پرسش :
اگر پیامبران معصومند چرا حضرت یونس علیه السلام از دست مردم عصبانى شد و از شهر بیرون رفت؟
پاسخ :
قرآن داستان حضرت یونس را چنین نقل مى کند:
«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ»1؛
«و [به یادآر] ذوالنون (یونس) را، آن گاه که خشمگینانه [از شهر] خارج شد. پس گمان برد که بر او تنگ نمى گیریم. پس در تاریکى ها (در درون شکم ماهى) ندا داد: نیست خدایى جز تو! منزهى تو! همانا من از ستمکاران بودم».
حضرت یونس علیه السلام سال هاى بسیارى در میان قوم خویش به دعوت و ارشاد مردم به راه حق و دین الهى مشغول بود، اما آنها ایمان نیاورده، پیامبرى او را برنتافتند. از این رو، پس از نفرین قوم خویش در حالى که از آنان خشمگین بود، از شهر بیرون رفت و گمان مى کرد که خداوند به خاطر این عمل، بر او سخت نمى گیرد. ولى خروج او به اذن و فرمان خاص الهى نبود؛ هر چند از آن نهى نیز نشده بود و از باب آنکه «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین»؛ «خوبى نیکوکاران، بدى مقرّبان به شمار مى آید» بهتر آن بود که صبر مى کرد و مهاجرت خویش را به دستور خاص الهى انجام مى داد. بنابراین، به خاطر همین ترک اولى بود که آن گرفتارى ها و مصائب پیش آمد.2 پس آنچه حضرت یونس کرد نه گناه شرعى بود و نه بر خلاف حکم الزامى عقل، بلکه شایسته مقام و رتبه وجودى او نبود. از این رو اگر افراد دیگر، شهر را ترک مى کردند مجازاتى نداشتند، ولى خداوند یونس علیه السلام را مجازات نمود تا همواره متوجّه جایگاه بلند خویش و لوازم آن باشد و با توبه و استغاثه به درگاه خدا کمترین اثرى از این غفلت در وجودش باقى نماند.
پی نوشت:
1. انبیا 21، آیه 87.
2. مجمع البیان، ج 7 - 8، صص 82 - 83 ؛ المیزان ج 14، ص 314 ؛ شرح الشفا، ج 2، ص 189؛ عصمه الانبیاء، ص 61.
منبع: www.porseman.org
قرآن داستان حضرت یونس را چنین نقل مى کند:
«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ»1؛
«و [به یادآر] ذوالنون (یونس) را، آن گاه که خشمگینانه [از شهر] خارج شد. پس گمان برد که بر او تنگ نمى گیریم. پس در تاریکى ها (در درون شکم ماهى) ندا داد: نیست خدایى جز تو! منزهى تو! همانا من از ستمکاران بودم».
حضرت یونس علیه السلام سال هاى بسیارى در میان قوم خویش به دعوت و ارشاد مردم به راه حق و دین الهى مشغول بود، اما آنها ایمان نیاورده، پیامبرى او را برنتافتند. از این رو، پس از نفرین قوم خویش در حالى که از آنان خشمگین بود، از شهر بیرون رفت و گمان مى کرد که خداوند به خاطر این عمل، بر او سخت نمى گیرد. ولى خروج او به اذن و فرمان خاص الهى نبود؛ هر چند از آن نهى نیز نشده بود و از باب آنکه «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین»؛ «خوبى نیکوکاران، بدى مقرّبان به شمار مى آید» بهتر آن بود که صبر مى کرد و مهاجرت خویش را به دستور خاص الهى انجام مى داد. بنابراین، به خاطر همین ترک اولى بود که آن گرفتارى ها و مصائب پیش آمد.2 پس آنچه حضرت یونس کرد نه گناه شرعى بود و نه بر خلاف حکم الزامى عقل، بلکه شایسته مقام و رتبه وجودى او نبود. از این رو اگر افراد دیگر، شهر را ترک مى کردند مجازاتى نداشتند، ولى خداوند یونس علیه السلام را مجازات نمود تا همواره متوجّه جایگاه بلند خویش و لوازم آن باشد و با توبه و استغاثه به درگاه خدا کمترین اثرى از این غفلت در وجودش باقى نماند.
پی نوشت:
1. انبیا 21، آیه 87.
2. مجمع البیان، ج 7 - 8، صص 82 - 83 ؛ المیزان ج 14، ص 314 ؛ شرح الشفا، ج 2، ص 189؛ عصمه الانبیاء، ص 61.
منبع: www.porseman.org