شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آیا نظام امامت‏ با آغاز غیبت پایان یافت و پس از ظهور حضرت مهدى از نو برقرار مى‏‌شود یا این که‏ استمرار دارد؟


پاسخ :
شرح پرسش:
آیا رژیم و «نظام امامت‏»، با پایان یافتن دوره غیبت صغرى و آغاز غیبت کبرى (سال 329 هجرى قمرى)، پایان یافت، و پس از ظهور حضرت مهدى علیه السلام این نظام از نو برقرار مى‏ شود یا این که‏ «نظام امامت‏» استمرار دارد؟

پاسخ از آیت الله صافی گلپایگانی:
رژیم امامت، رژیمى است الهى و انقطاع ناپذیر و دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد، از عصر حضرت رسول اعظم صلى الله علیه و آله و سلم تا حال تشکیل و برقرار بوده و هست، و تا دنیا باقى است، برقرار خواهد ماند، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
«لا تخلو الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته (1)
«زمین از قائمى که براى خدا حجت‏ باشد خالى نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور، براى این که حجت‏ هاى خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود».
بر هر کس واجب است که ‏«نظام امامت‏» را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد، و در هر زمان و هر مکان، فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند، و هر کس، در هر کجا و هر نقطه ‏اى از دنیا که باشد و هر شغل و کارى که داشته باشد - لشکرى باشد یا کشورى، بازرگان باشد یا پیشه ‏ور، دانشمند باشد یا دانشجو - باید مطیع این رژیم و فرمانبر این نظام و برنامه‏ هاى آن باشد، تفاوت نمى‏ کند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد، و حکومت‏ هاى غاصب در امور مداخله داشته باشند، یا نداشته باشند.
این حکومت است و دین است و سیاست است و رژیم و نظام، پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومت هاى غیر شرعى قدرت سیاسى و اداره امور را در دست داشته باشند، همان یک فرد باید مطیع نظام الهى امامت باشد تا در نظام حکومت‏ خدا باشد و باید دستور العمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند، حتى اگر در منطقه حکومت رسمى کفار زندگى مى‏ کند و کارمند مؤسسات و وزارتخانه‏ ها و ادارات آنها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامت باشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آن را داشته باشد.
دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمى این رژیم، شخص را از اطاعت و تابعیت آن، معاف نخواهد کرد.
ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و این گونه شخصیت ها، در حال تسلط نظام غاصب، فرمانبر نظام امامت بودند، و امثال على بن یقطین و محمد بن اسمعیل بن بزیع نیز، اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومت ‏بنى عباس وارد بودند، اما در عین حال از نظام امامت اطاعت مى‏ کردند.
هر کس باید مشخص سازد و تعیین کند که در زندگى و تمام شؤون و امور خود، از چه رژیم و نظامى اطاعت مى‏ کند و تابع چه حکومتى است.
باید معلوم کند که تابعیت حکومت ‏خدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است، و مؤمن به خدا مى‏ باشد، یا مؤمن به طاغوت.
متاسفانه بیشتر مسلمانان به این مساله بسیار مهم توجه کافى نکرده و معنى‏ «ولایت‏» را درک ننموده و از اهمیت این بُعد آن، که اطاعت باشد غفلت کرده ‏اند و آنان که خیلى مذهبى و متعهد هستند، به انجام یک سلسله فرائض و واجبات، و ترک محرمات، اکتفا مى‏ کنند.
اما از این که در حال حاضر چه تابعیتى باید داشته باشند، غفلت دارند و اگر تابعیت حکومت هاى غیر شرعى را قبول نکرده باشند، تابعیت حکومت‏ شرعى را هم آگاهانه نپذیرفته ‏اند و به تعهدات و مسؤولیت هائى که در برابر آن دارند، توجه ندارند و تابعیت حکومت ‏شرعى را یک مساله و وظیفه اسلامى نشمرده ‏اند.
