توجه دقیق به خواسته های فرزندانمان، نشانهی عمق محبّت ما به آنهاست. وقتی فرزندان ما به چیزی نیاز دارند و ما با کمال میل آن را در اختیارشان قرار میدهیم، در واقع شخصیت آن ها را تکریم کردهایم.
محبت زیادی، بیش از نامهربانی و کمتوجهی، میتواند به کودک آسیب بزند.
توجه دقیق به خواسته های فرزندانمان، نشانهی عمق محبّت ما به آنهاست. وقتی فرزندان ما به چیزی نیاز دارند و ما با کمال میل آن را در اختیارشان قرار میدهیم، در واقع شخصیت آن ها را تکریم کردهایم.
تعداد کلمات 1495 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
میل به آزادی
کودک از روی فطرت میل دارد آزاد باشد، هر چه میخواهد بکند، به همه چیز دست بزند و هیچ کس سد راه او نشود، ولی این کار به صلاح کودک نیست، زیرا او نیک و بد را نمیشناسد و خیر و شر خود را نمیفهمد. همه کودکان احتیاج به توجه و محبت والدین دارند، ولی بعضی کودکان به طور مداوم و بدون وقفه از والدینشان توجه و محبت میخواهند. در بیشتر موارد علت این است که کودک از جانب یکی از والدینش مورد لطف، محبت و توجه کافی قرار نگرفته است. علت دیگر این مساله، احساس ناامنی و وابستگی شدید است، ولی اصلیترین دلیل این مشکل، گوش به فرمان بودن والدین به فرمایشات اوست.
توجه موقتی
روانشناسان راجع به محبت بیش از اندازه والدین میگویند که زیادی محبت بیش از نامهربانی و کمتوجهی اثر زیانبخش دارد. هرچه کودک بزرگتر میشود، والدین باید در عین ابزار محبت، به او بفهمانند که این محبت و توجه تا آخر زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آینده باید خودش به حل مشکلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد. برای این که کودک بتدریج استقلال پیدا کند و خود را از وجود والدین بینیاز سازد و بتواند مستقل زندگی کند، باید هر عمل کوچکی که انجام میدهد و اعتماد به نفس او را آشکار میکند، مورد تشویق والدین قرار گیرد.
مساعدت های زیادی
والدین باید دقت داشته باشند که یکی از نیازهای کودکان و نوجوانان، نیاز به استقلال است و کودک این نیاز خود را وقتی آشکار میکند که میخواهد کفشهایش را خودش به پا کند، لباسش را خودش بپوشد و... نوجوان میخواهد خودش راهنمای خودش باشد و دیگر از طرف والدین راهنمایی نشود. او از دخالت والدین در کارهایش عصبانی میشود. او برای پاسخگویی به این نیاز، تلاش و کوشش میکند، ولی مساعدتی که از خارج به شخص میرسد، پشتکار و مجاهدت او را ضعیف میکند، زیرا در این صورت انسان علتی برای سعی و کوشش خود نمییابد، بخصوص در صورتی که مساعدتهای خارجی از حد لزوم تجاوز کند در این هنگام عزم و اراده و قدرت پشتکار خود را از دست خواهد داد.
رشد شخصیت
فرزندان ما ممکن است خواستههایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه میتوانیم آنها را قانع کنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید که درخواست فرزندان براساس میل و نیاز آنهاست، اما در برخی مواقع، برآورده کردن این میل و نیاز ممکن است به مصحلت نباشد. ارضای خواستهها و نیازها باید به گونهای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواستههای ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شوند، از وضعیت موجود احساس رضایت میکنیم و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواستههای تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو است، نتیجه آن است که به برخی از خواستههای خود نرسیدهایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده میکنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پلههای بالاتری دست پیدا کنند.
خواستههای معقول باید ارضا شود، چون محرومیت و ناکامی در دستیابی به خواستهها، شخص را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشکل مواجه میکند. دوم این که ارضا و پاسخگویی به این خواستهها باید نسبی باشد. در مباحث روانشناسی، ناکامی بهینه به معنای این است که در برخی موارد واقعا صلاح نیست به نیازهای فرزندمان پاسخ دهیم. سوال این است که چگونه باید این کار را انجام دهیم؟
محدودیت ها و تفکر
فرزندان ما هنگامی شخصیت سالمی دارند که ۲ خصوصیت در آنها وجود داشته باشد. خصوصیت اول، شناخت واقعیتها و شناسایی محدودیتها و فرصتهایی است که وجود دارد. یعنی آموزش این نکته که در زندگی موانع و ناکامیهایی وجود دارد، خودش میتواند یک هدف تربیتی باشد و به فرزند ما کمک کند که واقعنگر بار بیاید و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچههای لوس بچههایی هستندکه «نه» نشنیدهاند.
خصوصیت دوم مربوط به تفکر فرزند است. به این معنی که باید متوجه شود دست دیگری نیز در کار است که ممکن است بر وفق مراد او نباشد و او باید راهحل مناسب را پیدا کند تا اوضاع را به نفع خودش تغییر دهد. تقویت این روحیه در کودک مهم است.
