داشتههای انسان، بدون در نظر گرفتن جنبههای ارزشی و چگونگی اکتساب آنها، موجب شادی میشود.
چکیده : بنمایه تمام آیات و روایاتی که در آن، موضوع شادی مطرح شده، کلیدواژه داشتهها است. داشتههای انسان، بدون در نظر گرفتن جنبههای ارزشی و چگونگی اکتساب آنها، باعث شادی میشود. در مقابل محرومیت و نداشتن انسان موجب احساس حزن و غم می شود.
تعداد کلمات 1370 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1370 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مقدمه
امروزه، با همه پیشرفتهایی که انسان در عرصه فنآوری به دست آورده، اما نتوانسته است خلأهای روان شناختی را از این طریق، پر نماید. این تصور که انسان با پیشرفت فنآوری، لحظههایی آرام همراه با شادی و شادمانی خواهد داشت، به واقعیت نپیوسته است و آدمی، همواره تلاش میکند، تا شادی و آرامش را به زندگی خود، باز گرداند. چه چیزی میتواند زندگی را غرق در شادی کند؟ آیا برخورداری از سطح عالی تحصیلات، به این امر کمک میکند؟ آیا ثروت، میتواند گره کور این مشکل را باز کند؟ آیا موقعیت اجتماعی و مسائلی از این قبیل، میتواند موجبات شادی را در جوامع مختلف و در بستر خانواده، فراهم آورد؟ آیا اصولا هر آنچه باعث شادی میگردد، میتواند پیامد مثبت داشته باشد یا در بعضی مواقع، شادیهای زودگذری وجود دارند که نه تنها پیامد مثبتی ندارند بلکه آثار منفی به بار میآورند؟
شادی چیست؟
تجربه شادی، یکی از رایجترین روشهایی است که مردم به واسطه آن، شادکامی را تعریف میکنند، پژوهشها نشان میدهند که شادی، یکی از سه مؤلفه اصلی «شادکامی»، به همراه «رضایت از زندگی و فقدان عواطف منفی» است. شادی، جنبه هیجانی شادکامی است و در مقابل، رضامندی، جنبه شناختی آن است.
ماهیت شادی
هنگامی که انسان، مطلوبی را در نظر دارد، اگر مطلوبش تحقق پیدا کند، حالتی به نام «شادی» و «سرور» به او دست میدهد، و هرگاه مطلوب او تحقق نیابد و یا مطلوبی که در نظر دارد، از دستش برود، حالت دیگری به نام «غم» و «اندوه» به وی دست خواهد داد.[1]
حالات یاد شده را احساسات و انفعالات میگویند و سطحیترین مراتب نفس را تشکیل میدهند که متأثر از سایر شئون و خواستههای نفس است.[2]
اینگونه انفعالات نفسانی، به یکی از ابعاد وجودی انسان، اختصاص ندارد؛ بلکه هریک از خواستههای انسان را که در نظر بگیریم، دستیابی به آن یا فقدانش، زمینه پیدایی شادی یا غم در روح انسان را فراهم مینماید. برای مثال، انسان به زندگی و سلامت خودش علاقه دارد. حال اگر کسی احساس کند که زندگی و سلامت خود را از دست میدهد، محزون و غمگین میشود و برعکس، کسی که بیمار است یا تهدید به مرگ میشود، اگر سلامت خویش را بازیابد و یا متوجه رفع خطر شود، مسرور و شادمان میشود. همچنین انسان، «قدرت» را دوست میدارد. حال اگر کسی احساس کنند که قدرت، از دستش میرود و عاجز و ناتوان خواهد شد، اندوهگین میشود و برعکس، اگر کسی قدرتی که نداشته است، به دست آورد، «شادمان» خواهد شد. همچنین، انسانی که به مال و فرزند علاقه دارد، با از دست دادن آنها، محزون و از دستیابی به آنها، شاد میشود.[3]
داشتههای انسان، باعث شادی میشود
با نگاهی موشکافانه، میتوان به این نتیجه دست یافت که بنمایه تمام آیات و روایاتی که در آن، موضوع شادی مطرح شده، کلیدواژه داشتهها است. داشتههای انسان، بدون در نظر گرفتن جنبههای ارزشی و چگونگی اکتساب آنها، باعث شادی میشود.
