پرسش :
در مورد لحظه مرگ كه آيا لحظه خوبي است يا بد، دردناك است يا خوش كامل توضيح دهيد؟
پاسخ :
لحظه مرگ، هنگامي است بسيار مهم و بزرگ كه آيات و رواياتي بسيار از آن سخن گفتهاند؛ هنگامي است كه حتّي خوبان از آن ميهراسند و در همين حال در شوق لقاءاللَّهاند؛ مانند غوّاصي كه در پي يافتن مرواريد است، ولي از غرق شدن در دريا نيز بيم دارد.
از اين رو، قرآن ميفرمايد: «وجاءَتْ سَكْرَةُ الموتِ بالحَقِّ ذلِكَ ماكنتَ منه تَحيد (1)سكرات مرگ، به راستي در رسيد؛ اين همان است كه از آن ميگريختي.» آري، همانگونه كه انسانِ مست نميفهمد كه چه ميگويد و نميداند كه مردم دربارهاش چه ميگويند، در آن لحظه، حضور مرگ و دلهرهها از يك سو و جدايي از زن و فرزند و مال و مقام از سوي ديگر، براي او هوشي نميگذارد و چنان گيج و مبهوت ميشود كه در قرآن و حديث از حال او با لفظ سكوة(=مستي) ياد شده است. اين تعبير درباره زلزله قيامت نيز آمده كه ميفرمايد: «و تري الناس سُكاري و ما هم بِسُكاري ولكنّ عذابَ اللَّه شَديدٌ(2)؛ و مردم را همچون مستان ميبيني، ولي آنان مست نيستند، بلكه عذاب خدا سخت است.»
چنانكه امام علي«عليه السلام» در اين باره ميفرمايد: «فغير مَوصُوفٍ مانزَل بِهم؛ آنچه بر انسان در لحظه مرگ وارد ميشود، وصف ناپذير است.» ...به گونهاي كه بدن سست ميشود، رنگ ميپرد، مرگ ميآيد، زبان ميگردد؛ ولي انسان هنوز ميبيند و ميشنود. فكرش كار ميكند، ولي در اين كه با عمرش چه كرده است، ميانديشد: «يُفَكِّر فيما اَفْني عُمْرَه و فيمَ اَذْهَبَ دَهَرَه؛با خود ميانديشد كه عمرش را در چه راهي صرف كرده و روزگارش را در چه گذرانده است.»
امام«عليه السلام» ميفرمايد: «در آن لحظه، از اموال و ثروتهايي كه در طول عمرش گرد آورده است، ياد ميكند و با خود ميگويد: اين اموال را از چه راهي به دست آوردم. فكر حلال و حرام آن نبودم. اكنون گناه و حسابش با من و لذّت و بهرهاش با ديگران است؛ ولي مأمور مرگ همچنان روح او را از اعضايش برميكَند تا زبان و گوش نيز از كار ميافتد و فقط چشمانش ميبيند. به اطراف خود مينگرد و تلاش و وحشت و حركات اطرافيان را ميبيند، ولي نميشنود و سخن نميگويد. در لحظه آخر روح از چشم نيز برون ميرود و او در ميان دوستان و بستگان همچون مرداري ميافتد و همه از او ميترسند و از پيرامونش ميگريزد و پس از اندكي او را به خاك و عملش ميسپارند و دور ميشوند.(3)»
در سوره قيامت آيه 29 - 26 آمده است كه دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد و در انديشه مردن باشيد؛ همان دم كه چون جان از بدن خارج ميشود و به گردن ميرسد، ميگويند: «كيست كه اين انسان در حال مرگ را نجات دهد؟! كدام پزشك و انساني را براي رهايياش از مرگ بياوريم؟!» ولي خود ميداند كه هر لحظه از دنيا و تمام چيزهايي كه عمري در پيشان دويده و بر هم انباشته و به آنها دلبسته است، جدا ميشود و از دوستان و فرزندان و همسر دور ميگردد. با بيرون آمدن روح از بدن، ساق پاهايش به هم ميچسبند و سختي جدايي از دنيا و ورود به عالم ديگر،او را در هم ميفشارد.
اما از طرفي كسي كه مومن حقيقي بوده باشد در روايات آمده است كه در لحظه جان دادن ائمه معصومين را مي بيند و ديدار آنها مسلما بهترين لحظه زندگي مي باشد و از همين رو آنها مشتاق مرگ مي باشند. حضرت علي (ع) به يار باوفاي خود حارث همداني مي فرمايند: يا حار همدان من يمت يرني:اي حارث هر كس مي ميرد مرا مي بيند.
پی نوشت:
1) سوره ق، آيه 19.
2) سوره حج، آيه 2.
