سه‌شنبه، 30 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر پیامبر صلى الله علیه و آله از هر خطایى مصون و معصوم است؛ پس چرا کسى را اشتباهى زده و بعد حلالیت طلبیدند؟


پاسخ :
این مسئله به این شکل نقل شده است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آخرین روزهاى عمر خویش از مردم حلالیت طلبیدند و از آنان خواستند که اگر کسى حقى از ایشان طلبکار است در همین دنیا آن را بستاند و به قیامت وانگذارد. در این هنگام مردى به نام «سوادة بن قیس» برخاست و با طرح این ادّعا که روزى عصاى پیامبر - که براى زدن بر مرکب فرود آمده بود - به او خورده است و تقاضاى قصاص از آن حضرت نمود. پیامبر نیز براى قصاص آماده شد. ولى سواده از خواسته خود درگذشت و پیامبر براى او دعا نمود.1
این داستان از چند سو مورد نقد واقع شده است:
1. فقدان اعتبار سند؛ در سند این حدیث افرادى به نام هاى محمد بن ابراهیم طالقانى، محمد بن حمدان صیدلانى، محمد بن مسلم واسطى، محمد بن هارون، ابى قلابه و زید قربى وجود دارند که همگى مجهول الحالند و تنها نام «محمد بن هارون» در کتاب خلاصة الاقوال علامه حلّى آمده و او هم ضعیف دانسته شده است.
2. اضطراب متن روایت؛ اصل روایت به گونه هاى مختلفى نقل شده و از جهات مختلف داراى اضطراب است. یکى از وجوه اختلاف روایت این است که شخصى مدّعى در برابر پیامبر در برخى از نقلها «سوادة بن قیس» آمده؛ در نقلى دیگر «سواد بن عمرو» در بعضى «سواد بن غزیه» و... این در حالى است که هیچ قرینه اى بر تعدّد ماجرا نیز وجود ندارد و این حاکى از نقل یک حادثه بیشتر نیست.2
3. ساختگى بودن و یافت نشدن شخصى به نام «سوادة بن قیس» و دیگر نام هاى یاد شده در میان اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله. جالب این که علامه سید جعفر مرتضى عاملى در اثر 36 جلدى خود به نام الصحیح من سیره النبى الاعظم که کامل ترین اثر مربوط به سیره پیامبر صلى الله علیه و آله است اساسا نامى از این افراد نبرده و چنین جریانى را نقل نکرده است.
4. حکم قصاص در مواردى است که جرم و جنایتى به عمد صورت گرفته باشد. امّا در موارد خطا و یا شبه عمد، تنها گرفتن دیه مشروع است، نه قصاص. بنابراین اگر واقعا چنین چیزى اتفاق افتاده باشد، پیامبر که بیانگر احکام الهى اند وظیفه داشتند حکم الهى را در این زمینه بیان کنند، نه این که تسلیم درخواست خلاف شرع «سوادة بن قیس» شوند؛ زیرا پذیرش درخواست سوادة بنا بر اصطلاح علم اصول تقریر و تثبیت آن به عنوان یک حکم شرعى است و پایه گذار بدعتى بزرگ براى همیشه در دین و تحریف حکم الهى مى شود.3
5. اگر واقعا چنین اتّفاقى رخ داده است چرا پیامبر در همه عمر این مسئله را به فراموشى سپرده و نادیده گرفته و تنها در آخر عمر به فکر جبران افتاده اند؟ چنین پشت گوش انداختنى به طور کلّى با روش پیامبر صلى الله علیه و آله و رسالت آن حضرت در تربیت امّت و ایجاد اهتمام نسبت به حقوق مردم ناسازگار است.
البتّه اصل حلالیت طلبى در آخر عمر در عین اهتمام دائمى و همیشگى نسبت به آن خوب است. اما آنچه این قصه نشان مى دهد، پشت گوش انداختن یک مسئله تا مراحل پایانى حیات است و ناسازگارى آن با سیره پیامبر کاملاً آشکار مى باشد.
پی نوشت:
1. مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 235 ؛ الامالى، شیخ صدوق، مجلس 92، صص 567 - 568.
2. در باب اضطراب متن نکات متعدد دیگرى نیز وجود دارد. بنگرید:
WWW.Pasokhgoo.ir/fo/noele/7248
3. تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، صص 164 - 165.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.