والدین نیز مانند فرزندانشان نیاز به یادگیری مهارت های زندگی دارند.
چکیده: مسئولیتپذیری، یک خیابان دو طرفه بین والدین و کودک است. مهارت های زندگی فقط برای بچهها نیست، بلکه متعلق به والدین نیز هست. در مقاله زیر با مهمترین نکات درباره تقویت مسئولیتپذیری کودکان، که هر پدر و مادری باید آن را بدانند، آشنا می شویم.
تعداد کلمات 1130 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1130 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مقدمه
افکار خود را، وقتی این جملهها را به فرزندانتان میگویید یا در مورد آنها فکر میکنید، بررسی کنید:
چرا همیشه دیر میکنی؟
کجا بودی؟
چرا مثل بچهها رفتار میکنی؟
سعی میکنید کودکتان را مسئولیتپذیرتر کنید، وقتی به بچههایتان میگویید:
میتوانم روی تو حساب کنم.
تو قابل اتکا و قابل اعتماد هستی.
وقتی چیزی به من میگویی، میتوانم حرفت را باور کنم.
با این جملهها، در واقع شما فرزند مسئولیتپذیر خود را تحسین میکنید.
این نوشتار دربارۀ ایجاد انضباط شخصی در بچههاست. در مورد بچههایی که میدانند چه کاری را باید انجام دهند و از انجام آن کارها عزت نفس به دست میآورند.
چرا همیشه دیر میکنی؟
کجا بودی؟
چرا مثل بچهها رفتار میکنی؟
سعی میکنید کودکتان را مسئولیتپذیرتر کنید، وقتی به بچههایتان میگویید:
میتوانم روی تو حساب کنم.
تو قابل اتکا و قابل اعتماد هستی.
وقتی چیزی به من میگویی، میتوانم حرفت را باور کنم.
با این جملهها، در واقع شما فرزند مسئولیتپذیر خود را تحسین میکنید.
این نوشتار دربارۀ ایجاد انضباط شخصی در بچههاست. در مورد بچههایی که میدانند چه کاری را باید انجام دهند و از انجام آن کارها عزت نفس به دست میآورند.
یک مثال عینی از مسئولیتپذیری
پُل که یک جوان 28 ساله است، یکی از مسئولیتپذیرترین افرادی است که میشناسم. او یک فروشندۀ رده بالای لوازم چاپ و پدر سه فرزند است که به ایدههایش عمل میکند.
یک بار از او پرسیدم: «چطور تا این حد مسئولیتپذیر شدهای؟» او گفت: «وقتی 13 ساله بودم، پدر و مادرم به من یک موتورسیکلت دادند. آنها به من گفتند که مواظب موتور باشم؛ در خیابانهای شلوغ رانندگی نکنم و از مسیر مجاز حرکت کنم؛ اما من همیشه کاری را که قرار بود، انجام نمیدادم.
یک روز وقتی از سراشیبی یک تپه با سروصدای زیاد به وسط خیابانی رسیدم، یک پلیس در آنجا منتظرم بود. هیچ وقت آن لحظه را که در پشت اتومبیل پلیس به ادارۀ پلیس و نزد قاضی رفتم یادم نمیرود. من برای رانندگی غیر مجاز در خیابان به مجازات کوچکی محکوم شدم.»
پدرم گفت: «امیدوارم از این اتفاق چیزی یاد گرفته باشی.» و من یاد گرفتم، اما احتمالاً این روش برای یادگیری بسیار پرهزینه بود. من یاد گرفتم که مسئولانی هستند که قوانین را اجرا میکنند و تو گرفتار خواهی شد. شاید امروز نه؛ اما بالاخره آنها تو را دستگیر میکنند.
البته آن موتورسیکلت مرا از مهلکه نجات داد. باعث شد در هوای آزاد باشم و به جای آنکه در گوشۀ خیابانها در مواد مخدر فرو بروم، در خاک مزارع غلت بزنم. من تمام مجلاتی را که دربارۀ موتورسیکلت بودند مشترک شده بودم و همۀ آنها را به طور کامل میخواندم؛ حتی وقتی که کتابهای مدرسه را کامل نمیخواندم. پدر و مادرم احتمالاً بیش از آنچه باید، به من اعتماد داشتند. آنها مصمم بودند مرا وادار کنند یاد بگیرم که مسئولیتپذیر باشم.
شاید شما دربارۀ فرزندانتات آن قدرها پذیرای خطر نباشید. به جای موتورسیکلت برایشان یک حیوان یا پرنده خانگی بخرید و مسئولیت نگهداری و مراقبت از آن را به وی بسپارید. برای بسیاری از والدین، دادن یک موتورسیکلت به نوجوانشان، چه از نظر مالی و چه از نظر سطح زندگیِ خانوادگی، غیرممکن است.
