ازدواج به معنای اولویت بندی جدید پیوندهای ما، از والدین به همسرمان است.
چکیده : شما به عنوان یک زوج جوان، بعد از ازدواج، باید سعی کنید روابط سالم با والدین همسر خود ایجاد و تلاش کنید تا سطح درک متقابل را بالا ببرید. البته به این اصل مهم در مورد رابطه با خانواده ها، توجه داشته باشید که زندگی مشترکتان در اولویت قرار دارد. این مفهوم، اساس زندگی مشترک سالم و مقدس را بنیاد می نهد.
تعداد کلمات 1406 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1406 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مقدمه
نویسندگان کتاب پس از ماه عسل چنین پیشنهاد می کنند: «یک قانون طلایی وجود دارد که همسران باید در رابطه با خانوادههای خود مشتاقانه پیگیری کنند: «هرگز به خانواده خود اجازه ندهید که در مورد ازدواج شما و همسرتان -زمانی که او حضور ندارد تا آنچه را گفته می شود بشنود -نظر منتقدانه بدهند. اگر چنین رفتاری صورت بگیرد، همیشه مشکلآفرین است. به صراحت بگویید که مشتاق دریافت هرگونه پیشنهاد مفید درباره چگونگی بهبود روابط زناشوییتان هستید، زیرا چنین پیشنهاداتی همیشه موثر است، اما شما و همسرتان دوست دارید چنین پیشنهاداتی را با هم بشنوید تا در صورت لزوم با یکدیگر طبق آن عمل کنید. ضمنا اگر پیشنهادهایی در مورد رفتار شما، از سوی اعضای خانواده خود و همسرتان به هردویتان ارائه می شود، آن را جدی بگیرید.»
اهمیت روابط سالم زوجین با والدین
بهتر است هر چه بیشتر سعی کنید که روابط سالم با والدین هر دو طرف ایجاد و تلاش کنید تا سطح درک متقابل را بالا ببرید. حمایت خانواده ها واقعاً به زندگی مشترک شما کمک خواهد کرد، پس در مورد این مسئله فکر کنید که برای تقویت روابط سالم بین نسلهای مختلف چه کاری میتوانید انجام دهید. یک اصل مهم در مورد رابطه با خانواده این است که زندگی مشترکتان اولویت داشته باشد.
اجازه بدهید والدینتان کنار شما باشند، نه بین شما!
اخیراً در یک جشن عروسی، عاقد از طرف عروس و داماد سخنرانی جالب توجهی ایراد کرد مضمون سخنان آنها چنین بود:
عاقد: «یکی شدن این دو، دو سنت خانوادگی و دو قسمت مختلف را با هم یکی میکند. به امید آنکه درخت خانوادگی جدیدی پا بگیرد و به ثمر بنشیند. آنها یک انتخاب فردی کرده اند و تصمیمی گرفته اند که مسئولیت اصلی آنها را تشکیل میدهد. با این حال زندگی آنها با حمایت خانواده هایشان غنی تر می شود. اما شما والدین، این زوج را در زندگی مشترکشان یاری می کنید؟ آیا شما تصمیم آنها را مبنی بر انتخاب یکدیگر محترم می شمارید؟»
والدین: «بله.»
عاقد: «آیا همچنان در کنار آنها خواهید ماند و نه بین آنها؟»
والدین: «بله.»
در برخی فرهنگ ها این تغییر اولویت ها در مراسم سنتی ازدواج به چشم میخورد، از آنجا که در آن والدین ابتدا بین عروس و داماد قرار دارند و سپس در حالی که دستهای آن دو را در دست هم قرار میدهند، از آن نقطه به عقب گام بر میدارند.
گاهی والدین میتوانند نصیحت و مداخله نکنند. این کار بسیار مشکل است، اما شما با ثبات رفتار خود و در عین حال ابراز عشق و محبت می توانید به والدین تان کمک کنید. گاهی خود زوج ها هستند که نمی توانند این رشته وابستگی را پاره کنند.
رندی[1] و آنجلا[2] از اولین روز ازدواج خود در ارتباط با خانواده های یکدیگر مشکل داشتند. به عنوان مثال، رندی درک نمیکرد که چرا آنجلا از اینکه او یک شب با برادرانش بیرون رفته، ناراحت است. و رندی از اینکه آنجلا هر شب بعد از شام تلفنی با مادرش صحبت می کرد، ناراحت بود. آیا این زمان نباید صرف آن دو می شد؟ همچنین او از اینکه آنجلا در مورد مشکلات زندگی زناشویی شان با مادرش صحبت می کرد، ناراحت بود. خیلی راحت است که کسی پس از ازدواج، الگوهای موروثی والدین و اجدادش را در زندگی دنبال کند. اما این روند برای رندی و آنجلا نتیجه بخش نبود. آنها هر دو ناراحت بودند. به آنها پیشنهاد کردیم که در مورد تطبیق اولویت های شان صحبت کنند تا هردو بدانند که دیگری مقدم است (بر والدینش، خواهر و برادرهایش و دوستانش). این مفهوم اساس زندگی مشترک سالم و مقدس را بنیاد می نهد.
