صبر و استقامت
در زندگی همه پیامبران و اولیای الهی، «صبر» جایگاه ویژه ای دارد. در حیات حسینی نیز صبوری و استقامت در راه هدف و مبارزه و جهاد، درس آموز است.کسی میتواند با فشارهای درونی و بیرونی مقابله کند و اهل مبارزه و جهاد باشد که از عنصر «صبر» برخوردار باشد. در عاشورا، با اوج این صفت نیروبخش مواجهیم، چیزی که امام و اصحابش و خانواده اش را چهره پیروز این مبارزه ساخت.
امام وقتی حرکت خود را آغاز کرد، فرمود:
«ایها الناس: فَمَن کان منکم یصبرُ علی حدِّ السّیف و طَعن الأسنّه فَلیقُم مَعَنا و الاّ فلینصرف عنّا»1؛ ای مردم! هر که از شما که بر تیزی شمشیر و ضربت نیزهها تاب تحمل و استقامت دارد با ما بماند و الا از همراهی ما برگردد.
امام، شرط همراهی افراد را در این حماسه، «صبر» دانست. شعار ایستادگی و مقاومت، در خطبهها و رجزهای امام و دیگر شهدا دیده میشود. حتی امام روز عاشورا در خطبه ای که با «صبراً بنی الکرام» آغاز میشود، آن همراهان شریف و بزرگ زادگان را دعوت به صبر کرد و فرمود استقامت کنند، چرا که مرگ، پلی است که آنان را از رنج و سختی این دنیای فانی به وسعت بی نهایت بهشت برین منتقل میسازد.2
این کلام امام حسین علیه السلام که فرمود: «نصبر علی بلائه و یوفنا اجور الصابرین»3؛ بر بلا و آزمون الهی صبر میکنیم، خدا هم پاداش صابران را به ما میدهد. درس دیگری از صبر آموزیهای امام عاشورا است. در زیارت نامههای مختلف امام حسین علیه السلام نیز به آن حضرت به عنوان پیشوایی که جهاد و صبر کرد تا خونش در راه خدا ریخته شد، خطاب میکنیم.
زندگی به سبک اباعبدالله علیه السلام، حتماً با استقامت و صبر همراه است، چرا که حادثه کربلا،آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوری و شکیباییاند. حضرت امام خمینی نیز در پیامی که ملت ایران را به مقاومت در برابر حملات دشمن بعثی به شهرها فراخواند، روی این عنصر تکیه داشت و خانوادههای شهدا و مفقودین و اسرار و جانبازان را با این ویژگی که: «زندگی با عزت را در خیمه مقاومت و صبر، بر حضور در کاخهای ذلت و نوکری ابرقدرتها و سازش و صلح تکمیلی ترجیح میدهند» ستود.4
حیات برتر
برخی زندگی را تنها خوردن و آشامیدن و استراحت و لذت میدانند.ولی حیات، مفهومی عمیق تر و متعالی تر از این دارد. عمر انسان، تنها با سالهایی که میگذارند تعیین نمی شود ، بلکه عمل مفید و صالح و اهداف برتر و تلاش برای دست یابی به کمالات انسانی است که ارزش عمر انسان و حیات او را تعیین میکند.
حسین بن علی علیه السلام هیج وابستگی و دلبستگی به این دنیا نداشت. دنیا را در معرض زوال و فنا میدید و میفرمود که دنیا چراگاهی است که پیشینیان از آن چریده اند و خیری در آن نیست و چیزی جز اندک از آن باقی نمانده است.5
زندگی در کنار ظالمان را مایة دلتنگی و ملال میدانست (والحیاه مع الظالمین الا برماً)6 و انتخاب انسان را در ارزش حیات او مؤثر میشمرد و هرگز حاضر نبود تن به عار و ننگ بدهد (الموت اولی من رکوب العار) و مرگ در راه عزت را «حیات جاوید» میدانست:«لیس الموت فی سبیل العز الا حیاه خالده».7
این نگرش نسبت به حیات، افقی عالی تر از حیات حیوانی است و هر چه افق دید، برتر و وسیع تر باشد، زندگی هم متناسب با آن خواهد بود.
زندگی بی مرگ در سایه جهاد و شهادت، حاصل عمر کسانی است که جایگاه والای انسانی خود را میدانند و حیات را تنها در محدوده ولادت تا مرگ، خلاصه نمی کنند. به تعبیر امام امت: «شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست»8 از این رو، حسین بن علی زنده جاوید است و هر روز، انسانهای مستعد را هدایت و راهنمایی میکند و این است مفهوم حیات برتر.
انتخاب برتر
لحظه لحظه زندگی انسان، برخوردار از انتخاب است و سعادت یا شقاوت افراد را هم همین انتخاب هایشان رقم میزند. در وجود انسان،عقل و نفس وجود دارد. جاذبه دنیا و آخرت، او را به این سو و آن سو میکش. کششهای نفسانی یا رحمانی، انسان را یا برتر از فرشته میسازد، یا پست تر از حیوان میکند، تا انتخاب انسان چه باشد.همه صحنههای عاشورا از آغاز تا پایان انتخاب بود. امام میتوانست در مدینه بماند و تسلیم باشد. ولی هجرت به مکه و کوفه را برگزید. میتوانست با حکومت یزیدی سازش کند ولی جهاد و شهادت را انتخاب کرد. میتوانست از مکه به هر شهر دیگر برود، ولی کوفه را برگزید. میتوانست به زندگی مرفه چند روزه دنیا بیندیشد ولی آخرت و سعادت ابدی را انتخاب کرد. وقتی در وسط راه، از شهادت مسلم و متفرق شدن یارانش در کوفه با خبر شد، میتوانست برگردد، ولی ادامه را را انتخاب کرد. وقتی در مکه بود، حاکم مدینه میخواست از یزید برای امام حسین علیه السلام امان بگیرد؛ ولی امام با بیان این که«فخیر الأمان امان الله»،9 زیر بار ذلت بار ظالمان نرفت. یاران او نیز چنین بودند. شب عاشورا امام بیعت را از آنان برداشت، تا هر که میخواهد برگردد، ولی اصحاب وفادارش بقا را برگزیدند و تا شهادت، ماندند. حرّ میتوانست همچنان فرماندهی از لشکر کوفه باقی بماند، ولی پیوستن به امام حسین و دست یافتن به شرافت شهادت را انتخاب کرد.
و... بسیاری از این انتخابهای برتر که هر کدام میتواند سرنوشت انسان را رقم بزند و عوض کند.
پیروان سیدالشهدا نیز اهل انتخاب برترند و هرگز رضای خلق را بر رضای خالق ترجیح نمیدهند و به خاطر دنیا، دین را زیر پا نمی گذارند و برای لذات دنیوی، سعادت اخروی خود را تباه نمی کنند.
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی آن، گروهی این پسندند
گروهی آن، گروهی این پسندند
پی نوشت:
1. ینابیع الموده، ص 408.
2. نفس المهموم، ص 135.
3. بحارالانوار، ج 44، ص 367.
4. صحیفه نور، ج 20، ص 59.
5. ان هذه الدنیا قد تغیرت و تنکرت... (تحف العقول، ص 245).
6. مناقب، ج 4، ص 68.
7. اعیان الشیعه، ج 1، ص 581.
8.صحیفه نور، ج 10، ص 110.
9.وقعه الطف، ص 155.
منبع: سایت پرسمان