند ازدواج با جويريه.ر.ك: الميزان، ج 4، ص 195 ؛ علامه طباطبايى، بررسىهاى اسلامى، ص 132 - 139؛ مؤسسه در راه حق، نگرشى كوتاه به زندگى پيامبر اسلام، ص 29؛ رسولى محلاتى، تاريخ انبياء، ج 3، ص 475.
7. آيا پيامبر مىتوانست بين اين همه همسر، عدالت برقرار كند، به اين نكته اشاره مىكنيم كه با توجه به شرايط زندگى خانوادگى در آن زمان و نبود تجملهاى امروزى و روحيه و اخلاق بسيار عظيم و با كرامت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، مسئله به راحتى قابل درك است. به گفته عايشه، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همواره در تقسيم (اوقات و حقوق همسرانش)، به عدالت رفتار مىكرد.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 633. رسم پيامبر اين بود كه هيچ يك از ما را بر ديگرى ترجيح نمىداد؛ با همه به عدالت و تساوى كامل رفتار مىكرد و كمتر روزى اتفاق مىافتاد كه به همه زنان خود سر نزند و احوال پرسى و تفقد نكند.سنن ابى داود، ج 1، ص 474.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حتى در بيمارىاى كه منجر به رحلت وى شد و توانايى حركت نداشت، عدالت را با كمال دقت اجرا مىكرد. از اين رو، هر روز بسترش را از اتاقى به اتقاق ديگر منتقل مىكرد تا آن كه يك روز همه را جمع كرد و اجازه خواست در اتاق يكى از آنان باشد و همه اجازه دادند.مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 350؛ الميزان، ج 4، ص 195.
8. در پايان، با اذعان بر محوريت مستشرقان در نشر شبهات و اتهامات درباره تعدد زوجات پيامبر(صلى الله عليه وآله)، اقرار و اعتراف چهرههاى ديگرى از مغرب زمين، دراين باره شنيدنى است
الف) جان ديون پورت انگليسى مىگويد: با اين كه در آن زمان، زياد زن گرفتن كار بدى نبود، ولى با اين حال، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) تا پنجاه سالگى با يك زن زندگى كرد و تا خديجه زنده بود، زن ديگرى نگرفت. آيا ممكن است كسى شهوت ران باشد و هيچ مانعى هم براى زن گرفتن در كار نباشد، با اين حال، با يك زن زندگى كند؛ آن هم با زنى كه سنّ بالايى داشته باشد؟عقيقى بخشايشى، همسران پيامبر، ص 78.
ب) توماس كارلايل مىگويد: به رغم دشمنان، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، هرگز شهوتپرست نبود و اين تهمت، بىانصافى است.همان.
ج) گيورگيو مىگويد: محمد(صلى الله عليه وآله) در سال 595 ميلادى ازدواج كرد و زندگى خانوادگى او، نمونه زهد، تقوا و پاكى بود. او همانند ابراهيم، نوح و يعقوب، در محيطى ساده و بىآلايش زندگى مىكرد.همان.
