پرسش :
چه دارويي براي ضعف چشم مفيد است؟
پاسخ :
الكافي عن جميل بن صالح :
قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليهالسلام : إنَّ لَنا فَتاةً كانَت تَرَى الكَوكَبَ مِثلَ الجَرَّةِ .
قالَ : نَعَم ، وتَراهُ مِثلَ الحُبِّ .
قُلتُ : إنَّ بَصَرَها ضَعُفَ .
فَقالَ : اُكحُلها بِالصَّبِرِ وَالمُرِّ وَالكافورِ أجزاءً سَواءً .
فَكَحَلناها بِهِ فَنَفَعَها .
الكافى- به نقل از جميل بن صالح: به امام صادق عليهالسلام گفتم: دختر جوانى داريم كه ستاره را به سانِ كهكشان مىبيند.
فرمود: «خوب! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مىبيند».
گفتم: چشمش ضعيف شده است.
فرمود: «آن را به گياه سبر و تلخه و كافور ، به سهمهاى برابر ، سرمه كن».
وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.
الكافي ، جلد 8 ، صفحه 383 ، حديث 581 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 149 ، حديث 21 ، دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 292 علاّمه مجلسى ، در شرح عبارت «و گاه نيز آن را به سانِ يك دانه مىبيند» ، دو تفسير آورده است. يكى آن كه آن دختر اگر درمان نشود ، بعدها آن را به سانِ يك دانه خواهد ديد. ديگرى آن كه در همان حال كه ستاره را به سان كهكشان مىبيند ، آن را همانند يك دانه نيز مىبيند . مترجم ، ترجمه را بر پايه وجه دوم ، انجام داده است .واژه عربى متن ، «مُرّ» است و در اين باره ، چند احتمال وجود دارد: - يكى آن كه اين واژه به معناى گياه «تلخه» باشد كه بوتهاى است با رنگ سبز مايل به سياه و برگهاى متوسط . اين گزيده كنونى مترجم است . - ديگرى آن كه اين واژه ، به معناى گياه يا درخت مير يا مور باشد . - ديگرى آن كه واژه ، شكل تغيير يافته مور باشد كه در هندى به معناى توتياست . - آنچه در اين باره در النهاية (ج 4 ، صفحه 316) آمده اين است كه آن را دارويى چون سبر دانستهاند.م.
**********
الكافي عن ابن محبوب عن رجل :
دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِاللّهِ عليهالسلام وهُوَ يَشتَكي عَينَيهِ .
فَقالَ لَهُ : أينَ أنتَ عَن هذِهِ الأَجزاءِ الثَّلاثَةِ : الصَّبرِ ، وَالكافورِ ، وَالمُرِّ؟
فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ فَذَهَبَت عَنهُ .
الكافى- به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى: مردى كه چشمدرد داشت ، بر امام صادق عليهالسلام وارد شد. امام عليهالسلام به او فرمود: «چرا از اين سه چيز: گياه سبر ، كافور و تلخه ، غافلى؟» .
مرد ، آن كار را انجام داد و چشم دردِ او از ميان رفت.
الكافي ، جلد 8 ، صفحه 383 ، حديث 580 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، صفحه 83 نحوه ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 148 ، حديث 20 دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 292
**********
طبّ الأئمّة :
عَن عُمَرَ بنِ تَوبَةَ عَن أبيهِ عَنِ الصّادِقِ عليهالسلام أنَّ رَجُلاً شَكا إلَيهِ بَياضا في عَينِهِ ، ووَجَعا في ضِرسِهِ ، ورِياحا في مَفاصِلِهِ ، فَأَمَرَهُ أن يأخُذَ فُلفُلاً أبيَضَ ودار فُلفُل ، مِن كُلِّ واحِدٍ وَزنَ دِرهَمَينِ ، ونُشادُرا جَيِّدا صافِيا وَزنَ دِرهَمٍ ، وَاسحَقها كُلَّها وَانخَلها ، وَاكتَحِل بِها في كُلِّ عَينٍ ثَلاثَةَ مَراوِدَ ، وَاصبِر عَلَيها ساعَةً ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ البَياضَ ، ويُنَقّي لَحمَ العَينِ ، ويُسَكِّنُ الوَجَعَ بِإِذنِ اللّهِ تَعالى ، فَاغسِل عَينَيكَ بِالماءِ البارِدِ وَأتبِعهُ بِالإِثمِدِ .
