پرسش :
چرا کسی که دین خود را عوض می کند مرتد خوانده میشود؟
پاسخ :
گاهی اوقات محدوده هایی را که دین برای آزادی ها بیان می کند به مصلحت عمومی بشر است . بین جسم و معنویت ، وجود معنوی انسان اشرف بر جسم است. گاهی اوقات حرکت به سوی برخی از انحرافات باید توسط یک مجازاتی تبیین شود . یعنی این مسئله یک عامل بازدارنده شود . طبق آماری که در خود کشور آمریکا داده شده ، سالانه شانزده هزار نفر به واسطه ی مشکلات غیر اخلاقی (جنسی ) کشته می شوند . در خصوص حکم سنگساری که در این مورد در دین اسلام وجود دارد ، برخی از افراد مخالفت کرده و می گویند که حکم سنگینی است . اما اگر در همان کشور این حکم جاری شده و عده ای سنگسار شوند ، از کشتن این همه افراد جلوگیری می شود. لذا می توان گفت که گاهی اوقات یک حکم، مصلحت عمومی شارع مقدس است . شما پذیرفته اید که آزادی های انسان باید در یک چارچوب قرار بگیرد . بهترین کسی که به این چارچوب واقف است، کسی که این بشر را خلق کرده و می تواند مسیر را برای او ایجاد کند . بنابراین می تواند بگوید که چگونه زندگی کنید تا این زندگی منجر به سعادت شما شود . ما در بحثی مانند ارتداد باید به این مسئله توجه داشته باشیم ، وقتی که کسی این مسئله را علنی کند ، یک ترویج باطل است . امروزه در جوامع غربی هم اگر کسی اشتباه کند او را روی صندلی الکترونیکی می نشانند . بشر برای حفظ سلامت جسمی افراد دیگر، گاهی اوقات جان یک انسان را می گیرد . حالا اگر یک مسئله ای به روح و معنویت انسان و همینطور آخرت انسان که یک آخرت ابدی است لطمه وارد کند ، قطعاً باید مجازات داشته باشد . کسی لایق گذاشتن این مجازات است که خود، ماوراء را بشناسد . کسی هم غیر از شارع مقدس که خداوند متعال است، نمی تواند این حکم را وضع کند .
در کشور ایتالیا فرزندان دو نفر از بزرگان کشور را بخاطر مذهبی که انتخاب کرده اند ، به سرعت به شهادت می رسانند . بنابراین در اروپا نیز این اتفاقات می افتد . در لا اکراه فی الدین ، ما یک حکم فردی داریم . اینکه ما در دین اکراهی نداریم . نه در مقدمه و نه در ادامه ی آن هیچ اکراهی نیست . مثلاً من از یک مسلکی می خواهم به مسلک دیگری وارد شوم . هیچ اکراهی وجود ندارد می توانم تحقیق کرده و یک راهی را انتخاب کنم . حتی وقتی وارد یک مسلک شدم ، در ادامه به این نتیجه می رسم که این مسلک یک تعارض هایی را دارد . بخاطر این تعارض ها و تناقض ها از آن راه باز می گردم . در هر دو لا اکراه فی الدین است . اما آن چیزی که باعث کمال و نقصان انسان است روشن شده است . در این خصوص یک حکم اجتماعی وجود دارد . اگر اندکی به آن دقت کنیم همه آن را می پذیریم . من می توانم در یک دینی تحقیق کنم اما حق ندارم فساد ایجاد کنم . مثلاً یک نفر مبتلا به یک بیماری مهلک و مسری است . دوست دارد که برای هوا خوری به پارک بیاید . به او اجازه نمی دهند . الان در تمام جوامع دنیا برخی از بیماری های مسری را محدود و قرنطینه کرده و اجازه نمی دهند که وارد جامعه شوند . اگر فردی در یک سن خاص به این نتیجه رسید که این مسلک و دینی را که دارد نمی خواهد و بخواهد دین دیگری را انتخاب کند ، هیچ مانعی وجود ندارد . ما یک سری احکام فردی داریم که ناظر به فرد است و در این صورت هیچ مانعی نیست . ولی اگر آن را به صورتی بروز دهید که باعث افساد جامعه شود ، جلوی آن گرفته می شود . در احکام شرعی ما ، تا زمانی که کسی خلاف عقیده ی قبلی خود را به حد ابراز اجتماعی نرساند اشکالی ندارد . بنابراین ارتداد یعنی بازگشتنی که با اظهار و ابراز باشد . شما الان در یک جامعه زندگی می کنید و قانون آن را قبول کرده اید . بنابراین حتی اگر کلیمی هستید هم باید حجاب را رعایت کنید . اینکه برخی از علمای تشیع حتی اهل کتاب را نجس می دانند ، یک حکم فقهی فرعی است . خیلی از علماء نیز آن را قبول ندارند . ما الان با دنیا و ادیان مختلف تعامل داریم . مسئله ی اجتماعی حجاب این است که ما زن را گوهر گرانبهایی می دانیم که اگر این گوهر بخواهد کارکرد خود را در جامعه به عنوان یک فرد متشخص داشته باشد . و به عنوان یک کالا و ابزار در برابر چشمهای نامحرم قرار نگیرد، باید حجاب داشته باشد .