به همین دلیل انسان خانه پدر و مادرش را ترک می کند.
در کتابهای مقدس بر ازدواج تاکید شده است. مثلا در انجیل اینگونه آمده است: «... به همین دلیل، مرد خانه پدر و مادرش را ترک میکند و به همسرش می پیوندد و آنها یکی می شوند.» از این مطلب اصل زندگی مشترک را میتوان بر گرفت که به داشتن رابطه ای سالم و رو به رشد در ازدواج و روابط درست با خانواده همسر کمک می کنند: ترک کردن، پیوستن و یکی شدن. ترک کردن خانواده خود، چیزی بیش از ترک فیزیکی خانه والدین است. این امر به معنی اولویت بندی جدید پیوندهای ما از والدین به همسرمان است.
وقتی زوج ها در خانه والدین یا نزدیک آن ها زندگی می کنند، مسئله ترک کردن بسیار پیچیده تر می شود. اخیرا با بت[3] و جاناتان[4] صحبتی داشتیم که قرار بود به زودی ازدواج کنند. تحصیلات دانشگاهی جاناتان تا یک سال دیگر تمام می شد و زندگی با والدین به نظر او از نظر مالی به آن ها کمک می کرد. بت چه احساسی نسبت به این نوع زندگی دارد؟ با آن که او حس می کند والدین جاناتان عالی هستند، اما قدری نگران است. به وضوح مشخص بود که درآینده برای جاناتان سخت می شود وقتی بخواهد از والدینش جدا گردد.
ما به آن ها توصیه کردیم که با پول کمتری زندگی کنند و یک آپارتمان کوچک در نزدیکی دانشگاه اجاره نمایند. در برخی شرایط لازم است که به علت محدودیت منابع، نسل های مختلف با یکدیگر زندگی کنند، اما بت و جاناتان متوجه شدند که اگر با والدین جاناتان زیر یک سقف زندگی کنند، دیگر نمی توانند بر یکدیگر متمرکز شوند و به دیگران اولویتی پایین تر از یکدیگر بدهند.
ما پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، به علت برنامه کاریمان، مجبور بودیم به مدت دو سال هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی والدینمان باشیم و از آنجا که عاشق خانواده بودیم، از این فرصت جدایی بسیار بهره بردیم. ما فرصت داشتیم تا الگوهای زندگی خود را با هم ترکیب نماییم و به مشکلات خودمان رسیدگی کنیم و سبک زندگی مشترک خاص خود را بنا نهیم.
راستی[5] و کیلی[6] چندان خوش شانس نبودند. آن ها به عنوان آخرین راه حل نزد ما آمدند. وقتی داستان زندگیشان را تعریف کردند، مشخص بود که آن ها اصل ترک کردن را نقض کرده اند. راستی هنوز هم از نظر عاطفی آن قدر به مادر و برادرانش وابسته بود که کیلی به این نتیجه رسیده بود که آن ها را بیشتر از وی دوست دارد. اگر قرار بود راستی انتخاب کند که اوقاتش را با چه کسی بگذراند، او مادر و برادرانش را به کیلی ترجیح می داد. آن ها باید درمراسم و تعطیلات در کنار خانواده راستی می بودند. با آنکه رابطه راستی با خانواده اش بسیار مهم بود، اما موضوع به همین جا ختم نمی شد. شغل، دوستان و علائق راستی بر کیلی اولویت داشتند و او دوست نداشت تغییر کند. با کمال تأسف زندگی مشترک آنها به نتیجه نرسید.
اجازه بدهید والدینتان کنار شما باشند، نه بین شما!