در رابطه با همسران پيامبر اسلام(ص) گفتني است:
اولين همسر حضرت محمد(ص) حضرت خديجه(س) است و در بيست و پنج سالگي با او ازدواج کرد و مدت بيست سال با هم زندگي کردند. تا حضرت خديجه(س) زنده بود، آن حضرت با هيچ زني ازدواج نکرد. از اين که حضرت محمد(ص) در سن بيست و پنج سالگي ازدواج مي کند و تا سن پنجاه و سه با هيچ دختر و زني ازدواج نمي کند و به همان زن اول اکتفا مي کند، به دست مي آوريم که ان يانسان، مانند برخي از مردها، شهوتران و دنياپرست نبوده است چون اگر کسي شهوتران باشد، بايد در همان دوران جواني و ميانسالي با دختران و زنان متعددي ازدواج بکند وگرنه در سن بالا حوصله شهوتراني و توانايي عياشي نخواهد داشت. اصولا تاريخ زندگي پيامبر نشان مي دهد که آن حضرت از اول تا آخر عمر، مانند شهوترانان نبود و حتي در آن زمان هم که پيامبر پس از وفات حضرت خديجه(س) همسران متعددي گرفت، مورد اعتراض مردم نبود چون انان به خوبي مي دانستند که حضرت محمد(ص) انسان درست و پاکي است و هيچگونه شهوتراني در او نيست. بر اين اساس، ما اگر به حضرت محمد(ص) به چشم يک انسان متعارف نگاه کنيم و او را پيامبر به حساب نياوريم باز هم او را يک انسان درست خواهيم يافت و در زندگي او هيچگونه شهوتراني نخواهيد ديد. اين نکته را هم به خاطر داشته باشيم که در آن عصر تعدد ازدواج قبحي نداشت و بسياري از مردها داراي همسران متعدد بودند. ابوبکر، عمر بن خطاب و بسياري ديگر داراي همسران متعدد بودند و تعدد همسر براي آنان عيب، قبح و زشتي نداشت. اگر پيامبر اسلام در دوره جواني همسران متعددي اختيار مي کرد در نظر مردم کار زشتي نکرده بود ولي با اين حال آن حضرت در دوره جواني به يک همسر اکتفا کرد.
حضرت علي(ع) با حضرت فاطمه(س) ازدواج کرد و تا آن حضرت(ص) زنده بود با زن ديگري ازدواج نکرد ولي پس از وفات حضرت فاطمه با زنان متعددي ازدواج کرده است و اين ازدواج ها قبحي نداشت.
برخي از امامان ما داراي همسران متعدد بودند و اين در آن زمان اشکالي نداشت. پيامبر اسلام پس از وفات حضرت خديجه و پس از هجرت به مدينه، همسران متعدد اختيار کرد و اين ازدواج ها هر کدام فلسفه خاصي داشت. براي نمونه به برخي از اين فلسفه ها اشاره مي کنيم:
1. ازدواج با زينب دختر جحش
پيامبر، زينب دختر جحش را به همسري پسر خوانده اش زيد بن حارثه در آورد. زيد بن حارثه و زينب نتوانستند با هم زندگي کنند. زيد بارها نزد پيامبر آمد و اجازه خواست تا زينب را طلاق بدهد و پيامبر راضي به طلاق نمي شد و آنان را به تفاهم توصيه مي کرد و لکن آنان نتوانستند با هم به زندگي مشترک ادامه بدهند و زيد زينب را طلاق داد. در آن زمان در ميان مردم رسم اين بود که پدر نمي تواند با زن طلاق داده شده پسر خوانده اش ازدواج کند همان طوري که نمي تواند با زن پسر خودش ازدواج کند. مردم عرب، زن پسر خوانده را مثل زن پسر واقعي به حساب مي آوردند. اگر پسر خوانده مي مرد، با زن او ازدواج نمي کردند همان طوري که با زن پسر واقعي ازدواج نمي کردند. پس از آن که زيد زينب را طلاق داد، خداوند به پيامبر دستور داد که خودت با زينب ازدواج کن تا مردم بفهمند که از نظر اسلام زن پسر خوانده مانند زن پسر واقعي نيست و پدر مي تواند با زن پسر خوانده اش پس از طلاق او، ازدواج کند و حکم پسرخوانده با پسر واقعي يکسان نيست. بنابراين، ازدواج پيامبر اسلام(ص) با زينب که بيوه زيد بود براي اين بود که خداوند مي خواست سنت و رسم باطل عرب را از بين ببرد (الميزان، ج 4، ص 195، س 13، چاپ بيروت، چاپ سومع 1394 هجري قمري - 1974 ميلادي)