نکتههای آموزشی درباره مسئولیتپذیری
یک بار از او پرسیدم: «چطور تا این حد مسئولیتپذیر شدهای؟» او گفت: «وقتی 13 ساله بودم، پدر و مادرم به من یک موتورسیکلت دادند. آنها به من گفتند که مواظب موتور باشم؛ در خیابانهای شلوغ رانندگی نکنم و از مسیر مجاز حرکت کنم؛ اما من همیشه کاری را که قرار بود، انجام نمیدادم.
یک روز وقتی از سراشیبی یک تپه با سروصدای زیاد به وسط خیابانی رسیدم، یک پلیس در آنجا منتظرم بود. هیچ وقت آن لحظه را که در پشت اتومبیل پلیس به ادارۀ پلیس و نزد قاضی رفتم یادم نمیرود. من برای رانندگی غیر مجاز در خیابان به مجازات کوچکی محکوم شدم.»
پدرم گفت: «امیدوارم از این اتفاق چیزی یاد گرفته باشی.» و من یاد گرفتم، اما احتمالاً این روش برای یادگیری بسیار پرهزینه بود. من یاد گرفتم که مسئولانی هستند که قوانین را اجرا میکنند و تو گرفتار خواهی شد. شاید امروز نه؛ اما بالاخره آنها تو را دستگیر میکنند.
البته آن موتورسیکلت مرا از مهلکه نجات داد. باعث شد در هوای آزاد باشم و به جای آنکه در گوشۀ خیابانها در مواد مخدر فرو بروم، در خاک مزارع غلت بزنم. من تمام مجلاتی را که دربارۀ موتورسیکلت بودند مشترک شده بودم و همۀ آنها را به طور کامل میخواندم؛ حتی وقتی که کتابهای مدرسه را کامل نمیخواندم. پدر و مادرم احتمالاً بیش از آنچه باید، به من اعتماد داشتند. آنها مصمم بودند مرا وادار کنند یاد بگیرم که مسئولیتپذیر باشم.
شاید شما دربارۀ فرزندانتات آن قدرها پذیرای خطر نباشید. به جای موتورسیکلت برایشان یک حیوان یا پرنده خانگی بخرید و مسئولیت نگهداری و مراقبت از آن را به وی بسپارید. برای بسیاری از والدین، دادن یک موتورسیکلت به نوجوانشان، چه از نظر مالی و چه از نظر سطح زندگیِ خانوادگی، غیرممکن است.
نکتههای آموزشی درباره مسئولیتپذیری
دربارۀ تجربیاتمان با فرزندانمان صحبت کنیم
در گذشته ما دربارۀ مسئولیتمان در قبال محیط زیست فکر میکردیم. فقط اگر کسی به آن صدمه میزد جریمه میشد. محیط زیست کار خود را میکرد. لایۀ اُزُن سالم بود و درختان همچنان به رشد خود ادامه میدادند و ما برای شنا به سواحل میرفتیم. اما حالا این طور نیست. علاوه بر مسئولیت در قبال خودمان، ما در واقع مجبوریم مسئولیت محیط زیست را نیز به عهده بگیریم.
روزگار عوض شده است. یکی از تفاوتهای مهم این است که امروزه، خیلی بیش از گذشته میدانیم. ما از خطرات و از باران اسیدی آگاهیم. در مورد مواد شویندهای که غیر قابل برگشت به چرخۀ محیط زیست هستند و ظروف پلاستیکی که هیچ گاه تجزیه نمیشوند، اطلاع داریم.
ما به این اطلاعات نیاز داریم و باید آنها را با فرزندانمان مطرح کنیم، نه برای آنکه آنها را بترسانیم، بلکه آنها را آگاه کنیم که هر یک از ما چه کاری برای بهبود این مسائل میتوانیم انجام دهیم. از کتابخانۀ محل خود و یا از خودِ سازمان محیط زیست بپرسید که چه کاری میتوانید انجام دهید.
روزگار عوض شده است. یکی از تفاوتهای مهم این است که امروزه، خیلی بیش از گذشته میدانیم. ما از خطرات و از باران اسیدی آگاهیم. در مورد مواد شویندهای که غیر قابل برگشت به چرخۀ محیط زیست هستند و ظروف پلاستیکی که هیچ گاه تجزیه نمیشوند، اطلاع داریم.
ما به این اطلاعات نیاز داریم و باید آنها را با فرزندانمان مطرح کنیم، نه برای آنکه آنها را بترسانیم، بلکه آنها را آگاه کنیم که هر یک از ما چه کاری برای بهبود این مسائل میتوانیم انجام دهیم. از کتابخانۀ محل خود و یا از خودِ سازمان محیط زیست بپرسید که چه کاری میتوانید انجام دهید.