ممکن است که شما، خانهای با ماشینی را خریداری نمایید و از «داشتن» آن، شادمان شوید، یا به تحصیل علم بپردازید و از «داشتن» علم و تحصیلات و مدرک آن، خوشحال شوید و یا از فرزنددار شدن، بینهایت احساس شادی کنید. به هر شکل، صرف «داشتن»، میتواند شادیآور باشد؛ البته فارغ از این که این داشتههای شادیآور، پیامدهای منفی به همراه دارند یا خیر. برای روشن شدن این بنمایه، ابتدا چند نمونه را ذکر میکنیم و سپس به طبقهبندی آنها میپردازیم. برخی آیات و احادیث، اشاره مستقیم به این نکته دارند که دارا بودن، فارغ از جنبه ارزشی آن، باعث شادی میشود.
خداوند متعال، در آیه ۳۲ سوره روم و آیه ۵۳ سوره مؤمنون، گروهها و دستههایی را توصیف مینماید که به سبب آنچه دارند، خوشحالاند:
«و من الذین قوا دینهم و کانوا یقاکل حزب بما لدیهم فرحون؛[4] از کسانی باشید که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروههایی تقسیم شدند. هر گروهی به آنچه نزد آنهاست خوشحالاند.»
«فتقطعوا أمرهم بینهم براکل حزب با لدیهم فرحون؛[5] پس امر (دین) خود را فرقه فرقه کردند و هر فرقهای، به روشی که برگزیده بود، دلخوش بود.»
امام علی(علیهالسلام)، در خطبهای، داشتههای اندک دنیوی و شاد شدن به واسطه آنها را مورد عتاب قرار میدهد و میفرماید:
«ما بالکم تفرحون بالیسیر من الدنیا تدرکونه ولا یحزنکم الکثیر من الآخرة تحرمونه؛[6] حال شما چگونه است که به اندکی از دنیا که آن را در یابید، شادمان میشوید؛ ولی برای بسیاری از آخرت که از آن محروم شوید، اندوهناک نمیگردید؟!»
و در حدیثی دیگر از آن حضرت، مؤمنان، به آنچه از فضل و رحمت پروردگار، نصیبشان خواهد شد، مردمانی شادمان، لقب میگیرند: «فرحا یا أصاب من الفضل و الرحمۀ؛[7] از فضل و رحمتی که به ایشان رسیده است، شادماناند.»
آیه ۴۴ سوره انعام نیز به نعمتهایی اشاره مینماید که داشتن آنها، باعث شادی مشرکان شده است:
«قائوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبواب کل شیء حتى إذا فرحوا بها أوتوا أخذناهم به فإذا هم مبلشون؛
هنگامی که [اندرزها، سودی نبخشید و] آنچه را به آنان یادآوری شد، فراموش نمودند، درهای همه نعمتها را به روی آنها گشودیم تا [کاملاً] خوشحال شدند و دل به آنها بستند. ناگهان آنها را گرفتیم و در این هنگام، همه مأیوس شدند.»
یکی دیگر از داشتههایی که فارغ از جنبه ارزشی آن، میتواند شادیآور باشد، دانش است:
خداوند متعال، در توصیف کافران میفرماید: کافران، آنگاه که در مقابل فرستادگان خدا قرار گرفتند، به دانش و علم خود، مباهات و فخر کرده، از داشتن آن، شادمانی نمودند:
«فلما جاء تهم لهم بالبینات فرحوا با عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزون؛[8] پس آنگاه که فرستادگان ما با دلایل و معجزات روشن به سوی آنها آمدند، آن مردم، به دانش (عقاید باطل) خود، شاد و مغرور شدند تا وعده عذابی که آن را مسخره میکردند، همه را فراگرفت.»
