پرسش :
اضطراب از ترس از مرگ را چطور تحلیل می کنید ؟
پاسخ :
امیرالمومنین می فرماید : انسانها دشمن چیزی هستند که از آن آگاهی ندارند . ترس ما از مرگ بخاطر عدم آگاهی است . یک مقدار از ترس هم بخاطر توصیفات غلطی است که برای ما می شود و مقداری هم بخاطر عادت است . ما به این زندگی عادت می کنیم وفکر می کنیم که اگر از این زندگی کنده بشویم همه چیز را از دست خواهیم داد ، در حالیکه این طور نیست . اگر ما به یک زندانی بگوییم که اگر تو از این زندان بیرون بروی همه می خواهند تو را با شمشیر بکشند ، مشخص است که این زندانی هیچ وقت نمی خواهد از این زندان بیرون برود.اگر به جنین بگویند که تو وقتی از شکم مادرت بیرون بروی کلی سختی خواهی داشت ، باید یاد بگیری که راه بروی که خیلی مشکلات دارد ، بعد باید بدنبال بدست آوردن غذا و خانواده باشی و بعد ... اگر با زبان بدی اینها به جنین گفته بشود ، جنین نمی خواهد که از شکم مادر بیرون بیاید . ما تفسیر روایات مرگ را خوب درک نمی کنیم و به خاطر همین می ترسیم . روایت مرگ می خواهد بگوید که در اینجا خودتان را اصلاح بکنید که در آنجا با مشکلات مواجه نشوید . نوع مرگ انسان به نوع زندگی او بستگی دارد . اگر زندگی خوب باشد مرگ هم خوب است و اگر زندگی بد باشد مرگ در آور است . خوب یا بد بودن انسان در نحوه ی مردن تاثیری ندارد زیرا قسمت این دنیایی آن خیلی مهم نیست . قسمتی که مرگ مهم است که ما آنرا درک نمی کنیم. و این تجربه ای است که فرد محتضر با فرشتگانی که او را از این دنیا می برند و وارد دنیای دیگر می کنند دارد . همان طور که ما در این دنیا نیاز به قابله ای داریم که ما را بدنیا بیاورد، فرشتگان هم مثل قابله ای هستند که می خواهند ما را به آن دنیا ببرند . هر چه وابستگی ما به این دنیا بیشتر باشد ملائک سخت تر می توانند ما را از این دنیا ببرند و این برای ما عذاب آور است . ملائک و خدا نمی خواهند ما را عذاب بدهند . تعبیر روایات این است که اگر شما آماده ی مرگ نباشید این کار برای شما سخت می شود .
امیرالمومنین می فرماید : انسانها دشمن چیزی هستند که از آن آگاهی ندارند . ترس ما از مرگ بخاطر عدم آگاهی است . یک مقدار از ترس هم بخاطر توصیفات غلطی است که برای ما می شود و مقداری هم بخاطر عادت است . ما به این زندگی عادت می کنیم وفکر می کنیم که اگر از این زندگی کنده بشویم همه چیز را از دست خواهیم داد ، در حالیکه این طور نیست . اگر ما به یک زندانی بگوییم که اگر تو از این زندان بیرون بروی همه می خواهند تو را با شمشیر بکشند ، مشخص است که این زندانی هیچ وقت نمی خواهد از این زندان بیرون برود.اگر به جنین بگویند که تو وقتی از شکم مادرت بیرون بروی کلی سختی خواهی داشت ، باید یاد بگیری که راه بروی که خیلی مشکلات دارد ، بعد باید بدنبال بدست آوردن غذا و خانواده باشی و بعد ... اگر با زبان بدی اینها به جنین گفته بشود ، جنین نمی خواهد که از شکم مادر بیرون بیاید . ما تفسیر روایات مرگ را خوب درک نمی کنیم و به خاطر همین می ترسیم . روایت مرگ می خواهد بگوید که در اینجا خودتان را اصلاح بکنید که در آنجا با مشکلات مواجه نشوید . نوع مرگ انسان به نوع زندگی او بستگی دارد . اگر زندگی خوب باشد مرگ هم خوب است و اگر زندگی بد باشد مرگ در آور است . خوب یا بد بودن انسان در نحوه ی مردن تاثیری ندارد زیرا قسمت این دنیایی آن خیلی مهم نیست . قسمتی که مرگ مهم است که ما آنرا درک نمی کنیم. و این تجربه ای است که فرد محتضر با فرشتگانی که او را از این دنیا می برند و وارد دنیای دیگر می کنند دارد . همان طور که ما در این دنیا نیاز به قابله ای داریم که ما را بدنیا بیاورد، فرشتگان هم مثل قابله ای هستند که می خواهند ما را به آن دنیا ببرند . هر چه وابستگی ما به این دنیا بیشتر باشد ملائک سخت تر می توانند ما را از این دنیا ببرند و این برای ما عذاب آور است . ملائک و خدا نمی خواهند ما را عذاب بدهند . تعبیر روایات این است که اگر شما آماده ی مرگ نباشید این کار برای شما سخت می شود .