شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در مورد انجمن حجتیه و فعالیت هاى آن در مقابل بهائیت توضیح دهید؟ علت برخى انتقادات بر عملکرد آن چیست؟


پاسخ :
الف. پیدایش و عملکرد
از اواسط دهه 1330، یک تشکل مذهبى ویژه با هدف مبارزه با بهائیت در تهران و سپس سایر شهرها پدید آمد. این تشکل که «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» نامیده مى شد در سال 1332 به تلاش حاج شیخ محمود تولائى مشهور به حلبى فعالیت خود را آغاز کرد.
به دلیل پیچیدگى رفتار و شیوه عملکرد جریان بهائیت، انجمن نیز براى مقابله مؤثر با این فرقه، تدابیر خاصى را در نظر گرفته بود و با ساماندهى تشکیلاتى منظم و کادرسازى نیرو، همه توان خود را براى خنثى سازى تبلیغات بهائیت به کار مى بست.آن چیزى که بیش از همه در این ساماندهى اهمیت داشت، فکر تشکیلاتى شیخ محمود حلبى بود. در این راستا وى از شیوه هاى گوناگونى بهره مى گرفت؛ تشکیل کلاس هاى آموزشى و تدریس مباحث اعتقادى، انتشار کتب، راه اندازى جلسات بحث و گفت وگو و مناظره، برپایى کنفرانس هایى درباره معارف اسلامى، عقاید شیعى و بطلان معتقدات بهائیت از جمله اقدامات او بود. انجمن حجتیه به موازات فعالیت در تهران، دایره عملکرد خود را در سایر شهرستان هایى که محل تجمع بهائیان بود - و آنان بنا به دلایل مختلف، فرصت تکاپوى اقتصادى و اعتقادى بهترى پیدا کرده بودند - وسعت بخشید.
انجمن در زمینه کادرسازى و تربیت نیروهاى لازم براى مبارزه، به جذب نیرو از میان جوانان مستعد و باهوش مى پرداخت و اغلب از طریق هواداران خود در مدارس، دانش آموزان درسخوان را شناسایى کرده و با برقرارى ارتباط، زمینه جذب و آموزش آنان را در انجمن فراهم مى آورد؛ در ابتداى امر، به تازه واردین تاریخچه بهائیت را آموزش مى دادند. در این مرحله نوآموز با چگونگى شکل گیرى فرقه باب و بهاء آشنا مى شد.
در مرحله دوم، مربیان با شیوه هاى گوناگون به شبهات بى اساس و غیرمنطقى بهائیان در مورد حضرت مهدى(عج) پاسخ مى دادند.
در مرحله سوم، استادان انجمن با ارایه دلایل و استدلالات فراوان، به ابطال نظریات بهائیان، در مورد خاتمیت مى پرداختند. بالاترین رتبه در آموزش، مرحله اى بود که در آن نقد کتاب «ایقان» - کتاب مهم بهائیان نوشته حسینعلى بهاء - صورت مى گرفت که به طور معمول زیر نظر شیخ محمود حلبى بود و نقد ایشان بر کتاب ایقان در حدود هزار صفحه نگارش یافته بود. انجمن علاوه بر آموزش، کمیته هاى اصلى دیگرى نیز از قبیل تحقیق و پژوهش، ارتباط با خارج و ارشاد داشت.1
ب. نقد عملکردها
از دیدگاه برخى محققین، «بدون تردید انجمن، سهم بزرگى در آموزش هاى دینى براى نسل جدید داشته و... جوانان با شرکت در جلسات تدریس و آموزش، طورى آماده مى شدند که در برابر اندیشه هاى الحادى دیگر از جمله مارکسیسم نیز مى توانستند بایستند».2 اما در عین حال بسیارى از مذهبیون خصوصاً جریان هاى اسلامى مبارز، انتقادات اساسى به عملکرد انجمن داشتند زیرا؛ «اولاً، ریشه نشر بهائیت خود رژیم پهلوى است و ثانیاً، این که مبارزه با بهائیت، نوعى انحراف از مسیر مبارزه بر ضد رژیم پهلوى و جایگزینى معلول ها به جاى علت هاست».3
اختلاف مبارزان مذهبى و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان دیدگاهى وسیع و عمیق به جریان بهائیت و شیوه برخورد با آن داشتند؛ آن ها معتقد بودند که بهائیت زیر مجموعه ایى از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهائیت هم خود به خود از بین خواهد رفت. اما انجمن تنها تکلیف را در مبارزه با بهائیت منحصر مى کرد و حتى این پندار غلط را ترویج مى کرد که علما و مسلمان ها باید براى رویارویى با خطر بهائیت نه تنها با رژیم شاه همدست و همراه گردند، بلکه باید به ابرقدرت غرب نیز دست همکارى دراز کرده و از پیشرفت سرطانى بهائیت جلوگیرى کنند!4 و حال آنکه علت تقویت و رشد بهائیت، شاه و رژیم اسرائیل و آمریکا بود و به صورت طبیعى اگر شاه از بین مى رفت، بهائیت و بسیارى از مفاسد هم از بین مى رفت.