طبق مذهب اهل سنت تشکیل حکومت‏ شرعى، ممکن است به فترت و سستى برخورد نماید و در بعضى از زمان ها به عللى نظام حکومت اسلامى تعطیل شود، و ممکن است در زمانى که حکومت‏ شرعى تشکیل نشده مساله تابعیت از آن هم مطرح نباشد، و بلکه بى موضوع گردد.
اما طبق مذهب شیعه که نظام امامت، رژیم دائم و مستمر است، همیشه و در تمام شرایط، تابعیت حکومت ‏شرعى یک فریضه اساسى و عمده است.
حکومت مخصوص ذات خدا است:
ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه مخلصین له الدین ذلک الدین القیم (2)
و باید فقط خدا پرستش و اطاعت‏ شود و اطاعت‏ براى او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت و رژیم او خاضع و فرمانبر باشند، دین قیم و مستقیم، این است.
رژیم امامت، یعنى حکومت‏ خدا، و تابعیت این رژیم، تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه حکومت‏ خدا زیستن و به حکومت غیر خدا عقیده نداشتن است.
تفاوت نمى‏ کند در اعصارى که ائمه علیهم السلام حضور داشتند و غاصبان حکومت، مانع از مداخله رسمى آنها در کارها بودند، یا در عصر غیبت کبرى که امام علیه السلام غایب مى‏ باشند، باید هر مسلمانى در این رژیم (نظام امامت) ثبت نام کند و از اینجا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقى خود را از این حکومت بگیرد. حکومت شرعى همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد، آنجا در قلمرو فرمان این حکومت محسوب است.
امروز مهمترین چیزى که باید به شیعیان خصوصا و به مسلمانان عموما تفهیم کرد، مساله رژیمى است که باید از آن تبعیت داشته باشند، و نظامى که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملا درک شود یگانه وسیله‏ اى است که از آن براى اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد، مى‏توان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامت بود که در واقعه تحریم تنباکو، حکومت انگلستان را به زانو در آورد و رشته استبداد ناصر الدین شاه را قطع کرد و استعمارگران را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمى را دارد که رهبرى آن با آیت الله مرحوم میرزاى شیرازى -اعلى الله مقامه- است و تابعیت رژیم استبدادى ناصر الدین شاه را ندارد.
نظام امامت یکى از انقلابى‏ترین و سازنده‏ترین برنامه ‏هاى اسلامى است (3) که متاسفانه از ان بطور کامل در پیش برد مقاصد و اهداف اسلام، امر به معروف و نهى از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف، استفاده نمى ‏شود، و چنان که باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتى که مؤمن به این نظام دارد، در یک سطح همگانى و با اهمیت عرضه نمى‏ شود.
به نظر اینجانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقب ماندگى‏هاى جامعه، از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن، مایه گرفته است، و این که بسیارى امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادى خارج از عمل مى ‏شمارند و آن را مربوط به دوران و عصر حضور امام مى‏ دانند، و نمى‏ دانند که هم اکنون نیز نظام امامت قائم و بر پا است و فقط تبعیت ازآن، راه نجات دنیا و عقبى است.
عقیده به نظام امامت و حکومت‏ شرعى، در تمام شؤون، قدرت سازندگى دارد، و شعبه ‏اى از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد، و حدیث‏ شریف معروف: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‏» (4) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تایید مى‏ نماید و چون عقیده به نظام امامت رشته ‏اى از عقیده به توحید و حکومت‏ خدا و سلطنت‏ حق است، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مردن جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر، یک نوع شرک فکرى و عملى است، حضرت صادق علیه السلام در ضمن حدیثى مى‏ فرماید:
«لا دین لمن دان الله بولایة امام جائر لیس من الله (5)
دینى نیست از براى کسى که خدا را به ولایت پیشواى ستمکارى که از جانب خدا نیست، عبادت کند».
