والدین باید مسئولیتپذیر باشند تا بچههایی مسئولیتپذیر داشته باشند.
چکیده: همچنان که بچهها رشد میکنند و شخصیت خود را میشناسند، برای تقویت انگیزۀ درونی خود، جهت انجام کارهای درست، نیاز به تشویق و حمایت دارند. پدر و مادر برای ایجاد چنین پشتوانهای بیشترین مسئولیت را دارند. با ما همراه باشید .
تعداد کلمات 1103 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1103 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مقدمه
فکر کردن دربارۀ مسئولیت شخصی کودکان به این صورت میتواند مطرح شود: چگونه بچهها را آماده کنیم تا برای خودشان و برای خانواده کاری را انجام دهند؟ در اینجا چند کار که احساس مسئولیت بچهها را گستردهتر میکند و از مسئولیت های شخصی به خانوادگی تغییر جهت میدهد، ارائه شده است. هر یک از این نوع مسئولیتها، دیگری را تقویت میکند.
فعالیت های اولیهای که دامنۀ وسیع مهارتِ مسئولیتپذیری را تا حدی در بر میگیرد، عبارت است از :
* تشویق بچهها به فکر کردن دربارۀ انتخاب ها و ارزش ها
* مراقبت بچهها از وسایل خودشان و دیگران
* انجام وظایف خانه و مدرسه
در این مقاله به فعالیت «تشویق بچهها به فکر کردن دربارۀ انتخاب ها و ارزش ها» می پردازیم.
فعالیت های اولیهای که دامنۀ وسیع مهارتِ مسئولیتپذیری را تا حدی در بر میگیرد، عبارت است از :
* تشویق بچهها به فکر کردن دربارۀ انتخاب ها و ارزش ها
* مراقبت بچهها از وسایل خودشان و دیگران
* انجام وظایف خانه و مدرسه
در این مقاله به فعالیت «تشویق بچهها به فکر کردن دربارۀ انتخاب ها و ارزش ها» می پردازیم.
به بچهها کمک کنیم تا دربارۀ انتخاب ها و ارزش ها، مسئولانه فکر کنند
در زندگی شرایط دشواری وجود دارد که تقریباً هر کودکی با آن مواجه میشود. چه کار کنم وقتی...
میبینم دیگران در امتحان تقلب میکنند؟
پول پیدا میکنم؟
میدانم دوستم کار اشتباهی انجام داده است؟
اینها سؤالات مشکلی هستند که توانایی کودکانمان را برای انتخاب آنچه درست است و انجام کاری که صحیح است، میسنجند. همچنین توانایی تربیتی ما را میسنجند که آیا میتوانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا در مورد برخورد با چنین مشکلاتی تصمیم بگیرند؛ به صورتی که از تصمیمهای خودشان احساس آرامش کنند.
بچهها باید بدانند والدین چه فکری دارند، آنها باید بتوانند در مورد جایگاه خودشان تصمیم بگیرند. این کار نیاز به وقت دارد و از طریق گفتگو و بحث، یعنی امکان شروع بحث و ایجاد گفتگویی صادقانه با والدین و دوستان نزدیک حاصل میشود. ابتدا باید از خودمان سؤال کنیم: چه انتخاب هایی وجود دارد؟ ارزشهای من کدامند؟ من چه نوع انسانی هستم؟ چگونه انسانی میخواهم باشم؟
میبینم دیگران در امتحان تقلب میکنند؟
پول پیدا میکنم؟
میدانم دوستم کار اشتباهی انجام داده است؟
اینها سؤالات مشکلی هستند که توانایی کودکانمان را برای انتخاب آنچه درست است و انجام کاری که صحیح است، میسنجند. همچنین توانایی تربیتی ما را میسنجند که آیا میتوانیم به فرزندانمان کمک کنیم تا در مورد برخورد با چنین مشکلاتی تصمیم بگیرند؛ به صورتی که از تصمیمهای خودشان احساس آرامش کنند.
بچهها باید بدانند والدین چه فکری دارند، آنها باید بتوانند در مورد جایگاه خودشان تصمیم بگیرند. این کار نیاز به وقت دارد و از طریق گفتگو و بحث، یعنی امکان شروع بحث و ایجاد گفتگویی صادقانه با والدین و دوستان نزدیک حاصل میشود. ابتدا باید از خودمان سؤال کنیم: چه انتخاب هایی وجود دارد؟ ارزشهای من کدامند؟ من چه نوع انسانی هستم؟ چگونه انسانی میخواهم باشم؟
گفتگوهای صریح و بیپرده والدین و فرزندان
این گفتگوها، هنگام خوردن شام و یا هنگام رانندگی صورت میگیرند. این کار وقتگیر است، اما ارزشش را دارد. این روش یعنی گفتگو و گفتگوی بسیار زیاد. اما به معنای عمل کردن نیز هست. ما والدین، الزاماً مانند فرشتهها پاک نیستیم؛ اما بچهها باید والدینی را ببینند که صادقند؛ به قوانین احترام میگذارند، کمربند ایمنی را میبندند و از مواد مخدر استفاده نمیکنند.