2. ازدواج با ام سلمه
نام ام سلمه هند است و همسر عبدالله ابن ابي سلمه بود. شوهرش در گذشت و ام سلمه پير شده بود و چند يتيم هم داشت. ام سلمه بسيار زاهد و داراي فضل و کمال بود. پس از وفات شوهرش، پيامبر او را به همسري انتخاب کرد. (همان، ص 196) و هدف پيامبر از ازدواج با او، اين بود که زندگي او را اداره کند و او را از درد و رنج نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11)
3. ازدواج با سوده
پيامبر اسلام پس از وفات حضرت خديجه(س)، اول با سوده ازدواج کرد. پس از آن که از هجرت حبشه برگشتند، شوهرش درگذشت و سوده از زنان بسيار مؤمن بود و او به حبشه هجرت کرده بود. اگر پس از درگذشت شوهرش به ميان قوم و قبيله خودش مي رفت، او را ازار و اذيت و شکنجه مي کردند چون قوم و قبيله آن کافر بودند. پيامبر اسلام، با او ازدواج کرد و به اين وسيله او را از شر کافران حفظ کرد.(همان، ص 196، س 18) پس فلسفه ازدواج پيامبر با سوده اين بود که مي خواست او را از شر قوم و قبيله اش نجات بدهد.(همان، ص 196، س 11)
4. ازدواج با زينب دختر خزيمه
شوهر اين زينب عبدالله بن جحش بود و در جنگ احد کشته شد. اين زن از زنان بزرگوار به حساب مي آمد و در عصر جاهليت او را ام المساکين مي ناميدند (مادر مسکينان و فقراء) او نسبت به مساکين و فقراء، بسيار احسان مي کرد، پيامبر پس از کشته شدن شوهر او، با او ازدواج کرد و به اين وسيله آبروي او را حفظ کرد.(همان، ص 196، س 22)
5. ازدواج با جويريه
نام اين زن «برّه» بنت حارث است. حارث رئيس طائفه بني مصطلق بود. بني مصطلق با پيامبر(ص) و مسلمانان درگير شدند و مسلمانان آنان را شکست دادند. رئيس طايفه، جويريه و بسياري ديگر از اين طايفه اسير شدند. آنها را به مدينه آوردند. پيامبر با جويريه که شوهرش در همين جنگ کشته شده بود ازدواج کرد و اين طايفه با پيامبر(ص) خويشاوند شدند. مسلمانان وقتي ديدند که اين طايفه با پيامبر خويشاوند شدند همه اسيران را آزاد کردند و همه اين طايفه هم به خاطر اين عمل پيامبر و مسلمانان مسلمان شدند و مسلمان شدن اين طايفه، در مسلماني عرب آن زمان بسيار مؤثر واقع شد.
بر اين اساس، هدف پيامبر از اين ازدواج اين بود که آن همه عرب مسلمان بشوند و آنها هم مسلمان شدند. (همان، ص 196ع س 11 و 6)
6. ازدواج با ام حبيبه
سرسخت ترين دشمن پيامبر اسلام ابوسفيان بود و همه عرب را بر ضد پيامبر اسلام(ص) بسيج مي کرد. دختر او ام حبيبه است. نام اصلي ام حبيبه، «رمله» است. شوهر ام حبيبه، عبيدالله بن جحش است. ام حبيبه و شوهرش مسلمان شدند با اين که ابوسفيان دشمن شماره يک پيامبر بود. ام حبيبه و شوهرش به حبشه هجرت کردند تا از شر مردم مکه در امان بمانند. و بعد از شهادت شوهرش پيامبر اسلام با ام حبيبه ازدواج کرد و به اين ترتيب، او را از خطرات حفظ کرد. (همان، ص 197، س 14)
پيامبر(ص) با اين ازدواج با ابوسفيان فاميل شد و اين فاميل شدن بسيار آثار خوبي دارد. ابوسفيان اکنون مي بيند که حضرت محمد(ص) داماد اوست و انسان به طور طبيعي نسبت به دامادش نظر خوبي دارد و به خاطر همين دامادي بود که ابوسفيان پس از صلح حديبيه، به راحتي به مدينه آمد و با پيامبر(ص) و دخترش ديدار کرد و کسي متعرض حال او نشد.
ازدواج با حفصه دختر عمر بن خطاب و ازدواج با عايشه دختر ابوبکر هر کدام فلسفه خاص خود را دارد.
