زنان در رفتار، شدت عمل بیشتری دارند.
چکیده: تفاوت های زنان و مردان در چیست؟ آیا به واقع این دو با هم تفاوتی ندارند و این تفاوت ها ساخته جامعه می باشد؟ در این نوشتار به بیان تفاوت های رفتاری میان زنان و مردان که ریشه در ذات ایشان دارد، پرداخته می شود.
تعداد کلمات 1398 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1398 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تفاوت رفتاری زنان و مردان
به دلیل تفاوت ادراکی، شناختی، احساسی، زیستی و ... بین زن و مرد، رفتار ظاهری و عملکردی آنان نیز متفاوت است؛ زیرا عامل بروز رفتارهای ظاهری و بیرونی، زیرساخت های رفتار و فرایندهای درونی است. وقتی فرایندهای درونی و زیرساخت های روان شناختی در زن و مرد متفاوت باشد، رفتارهای بیرونی نیز متفاوت خواهد بود. زنان، به دلیل قوی بودن و حساس بودن در مسائل عاطفی، در صدور رأی و قضاوت، همه جوانب پنهان را در نظر نمی گیرند؛ ولی مردان به همه جوانب می نگرند.
بنابراین، زنان به اشد مجازات می اندیشند و همان گونه که به سرعت محبت می کنند، در خشم نیز شدیدند[1].
زنان برای حل مشکل یا انجام دادن کاری، چندین راه حل می یابند. از این رو، قدرت تمرکز در یک راهکار و تصمیم گیری را ندارند؛ مثلا برای خرید یک هدیه یا اثاث منزل به فروشگاه های گوناگون سر می زنند و در پایان نیز سردرگم می مانند؛ اما مردان در یک راه حل متمرکز می شوند و اگر آن نتیجه نداد، به دنبال راهکارهای دیگر می روند.
مردان، در تصمیم گیری ها، نخست هدف را می یابند و سپس سخن می گویند؛ ولی زنان حرف می زنند تا هدف را بیابند.[2] حضرت علی (علیه السلام) درباره تفاوت های رفتاری زن و مرد می فرماید: «از مشورت با زنان بپرهیز؛ زیرا رأی آنان استوار نیست و تصمیم های آنان ناپایدار است.»[3]
بنابراین، زنان به اشد مجازات می اندیشند و همان گونه که به سرعت محبت می کنند، در خشم نیز شدیدند[1].
زنان برای حل مشکل یا انجام دادن کاری، چندین راه حل می یابند. از این رو، قدرت تمرکز در یک راهکار و تصمیم گیری را ندارند؛ مثلا برای خرید یک هدیه یا اثاث منزل به فروشگاه های گوناگون سر می زنند و در پایان نیز سردرگم می مانند؛ اما مردان در یک راه حل متمرکز می شوند و اگر آن نتیجه نداد، به دنبال راهکارهای دیگر می روند.
مردان، در تصمیم گیری ها، نخست هدف را می یابند و سپس سخن می گویند؛ ولی زنان حرف می زنند تا هدف را بیابند.[2] حضرت علی (علیه السلام) درباره تفاوت های رفتاری زن و مرد می فرماید: «از مشورت با زنان بپرهیز؛ زیرا رأی آنان استوار نیست و تصمیم های آنان ناپایدار است.»[3]
واکنش به بیماری
یکی از تفاوت های زنان و مردان در برخورد با بیماری یا آسیب های جسمانی قابل بررسی است. در بررسی نمونهای از تفاوتهای رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است. مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر میکنند که چگونه از شر آن در کوتاهترین زمان ممکن خلاص شوند و به گونه ای آن را از بدن خود دور کنند، حال به هر وسیله ای که این امر امکان پذیر باشد.
اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند. در بیماری های روانی هم همینگونه هست که زنان سعی می کنند راهی برای تحمل آن درد پیدا کنند.
برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، آنها دارای مهارتهای برقراری ارتباطاجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتکننده، بیشتر سعی میکنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند.
این امر در ابتدای طلاق نیز قابل تصور است. مردان در ابتدا به گونه ای زود امر طلاق را می پذیرند و زنان به سختی در این راه قدم برمی دارند ولی در ادامه وقتی این کار صورت گرفت و زن و مرد از هم دور شدند، کم کم گرمی طلاق در زن به سردی می گراید و زود با این فضای پدیدآمده خود را وفق می دهد، تفریح و گردش با دوستان را شروع می کند و ارتباطات خویش با دوستان را از سر می گیرد ولی این امر در مردان به گونه ای متفاوت رخ می دهد.