در آیاتی دیگر نیز، نعمتها، داشتههایی شمرده شده که موجب شادی میگردند. خداوند متعال میفرماید:
«و إن أغروا ما زلناک علیهم حفیظ إن علیک إلا البلاغ و إنا إذا أنا الإنسان ما رم؛ فرح بها و إن بینهم سیئه با قدمت أیدیهم فإن الإنسان کفور؛[9] کشور پس اگر روی برتابند، ما تو را بر آنان، نگهبان نفرستادهایم. بر عهده تو، جز رسانیدن (پیام) نیست، و ما چون رحمتی از جانب خود به انسان بچشانیم، بدان، شاد و سرمست گردد، و چون به سزای دستاورد پیشین آنها، به آنان یدی رسد، انسان، ناسپاسی میکند.»
«و إذا أنا الا ره روا بها و إن تصبهم سیئه با قدمت أیدیهم إذا هم یقنطون؛[10] و چون به مردم، رحمتی بچشانیم، بدان شاد میگردند و چون به [سزای] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمهای به ایشان برسد، به ناگاه، نومید میشوند.»
پس با نگاهی کلی به آیات و احادیثی که ذکر شد، تعابیری همچون «بالدیهم»، «بما أوتواه»، «بها عندهم»، «بما أصاب»، «رحمه فرح بها»، «من الدنیا تدرکونه» و و مواردی جز آن، به بیان همان نکتهای میپردازد که پیشتر متذکر شدیم و آن، این است که شادی (فرح)، با داشتن و دارا شدن، رابطه داشته و شادی، به وسیله آن، حاصل میگردد و تعابیری همچون: و تحرمونهم، ومنهم سیئة و اخذناهم بغته، نشان از احساس ناشادمانی و غم است که با محرومیت و نداشتن، در ارتباط است.
با وجود این، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در شادی و غم، دو مفهوم «وجدان» و «فقدان» و به عبارت دیگر، «دستیابی، و «از دست دادن» یا «حائز شدن» و «فاقد شدن»، نقشی اساسی ایفا میکند. این دو، میتوانند موجب حالتی نفسانی گردند که از آن، تعبیر به شادی و غم میشود.
موضوع شایان ذکر، آن است که مفهوم «فرح»، با هریک از دو بعد شادکامی، یعنی شادی -که جنبه هیجانی شادکامی است- و رضامندی بهرهگیری از امکانات -که جنبه شناختی (فکری - عقلانی) آن است-، مطابقت میکند.
منبع: کتاب شادی و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: سید مهدی خطیب
حالات یاد شده را احساسات و انفعالات میگویند و سطحیترین مراتب نفس را تشکیل میدهند که متأثر از سایر شئون و خواستههای نفس است.[2]
اینگونه انفعالات نفسانی، به یکی از ابعاد وجودی انسان، اختصاص ندارد؛ بلکه هریک از خواستههای انسان را که در نظر بگیریم، دستیابی به آن یا فقدانش، زمینه پیدایی شادی یا غم در روح انسان را فراهم مینماید. برای مثال، انسان به زندگی و سلامت خودش علاقه دارد. حال اگر کسی احساس کند که زندگی و سلامت خود را از دست میدهد، محزون و غمگین میشود و برعکس، کسی که بیمار است یا تهدید به مرگ میشود، اگر سلامت خویش را بازیابد و یا متوجه رفع خطر شود، مسرور و شادمان میشود. همچنین انسان، «قدرت» را دوست میدارد. حال اگر کسی احساس کنند که قدرت، از دستش میرود و عاجز و ناتوان خواهد شد، اندوهگین میشود و برعکس، اگر کسی قدرتی که نداشته است، به دست آورد، «شادمان» خواهد شد. همچنین، انسانی که به مال و فرزند علاقه دارد، با از دست دادن آنها، محزون و از دستیابی به آنها، شاد میشود.[3]
داشتههای انسان، باعث شادی میشود
با نگاهی موشکافانه، میتوان به این نتیجه دست یافت که بنمایه تمام آیات و روایاتی که در آن، موضوع شادی مطرح شده، کلیدواژه داشتهها است. داشتههای انسان، بدون در نظر گرفتن جنبههای ارزشی و چگونگی اکتساب آنها، باعث شادی میشود.
