پرسش :
آیا آیه ای در قرآن پیرامون جنگ خیبر وجود دارد؟
پاسخ :
موضوع برخی از آیات قرآن، پیرامون جنگهای پیامبر اکرم(ص) و حوادثی که در آن رخ داده، میباشد. تعدادی در مورد خود جنگ و تعدادی نیز پیرامون حوادث اتفاق افتاده در قبل و بعد از جنگ، نازل شدهاند؛ از جمله این جنگها میتوان جنگ بدر، جنگ احد، فتح مکه و ... را نام برد.
در مورد جنگ خیبر نیز میتوان دو آیه را یاد کرد که هر دو مرتبط با این جنگ هستند، یکی از این آیات در مورد واقعهای قبل و دیگری در مورد واقعهای، بعد از جنگ خیبر هستند، اما به گونهای میتوان آنها را مرتبط با این جنگ دانست:
1. « به زودى آنهایى که از شرکت در جهاد تخلف کردند وقتى که مىروید که غنیمتهاى جنگى را بگیرید خواهند گفت بگذارید ما هم با شما بیاییم. اینان مىخواهند کلام خداى را مبدل نمایند. بگو: نه، شما هرگز ما را پیروى نمىکنید و این را خداى تعالى قبلا به من خبر داده. وقتى این را بشنوند خواهند گفت: شما به ما حسد مىورزید ولى باید بدانند که جز اندکى فهم ندارند»؛[1] بعد از صلح حدیبه، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خداوند به مؤمنان بشارت داد که قلعهی خیبر را فتح خواهند کرد. پیامبر(ص) به ایشان فرمود در این جنگ تنها آنانی که در حدیبیه حضور داشتهاند میتوانند شرکت کنند و غنائم جنگی نیز تنها مخصوص آنها میباشد و تخلّف کنندگان را نصیبى از این غنائم نخواهد بود. عدهای از مسلمانان که در حدیبیه نبودند و این خبر بدانها رسید، طمع غنائم کرده و برای شرکت در جنگ، از پیامبر(ص) إذن حضور طلبیدند؛ این إذنخواهی به این دلیل بود که آنها از بشارت پیامبر، پیروزی قطعی در جنگ را فهمیده بودند، اما آنها از این مطلب اطلاع نداشتند که پیش از آن، آیات نازل شده و سرّ آنان را فاش ساخته است.[2]
2. «اى کسانى که ایمان آوردید چون در راه خدا سفر مىکنید و به افراد ناشناس بر مىخورید درباره آنان تحقیق کنید- و به کسى که سلام به شما مىکند نگوئید مؤمن نیستى- تا به منظور گرفتن اموالش او را به قتل برسانید و بدانید که نزد خدا غنیمتهاى بسیار هست، خود شما نیز قبل از این، چنین بودید و خدا (با نعمت ایمان) بر شما منت نهاد، پس به تحقیق بپردازید که خدا به آنچه مىکنید با خبر است »؛[3] قلعه خیبر، مرکزیت یهودیان منطقه را بر عهده داشت، لذا هم از نظر قوای نظامی و هم از نظر استحکتم شهری (برای حفاظت از شهر) از مناطق دیگر قویتر بود. بعد از اینکه خیبر به دست مسلمانان فتح شد، رؤسای مناطق دیگر نیز تسلیم مسلمانان شدند. در یکی از این مناطق، پیامبر(ص) اسامه بن زید را به قریه فدک فرستاد تا انها را به اسلام دعوت کند. شخصی به نام مرداس بن نهیک فدکی وقتی این را شنید، با اهل و مال خود به سمت کوه به استقبال آنها آمد و گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله (ص)» اما اسامه که گمان میکرد او در بیان این شهادتین راستگو نیست، او را کشت. اما بعد از اینکه اسامه به پیش پیامبر(ص) برگشت، پیغمبر به او فرمود: چگونه کسی را به قتل رساندی در حالی که به خداوندی خدا و به رسالت من شهادت داده بود. اسامه: یا رسول الله او این شهاتین را برای نجات از مردن گفته بود. پیامبر: نه از آنچه در قلب او بود آگاهی داری و نه آنچه به زبان آورده را قبول می کنی ... . پس اسامه قسم یاد کرد که بعد از این دیگر کسی را که شهادتین بر زبان آورده را نکشد».[4]
گفتنی است، در مورد خود جنگ خیبر و حوادثی که در چند روز جریان داشتن جنگ رخداده باشد، ما آیهای را نیافتیم و مفسران نیز در مورد وجود این آیات ادعایی نکردهاند.
شایان توجه است که نبود آیه در مورد وقایع یک جنگ، چیزی از اهمیت و نقش استراتژیک آن کم نمیکند و رشادتهایی که بزرگان اسلام از جمله امام علی(ع) در آنجا انجام دادهاند، قابل تقدیر و تحسین است.
پی نوشت:
[1]. فتح، 15، «سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلىَ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُواْ کلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کَذَالِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تحَسُدُونَنَا بَلْ کاَنُواْ لَا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا».
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 280، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 28، ص 75، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[3]. نساء، 94، «یأیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا ضرَبْتُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَالِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا».
