شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نحوه برخورد حضرت امام (ره) با بهائیت چگونه بود؟ و چه پیامدهایى داشت؟


پاسخ :
بعد از فوت آیه اللّه بروجردى به دلیل تضعیف پایگاه مرجعیت، دخالت مستقیم امریکا در ایران و تبدیل شدن شاه به یک مهره دست نشانده اما به شدت مستبد، مناسبات رژیم شاه و بهائیان شکل دیگرى به خود مى گیرد. دولت پهلوى براى خارج کردن کامل مذهب از امور اجتماعى، حرکت ضد دینى اش را شدت بخشید؛ «لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى»، «کنفرانس آزاد زنان و آزاد مردان» «انقلاب سفید شاه و ملت»، «لوایح شش گانه» و در نهایت «قانون حمایت خانواده» از برنامه هایى بود که توسط امریکا و عمال وابسته اش براى ریشه کن ساختن اساس اسلام و استقلال ایران مطرح و توسط شاه به اجرا گذشته شد.1
اعلام خطر بهائیت
حضرت امام خمینى (ره) در چنین شرایطى به صورت بسیار فعال وارد صحنه سیاست کشور شدند؛ ایشان از آغاز دهه 1340 با اعتراض علیه لایحه انجمن هاى ولایتى و ایالتى فعالانه در صحنه حضور یافتند. لایحه مذکور با حذف سوگند به قرآن مجید و حذف شرط اسلامیت براى انتخاب شوندگان، حساسیت علماء را برانگیخت. آنان به این نتیجه رسیدند که این لایحه براى زمینه سازى حضور رسمى بهائیان در مناصب مهم دولتى است - تحلیلى که بعدها با نخست وزیرى هویدا به اثبات رسید - چنانکه امام خمینى احتمال دخالت جاسوسان صهیونیست یعنى بهائیان را در طرح این لایحه بعید ندانسته، فرمودند: «شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیست ها تهیه شده براى نابودى استقلال و به هم زدن اقتصاد و مملکت».2
ایشان خطر بهائیان را براى اسلام و کشور جدى دانسته و معتقد بودند؛ بهائیت با سازمان خود در ایران به جاسوسى براى اسرائیل یعنى بزرگترین دشمن مسلمانان در منطقه مشغول بوده و در اساس براى شکستن مذهب شیعه و روحانیت به وجود آمده بود. از این رو در مواقع مختلف با سخنرانى، نامه و دیدار با علماء، براى آگاهى دادن به مردم اقدام نمودند: «آقایان باید توجه فرمایند که بسیارى از پست هاى حسابى به دست این فرقه است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل براى اسلام و ایران بسیار نزدیک است... لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند که در موقعش بتوانیم جلوگیرى کنیم. امروز روزى نیست که به سیره سلف صالح بتوان رفتار کرد؛ با سکوت و کناره گیرى همه چیز را از دست خواهیم داد»3 و نسبت به خطر جدى تبلیغات گسترده این فرقه ضاله هشدار مى دهند: «مبلغین استعمارى سرگرم کارند. در هر گوشه از بلاد اسلامى جوانان ما را با تبلیغات سوء دارند از ما جدا مى کنند، نه اینکه یهودى و نصرانى کنند بلکه آنها را فاسد و بى دین و لاابالى مى سازند و همین براى استعمارگران کافى است در تهران ما، مراکز تبلیغات سوء کلیسایى و صهیونیسم و بهائیت به وجود آمده که مردم را گمراه مى کند و از احکام و تعالیم اسلام دور مى سازند»4.
و در سال 1341 خطر نفوذ و گسترش این فرقه منحرف در ارکان رژیم پهلوى را یادآور شده و فرمودند: «اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مى کنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به [صورت] حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه مى کنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شؤن ساقط مى کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسى یهود است و دولت ها ناظر آن هستند و از آن تأیید مى کنند. ملت مسلمان، تا رفع این خطرها نشود سکوت نمى کنند و اگر کسى سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم، محکوم به زوال است»5.
امام و انجمن حجتیه
حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامى در دوران شاه به علت مشى غیرسیاسى انجمن حجتیه و تشویق جوانان به شرکت در مبارزات بى خطر با بهائیت به عوض مبارزه با شاه، این حرکت را مورد تأیید قرار نمى دادند.6
به عنوان نمونه به دنبال برخى توجیهات انجمن براى نفى مبارزه با حکومت طاغوتى، حضرت امام(ره) که در آن زمان به نجف اشرف تبعید شده بود، در بهمن 1348 و در پى تدریس اصول ولایت فقیه، انتساب این اتهام هاى ناروا به مراجع شیعه را محکوم و خاطرنشان مى نماید: «... اسلام را به مردم معرفى کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس مى خوانند و کارى به سیاست ندارند و باید سیاست از دیانت جدا باشد. این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده اند...».