امروز اگر ما در جامعه کلیمی ، ارمنی و غیره داریم وقتی وارد جامعه می شوند باید حجاب خود را رعایت کنند . این قانون اجتماعی است . گاهی اوقات برخی از اموری که بسیار مهم است ، اسلام جامعه را تحریک می کند تا نسبت به آن مسئله حساسیت داشته باشد . یک زمانی یک جوانی نزد من آمده و گفت من می خواهم مسیحی شوم . به او گفتم اشکالی ندارد این کار را انجام بده . ولی به این شرط که در انتخاب این دین عقلانیت را به میدان بیاورید نه احساس را . نه اینکه دین دیگری را انتخاب کنید که حجاب نداشته باشید . اصول دین ما، اصول عقلانی است و باید نسبت به آن فکر کرد . گرچه انسان می تواند از روایات هم استفاده کند . اما باید تحقیق کرده و نسبت به آن اندیشه کند . بنابراین اگر فرد فکر کند قطعاً به این موضوع اذعان خواهد کرد که آخرین دین ، کاملترین دین است . عقل که بستری است برای ترسیم آزادی ، قطعاً چیزی غیر از اسلام را انتخاب نخواهد کرد . یکی ازجایگاه هایی که ما در امور عمومی جامعه کم داریم ، بحث اعتقادات است . چطور فرد تحقیق کند ؟ باید مطالعه کند ، نشست هایی همراه با سوال و جواب وجود داشته باشد تا او به اعتقادات خود برسد . با توجه به اینکه من ادیان دیگررا نیز مطالعه کرده ام ، اگر من را به زمانی که قرار است انتخاب دین بکنم بازگردانند ، با این شناختی که دارم باز هم اسلام را انتخاب خواهم کرد . این یک نظر شخصی نیست بلکه یک نظر عقلانی است .
گاهی اوقات محدوده هایی را که دین برای آزادی ها بیان می کند به مصلحت عمومی بشر است . بین جسم و معنویت ، وجود معنوی انسان اشرف بر جسم است. گاهی اوقات حرکت به سوی برخی از انحرافات باید توسط یک مجازاتی تبیین شود . یعنی این مسئله یک عامل بازدارنده شود . طبق آماری که در خود کشور آمریکا داده شده ، سالانه شانزده هزار نفر به واسطه ی مشکلات غیر اخلاقی (جنسی ) کشته می شوند . در خصوص حکم سنگساری که در این مورد در دین اسلام وجود دارد ، برخی از افراد مخالفت کرده و می گویند که حکم سنگینی است . اما اگر در همان کشور این حکم جاری شده و عده ای سنگسار شوند ، از کشتن این همه افراد جلوگیری می شود. لذا می توان گفت که گاهی اوقات یک حکم، مصلحت عمومی شارع مقدس است . شما پذیرفته اید که آزادی های انسان باید در یک چارچوب قرار بگیرد . بهترین کسی که به این چارچوب واقف است، کسی که این بشر را خلق کرده و می تواند مسیر را برای او ایجاد کند . بنابراین می تواند بگوید که چگونه زندگی کنید تا این زندگی منجر به سعادت شما شود . ما در بحثی مانند ارتداد باید به این مسئله توجه داشته باشیم ، وقتی که کسی این مسئله را علنی کند ، یک ترویج باطل است . امروزه در جوامع غربی هم اگر کسی اشتباه کند او را روی صندلی الکترونیکی می نشانند . بشر برای حفظ سلامت جسمی افراد دیگر، گاهی اوقات جان یک انسان را می گیرد . حالا اگر یک مسئله ای به روح و معنویت انسان و همینطور آخرت انسان که یک آخرت ابدی است لطمه وارد کند ، قطعاً باید مجازات داشته باشد . کسی لایق گذاشتن این مجازات است که خود، ماوراء را بشناسد . کسی هم غیر از شارع مقدس که خداوند متعال است، نمی تواند این حکم را وضع کند .