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق، موسوی جزایری، سید طیب، ج 1، ص 148- 149، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
منبع:islamquest.net
موضوع برخی از آیات قرآن، پیرامون جنگهای پیامبر اکرم(ص) و حوادثی که در آن رخ داده، میباشد. تعدادی در مورد خود جنگ و تعدادی نیز پیرامون حوادث اتفاق افتاده در قبل و بعد از جنگ، نازل شدهاند؛ از جمله این جنگها میتوان جنگ بدر، جنگ احد، فتح مکه و ... را نام برد.
در مورد جنگ خیبر نیز میتوان دو آیه را یاد کرد که هر دو مرتبط با این جنگ هستند، یکی از این آیات در مورد واقعهای قبل و دیگری در مورد واقعهای، بعد از جنگ خیبر هستند، اما به گونهای میتوان آنها را مرتبط با این جنگ دانست:
1. « به زودى آنهایى که از شرکت در جهاد تخلف کردند وقتى که مىروید که غنیمتهاى جنگى را بگیرید خواهند گفت بگذارید ما هم با شما بیاییم. اینان مىخواهند کلام خداى را مبدل نمایند. بگو: نه، شما هرگز ما را پیروى نمىکنید و این را خداى تعالى قبلا به من خبر داده. وقتى این را بشنوند خواهند گفت: شما به ما حسد مىورزید ولى باید بدانند که جز اندکى فهم ندارند»؛[1] بعد از صلح حدیبه، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خداوند به مؤمنان بشارت داد که قلعهی خیبر را فتح خواهند کرد. پیامبر(ص) به ایشان فرمود در این جنگ تنها آنانی که در حدیبیه حضور داشتهاند میتوانند شرکت کنند و غنائم جنگی نیز تنها مخصوص آنها میباشد و تخلّف کنندگان را نصیبى از این غنائم نخواهد بود. عدهای از مسلمانان که در حدیبیه نبودند و این خبر بدانها رسید، طمع غنائم کرده و برای شرکت در جنگ، از پیامبر(ص) إذن حضور طلبیدند؛ این إذنخواهی به این دلیل بود که آنها از بشارت پیامبر، پیروزی قطعی در جنگ را فهمیده بودند، اما آنها از این مطلب اطلاع نداشتند که پیش از آن، آیات نازل شده و سرّ آنان را فاش ساخته است.[2]
2. «اى کسانى که ایمان آوردید چون در راه خدا سفر مىکنید و به افراد ناشناس بر مىخورید درباره آنان تحقیق کنید- و به کسى که سلام به شما مىکند نگوئید مؤمن نیستى- تا به منظور گرفتن اموالش او را به قتل برسانید و بدانید که نزد خدا غنیمتهاى بسیار هست، خود شما نیز قبل از این، چنین بودید و خدا (با نعمت ایمان) بر شما منت نهاد، پس به تحقیق بپردازید که خدا به آنچه مىکنید با خبر است »؛[3] قلعه خیبر، مرکزیت یهودیان منطقه را بر عهده داشت، لذا هم از نظر قوای نظامی و هم از نظر استحکتم شهری (برای حفاظت از شهر) از مناطق دیگر قویتر بود. بعد از اینکه خیبر به دست مسلمانان فتح شد، رؤسای مناطق دیگر نیز تسلیم مسلمانان شدند. در یکی از این مناطق، پیامبر(ص) اسامه بن زید را به قریه فدک فرستاد تا انها را به اسلام دعوت کند. شخصی به نام مرداس بن نهیک فدکی وقتی این را شنید، با اهل و مال خود به سمت کوه به استقبال آنها آمد و گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله (ص)» اما اسامه که گمان میکرد او در بیان این شهادتین راستگو نیست، او را کشت. اما بعد از اینکه اسامه به پیش پیامبر(ص) برگشت، پیغمبر به او فرمود: چگونه کسی را به قتل رساندی در حالی که به خداوندی خدا و به رسالت من شهادت داده بود. اسامه: یا رسول الله او این شهاتین را برای نجات از مردن گفته بود. پیامبر: نه از آنچه در قلب او بود آگاهی داری و نه آنچه به زبان آورده را قبول می کنی ... . پس اسامه قسم یاد کرد که بعد از این دیگر کسی را که شهادتین بر زبان آورده را نکشد».[4]
گفتنی است، در مورد خود جنگ خیبر و حوادثی که در چند روز جریان داشتن جنگ رخداده باشد، ما آیهای را نیافتیم و مفسران نیز در مورد وجود این آیات ادعایی نکردهاند.
شایان توجه است که نبود آیه در مورد وقایع یک جنگ، چیزی از اهمیت و نقش استراتژیک آن کم نمیکند و رشادتهایی که بزرگان اسلام از جمله امام علی(ع) در آنجا انجام دادهاند، قابل تقدیر و تحسین است.
پی نوشت:
[1]. فتح، 15، «سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلىَ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُواْ کلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کَذَالِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تحَسُدُونَنَا بَلْ کاَنُواْ لَا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا».
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 280، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 28، ص 75، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[3]. نساء، 94، «یأیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا ضرَبْتُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَالِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا».
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق، موسوی جزایری، سید طیب، ج 1، ص 148- 149، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
منبع:islamquest.net