از دیدگاه منتقدین، چگونه است که وزراى بهائى شاه هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفت؟ در زمانى بیش از نیمى از وزراى کابینه پهلوى، بهائى بودند آنگاه انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه مى گیرد.5 سازش براى چه؟ با کى؟ و تا کجا؟ اگر بهائیت ریشه اش اسرائیل، آمریکا و انگلیس بود، چگونه است که انجمن هیچ گاه با علت بهائیت یعنى آمریکا و اسرائیل مبارزه ننموده است.6
حجه الاسلام هاشمى رفسنجانى درباره مواضع و عملکرد انجمن مى گوید: «گروهى سال ها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهائى ها بکنند و انجمن را تشکیل دادند و کارشان این بود که بهائى ها را شناسایى مى کردند و در جلسات شان مى رفتند و این ها را محکوم مى کردند و جلوى جذب شدن مسلمان ها را به آن ها مى گرفتند، به طور کلى با بهائیت مبارزه مى کردند. رژیم از این گونه کارها خوشش مى آمد چون این کارها خیلى به رژیم برخورد نمى کرد و یک مقدار از نیروها را مشغول مى کرد.... در سراسر کشور هم شبکه این ها باز شده بود، مزاحمتى هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یک سرى از نیروهاى مبارز را جذب مى کردند ما با این ها مخالف بودیم... مسئله مهم ما پیش از پیروزى این بود که چرا این ها به مسئله جنایات رژیم بى تفاوتند؟ ما مى گفتیم خوب این که رژیم به شما اجازه مى دهد مبارزه کنید (با بهائیت) این سرگرمى است و الا خود رژیم، بهائى ها را دارد تقویت مى کند. آن موقع وزیر جنگ بهائى بود، پزشک مخصوص شاه بهائى بود، پست هاى حساس را به بهائى ها مى دادند. وزراى دیگر هم بهائى بودند. وزیر آب و برق و... این بود که وضع بدى پیش آمده بود. مبارزه را قبول نداشتند و... نوعى بازى بچه گانه مى دانستند».7
شهید رجایى نیز در این باره مى گوید: «آن موقعى که برادران و خواهران مان زیر شکنجه فریاد مى کشیدند اینها مى رفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است، یا باطل است. و دقیقا در مقابل با مبارزه قرار گرفته بودند...».8
غفلت از مبارزه اصلى
یکى از نکات بسیار با اهمیت در نقد عملکرد انجمن حجتیه، مسئله غفلت از مبارزه اصلى و پرداختن به مسائل فرعى و حاشیه اى بود. مبارزه هایى بى ثمر و یا کم ثمر که نه به شاه و ایادى او لطمه اى جدى وارد مى ساخت و نه براى آنان دردسر جدى فراهم مى ساخت. مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخى مظاهر بسیار ناچیز و فرعى تمدن غربى که شاه مروج آنها بود، همگى نحوه مبارزاتى بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلى و بیمارى اصلى جامعه ایران دور مى داشت. به عنوان نمونه مبارزه با «پپسى کولا» یکى از این قبیل فعالیت هاى انجمن حجتیه بود؛ پپسى مذموم و تحریم شده بود و برخى علماى وقت آشامیدن آن را حرام اعلام کرده بودند9 و انجمن نیز اعضاى خود را بسیج کرده بود تا مغازه داران را با روش تشویق و تهدید، از فروش این نوشابه منع کنند؛ زیرا صاحب و امتیازدار کارخانه پپسى کولا «ثابت پاسال» بهائى بود. لکن آنها ثابت پاسال و دیگر سرکردگان و زمامداران بهائیت و پشتوانه اصلى آن یعنى شاه را رهاکرده و این چنین به مسائل جزئى مى پرداختند.10
شهید هاشمى نژاد در مقام نقد شیوه انجمن حجتیه مى گوید: «این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقاً مبارزه کنید. اگراین آقایان هم ادعا مى کنند با بهائیت مبارزه مى کردیم کم لطفى مى کنند. بهائیت سه بُعد داشت: بعد اقتصادى، بعد سیاسى، بعد فکرى، که انجمنى ها در بعد سیاسى و اقتصادى یک قدم هم اجازه مبارزه نداشتند؛ زیرا رژیم قرص و محکم جلوى آن ها را مى گرفت و این ها مى توانستند راجع به پپسى کولا صحبت کنند که مال ثابت پاسال بود؟ این مى توانستند راجع به شرکت هایى که از نظر اقتصادى در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابداً؛ این جا رژیم چراغ قرمز داده بود و آقایان هم براساس دیدشان - گوییم خیانت - با رژیم درگیرى پیدا نمى کردند. دیدشان این بود که باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزند! بنابراین در بعد اقتصادى مبارزه اى با بهائیت نداشتند و نمى توانستند هم داشته باشند، در بعد سیاسى هم به همین ترتیب. پس کجا مبارزه مى کردند و رژیم اجازه مى داد به آنها؟ فقط در بعد فکرى».11 و حتى قیام 15 خرداد 1342 که هزاران مسلمان مبارز توسط رژیم ستم شاهى به شهادت رسیدند، انجمن همراه با اعتراضات شدید، حضرت امام (ره) را مورد قرار مواخذه قرار داده و با هماهنگى با رژیم پهلوى، حرکت اسلامى را محکوم نماید.12