در کشور ایتالیا فرزندان دو نفر از بزرگان کشور را بخاطر مذهبی که انتخاب کرده اند ، به سرعت به شهادت می رسانند . بنابراین در اروپا نیز این اتفاقات می افتد . در لا اکراه فی الدین ، ما یک حکم فردی داریم . اینکه ما در دین اکراهی نداریم . نه در مقدمه و نه در ادامه ی آن هیچ اکراهی نیست . مثلاً من از یک مسلکی می خواهم به مسلک دیگری وارد شوم . هیچ اکراهی وجود ندارد می توانم تحقیق کرده و یک راهی را انتخاب کنم . حتی وقتی وارد یک مسلک شدم ، در ادامه به این نتیجه می رسم که این مسلک یک تعارض هایی را دارد . بخاطر این تعارض ها و تناقض ها از آن راه باز می گردم . در هر دو لا اکراه فی الدین است . اما آن چیزی که باعث کمال و نقصان انسان است روشن شده است . در این خصوص یک حکم اجتماعی وجود دارد . اگر اندکی به آن دقت کنیم همه آن را می پذیریم . من می توانم در یک دینی تحقیق کنم اما حق ندارم فساد ایجاد کنم . مثلاً یک نفر مبتلا به یک بیماری مهلک و مسری است . دوست دارد که برای هوا خوری به پارک بیاید . به او اجازه نمی دهند . الان در تمام جوامع دنیا برخی از بیماری های مسری را محدود و قرنطینه کرده و اجازه نمی دهند که وارد جامعه شوند . اگر فردی در یک سن خاص به این نتیجه رسید که این مسلک و دینی را که دارد نمی خواهد و بخواهد دین دیگری را انتخاب کند ، هیچ مانعی وجود ندارد . ما یک سری احکام فردی داریم که ناظر به فرد است و در این صورت هیچ مانعی نیست . ولی اگر آن را به صورتی بروز دهید که باعث افساد جامعه شود ، جلوی آن گرفته می شود . در احکام شرعی ما ، تا زمانی که کسی خلاف عقیده ی قبلی خود را به حد ابراز اجتماعی نرساند اشکالی ندارد . بنابراین ارتداد یعنی بازگشتنی که با اظهار و ابراز باشد . شما الان در یک جامعه زندگی می کنید و قانون آن را قبول کرده اید . بنابراین حتی اگر کلیمی هستید هم باید حجاب را رعایت کنید . اینکه برخی از علمای تشیع حتی اهل کتاب را نجس می دانند ، یک حکم فقهی فرعی است . خیلی از علماء نیز آن را قبول ندارند . ما الان با دنیا و ادیان مختلف تعامل داریم . مسئله ی اجتماعی حجاب این است که ما زن را گوهر گرانبهایی می دانیم که اگر این گوهر بخواهد کارکرد خود را در جامعه به عنوان یک فرد متشخص داشته باشد . و به عنوان یک کالا و ابزار در برابر چشمهای نامحرم قرار نگیرد، باید حجاب داشته باشد .
امروز اگر ما در جامعه کلیمی ، ارمنی و غیره داریم وقتی وارد جامعه می شوند باید حجاب خود را رعایت کنند . این قانون اجتماعی است . گاهی اوقات برخی از اموری که بسیار مهم است ، اسلام جامعه را تحریک می کند تا نسبت به آن مسئله حساسیت داشته باشد . یک زمانی یک جوانی نزد من آمده و گفت من می خواهم مسیحی شوم . به او گفتم اشکالی ندارد این کار را انجام بده . ولی به این شرط که در انتخاب این دین عقلانیت را به میدان بیاورید نه احساس را . نه اینکه دین دیگری را انتخاب کنید که حجاب نداشته باشید . اصول دین ما، اصول عقلانی است و باید نسبت به آن فکر کرد . گرچه انسان می تواند از روایات هم استفاده کند . اما باید تحقیق کرده و نسبت به آن اندیشه کند . بنابراین اگر فرد فکر کند قطعاً به این موضوع اذعان خواهد کرد که آخرین دین ، کاملترین دین است . عقل که بستری است برای ترسیم آزادی ، قطعاً چیزی غیر از اسلام را انتخاب نخواهد کرد . یکی ازجایگاه هایی که ما در امور عمومی جامعه کم داریم ، بحث اعتقادات است . چطور فرد تحقیق کند ؟ باید مطالعه کند ، نشست هایی همراه با سوال و جواب وجود داشته باشد تا او به اعتقادات خود برسد . با توجه به اینکه من ادیان دیگررا نیز مطالعه کرده ام ، اگر من را به زمانی که قرار است انتخاب دین بکنم بازگردانند ، با این شناختی که دارم باز هم اسلام را انتخاب خواهم کرد . این یک نظر شخصی نیست بلکه یک نظر عقلانی است .