برخورد همراه با اعتماد و صمیمت
بچهها از ما یک تصویر ذهنی به دست میآورند که این تصویر، معلول روش ماست. مثلا اگر از کودکی بپرسید که پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممکن است بگوید تا حرفی به آنها میزنم، داد میزنند یا برعکس، بگوید خیلی حوصله دارند. برخورد ما در مقابل فرزندانمان، وقتی نمیخواهیم خواست آنها را برآورده کنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این رابطه نشانههایی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد.
قدرت استدلال
والدین نباید احکام خود را بستهبندی کنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانعکننده داشته باشیم. در این صورت فرزندمان یاد میگیرد که با محیط اطراف نیز به شیوهای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد کند. احکام بستهبندی شده باعث میشود بچهها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز که بچهها مجراهای ارتباطی زیادی دارند، نمیتوان به صورت تحکمی برخورد کرد بلکه باید با قدرت استدلال و ارتباط عاطفی برخورد کنیم.
احساس غرور
توجه دقیق به خواسته های فرزندانمان، نشانه ی عمق محبّت ما به آن ها است. وقتی فرزندان ما به چیزی نیاز دارند و ما با کمال میل آن را در اختیارشان قرار می دهیم، در واقع شخصیت آن ها را تکریم کرده ایم. به همین دلیل است که آن ها از این رفتار ما به خود می بالند و احساس غرور می کنند. توجه داشته باشیم که وقتی فرزندانمان خواسته هایی از ما دارند، با بی اعتنایی از کنار خواسته ی آن ها نگذریم. بلکه اگر خواسته ی او را منطقی دیدیم در اسرع وقت خواسته اش را اجابت کنیم و بدون دلیل آن را به تأخیر نیندازیم.
مواجهه با خواسته های غیر منطقی
اگر خواسته های فرزندانمان غیرمنطقی یا زیاده خواهانه بود، چه باید کرد؟ آن چه مسلّم است این است که پذیرفتن این خواسته ها اشتباه است. به همین دلیل نباید تسلیم فشارهای آن ها شویم. اگر به راحتی تسلیم فشارهای کودکان خود شده و به این گونه خواسته های آن ها جواب مثبت دهیم، صدماتی به فرزندانمان وارد می سازیم که ذیلا به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. رسیدن به خواسته به هرقیمت
این کار موجب میشود تا به تدریج کودک از تعادل رفتاری خارج شده و گمان کند که ما باید گوش به فرمان او باشیم و هر دستوری که داد بدون چون و چرا اجرا کنیم! چنین فرزندانی در واقع، برای خواسته های دیگران ارزشی قائل نیستند و با افتادن در دام خودخواهی و تکبّر، حاضرند به هر قیمتی که شده به خواسته های خود برسند. هر چند که به قیمت آزار و اذیت دیگران تمام شود
2 . دو راهی
اگر هر چه فرزندانمان خواستند، بدون توجّه به معقول بودن یا نبودن آن برایشان تهیه کردیم در واقع نیروی «نه» گفتن به خواسته های نفسانی را از آن ها گرفته ایم. فرزندان ما همواره در دوراهی عقل و هوای نفس خود قرار خواهند گرفت. این کار موجب می شود تا همواره در ستیز بین عقل و نفس، خواسته های نفسانی خود را برگزینند و خود را در معرض انحراف و تباهی قرار دهند. افتادن در دام اعتیاد و تن دادن به دوستی های خیابانی از جمله انحراف هایی است که ممکن است دچار آن شوند.
3. تسلیم ناکامی ها
اگر از هم اکنون در مقابل این گونه خواسته های فرزندانمان نایستیم و بخواهیم همه ی توقعات آن ها را برآورده کنیم، وقتی وارد جامعه شده و با مشکلات و ناکامی های آن مواجه شدند دیگر توانی برای تحمّل ناکامی های آن ندارند و خیلی زود تسلیم مشکلات خواهند شد. به همین دلیل از مواجهه با مشکلات زندگی شانه خالی می کنند و انتظار دارند اینجا هم والدین جاده صاف کن زندگی آن ها باشند.
4. مشکل در تصمیم گیریها
چنین کودکانی در تصمیم گیری های مهم زندگی از جمله ازدواج هم دچار مشکل خواهند شد. اگر چشمشان به کسی بیفتد و به او علاقمند شوند، پاهای خود را داخل یک کفش می کنند که حتما باید به او ازدواج کنند و حتی حاضر نیستند به حرف کسی گوش بدهند. وقتی هم احساس کردند با همسرشان مشکل دارند، اولین گزینهای که به نظر مبارکشان می رسد طلاق و جدایی است! او گمان می کند که انتخاب همسر، همانند خرید عروسک و ماشین است که وقتی خواست بلافاصله برایش فراهم شود و وقتی با مشکل مواجه شد آن را دور بیندازد و یکی دیگر انتخاب نماید!
منابع :
سایت باشگاه خبرنگاران جوان
سایت هم اندیشی دینی کتاب «آیین شکوفایی» نوشتهی «احمد نباتی