ممکن است که شما، خانهای با ماشینی را خریداری نمایید و از «داشتن» آن، شادمان شوید، یا به تحصیل علم بپردازید و از «داشتن» علم و تحصیلات و مدرک آن، خوشحال شوید و یا از فرزنددار شدن، بینهایت احساس شادی کنید. به هر شکل، صرف «داشتن»، میتواند شادیآور باشد؛ البته فارغ از این که این داشتههای شادیآور، پیامدهای منفی به همراه دارند یا خیر. برای روشن شدن این بنمایه، ابتدا چند نمونه را ذکر میکنیم و سپس به طبقهبندی آنها میپردازیم. برخی آیات و احادیث، اشاره مستقیم به این نکته دارند که دارا بودن، فارغ از جنبه ارزشی آن، باعث شادی میشود.
خداوند متعال، در آیه ۳۲ سوره روم و آیه ۵۳ سوره مؤمنون، گروهها و دستههایی را توصیف مینماید که به سبب آنچه دارند، خوشحالاند:
«و من الذین قوا دینهم و کانوا یقاکل حزب بما لدیهم فرحون؛[4] از کسانی باشید که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروههایی تقسیم شدند. هر گروهی به آنچه نزد آنهاست خوشحالاند.»
«فتقطعوا أمرهم بینهم براکل حزب با لدیهم فرحون؛[5] پس امر (دین) خود را فرقه فرقه کردند و هر فرقهای، به روشی که برگزیده بود، دلخوش بود.»
امام علی(علیهالسلام)، در خطبهای، داشتههای اندک دنیوی و شاد شدن به واسطه آنها را مورد عتاب قرار میدهد و میفرماید:
«ما بالکم تفرحون بالیسیر من الدنیا تدرکونه ولا یحزنکم الکثیر من الآخرة تحرمونه؛[6] حال شما چگونه است که به اندکی از دنیا که آن را در یابید، شادمان میشوید؛ ولی برای بسیاری از آخرت که از آن محروم شوید، اندوهناک نمیگردید؟!»
و در حدیثی دیگر از آن حضرت، مؤمنان، به آنچه از فضل و رحمت پروردگار، نصیبشان خواهد شد، مردمانی شادمان، لقب میگیرند: «فرحا یا أصاب من الفضل و الرحمۀ؛[7] از فضل و رحمتی که به ایشان رسیده است، شادماناند.»
آیه ۴۴ سوره انعام نیز به نعمتهایی اشاره مینماید که داشتن آنها، باعث شادی مشرکان شده است:
«قائوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبواب کل شیء حتى إذا فرحوا بها أوتوا أخذناهم به فإذا هم مبلشون؛
هنگامی که [اندرزها، سودی نبخشید و] آنچه را به آنان یادآوری شد، فراموش نمودند، درهای همه نعمتها را به روی آنها گشودیم تا [کاملاً] خوشحال شدند و دل به آنها بستند. ناگهان آنها را گرفتیم و در این هنگام، همه مأیوس شدند.»