بیشترِ ما میخواهیم خوب باشیم. میخواهیم کارهای درستی انجام دهیم و میخواهیم حس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم. همچنان که بچهها رشد میکنند و شخصیت خود را میشناسند، برای تقویت انگیزۀ درونی خود، جهت انجام کارهای درست، نیاز به تشویق و حمایت دارند. پدر و مادر برای ایجاد چنین پشتوانهای بیشترین مسئولیت را دارند.
در نظر بگیریم که فرزندانمان در زندگی روزمره بیشتر از زمانی که ما به سن آنها بودیم در معرض تحریکات و جنایات هستند. آیا آنها آمادگی مقابله دارند؟ آیا فرزندانتان میدانند وقتی غریبهای پیشنهاد میکند آنها را با ماشینِ خود به مقصد برساند و یا مواد مخدر به آنها پیشنهاد میشود، چه بگویند؟ آیا میدانند وقتی شخصِ آشنایی سعی میکند آنها را دچار دردسر کند چه بگویند؟ این مسائل ارزش فکر کردن را دارد و باید دربارۀ آنها نگران بود؛ چرا که این مسائل، ترسهایی واقعیاند.
تنها نگران بودن کافی نیست. شما باید گفتگوهای صریح و بیپردهای با فرزندانتان داشته باشید. دلواپسیهای خود را مطرح کنید تا مسائلی را که به آنها مربوط میشود بشنوند. گفتگوها و رفتارهایی را دربارۀ چگونگی دور شدن از غریبهها یا رد کردن پیشنهاد یک دوست، با او تمرین کنید. صحنههایی را با هم نقش بازی کنید. خودتان را در شرایط مشکلات قرار دهید. اینها نکتههایی است که نگرانی را از بین میبرد و زندگی را نجات میبخشد.
بیشترِ ما میخواهیم خوب باشیم. میخواهیم کارهای درستی انجام دهیم و میخواهیم حس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم. همچنان که بچهها رشد میکنند و شخصیت خود را میشناسند، برای تقویت انگیزۀ درونی خود، جهت انجام کارهای درست، نیاز به تشویق و حمایت دارند. پدر و مادر برای ایجاد چنین پشتوانهای بیشترین مسئولیت را دارند.
در نظر بگیریم که فرزندانمان در زندگی روزمره بیشتر از زمانی که ما به سن آنها بودیم در معرض تحریکات و جنایات هستند. آیا آنها آمادگی مقابله دارند؟ آیا فرزندانتان میدانند وقتی غریبهای پیشنهاد میکند آنها را با ماشینِ خود به مقصد برساند و یا مواد مخدر به آنها پیشنهاد میشود، چه بگویند؟ آیا میدانند وقتی شخصِ آشنایی سعی میکند آنها را دچار دردسر کند چه بگویند؟ این مسائل ارزش فکر کردن را دارد و باید دربارۀ آنها نگران بود؛ چرا که این مسائل، ترسهایی واقعیاند.
تنها نگران بودن کافی نیست. شما باید گفتگوهای صریح و بیپردهای با فرزندانتان داشته باشید. دلواپسیهای خود را مطرح کنید تا مسائلی را که به آنها مربوط میشود بشنوند. گفتگوها و رفتارهایی را دربارۀ چگونگی دور شدن از غریبهها یا رد کردن پیشنهاد یک دوست، با او تمرین کنید. صحنههایی را با هم نقش بازی کنید. خودتان را در شرایط مشکلات قرار دهید. اینها نکتههایی است که نگرانی را از بین میبرد و زندگی را نجات میبخشد.
والدین مسئول، فرزندان مسئول
تمام سخنرانیهای دنیا برای فرزندانمان بیفایده است، اگر آنها ببینند که اینها فقط «حرف» هستند. اگر والدین دربارۀ قانونشکنی با افتخار حرف بزنند، تقریباً غیر ممکن است که بچههایی قانونمند داشته باشند. وقتی والدین، بیش از اندازه به نظر خوب میآیند نیز مشکل است. آیا ما هیچ گاه وسوسه نشدهایم کار بدی انجام دهیم؟ وقتی در مورد وسوسهها و تحریکات گوناگون با بچهها صحبت میکنیم، بهتر است دربارۀ چنین مواردی که برایمان پیش آمده و اینکه چگونه توانستهایم آنها را کنترل کنیم نیز، حرف بزنیم.
من داستان دزدیدن یک جنس کوچک را برای فرزندانم تعریف کردهام و ظاهراً آنها تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ زیرا هر وقت میخواهم دربارۀ آن صحبت کنم بچهها میگویند: «آه، نه! باز هم داستانِ بلند کردنِ آن جنس!»