طبّ الأئمّة عليهمالسلام:
از عُمر بن توبه ، از پدرش ، درباره امام صادق عليهالسلام نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدىاى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصلهايش اظهار ناراحتى كرد. امام عليهالسلام به او فرمود كه قدرى فُلفُل سفيد و قدرى دار فلفل ، از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم ، نشادر بر دارد.
[سپس فرمود:] «همه اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط ، سه ميل سرمه كن و دَمى آن را نگهدار كه به اذن خداوند عز و جل ، سفيدى را ريشهكن مىكند ، گوشت چشم را تميز مىكند و درد را تسكين مىدهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پىِ آن ، با سرمه سياه ، سرمه كن» .
في المصدر : «ثمّ فاغسل» ، والتصويب من بحار الأنوار.طبّ الأئمّة لابني بسطام ، صفحه 87 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 147 ، حديث 16 ، دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 294 شكوفه و بهار فلفل آن را فلفل دراز نيز مىگويند (لغتنامه دهخدا) .
**********
الإمام الصادق عليهالسلام :
نِعمَ الدُّهنُ البَنَفسَجُ ، لَيَذهَبُ بِالدّاءِ مِنَ الرَّأسِ وَالعَينَينِ ؛ فَادَّهِنوا بِهِ .
امام صادق عليهالسلام :
بنفشه ، چه نيكو روغنى است! درد را از سر و از چشمان مىبَرَد. آن را به خود بماليد.
الكافي ، جلد 6 ، صفحه 521 ، حديث 5 عن عبدالرحمن بن كثير ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 222 ، حديث 6 دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 294
www.hadithcity.com
الكافي عن جميل بن صالح :
قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليهالسلام : إنَّ لَنا فَتاةً كانَت تَرَى الكَوكَبَ مِثلَ الجَرَّةِ .
قالَ : نَعَم ، وتَراهُ مِثلَ الحُبِّ .
قُلتُ : إنَّ بَصَرَها ضَعُفَ .
فَقالَ : اُكحُلها بِالصَّبِرِ وَالمُرِّ وَالكافورِ أجزاءً سَواءً .
فَكَحَلناها بِهِ فَنَفَعَها .
الكافى- به نقل از جميل بن صالح: به امام صادق عليهالسلام گفتم: دختر جوانى داريم كه ستاره را به سانِ كهكشان مىبيند.
فرمود: «خوب! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مىبيند».
گفتم: چشمش ضعيف شده است.
فرمود: «آن را به گياه سبر و تلخه و كافور ، به سهمهاى برابر ، سرمه كن».
وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.
الكافي ، جلد 8 ، صفحه 383 ، حديث 581 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 149 ، حديث 21 ، دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 292 علاّمه مجلسى ، در شرح عبارت «و گاه نيز آن را به سانِ يك دانه مىبيند» ، دو تفسير آورده است. يكى آن كه آن دختر اگر درمان نشود ، بعدها آن را به سانِ يك دانه خواهد ديد. ديگرى آن كه در همان حال كه ستاره را به سان كهكشان مىبيند ، آن را همانند يك دانه نيز مىبيند . مترجم ، ترجمه را بر پايه وجه دوم ، انجام داده است .واژه عربى متن ، «مُرّ» است و در اين باره ، چند احتمال وجود دارد: - يكى آن كه اين واژه به معناى گياه «تلخه» باشد كه بوتهاى است با رنگ سبز مايل به سياه و برگهاى متوسط . اين گزيده كنونى مترجم است . - ديگرى آن كه اين واژه ، به معناى گياه يا درخت مير يا مور باشد . - ديگرى آن كه واژه ، شكل تغيير يافته مور باشد كه در هندى به معناى توتياست . - آنچه در اين باره در النهاية (ج 4 ، صفحه 316) آمده اين است كه آن را دارويى چون سبر دانستهاند.م.