یکی دیگر از داشتههایی که فارغ از جنبه ارزشی آن، میتواند شادیآور باشد، دانش است:
خداوند متعال، در توصیف کافران میفرماید: کافران، آنگاه که در مقابل فرستادگان خدا قرار گرفتند، به دانش و علم خود، مباهات و فخر کرده، از داشتن آن، شادمانی نمودند:
«فلما جاء تهم لهم بالبینات فرحوا با عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزون؛[8] پس آنگاه که فرستادگان ما با دلایل و معجزات روشن به سوی آنها آمدند، آن مردم، به دانش (عقاید باطل) خود، شاد و مغرور شدند تا وعده عذابی که آن را مسخره میکردند، همه را فراگرفت.»
در آیاتی دیگر نیز، نعمتها، داشتههایی شمرده شده که موجب شادی میگردند. خداوند متعال میفرماید:
«و إن أغروا ما زلناک علیهم حفیظ إن علیک إلا البلاغ و إنا إذا أنا الإنسان ما رم؛ فرح بها و إن بینهم سیئه با قدمت أیدیهم فإن الإنسان کفور؛[9] کشور پس اگر روی برتابند، ما تو را بر آنان، نگهبان نفرستادهایم. بر عهده تو، جز رسانیدن (پیام) نیست، و ما چون رحمتی از جانب خود به انسان بچشانیم، بدان، شاد و سرمست گردد، و چون به سزای دستاورد پیشین آنها، به آنان یدی رسد، انسان، ناسپاسی میکند.»
«و إذا أنا الا ره روا بها و إن تصبهم سیئه با قدمت أیدیهم إذا هم یقنطون؛[10] و چون به مردم، رحمتی بچشانیم، بدان شاد میگردند و چون به [سزای] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمهای به ایشان برسد، به ناگاه، نومید میشوند.»
پس با نگاهی کلی به آیات و احادیثی که ذکر شد، تعابیری همچون «بالدیهم»، «بما أوتواه»، «بها عندهم»، «بما أصاب»، «رحمه فرح بها»، «من الدنیا تدرکونه» و و مواردی جز آن، به بیان همان نکتهای میپردازد که پیشتر متذکر شدیم و آن، این است که شادی (فرح)، با داشتن و دارا شدن، رابطه داشته و شادی، به وسیله آن، حاصل میگردد و تعابیری همچون: و تحرمونهم، ومنهم سیئة و اخذناهم بغته، نشان از احساس ناشادمانی و غم است که با محرومیت و نداشتن، در ارتباط است.
با وجود این، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در شادی و غم، دو مفهوم «وجدان» و «فقدان» و به عبارت دیگر، «دستیابی، و «از دست دادن» یا «حائز شدن» و «فاقد شدن»، نقشی اساسی ایفا میکند. این دو، میتوانند موجب حالتی نفسانی گردند که از آن، تعبیر به شادی و غم میشود.
موضوع شایان ذکر، آن است که مفهوم «فرح»، با هریک از دو بعد شادکامی، یعنی شادی -که جنبه هیجانی شادکامی است- و رضامندی بهرهگیری از امکانات -که جنبه شناختی (فکری - عقلانی) آن است-، مطابقت میکند.
منبع: کتاب شادی و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: سید مهدی خطیب
بیشتر بخوانید:
ماهیت شادی و انواع آن
تقسیم بندی شادی از منظر دین اسلام
تبیین ماهیت شادی از منظر دین
آیا می توان شادی را تعریف کرد؟
عوامل مؤثر بر شادی در قرآن و سیره معصومین (ع)
پی نوشت :
[1] . اخلاق در قرآن، ص۳۴۳.
[2] . همان، ص ۶۳
[3] . همان، ص ۳۴۴.
[4] . سوره روم، آیه ۳۲
[5] . سوره مؤمنون، آیه ۵۳
[6] . نهج البلاغه، خطبه۱۱۳.
[7] . همان، خطبة۱۹۳.
[8] . سورة غافر، آیه۸۳.
[9] . سوره شورا، آیه۴۸.
[10]. سوره روم، آیه۳۶