من هشت ساله بودم و در داروخانه منتظر بودم تا پول چیزهایی را که خریده بودم بپردازم. همانطور که جلوی پیشخوان ایستاده بودم، بستۀ کوچکی را برداشتم و دستورالعملهای روی آن را خواندم. آن بسته یک محصول جدید بود و مطمئن نیستم که در آن سن به آن نیاز داشتم یا نه. بعد از آنکه از داروخانه بیرون آمدم متوجه شدم که آن بسته را هنوز در دست دارم و بدون آنکه پولی بپردازم، آن را با خودم بیرون آوردهام. چه کار باید میکردم؟ به داروخانه برگشتم و موضوع را برای فروشنده گفتم و پول آن را پرداختم. فکر میکنم هیچ گاه از آن استفاده نکردم؛ اما میدانم که قطعاً تا امروز احساس شرافت نسبت به خودم دارم.
همۀ این گونه داستانها پایان خوشی ندارند. گاهی وقتها دیگران متوجه میشوند که معلمی نوعی تقلب کرده است. نمیدانم آیا امروزه در مدارس، تقلب بیشتر از گذشته است یا نه؟ احتمالاً این مسئله بیشتر مورد بحث قرار میگیرد؛ چرا که تقلب به عنوان واکنشی به استرس مشاهده شده است و امروزه، بیش از گذشته دربارۀ استرس صحبت میکنیم.
به طور قطع، تقلب در بسیاری از اماکن غیر از مدرسه نیز وجود دارد؛ اما مدرسه محلی است که تا حد زیادی موفقیت آیندۀ دانشآموزان را در ارزشهای تحصیلی و شخصی تعیین میکند. چنین نگرشی یک زیان واقعی برای بچههاست. برخورد با تقلب و متقلب همچنان به صورت یک مشکل باقی مانده است.
آیا باید این مسائل را گزارش داد یا نه؟ آنها را باید تنبیه کرد یا نصیحت کرد؟ (این مشکلات همیشه برای دانشآموزان و معلمان وجود داشته است). خلاصه آنکه والدین باید مسئولیتپذیر باشند تا بچههایی مسئولیتپذیر داشته باشند.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارت های اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
من داستان دزدیدن یک جنس کوچک را برای فرزندانم تعریف کردهام و ظاهراً آنها تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ زیرا هر وقت میخواهم دربارۀ آن صحبت کنم بچهها میگویند: «آه، نه! باز هم داستانِ بلند کردنِ آن جنس!»
من هشت ساله بودم و در داروخانه منتظر بودم تا پول چیزهایی را که خریده بودم بپردازم. همانطور که جلوی پیشخوان ایستاده بودم، بستۀ کوچکی را برداشتم و دستورالعملهای روی آن را خواندم. آن بسته یک محصول جدید بود و مطمئن نیستم که در آن سن به آن نیاز داشتم یا نه. بعد از آنکه از داروخانه بیرون آمدم متوجه شدم که آن بسته را هنوز در دست دارم و بدون آنکه پولی بپردازم، آن را با خودم بیرون آوردهام. چه کار باید میکردم؟ به داروخانه برگشتم و موضوع را برای فروشنده گفتم و پول آن را پرداختم. فکر میکنم هیچ گاه از آن استفاده نکردم؛ اما میدانم که قطعاً تا امروز احساس شرافت نسبت به خودم دارم.
همۀ این گونه داستانها پایان خوشی ندارند. گاهی وقتها دیگران متوجه میشوند که معلمی نوعی تقلب کرده است. نمیدانم آیا امروزه در مدارس، تقلب بیشتر از گذشته است یا نه؟ احتمالاً این مسئله بیشتر مورد بحث قرار میگیرد؛ چرا که تقلب به عنوان واکنشی به استرس مشاهده شده است و امروزه، بیش از گذشته دربارۀ استرس صحبت میکنیم.
به طور قطع، تقلب در بسیاری از اماکن غیر از مدرسه نیز وجود دارد؛ اما مدرسه محلی است که تا حد زیادی موفقیت آیندۀ دانشآموزان را در ارزشهای تحصیلی و شخصی تعیین میکند. چنین نگرشی یک زیان واقعی برای بچههاست. برخورد با تقلب و متقلب همچنان به صورت یک مشکل باقی مانده است.
آیا باید این مسائل را گزارش داد یا نه؟ آنها را باید تنبیه کرد یا نصیحت کرد؟ (این مشکلات همیشه برای دانشآموزان و معلمان وجود داشته است). خلاصه آنکه والدین باید مسئولیتپذیر باشند تا بچههایی مسئولیتپذیر داشته باشند.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارت های اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
بیشتر بخوانید:
خوش قولی؛ بهترین راه مسئولیت پذیری کودکان
مسئولیتپذیری کودکان از طریق مراقبت از وسایل
مسئولیتپذیری کودکان از طریق نگهداری از لباس ها
نکته های آموزشی درباره تقویت مسئولیتپذیری کودکان