بنابراين خلاصه وار مي توان گفت که پيامبر اسلام(ص) اهداف متعددي از اين ازدواج ها داشت مانند:
1. کسب قدرت براي پيشرفت اسلام
2. زياد کردن خويشان و فاميل ها
3. به دست آوردن دل ها
4. نجات دادن از شر و رنج و درد
5. اداره زندگي زنان از کار افتاده
6. از بين بردن رسم هاي باطل جاهلي
7. حفظ آبروي زنان آبرومند
اينها و امثال اين ها اهدافي است که پيامبر اسلام(ص) در نظر داشته است.(همان، ص 196، س 10)
برخي، اهداف ازدواج هاي پيامبر(ص) را به اين صورت ذکر کرده اند:
1. محافظت از يتيمان، درماندگان و حفظ آبروي آنان مانند ازدواج با سوده.
2. وضع قانون و شکستن سنت غلط جاهلي مانند ازدواج با زينب دختر جحش
3. آزادسازي اسيران و بردگان مانند ازدواج با جويريه
4. بيان احکام ديني و شرعي از طريق همسران به زنان ديگر و پيوند با قبايل و طوايف بزرگ عرب و حفظ اسلام و مسلمين مانند ازدواج با عايشه، حفصه، ام حبيبه، صفيه و ميمونه.(نگرشي کوتاه به زندگي پيامبر اسلام(ص) از انتشارات مؤسسه در راه حق، ص 31، چاپ سال 1361)
porseman.org
درباره علت ازدواجهاى متعدد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و فراوانى همسران وى كه دستاويز تهمتهاى ناجوانمردانه مستشرقان نيز، بودهاندمحمد حسين هيكل، حياة محمد، ص 315 و 325. به نكات ذيل اشاره مىكنيم:
1. يكى از ويژگىهاى اختصاصى رسولاللَّه(صلى الله عليه وآله)، امكان ازدواج بيش از چهار همسر به صورت عقد دائم بودمجمع البيان، ج 8، ص 364. كه ديگران در اين ويژگى، شريك نبودند؛ البته اين عدم محدوديت، بيش از ده سال دوام نيافت و پس از آن، ازدواج تازه براى آن حضرت تحريم شدسيد محمد حسين طباطبايى، فرازهايى از اسلام، ص 174. كه آيه 52 سوره احزاب، بدان اشاره دارد. از اين رو، آزادى ازدواج نامحدود در يك دوره ده ساله، همگان را به رمز گشايى اين حكمت الهى سوق مىدهد.
2. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، يك امر عادى و متداول بود و مختص به رسول خدا نبود و با مسائل هر زمان و مكان، بايد با توجه به معيارها و استانداردهاى همان زمان و مكان، نگاه كرد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با بسيارى از رسوم زمان خود كه در تضاد با اهداف و اصول تربيتى اسلام نبودند، مخالفتى نكرد؛ بلكه با واقع گرايى با آنها رو به رو شد تا كم كم آنها را تصحيح كرد و يا از اساس، برطرف ساخت.
3. حقوق زن در دوره تاريك جاهلى، دستخوش هوسرانى مرد قرار گرفته بود و اين حقوق نابود شده، بهدست پيغمبر، زنده شد و زن به مقام خويش نايل گرديد؛ بدان حد كه يكى از آخرين توصيههاى پيامبر، رعايت جايگاه زن بود و فرمود: «اللَّه اللَّه فى النساء».
4. پيامبر در سن 25 سالگى با خديجه كبرى كه 28 سايه بود، ازدواج كرد و دوران جوانى و ميان سالى را با او گذراند و تا 50 سالگى، يعنى سال دهم بعثت، فقط با آن بانوى بزرگ زيست و تا هنگام درگذشت حضرت خديجه، با كسى ازدواج نكرد. از اين رو، اگر او شهوت ران بود، با زنى مسنتر از خود وصلت نمىكرد و 25 سال آغازين زندگى زناشويى و شور جوانى را با او نمىگذرانيد و يا همزمان با زنانى ديگر، پيوند زناشويى مىبست.
