پرسش :
وظیفهی جنبش دانشجویی در کنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟
پاسخ :
پاسخ از مقام معظم رهبری (مدّ ظله العالی):
جنبش دانشجویى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش میخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگینترین مسئولیت بر عهدهى مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئىِ فعال هم مسئولیت سنگینى دارد. یکى از مسئولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر.
من به نظرم میرسد یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعهى دانشجوئى، همراه با مجموعهى حوزوى، با برنامهریزى خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینههاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.
یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشهپردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیوارهها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدودهى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجهى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
این کسانى که در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در کشور ما داعیهى اصلاح و پیشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه کشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پىدرپى باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه(1) سرگردانى بروند و به نتیجه نرسند، تا یک وقت یک نسل متوجه بشود که اشتباه کردهاند؛ راه را برگردد، شروع کند از نو حرکت کردن. گناه آن کسانى که جوامع بشرى را به بیراهه میکشانند، این است که وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضایع میکنند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
پاسخ از مقام معظم رهبری (مدّ ظله العالی):
جنبش دانشجویى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش میخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگینترین مسئولیت بر عهدهى مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئىِ فعال هم مسئولیت سنگینى دارد. یکى از مسئولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر.
من به نظرم میرسد یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعهى دانشجوئى، همراه با مجموعهى حوزوى، با برنامهریزى خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینههاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.
یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشهپردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیوارهها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدودهى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجهى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
این کسانى که در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در کشور ما داعیهى اصلاح و پیشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه کشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پىدرپى باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه(1) سرگردانى بروند و به نتیجه نرسند، تا یک وقت یک نسل متوجه بشود که اشتباه کردهاند؛ راه را برگردد، شروع کند از نو حرکت کردن. گناه آن کسانى که جوامع بشرى را به بیراهه میکشانند، این است که وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضایع میکنند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)