**********
الكافي عن ابن محبوب عن رجل :
دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِاللّهِ عليهالسلام وهُوَ يَشتَكي عَينَيهِ .
فَقالَ لَهُ : أينَ أنتَ عَن هذِهِ الأَجزاءِ الثَّلاثَةِ : الصَّبرِ ، وَالكافورِ ، وَالمُرِّ؟
فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ فَذَهَبَت عَنهُ .
الكافى- به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى: مردى كه چشمدرد داشت ، بر امام صادق عليهالسلام وارد شد. امام عليهالسلام به او فرمود: «چرا از اين سه چيز: گياه سبر ، كافور و تلخه ، غافلى؟» .
مرد ، آن كار را انجام داد و چشم دردِ او از ميان رفت.
الكافي ، جلد 8 ، صفحه 383 ، حديث 580 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، صفحه 83 نحوه ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 148 ، حديث 20 دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 292
**********
طبّ الأئمّة :
عَن عُمَرَ بنِ تَوبَةَ عَن أبيهِ عَنِ الصّادِقِ عليهالسلام أنَّ رَجُلاً شَكا إلَيهِ بَياضا في عَينِهِ ، ووَجَعا في ضِرسِهِ ، ورِياحا في مَفاصِلِهِ ، فَأَمَرَهُ أن يأخُذَ فُلفُلاً أبيَضَ ودار فُلفُل ، مِن كُلِّ واحِدٍ وَزنَ دِرهَمَينِ ، ونُشادُرا جَيِّدا صافِيا وَزنَ دِرهَمٍ ، وَاسحَقها كُلَّها وَانخَلها ، وَاكتَحِل بِها في كُلِّ عَينٍ ثَلاثَةَ مَراوِدَ ، وَاصبِر عَلَيها ساعَةً ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ البَياضَ ، ويُنَقّي لَحمَ العَينِ ، ويُسَكِّنُ الوَجَعَ بِإِذنِ اللّهِ تَعالى ، فَاغسِل عَينَيكَ بِالماءِ البارِدِ وَأتبِعهُ بِالإِثمِدِ .
طبّ الأئمّة عليهمالسلام:
از عُمر بن توبه ، از پدرش ، درباره امام صادق عليهالسلام نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدىاى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصلهايش اظهار ناراحتى كرد. امام عليهالسلام به او فرمود كه قدرى فُلفُل سفيد و قدرى دار فلفل ، از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم ، نشادر بر دارد.
[سپس فرمود:] «همه اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط ، سه ميل سرمه كن و دَمى آن را نگهدار كه به اذن خداوند عز و جل ، سفيدى را ريشهكن مىكند ، گوشت چشم را تميز مىكند و درد را تسكين مىدهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پىِ آن ، با سرمه سياه ، سرمه كن» .
في المصدر : «ثمّ فاغسل» ، والتصويب من بحار الأنوار.طبّ الأئمّة لابني بسطام ، صفحه 87 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 147 ، حديث 16 ، دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 294 شكوفه و بهار فلفل آن را فلفل دراز نيز مىگويند (لغتنامه دهخدا) .
**********
الإمام الصادق عليهالسلام :
نِعمَ الدُّهنُ البَنَفسَجُ ، لَيَذهَبُ بِالدّاءِ مِنَ الرَّأسِ وَالعَينَينِ ؛ فَادَّهِنوا بِهِ .
امام صادق عليهالسلام :
بنفشه ، چه نيكو روغنى است! درد را از سر و از چشمان مىبَرَد. آن را به خود بماليد.
الكافي ، جلد 6 ، صفحه 521 ، حديث 5 عن عبدالرحمن بن كثير ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 222 ، حديث 6 دانش نامه احاديث پزشكي : 1 / 294
www.hadithcity.com