زمینۀ گفتگو را فراهم کنید: چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
از فرزندانتان بپرسید که به نظر آنها، چگونه میتوانند محیط اطراف خانه را بهتر کنند: مثلاً بازیافتِ روزنامهها، یا اینکه در جایی که هواکش روشن است تا هوا را خنک کند، از لامپهایی که گرما تولید میکند استفاده نکنیم؛ سعی کنیم درِ یخچال را باز نگه نداریم؛ از پشت ورقههای کاغذ نیز استفاده کنیم تا در مصرف آن صرفهجویی کنیم. چون بچهها در کلاسِ درس، آگاهی بیشتری دربارۀ محیط زیست کسب میکنند، احتمالاً بیشتر از شما میدانند.
پرسش های مهمتر
چون بچهها احتمالاً فرصت یادگیری مطالب بیشتری دربارۀ محیط زیست داشتهاند، بگذارید به شما آموزش بدهند و در مورد پاسخ به پرسش هایی از این قبیل کمک کنند:
آیا مردم از آلودگی بیمار میشوند؟ چه نوع بیماری هایی میگیرند؟
وقتی میبینیم اتومبیل، اتوبوس یا کارخانهای مواد آلاینده بیرون میدهد، آیا باید کاری انجام دهیم؟
وقتی بعضی کارخانهها و شرکتها سعی میکنند از بستهبندی های قابل بازیافت استفاده کنند، آیا باید به آنها نشان دهیم که کارشان مورد تأیید ماست؟
چگونه میتوان مردم را از مسئولیت هایشان در نگهداری از محیط زیستِ خود آگاه کرد؟
آیا مردم از آلودگی بیمار میشوند؟ چه نوع بیماری هایی میگیرند؟
وقتی میبینیم اتومبیل، اتوبوس یا کارخانهای مواد آلاینده بیرون میدهد، آیا باید کاری انجام دهیم؟
وقتی بعضی کارخانهها و شرکتها سعی میکنند از بستهبندی های قابل بازیافت استفاده کنند، آیا باید به آنها نشان دهیم که کارشان مورد تأیید ماست؟
چگونه میتوان مردم را از مسئولیت هایشان در نگهداری از محیط زیستِ خود آگاه کرد؟
مسئولیتپذیری، یک خیابان دو طرفه
مسئولیتپذیری، یک خیابان دو طرفه بین والدین و کودک است. مهارتهای زندگی فقط برای بچهها نیست، بلکه متعلق به والدین نیز هست. پیامی را از فرزندم به یاد میآورم که مسئولیت مرا که خودم متوجه آن نبودم، به من یادآوری میکرد. من تکه کاغذ کهنۀ زردرنگی دارم که روی آن یک بچۀ شش ساله، با دست خطِ لرزانِ خود، قاطعانه نوشته است: «وقتی شما خودتان هستید، من دوستتان دارم.»
یک روز که دخترمان صدای جر و بحث والدین خود را از اتاق مجاور شنیده بود، این یادداشت را نوشته بود. یادم نمیآید موضوع بحث، چه بود. آنچه به یاد میآورم این است که این یادداشت به ما خاطرنشان میکرد که رفتارمان از روی بیمسئولیتی است.
این یادداشت، یادآور مسئولیتپذیری بود و از آنجا که آن را کودکی نوشته بود، تأثیری بیش از یادآوری یک بزرگتر داشت. میتوانم بگویم که این یادداشتِ شیرین، جلوی تمام رفتارهای غیر مسئولانهمان را پس از آن گرفت. شاید هم دقیقاً این کار را نکرد؛ اما به بهبود آن کمک کرد. خوب است فرزندانمان بدانند که ما والدین نیز به مهارتهای زندگی نیاز داریم.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارتهای اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
یک روز که دخترمان صدای جر و بحث والدین خود را از اتاق مجاور شنیده بود، این یادداشت را نوشته بود. یادم نمیآید موضوع بحث، چه بود. آنچه به یاد میآورم این است که این یادداشت به ما خاطرنشان میکرد که رفتارمان از روی بیمسئولیتی است.
این یادداشت، یادآور مسئولیتپذیری بود و از آنجا که آن را کودکی نوشته بود، تأثیری بیش از یادآوری یک بزرگتر داشت. میتوانم بگویم که این یادداشتِ شیرین، جلوی تمام رفتارهای غیر مسئولانهمان را پس از آن گرفت. شاید هم دقیقاً این کار را نکرد؛ اما به بهبود آن کمک کرد. خوب است فرزندانمان بدانند که ما والدین نیز به مهارتهای زندگی نیاز داریم.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارتهای اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
بیشتر بخوانید:
خوش قولی؛ بهترین راه مسئولیت پذیری کودکان
مسئولیتپذیری کودکان از طریق مراقبت از وسایل
مسئولیتپذیری کودکان از طریق نگهداری از لباس ها
نکاتی مهم درباره رمز موفقیت دانش آموزان
تلاش یا استعداد؛ کدام یک در اولویت است؟