و حضرت امام باقر علیه السلام مى ‏فرماید:
«قال الله تبارک و تعالى: لاعذبن کل رعیة فى الاسلام دانت بولایة کل امام جائر لیس من الله، و ان کانت الرعیة فى اعمالها برة تقیة، و لاعفون عن کل رعیة فى الاسلام دانت بولایة کل امام عادل من الله، و ان کانت الرعیة فى‏ انفسها ظالمة مسیئة‏» (6)
«خداوند متعال فرموده است: البته عذاب خواهم کرد هر رعیتى را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشواى ستمکارى که از جانب خدا نیست، اگر چه رعیت در کارهاى خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو مى‏ کنم از هر رعیتى که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلى که از جانب خدا باشد، اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد».
از امثال این احادیث (7) اهمیت امامت و رهبرى سیاسى، و نقش آن در اجتماع معلوم مى‏ گردد و این که اگر ملتى و فردى در این اصل مسامحه کند و به نظامى که بر اوضاع مسلط است و به شرعى بودن آن، اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگر چه در کارهاى دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق باز خواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده مى‏ شود که نظام امامت، نظام محدودى نبوده و مستمر و جاودان مى‏ باشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچگاه تعطیل نشده و نخواهد شد.
در عصر ما نیز حکومت‏ شرعى بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر علیه السلام و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومت شرعى و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهاى جامع الشرایط است.
باز تکرار مى‏ کنیم که: منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد، باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا، باید از این نظام تبعیت کند، اگر چه این نظام، به حسب ظاهر استیلاء بر امور و تسلط حکومت هاى ظاهرى را نداشته باشد.
خلاصه، التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیده ‏اى توحیدى داریم که:
«له الحکم و له الامر، و هو الحاکم، و هو السلطان و هو الولى، و هو المولى، و هو...و هو...»
«حکم براى خدا است، و فرمان مختص ذات او است و حاکم او است و سلطان و ولى و مولى او است و...».
بنابراین، هیچکس و هیچ گروه بر کسى نمى‏ تواند حکومت کند، ولایت و سلطنت ندارد، مگر باذن الله و به حکم خدا، و همه مردم باید در تحت حکومت خدا و داخل در سلطان الله، و مطیع احکام الله و ساکن مملکت الله باشند.
پس حکومت هائى که من جانب الله نیستند، طبق هر رژیم و برنامه ‏اى که باشند، باطل، و اطاعت از آنها بالذات حرام است، و فقط حکومت خلفاى الهى و کسانى که از جانب آنها نیابت دارند، شرعى و واجب الاتباع است و این منصب براى احدى غیر از آنها ثابت نیست.
خداوند متعال ما را به حقایق این امور هدایت فرماید.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

پی نوشت‌ها:
1 ـ نهج البلاغه، حکمت 147؛ و به تذکرة الحفاظ ذهبى، ج1، ص12، نیز مراجعه شود.
2 ـ سوره یوسف، آیه40.
3 ـ ایمان و عقیده به این نظام کمترین فائده اش بازدارى و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد؛ عقیده به نظام امامت، آن نظامات غیر شرعى را نیز محدود مى کند و از دیکتاتورى و مطلق العنانى آنها جلوگیرى مى نماید؛ و افراد را از اینکه دربست خود را در اختیار آنها بگذارند، مانع مى شود. نظام امامت در هر مرحله اى از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازدارى از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در اینجا مجال شرحش نیست.
4 ـ منتخب الاثر ص15.
5 ـ کافى ج1، ص375.
6 ـ کافى، ج1، ص376، ح4.
7 ـ مخفى نماند که احادیث بسیار در موضوع ولایت اهل بیت : و اینکه هیچ عملى بدون ولایت نفع نمى دهد وارد است، که قسمتى از آنها را در کتاب «امان الامة» نقل کرده ام، و همه بر اهمیت نظام امامت و اینکه باید امت آن را تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند، دلالت دارند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.