5. اگر سخنى در باره ازدواجهاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستين همسر پيامبر است؛ زيرا ازدواجهاى متعدد او در 13 سال آخر عمر، يعنى در حد فاصل سنين 50 تا 63 سالگى رخ داد؛ دورهاى كه سالهاى پايانى اقامت در مكه و دوران اقامت در مدينه را شامل مىشود. به طور قطع، آن ازدواجها، عوامل گوناگون دينى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى داشت و براى حل مشكلات جارى بود؛ زيرا سن 50 سالگى، اقتضايى براى خوشگذرانى جنسى مرد ندارد. علاوه بر اين، بسيارى از زنانى كه پيامبر با آنان ازدواج كرد، بيوه بودند؛ جز يك نفر و اكثراً از جهت سنى بالا و حتى پير بودند و برخى بارها با ناسازگارىها و حسادتهاى زنانه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مىآزردند.ر.ك: تحريم (66)، آيه 1 - 5. معلوم است كه اين روش و اين نوع ازدواج، روش شهوت رانان نيست. با اين محاسبه، يك انسانِ محقق دورانديش، نمىتواند براى آن حضرت، انگيزههاى شهوانى در نظر بگيرد؛ چون ازدواجهاى متعدد، هنگامى ناپسند است كه بر محور اميال جنسى استوار باشد كه درباره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، چنين برداشتى، ناصواب است. همچنين انسانهاى شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواجهاى دائم شانه خالى مىكنند و به كامرانىهاى گذرا و آنى مىپردازند؛ در حالى كه در زندگى پيامبر، چنين امرى مشاهده نشد.
6. علت ازدواجهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در موارد ذيل، مىتوان تحليل كرد:
الف) اجراى حكم الهى و زدودن افكار غلط جاهلى؛ مانند ازدواج با زينب دختر جحش.
ب) تقويت جايگاه اجتماعى زنان آسيب ديده، همچون زنان بيوه و اسير و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در كم ارزش بودن يا بىارزش جلوه دادن آن زنان (در اين دوره، همه زنان پيامبر جز عايشه بيوه بودند).
ج) دلجويى از زنان، به دليل آسيبهايى كه آنان به خاطر پذيرش اسلام، متحمل شدند؛ مانند ازدواج با ام حبيبه.
د) يك حركت سياسى و برقرارى پيوند با قبايل و طوايف بزرگ عرب و جلب پشتيبانى آنان؛ چون پيوند با عايشه.
ه) محافظت و تأمين زندگى بيوه زنان درمانده و فقير و يتيمان به جاى مانده؛ مانند ازدواج باام سلمه و زينب، دختر خزيمه.
و) نشان دادن عظمت، شكوه و قدرتمندى اسلام و مسلمين؛ مانند ازدواج با صفيه.
ز) حفظ آنان از خطرات جانى؛ مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسيران و بردگان؛ مانند ازدواج با جويريه.ر.ك: الميزان، ج 4، ص 195 ؛ علامه طباطبايى، بررسىهاى اسلامى، ص 132 - 139؛ مؤسسه در راه حق، نگرشى كوتاه به زندگى پيامبر اسلام، ص 29؛ رسولى محلاتى، تاريخ انبياء، ج 3، ص 475.
7. آيا پيامبر مىتوانست بين اين همه همسر، عدالت برقرار كند، به اين نكته اشاره مىكنيم كه با توجه به شرايط زندگى خانوادگى در آن زمان و نبود تجملهاى امروزى و روحيه و اخلاق بسيار عظيم و با كرامت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، مسئله به راحتى قابل درك است. به گفته عايشه، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همواره در تقسيم (اوقات و حقوق همسرانش)، به عدالت رفتار مىكرد.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 633. رسم پيامبر اين بود كه هيچ يك از ما را بر ديگرى ترجيح نمىداد؛ با همه به عدالت و تساوى كامل رفتار مىكرد و كمتر روزى اتفاق مىافتاد كه به همه زنان خود سر نزند و احوال پرسى و تفقد نكند.سنن ابى داود، ج 1، ص 474.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حتى در بيمارىاى كه منجر به رحلت وى شد و توانايى حركت نداشت، عدالت را با كمال دقت اجرا مىكرد. از اين رو، هر روز بسترش را از اتاقى به اتقاق ديگر منتقل مىكرد تا آن كه يك روز همه را جمع كرد و اجازه خواست در اتاق يكى از آنان باشد و همه اجازه دادند.مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 350؛ الميزان، ج 4، ص 195.