اخیراً در یک جشن عروسی، عاقد از طرف عروس و داماد سخنرانی جالب توجهی ایراد کرد مضمون سخنان آنها چنین بود:
عاقد: «یکی شدن این دو، دو سنت خانوادگی و دو قسمت مختلف را با هم یکی میکند. به امید آنکه درخت خانوادگی جدیدی پا بگیرد و به ثمر بنشیند. آنها یک انتخاب فردی کرده اند و تصمیمی گرفته اند که مسئولیت اصلی آنها را تشکیل میدهد. با این حال زندگی آنها با حمایت خانواده هایشان غنی تر می شود. اما شما والدین، این زوج را در زندگی مشترکشان یاری می کنید؟ آیا شما تصمیم آنها را مبنی بر انتخاب یکدیگر محترم می شمارید؟»
والدین: «بله.»
عاقد: «آیا همچنان در کنار آنها خواهید ماند و نه بین آنها؟»
والدین: «بله.»
در برخی فرهنگ ها این تغییر اولویت ها در مراسم سنتی ازدواج به چشم میخورد، از آنجا که در آن والدین ابتدا بین عروس و داماد قرار دارند و سپس در حالی که دستهای آن دو را در دست هم قرار میدهند، از آن نقطه به عقب گام بر میدارند.
گاهی والدین میتوانند نصیحت و مداخله نکنند. این کار بسیار مشکل است، اما شما با ثبات رفتار خود و در عین حال ابراز عشق و محبت می توانید به والدین تان کمک کنید. گاهی خود زوج ها هستند که نمی توانند این رشته وابستگی را پاره کنند.
رندی[1] و آنجلا[2] از اولین روز ازدواج خود در ارتباط با خانواده های یکدیگر مشکل داشتند. به عنوان مثال، رندی درک نمیکرد که چرا آنجلا از اینکه او یک شب با برادرانش بیرون رفته، ناراحت است. و رندی از اینکه آنجلا هر شب بعد از شام تلفنی با مادرش صحبت می کرد، ناراحت بود. آیا این زمان نباید صرف آن دو می شد؟ همچنین او از اینکه آنجلا در مورد مشکلات زندگی زناشویی شان با مادرش صحبت می کرد، ناراحت بود. خیلی راحت است که کسی پس از ازدواج، الگوهای موروثی والدین و اجدادش را در زندگی دنبال کند. اما این روند برای رندی و آنجلا نتیجه بخش نبود. آنها هر دو ناراحت بودند. به آنها پیشنهاد کردیم که در مورد تطبیق اولویت های شان صحبت کنند تا هردو بدانند که دیگری مقدم است (بر والدینش، خواهر و برادرهایش و دوستانش). این مفهوم اساس زندگی مشترک سالم و مقدس را بنیاد می نهد.
به همین دلیل انسان خانه پدر و مادرش را ترک می کند.
در کتابهای مقدس بر ازدواج تاکید شده است. مثلا در انجیل اینگونه آمده است: «... به همین دلیل، مرد خانه پدر و مادرش را ترک میکند و به همسرش می پیوندد و آنها یکی می شوند.» از این مطلب اصل زندگی مشترک را میتوان بر گرفت که به داشتن رابطه ای سالم و رو به رشد در ازدواج و روابط درست با خانواده همسر کمک می کنند: ترک کردن، پیوستن و یکی شدن. ترک کردن خانواده خود، چیزی بیش از ترک فیزیکی خانه والدین است. این امر به معنی اولویت بندی جدید پیوندهای ما از والدین به همسرمان است.
وقتی زوج ها در خانه والدین یا نزدیک آن ها زندگی می کنند، مسئله ترک کردن بسیار پیچیده تر می شود. اخیرا با بت[3] و جاناتان[4] صحبتی داشتیم که قرار بود به زودی ازدواج کنند. تحصیلات دانشگاهی جاناتان تا یک سال دیگر تمام می شد و زندگی با والدین به نظر او از نظر مالی به آن ها کمک می کرد. بت چه احساسی نسبت به این نوع زندگی دارد؟ با آن که او حس می کند والدین جاناتان عالی هستند، اما قدری نگران است. به وضوح مشخص بود که درآینده برای جاناتان سخت می شود وقتی بخواهد از والدینش جدا گردد.
ما به آن ها توصیه کردیم که با پول کمتری زندگی کنند و یک آپارتمان کوچک در نزدیکی دانشگاه اجاره نمایند. در برخی شرایط لازم است که به علت محدودیت منابع، نسل های مختلف با یکدیگر زندگی کنند، اما بت و جاناتان متوجه شدند که اگر با والدین جاناتان زیر یک سقف زندگی کنند، دیگر نمی توانند بر یکدیگر متمرکز شوند و به دیگران اولویتی پایین تر از یکدیگر بدهند.