مردی که به راحتی همسر خویش را طلاق داده است حال با گرمی از دست دادن همسر خویش مواجه می شود. جای خالی او را احساس می کند و آسیب های روانی برای او پیدا می شود. به فکر فرو می رود و کمبودهای خود را که باعث پدیدآمدن این امر شده است را مورد بررسی قرار می دهد.
شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که بهصورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان کردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی که مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است.
اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند. در بیماری های روانی هم همینگونه هست که زنان سعی می کنند راهی برای تحمل آن درد پیدا کنند.
برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، آنها دارای مهارتهای برقراری ارتباطاجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتکننده، بیشتر سعی میکنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند.
این امر در ابتدای طلاق نیز قابل تصور است. مردان در ابتدا به گونه ای زود امر طلاق را می پذیرند و زنان به سختی در این راه قدم برمی دارند ولی در ادامه وقتی این کار صورت گرفت و زن و مرد از هم دور شدند، کم کم گرمی طلاق در زن به سردی می گراید و زود با این فضای پدیدآمده خود را وفق می دهد، تفریح و گردش با دوستان را شروع می کند و ارتباطات خویش با دوستان را از سر می گیرد ولی این امر در مردان به گونه ای متفاوت رخ می دهد.
مردی که به راحتی همسر خویش را طلاق داده است حال با گرمی از دست دادن همسر خویش مواجه می شود. جای خالی او را احساس می کند و آسیب های روانی برای او پیدا می شود. به فکر فرو می رود و کمبودهای خود را که باعث پدیدآمدن این امر شده است را مورد بررسی قرار می دهد.
شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که بهصورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان کردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی که مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است.
نکته ای مهم
بسیاری از مردان توانایی کمتری در کنار آمدن با مشکلات دارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسائل بیشتر و علت آن هم به دلیل تفاوت های فیزیکی بین زنان و مردان است. مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسائل تربیتی و مسائل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری می بینند. دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید و افسوس احساسی است که بیشتر مردان با آن درگیر می شوند .
کمبود معاشرت و تفریح ها به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهرها، بر مشکلات عاطفی زن می افزاید. البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن است. زن مطلقه به علت نداشتن استقلال اجتماعی از پایگاه اجتماعی معینی برخوردار نیست و به خانواده پدر یا برادر وابسته می شوند.
البته اینکه گفته می شود مردان پس از جدایی شرایط سخت تری نسبت به زنان دارد به مسائل عاطفی بیشتر مرتبط می شود در حالی که شرایط بعد از جدایی برای زنان بحرانی تز است چرا که نگاه جامعه به زنان مطلقه نگاه درستی نیست.
درجامعه ما، واقعیت زندگی زنان مطلقه زیر انبوهی از باورهای غلط و مشکل زا نادیده گرفته می شود، درصد زیادی از زنان مطلقه، قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باور داشته و احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی می کنند.
آخرین آمارهای ثبت احوال نشان می دهد که 20 درصد از ازدواج ها در کشور و یک سوم از ازدواج ها در تهران به جدایی ختم می شود و بر این اساس ما در جامعه با حجم بالایی از زنان و مردان جدا شده ای روبرو هستیم که برای ازدواج بعدی دچار مشکلاتی می شوند، این در حالی است که این مشکلات برای ازدواج با زنان مطلقه بسیار بیشتر از مردانی است که همسرانشان جدا شده اند.
اولین معضلی که زنان مطلقه در همان ماه های ابتدایی جدایی با آن دست و پنجه نرم می کنند، نگاه نامناسب مردان جامعه به آنها است. به دلیل اینکه هنوز ماجرای طلاق و ادامه زندگی زنان مطلقه در جامعه ما چندان جا نیفتاده است، بسیاری از مردان، زنان مطلقه را تنها ابزاری برای سوء استفاده خود تلقی می کنند و با توسل به فریب و ریا، سعی در سوء استفاده از آنها دارند و در این میان برخی از زنان مطلقه هم به دلیل ناتوانی از تامین معاش و تنهایی و مشکلات روحی، متوسل به روابط موقتی می شوند که در نهایت پیامدی جز از هم گسیختگی روحی و مشکلات وسیع تر ندارد و به قولی زن مطلقه با تن دادن به این روابط موقت از چاله درآمده و به چاه می افتد. در این میان اگر مردی قصد ازدواج با زنی مطلقه را داشته باشند با بازخورد منفی محیط اجتماعی و خانواده اش روبرو می شود که به هر روشی سعی دارند او را از تصممیش منصرف کنند.