8. در پايان، با اذعان بر محوريت مستشرقان در نشر شبهات و اتهامات درباره تعدد زوجات پيامبر(صلى الله عليه وآله)، اقرار و اعتراف چهرههاى ديگرى از مغرب زمين، دراين باره شنيدنى است
الف) جان ديون پورت انگليسى مىگويد: با اين كه در آن زمان، زياد زن گرفتن كار بدى نبود، ولى با اين حال، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) تا پنجاه سالگى با يك زن زندگى كرد و تا خديجه زنده بود، زن ديگرى نگرفت. آيا ممكن است كسى شهوت ران باشد و هيچ مانعى هم براى زن گرفتن در كار نباشد، با اين حال، با يك زن زندگى كند؛ آن هم با زنى كه سنّ بالايى داشته باشد؟عقيقى بخشايشى، همسران پيامبر، ص 78.
ب) توماس كارلايل مىگويد: به رغم دشمنان، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، هرگز شهوتپرست نبود و اين تهمت، بىانصافى است.همان.
ج) گيورگيو مىگويد: محمد(صلى الله عليه وآله) در سال 595 ميلادى ازدواج كرد و زندگى خانوادگى او، نمونه زهد، تقوا و پاكى بود. او همانند ابراهيم، نوح و يعقوب، در محيطى ساده و بىآلايش زندگى مىكرد.همان.
در رابطه با همسران پيامبر اسلام(ص) گفتني است:
اولين همسر حضرت محمد(ص) حضرت خديجه(س) است و در بيست و پنج سالگي با او ازدواج کرد و مدت بيست سال با هم زندگي کردند. تا حضرت خديجه(س) زنده بود، آن حضرت با هيچ زني ازدواج نکرد. از اين که حضرت محمد(ص) در سن بيست و پنج سالگي ازدواج مي کند و تا سن پنجاه و سه با هيچ دختر و زني ازدواج نمي کند و به همان زن اول اکتفا مي کند، به دست مي آوريم که ان يانسان، مانند برخي از مردها، شهوتران و دنياپرست نبوده است چون اگر کسي شهوتران باشد، بايد در همان دوران جواني و ميانسالي با دختران و زنان متعددي ازدواج بکند وگرنه در سن بالا حوصله شهوتراني و توانايي عياشي نخواهد داشت. اصولا تاريخ زندگي پيامبر نشان مي دهد که آن حضرت از اول تا آخر عمر، مانند شهوترانان نبود و حتي در آن زمان هم که پيامبر پس از وفات حضرت خديجه(س) همسران متعددي گرفت، مورد اعتراض مردم نبود چون انان به خوبي مي دانستند که حضرت محمد(ص) انسان درست و پاکي است و هيچگونه شهوتراني در او نيست. بر اين اساس، ما اگر به حضرت محمد(ص) به چشم يک انسان متعارف نگاه کنيم و او را پيامبر به حساب نياوريم باز هم او را يک انسان درست خواهيم يافت و در زندگي او هيچگونه شهوتراني نخواهيد ديد. اين نکته را هم به خاطر داشته باشيم که در آن عصر تعدد ازدواج قبحي نداشت و بسياري از مردها داراي همسران متعدد بودند. ابوبکر، عمر بن خطاب و بسياري ديگر داراي همسران متعدد بودند و تعدد همسر براي آنان عيب، قبح و زشتي نداشت. اگر پيامبر اسلام در دوره جواني همسران متعددي اختيار مي کرد در نظر مردم کار زشتي نکرده بود ولي با اين حال آن حضرت در دوره جواني به يک همسر اکتفا کرد.
حضرت علي(ع) با حضرت فاطمه(س) ازدواج کرد و تا آن حضرت(ص) زنده بود با زن ديگري ازدواج نکرد ولي پس از وفات حضرت فاطمه با زنان متعددي ازدواج کرده است و اين ازدواج ها قبحي نداشت.