ما پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، به علت برنامه کاریمان، مجبور بودیم به مدت دو سال هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی والدینمان باشیم و از آنجا که عاشق خانواده بودیم، از این فرصت جدایی بسیار بهره بردیم. ما فرصت داشتیم تا الگوهای زندگی خود را با هم ترکیب نماییم و به مشکلات خودمان رسیدگی کنیم و سبک زندگی مشترک خاص خود را بنا نهیم.
راستی[5] و کیلی[6] چندان خوش شانس نبودند. آن ها به عنوان آخرین راه حل نزد ما آمدند. وقتی داستان زندگیشان را تعریف کردند، مشخص بود که آن ها اصل ترک کردن را نقض کرده اند. راستی هنوز هم از نظر عاطفی آن قدر به مادر و برادرانش وابسته بود که کیلی به این نتیجه رسیده بود که آن ها را بیشتر از وی دوست دارد. اگر قرار بود راستی انتخاب کند که اوقاتش را با چه کسی بگذراند، او مادر و برادرانش را به کیلی ترجیح می داد. آن ها باید درمراسم و تعطیلات در کنار خانواده راستی می بودند. با آنکه رابطه راستی با خانواده اش بسیار مهم بود، اما موضوع به همین جا ختم نمی شد. شغل، دوستان و علائق راستی بر کیلی اولویت داشتند و او دوست نداشت تغییر کند. با کمال تأسف زندگی مشترک آنها به نتیجه نرسید.
توقعات ناگفته خانواده
توقعات خانواده شما درمورد تعطیلات و مناسبت های خاص چیست؟ توقعات خانواده همسرتان چیست؟ اگر توقعات ناگفته بمانند، سوءتفاهم هایی ایجاد خواهد شد. طی چند سال اول ازدواجمان، از آنجا که فاصله خانه ما از خانه والدین کارت چندان زیاد نبود، آن ها توقع داشتند مکررا به دیدار آن ها برویم. آن ها عقیده داشتند که ما باید طی تعطیلات و مراسم خاص در منزل آن ها باشیم. اگر به اندازه کافی به آن ها سر نمی زدیم، شکایت می کردند که اصلا به دیدار آن ها نمی رویم. ما گیج و ناراحت شده بودیم. اگر آن ها توقع داشتند ما به خانه آن ها برویم، چرا به ما تلفن نمی کردند تا دعوتمان کنند؟ خود ما هم دوست نداشتیم کسی بی خبر به خانه مان بیاید. ما نمی دانستیم آن ها چه توقعاتی دارند بنابراین نمی توانستیم خواسته هایشان را برآورده کنیم.
آیا درمورد سنت ها و آئین هایی که با خود به زندگی مشترکتان خواهید آورد، توافق دارید؟ می توانید درباره سنتها و مناسبتهایی که برایتان اهمیت خاصی دارند، صحبت کنید. آیا روشی وجود دارد که بتوانید با همسرتان سازش داشته باشید و در عین حال پیوستگی تان را با خانواده خود حفظ کنید؟
به خاطر داشته باشید که باید به صورتی خلاقانه چیزهای دیگری را که درزندگیتان کم اهمیت تر هستند، رها کنید و به یکدیگر توجه نمایید. اگرمی خواهید زندگی مشترکتان اساس محکمی داشته باشد، باید چنین انتخابی را انجام دهید.
منابع: دیوید آرپ و دیگران ( )، ده قرار مهم برای زندگی مشترک، ترجمه اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
آیا درمورد سنت ها و آئین هایی که با خود به زندگی مشترکتان خواهید آورد، توافق دارید؟ می توانید درباره سنتها و مناسبتهایی که برایتان اهمیت خاصی دارند، صحبت کنید. آیا روشی وجود دارد که بتوانید با همسرتان سازش داشته باشید و در عین حال پیوستگی تان را با خانواده خود حفظ کنید؟
به خاطر داشته باشید که باید به صورتی خلاقانه چیزهای دیگری را که درزندگیتان کم اهمیت تر هستند، رها کنید و به یکدیگر توجه نمایید. اگرمی خواهید زندگی مشترکتان اساس محکمی داشته باشد، باید چنین انتخابی را انجام دهید.
منابع: دیوید آرپ و دیگران ( )، ده قرار مهم برای زندگی مشترک، ترجمه اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
بیشتر بخوانید:
گام های مهم در حل مشکلات زناشویی
زوجین و پذیرش تفاوت ها در زندگی مشترک
مهارت گوش دادن فعال در دوران نامزدی
سبک های نامناسب کنترل تعارضات ، در زندگی زناشویی
پی نوشت :
[1] randy
[2] angela
[3] .beth
[4] .jonathan
[5] .rusty
[6] .killey