در جوامع غربی، افراد مطلقه به راحتی ازدواج می کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و نوع نگاه مردان ایرانی برای ازدواجبا زنان مطلقه باید از بین برود و همچنین باید برنامه ریزی جدی برای بازگشت مطلقه ها به زندگی قبلی شان انجام شود و همه افراد جامعه مسئول هستند این نوع نگاه و فرهنگ غلط را تغییر دهند و برای این کار می توان از نظر مشاوران و کارشناسان متخصص استفاده کرد.
کتاب : «سبک زندگی (همسرداری از منظر دینی با رویکری روان شناختی)»
نوشته: علی احمد پناهی.
کمبود معاشرت و تفریح ها به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهرها، بر مشکلات عاطفی زن می افزاید. البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن است. زن مطلقه به علت نداشتن استقلال اجتماعی از پایگاه اجتماعی معینی برخوردار نیست و به خانواده پدر یا برادر وابسته می شوند.
البته اینکه گفته می شود مردان پس از جدایی شرایط سخت تری نسبت به زنان دارد به مسائل عاطفی بیشتر مرتبط می شود در حالی که شرایط بعد از جدایی برای زنان بحرانی تز است چرا که نگاه جامعه به زنان مطلقه نگاه درستی نیست.
درجامعه ما، واقعیت زندگی زنان مطلقه زیر انبوهی از باورهای غلط و مشکل زا نادیده گرفته می شود، درصد زیادی از زنان مطلقه، قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باور داشته و احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی می کنند.
آخرین آمارهای ثبت احوال نشان می دهد که 20 درصد از ازدواج ها در کشور و یک سوم از ازدواج ها در تهران به جدایی ختم می شود و بر این اساس ما در جامعه با حجم بالایی از زنان و مردان جدا شده ای روبرو هستیم که برای ازدواج بعدی دچار مشکلاتی می شوند، این در حالی است که این مشکلات برای ازدواج با زنان مطلقه بسیار بیشتر از مردانی است که همسرانشان جدا شده اند.
اولین معضلی که زنان مطلقه در همان ماه های ابتدایی جدایی با آن دست و پنجه نرم می کنند، نگاه نامناسب مردان جامعه به آنها است. به دلیل اینکه هنوز ماجرای طلاق و ادامه زندگی زنان مطلقه در جامعه ما چندان جا نیفتاده است، بسیاری از مردان، زنان مطلقه را تنها ابزاری برای سوء استفاده خود تلقی می کنند و با توسل به فریب و ریا، سعی در سوء استفاده از آنها دارند و در این میان برخی از زنان مطلقه هم به دلیل ناتوانی از تامین معاش و تنهایی و مشکلات روحی، متوسل به روابط موقتی می شوند که در نهایت پیامدی جز از هم گسیختگی روحی و مشکلات وسیع تر ندارد و به قولی زن مطلقه با تن دادن به این روابط موقت از چاله درآمده و به چاه می افتد. در این میان اگر مردی قصد ازدواج با زنی مطلقه را داشته باشند با بازخورد منفی محیط اجتماعی و خانواده اش روبرو می شود که به هر روشی سعی دارند او را از تصممیش منصرف کنند.
در جوامع غربی، افراد مطلقه به راحتی ازدواج می کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و نوع نگاه مردان ایرانی برای ازدواجبا زنان مطلقه باید از بین برود و همچنین باید برنامه ریزی جدی برای بازگشت مطلقه ها به زندگی قبلی شان انجام شود و همه افراد جامعه مسئول هستند این نوع نگاه و فرهنگ غلط را تغییر دهند و برای این کار می توان از نظر مشاوران و کارشناسان متخصص استفاده کرد.
کتاب : «سبک زندگی (همسرداری از منظر دینی با رویکری روان شناختی)»
نوشته: علی احمد پناهی.
بیشتر بخوانید :
مهم ترین تفاوت زنان و مردان از دید روانشناسی
شناخت تفاوت های زن و مرد راهی برای تحمل اختلافات
نکاتی در مورد تفاوت های مردان و زنان
تفاوت احساسات زنان با مردان
پی نوشت :
[1] . روژه پیره، روانشناسی اختلافی زن و مرد، ترجمه حسین نوری، ص ۱۰۱.
[2] . مریم معین الاسلام، روان شناسی زن در نهج البلاغه، ص ۹۸.
[3] . إیاک والمشاورة النساء فإن رأیهن إلى الأفن و عزموهن إلى الوهن (حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۸، ص348).