برخي از امامان ما داراي همسران متعدد بودند و اين در آن زمان اشکالي نداشت. پيامبر اسلام پس از وفات حضرت خديجه و پس از هجرت به مدينه، همسران متعدد اختيار کرد و اين ازدواج ها هر کدام فلسفه خاصي داشت. براي نمونه به برخي از اين فلسفه ها اشاره مي کنيم:
1. ازدواج با زينب دختر جحش
پيامبر، زينب دختر جحش را به همسري پسر خوانده اش زيد بن حارثه در آورد. زيد بن حارثه و زينب نتوانستند با هم زندگي کنند. زيد بارها نزد پيامبر آمد و اجازه خواست تا زينب را طلاق بدهد و پيامبر راضي به طلاق نمي شد و آنان را به تفاهم توصيه مي کرد و لکن آنان نتوانستند با هم به زندگي مشترک ادامه بدهند و زيد زينب را طلاق داد. در آن زمان در ميان مردم رسم اين بود که پدر نمي تواند با زن طلاق داده شده پسر خوانده اش ازدواج کند همان طوري که نمي تواند با زن پسر خودش ازدواج کند. مردم عرب، زن پسر خوانده را مثل زن پسر واقعي به حساب مي آوردند. اگر پسر خوانده مي مرد، با زن او ازدواج نمي کردند همان طوري که با زن پسر واقعي ازدواج نمي کردند. پس از آن که زيد زينب را طلاق داد، خداوند به پيامبر دستور داد که خودت با زينب ازدواج کن تا مردم بفهمند که از نظر اسلام زن پسر خوانده مانند زن پسر واقعي نيست و پدر مي تواند با زن پسر خوانده اش پس از طلاق او، ازدواج کند و حکم پسرخوانده با پسر واقعي يکسان نيست. بنابراين، ازدواج پيامبر اسلام(ص) با زينب که بيوه زيد بود براي اين بود که خداوند مي خواست سنت و رسم باطل عرب را از بين ببرد (الميزان، ج 4، ص 195، س 13، چاپ بيروت، چاپ سومع 1394 هجري قمري - 1974 ميلادي)
2. ازدواج با ام سلمه
نام ام سلمه هند است و همسر عبدالله ابن ابي سلمه بود. شوهرش در گذشت و ام سلمه پير شده بود و چند يتيم هم داشت. ام سلمه بسيار زاهد و داراي فضل و کمال بود. پس از وفات شوهرش، پيامبر او را به همسري انتخاب کرد. (همان، ص 196) و هدف پيامبر از ازدواج با او، اين بود که زندگي او را اداره کند و او را از درد و رنج نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11)
3. ازدواج با سوده
پيامبر اسلام پس از وفات حضرت خديجه(س)، اول با سوده ازدواج کرد. پس از آن که از هجرت حبشه برگشتند، شوهرش درگذشت و سوده از زنان بسيار مؤمن بود و او به حبشه هجرت کرده بود. اگر پس از درگذشت شوهرش به ميان قوم و قبيله خودش مي رفت، او را ازار و اذيت و شکنجه مي کردند چون قوم و قبيله آن کافر بودند. پيامبر اسلام، با او ازدواج کرد و به اين وسيله او را از شر کافران حفظ کرد.(همان، ص 196، س 18) پس فلسفه ازدواج پيامبر با سوده اين بود که مي خواست او را از شر قوم و قبيله اش نجات بدهد.(همان، ص 196، س 11)
4. ازدواج با زينب دختر خزيمه
شوهر اين زينب عبدالله بن جحش بود و در جنگ احد کشته شد. اين زن از زنان بزرگوار به حساب مي آمد و در عصر جاهليت او را ام المساکين مي ناميدند (مادر مسکينان و فقراء) او نسبت به مساکين و فقراء، بسيار احسان مي کرد، پيامبر پس از کشته شدن شوهر او، با او ازدواج کرد و به اين وسيله آبروي او را حفظ کرد.(همان، ص 196، س 22)
5. ازدواج با جويريه
نام اين زن «برّه» بنت حارث است. حارث رئيس طائفه بني مصطلق بود. بني مصطلق با پيامبر(ص) و مسلمانان درگير شدند و مسلمانان آنان را شکست دادند. رئيس طايفه، جويريه و بسياري ديگر از اين طايفه اسير شدند. آنها را به مدينه آوردند. پيامبر با جويريه که شوهرش در همين جنگ کشته شده بود ازدواج کرد و اين طايفه با پيامبر(ص) خويشاوند شدند. مسلمانان وقتي ديدند که اين طايفه با پيامبر خويشاوند شدند همه اسيران را آزاد کردند و همه اين طايفه هم به خاطر اين عمل پيامبر و مسلمانان مسلمان شدند و مسلمان شدن اين طايفه، در مسلماني عرب آن زمان بسيار مؤثر واقع شد.