3) نهجالبلاغه، ترجمه فيضالاسلام، ص 333، اواسط خطبه 108 ترجمه بعض جملهها.
www.morsalat.com
لحظه مرگ، هنگامي است بسيار مهم و بزرگ كه آيات و رواياتي بسيار از آن سخن گفتهاند؛ هنگامي است كه حتّي خوبان از آن ميهراسند و در همين حال در شوق لقاءاللَّهاند؛ مانند غوّاصي كه در پي يافتن مرواريد است، ولي از غرق شدن در دريا نيز بيم دارد.
از اين رو، قرآن ميفرمايد: «وجاءَتْ سَكْرَةُ الموتِ بالحَقِّ ذلِكَ ماكنتَ منه تَحيد (1)سكرات مرگ، به راستي در رسيد؛ اين همان است كه از آن ميگريختي.» آري، همانگونه كه انسانِ مست نميفهمد كه چه ميگويد و نميداند كه مردم دربارهاش چه ميگويند، در آن لحظه، حضور مرگ و دلهرهها از يك سو و جدايي از زن و فرزند و مال و مقام از سوي ديگر، براي او هوشي نميگذارد و چنان گيج و مبهوت ميشود كه در قرآن و حديث از حال او با لفظ سكوة(=مستي) ياد شده است. اين تعبير درباره زلزله قيامت نيز آمده كه ميفرمايد: «و تري الناس سُكاري و ما هم بِسُكاري ولكنّ عذابَ اللَّه شَديدٌ(2)؛ و مردم را همچون مستان ميبيني، ولي آنان مست نيستند، بلكه عذاب خدا سخت است.»
چنانكه امام علي«عليه السلام» در اين باره ميفرمايد: «فغير مَوصُوفٍ مانزَل بِهم؛ آنچه بر انسان در لحظه مرگ وارد ميشود، وصف ناپذير است.» ...به گونهاي كه بدن سست ميشود، رنگ ميپرد، مرگ ميآيد، زبان ميگردد؛ ولي انسان هنوز ميبيند و ميشنود. فكرش كار ميكند، ولي در اين كه با عمرش چه كرده است، ميانديشد: «يُفَكِّر فيما اَفْني عُمْرَه و فيمَ اَذْهَبَ دَهَرَه؛با خود ميانديشد كه عمرش را در چه راهي صرف كرده و روزگارش را در چه گذرانده است.»
امام«عليه السلام» ميفرمايد: «در آن لحظه، از اموال و ثروتهايي كه در طول عمرش گرد آورده است، ياد ميكند و با خود ميگويد: اين اموال را از چه راهي به دست آوردم. فكر حلال و حرام آن نبودم. اكنون گناه و حسابش با من و لذّت و بهرهاش با ديگران است؛ ولي مأمور مرگ همچنان روح او را از اعضايش برميكَند تا زبان و گوش نيز از كار ميافتد و فقط چشمانش ميبيند. به اطراف خود مينگرد و تلاش و وحشت و حركات اطرافيان را ميبيند، ولي نميشنود و سخن نميگويد. در لحظه آخر روح از چشم نيز برون ميرود و او در ميان دوستان و بستگان همچون مرداري ميافتد و همه از او ميترسند و از پيرامونش ميگريزد و پس از اندكي او را به خاك و عملش ميسپارند و دور ميشوند.(3)»
در سوره قيامت آيه 29 - 26 آمده است كه دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد و در انديشه مردن باشيد؛ همان دم كه چون جان از بدن خارج ميشود و به گردن ميرسد، ميگويند: «كيست كه اين انسان در حال مرگ را نجات دهد؟! كدام پزشك و انساني را براي رهايياش از مرگ بياوريم؟!» ولي خود ميداند كه هر لحظه از دنيا و تمام چيزهايي كه عمري در پيشان دويده و بر هم انباشته و به آنها دلبسته است، جدا ميشود و از دوستان و فرزندان و همسر دور ميگردد. با بيرون آمدن روح از بدن، ساق پاهايش به هم ميچسبند و سختي جدايي از دنيا و ورود به عالم ديگر،او را در هم ميفشارد.
اما از طرفي كسي كه مومن حقيقي بوده باشد در روايات آمده است كه در لحظه جان دادن ائمه معصومين را مي بيند و ديدار آنها مسلما بهترين لحظه زندگي مي باشد و از همين رو آنها مشتاق مرگ مي باشند. حضرت علي (ع) به يار باوفاي خود حارث همداني مي فرمايند: يا حار همدان من يمت يرني:اي حارث هر كس مي ميرد مرا مي بيند.
پی نوشت:
1) سوره ق، آيه 19.
2) سوره حج، آيه 2.
3) نهجالبلاغه، ترجمه فيضالاسلام، ص 333، اواسط خطبه 108 ترجمه بعض جملهها.
www.morsalat.com