از نظر حضرت امام7، در زمان غیبت مسلمین مى بایست در جهت تشکیل حکومت نائب امام عصر(عج) تلاش نمایند و حکومت اسلامى را تشکیل دهند.8 بر این اساس عزم خویش را براى مبارزه مستمر با رژیم پهلوى اعلام مى دارند و با تأکید بر این که علماى اسلام باید دین خود را به اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله اداء نمایند، مى فرمایند: «اسلام به ما حق دارد. پیغمبر اسلام حق دارد. باید در این زمان که زحمات جان فرساى آن سرور در معرض زوال است، علماى اسلام و وابستگان به دیانت مقدسه دین خود را ادا نمایند. من مصمم هستم که از پاى ننشینم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم...»9 که مبیّن اوج اختلاف مبانى فکرى و شیوه مبارزاتى حضرت امام(ره) با انجمن حجتیه مى باشد. از این رو پس از پیروزى انقلاب اسلامى انجمن تا مدت ها دچار سردرگمى بود و از هرگونه موضع گیرى خوددارى مى نمود و پس از مدتى با اصلاح اساسنامه اش سعى در همراهى انقلاب کرد. لیکن شواهد متعدد همچنان حکایت از باقى ماندن روحیه دیندارى بى خطر، عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامى، عملکرد مغایر با اهداف جمهورى اسلامى و... داشت.10
از این رو حضرت امام خمینى (ره) در سخنرانى مورخ 21/4/1362 با اشاره غیرمستقیم انجمن را چنین مورد خطاب قرار مى دهند: «یک دسته دیگر هم، تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر براى چى مى آید؟ حضرت صاحب مى آید معصیت را بردارد. ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندى ها را براى خاطر خدا، اگر مسلمید و براى خاطر کشورتان اگر ملى هستید این دسته بندى ها را بردارید. در این موجى که الان این ملت را به پیش مى برد در این موج خودتان را وارد کنید و بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست».11
در پى این سخنان حضرت امام خمینى(ره) انجمن در بیانیه اى در تاریخ 1/5/62 که سراسر نشان از اختلافات فکرى و اعتقادى آنها با خط امام داشت، تعطیلى خود را اعلام نمود.
انقلاب سرنوشت ساز
در سال 57 با تشدید مخالفت ها و اعتراضات مردمى، که امواج سهمگین آن سلطنت پهلوى را به لرزه درمى آورد، خبر از وقوع انقلابى عظیم به رهبرى امام خمینى(ره) مى داد. لذا رهبران تشکیلاتى این فرقه احساس خطر کردند و با خروج از ایران به دامان سرکردگان غربى خود پناه بردند.
دکتر ایادى از کسانى بود که قبل از شاه، ایران را ترک کرد12 و به دنبال او کسانى که از عناصر مهم بهائیت در ایران محسوب مى شدند، فرار را بر قرار ترجیح دادند و آنان که ماندند، با ترس و اضطراب به ادامه نقش جاسوسى خود ادامه دادند.13
با پیروزى انقلاب اسلامى این فرقه به یکباره تمام پشتوانه سابق خود در کشور را از دست داد و تمام آمال و آرزوهاى جامعه بهائیت نقش برآب شد. بدین گونه مشى صحیح و اصولى حضرت امام(ره) در انتخاب مبارزه فرهنگى و سیاسى بر علیه رژیم شاه و توطئه هاى استعمار در زمینه ترویج و گسترش بهائیت، باعث شد تا این فرقه ضاله که 30 سال انجمن به اصطلاح با آن مبارزه نمود، در یک حرکت ریشه اى و بنیانى امام خمینى(ره) در هم پیچیده شده و از بین برود. مبارزات حضرت امام(ره) علیه بهائیت تا پس از انقلاب اسلامى همچنان ادامه داشت.
پی نوشت:
1. نهضت امام خمینىره، سیدحمید روحانى، تهران: مرکز اسنادانقلاب اسلامى، 1372، صص303-302.
2. صحیفه امام، روح اللّه موسوى خمینى، مجموعه آثار امام خمینى(ره، بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعى و نامه ها)، ج 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378، ص 109.
3. پاسخ امام به علماى یزد، اردیبهشت 42، صحیفه نور، ج 1، ص 44.
4. روح اللّه موسوى خمینى، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و شر آثار امام ره، 1374صص 116-117.
5. سؤل بازماندگان و اصناف قم از امام، تاریخ اسفند 1341، صحیفه نور، ج 1، صص 35- 34.
6. صحیفه امام، ج 2، ص 300.
7. ولایت فقیه، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1374، ص 16.
8. جهت آشنایى با نظرات حضرت امام ره در این زمینه ر.ک: روح اللّه موسوى خمینى، ولایت فقیه، پیشین.
9. نامه مورخه اردیبهشت 1342، صحیفه نور، ج1، ص 44.
10. ر.ک: بازشناسى مبانى فکرى انجمن حجتیه، مرتضى فیروزآبادى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
11. صحیفه نور، ج 18، ص 36 و 37.
12. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، پیشین، ص 204.
13. امام خمینى ره و بهائیت، مریم رفیعى، ویژه نامه ایام، ش 29.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.