بر اين اساس، هدف پيامبر از اين ازدواج اين بود که آن همه عرب مسلمان بشوند و آنها هم مسلمان شدند. (همان، ص 196ع س 11 و 6)
6. ازدواج با ام حبيبه
سرسخت ترين دشمن پيامبر اسلام ابوسفيان بود و همه عرب را بر ضد پيامبر اسلام(ص) بسيج مي کرد. دختر او ام حبيبه است. نام اصلي ام حبيبه، «رمله» است. شوهر ام حبيبه، عبيدالله بن جحش است. ام حبيبه و شوهرش مسلمان شدند با اين که ابوسفيان دشمن شماره يک پيامبر بود. ام حبيبه و شوهرش به حبشه هجرت کردند تا از شر مردم مکه در امان بمانند. و بعد از شهادت شوهرش پيامبر اسلام با ام حبيبه ازدواج کرد و به اين ترتيب، او را از خطرات حفظ کرد. (همان، ص 197، س 14)
پيامبر(ص) با اين ازدواج با ابوسفيان فاميل شد و اين فاميل شدن بسيار آثار خوبي دارد. ابوسفيان اکنون مي بيند که حضرت محمد(ص) داماد اوست و انسان به طور طبيعي نسبت به دامادش نظر خوبي دارد و به خاطر همين دامادي بود که ابوسفيان پس از صلح حديبيه، به راحتي به مدينه آمد و با پيامبر(ص) و دخترش ديدار کرد و کسي متعرض حال او نشد.
ازدواج با حفصه دختر عمر بن خطاب و ازدواج با عايشه دختر ابوبکر هر کدام فلسفه خاص خود را دارد.
بنابراين خلاصه وار مي توان گفت که پيامبر اسلام(ص) اهداف متعددي از اين ازدواج ها داشت مانند:
1. کسب قدرت براي پيشرفت اسلام
2. زياد کردن خويشان و فاميل ها
3. به دست آوردن دل ها
4. نجات دادن از شر و رنج و درد
5. اداره زندگي زنان از کار افتاده
6. از بين بردن رسم هاي باطل جاهلي
7. حفظ آبروي زنان آبرومند
اينها و امثال اين ها اهدافي است که پيامبر اسلام(ص) در نظر داشته است.(همان، ص 196، س 10)
برخي، اهداف ازدواج هاي پيامبر(ص) را به اين صورت ذکر کرده اند:
1. محافظت از يتيمان، درماندگان و حفظ آبروي آنان مانند ازدواج با سوده.
2. وضع قانون و شکستن سنت غلط جاهلي مانند ازدواج با زينب دختر جحش
3. آزادسازي اسيران و بردگان مانند ازدواج با جويريه
4. بيان احکام ديني و شرعي از طريق همسران به زنان ديگر و پيوند با قبايل و طوايف بزرگ عرب و حفظ اسلام و مسلمين مانند ازدواج با عايشه، حفصه، ام حبيبه، صفيه و ميمونه.(نگرشي کوتاه به زندگي پيامبر اسلام(ص) از انتشارات مؤسسه در راه حق، ص 31، چاپ سال 1361)
porseman.org