شاه و انجمن حجتیه
اتفاقاً شاه و عوامل او نیز نه تنها از این نوع مبارزه بیمى و حراسى به دل راه نمى دادند، بلکه بر اساس تحلیل هاى دقیق اجتماعى و روانى، آنان نیز مى دانستند که این گونه مبارزات فرعى و حاشیه اى، در واقع سوپاپ اطمینانى براى حرکات آنان محسوب مى شود. سران رژیم ستمشاهى به خوبى مى دانستند که مبارزات خنثى به خوبى انرژى و شور انقلابى جوانان مذهبى را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبى با این نوع فعالیت ها، هم به لحاظ روحى اغنا خواهد شد و هم به لحاظ سیاسى و اجتماعى فرصت و مجال توجه به غده اصلى مشکلات را نخواهد داشت. و حتى در صورت توجه به رژیم که ام الفساد و ریشه تمامى نابسامانى هاى اجتماعى و مذهبى محسوب مى شد، دیگر احساس تکلیفى در برخورد با رژیم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده مى یابد. بنابراین برخورد رژیم ستمشاهى با انجمن حجتیه یک برخورد ملایمت آمیز و دوگانه بود؛ هم به انجمن میدان مى داد، چون فعالیت هاى انجمن را در راستاى منافع خود مى دید و هم براى آن محدودیت قائل مى شد. آن هم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثى روزى به مبارزات جدى علیه اصل رژیم منجر شود. لذاست که مى بینیم ساواک کاملاً بر فعالیت هاى انجمن اشراف داشت؛ از بسیارى از آنان جلوگیرى بعمل نمى آورد و سعى مى کرد با فشارهاى معین و محدود از گسترش کادر فعالیت هاى انجمن جلوگیرى به عمل آورد تا هواداران این مجموعه هرگز از مبارزات خنثى و حاشیه اى پایشان را فراتر نگذارند.13 و از طرف دیگر، شاه به انجمن حجتیه اجازه فعالیت مى داد تا هر وقت خواست بتواند به وسیله آنان بهائى ها را سرکوب کند تا خطرى براى رژیمش نباشند.14
پی نوشت:
1. 60 سال فراز و نشیب، روایتى تازه از انجمن حجتیه، فتاح غلامى، گزارش حجتیه، گروه تألیف باشگاه اندیشه، تهران: باشگاه اندیشه، 1384؛ عماد الدین باقى، در شناخت حزب قاعدین زمان، نشر دانش اسلامى، 1362، ص 186.
2. سازمان هاى مذهبى - سیاسى ایران، پیشین، صص 368-378.
3. همان، ص 377.
4. جریان شناسى انجمن حجتیه، همان، ص 118.
5. نکته قابل تأمل، تأکید اساسنامه انجمن حجتیه بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسى بود. به گونه اى که قید گشته بود: «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسى مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤلیت هرنوع دخالتى را که در زمینه هاى سیاسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.» از سایر نکات مهم در اساسنامه که بعدها به شدت مورد انتقاد انقلابیون قرار گرفت؛ پذیرش رژیم حاکم و تأکید بر این نکته که تمام فعالیت ها در چهارچوب قوانین کشور انجام مى پذیرد بوده است. تقریباَ در تمامى بندهاى اساسنامه به گونه اى بر این بحث تأکید شده است.
6. بازشناسى مبانى فکرى انجمن حجتیه، مرتضى فیروزآبادى، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
7. مجله مصاحبه هاى زبان گویاى انقلاب، شماره 19، عروه الوثقى شماره 85، پنجشنبه 22/7/1366.
8. در شناخت حزب قاعدین زمان، پیشین، ص 33.
9. طبعاً در این سال ها مبارزه با بهائیت منحصر به انجمن حجتیه نبود. در اطلاعیه هایى که گاه از سوى مراجع انتشار مى یافت، با نفوذ اقتصادى بهائیان مبارزه مى شد. نمونه آن اطلاعیه آیه اللّه شریعتمدارى بود که در شوال 1392 آذر 51 در این باره صادر کرده، نوشت: «خرید و فروش و تبلیغ و آشامیدن پپسى و... که مربوط به فرقه ضاله و مضله بهائى است و سهمى از منافع آن در راه تخریب اسلام و تقویت کفر مصرف مى شود، جایز نیست. مسلمانان باید غیرت و حمیت اسلامى داشته باشند و جبهه ى کفر را تقویت ننمایند.»
10. در شناخت حزب قاعدین زمان، پیشین، ص 55.
11. نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، 30/8/1360.
12. جریان شناسى انجمن حجتیه، سید ضیاءالدین علیانسب، قم: زلال کوثر، 1385، ص 24.
13. انجمن حجتیه و انحرافات آن، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1 بهمن 1384.
14. بهائیت در ایران، سعید زاهد زاهدانى گفت وگو، فصلنامه موعود شماره 38.
منبع: www.porseman.org


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.