تعریف اسلام از سعادت، خیر و شادی دائم در دنیا و آخرت است.
چکیده : الگوی سعادت اسلامی، پیچیدگی خاصی دارد. بر اساس این الگو، سعادت دنیوی، در دل سعادت اخروی قرار میگیرد و در مسیری قرار دارد که تأمینکننده سعادت اخروی باشد. ازاینرو، هرچند سعادت دنیوی، محدود به دنیا بوده، با مرگ پایان مییابد؛ اما بر سعادت اخروی، تأثیرگذار است.
تعداد کلمات 1258 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1258 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مقدمه
سعادت، از مسائل کلیدی و مهم برای هر انسان به شمار میرود و هرکس بهطور فطری به دنبال آن است. لذا از دیرباز، بیشتر انسانها در پی آن بودهاند تا مطمئن شوند که در مسیر سعادت، گام برمیدارند. به همین دلیل، یکی از انتظارات و بهتبع آن، یکی از کارکردهای ادیان، پاسخگویی به همین نیاز فطری است.
اسلام هم که دینی جامع به شمار میرود، این پرسش را بیپاسخ نگذاشته و رهنمودهایی را دراینباره، بیان کرده است. واژه «سعادت»، در متون اسلامی، بسیار بهکار رفته است و مسلمانان در ادبیات خود، از این واژه، استفاده فراوانی نمودهاند.
در متون غیردینی، مانند روانشناسی و جامعهشناسی نیز شاهد آنیم که از واژه سعادت یا واژههای هممعنای آن، بسیار استفاده میشود.
واژههایی همچون شادکامی،[1] رضایتمندی[2] و بهزیستی،[3] در روانشناسی به همین حوزه معنایی، اختصاص دارند.
در گام نخست، مفهوم واژه سعادت را در اسلام، مشخص میکنیم که این خود، از چند مرحله جزئی تشکیل میشود:
الف - بررسی معنای لغوی،
ب - بررسی معنای اصطلاحی مفهوم واژه درآیات و روایات،
ج – جمعبندی مطالب و دستیابی به مفهوم نهایی؛
در تعریف بهدستآمده از قرآن و حدیث درباره سعادت، تفاوت چندانی با مفهوم لغوی آن -که ذکر شد، دیده نمیشود، به این معنا که اسلام نیز سعادت را خیر دائم همراه با شادی و سرور، معرفی مینماید. تنها تفاوت موجود، در مصادیق خیر و چگونگی دوام آنهاست. اسلام، خیر را به دنیوی و اخروی، توسعه میدهد؛ یعنی خیر و شادی در اسلام، از دنیا تا آخرت، امتداد دارد. اسلام، این مسئله را با معرفی مصادیق سعادت، تعریف میکند. پس تعریف اسلام از سعادت، «خیر و شادی دائم در دنیا و آخرت» است.
در ادامه بحث، به معرفی مصادیق سعادت میپردازیم و ابتدا، سطوح سعادت را معرفی کرده، در ذیل آن، مصداقهای ریزتر را موردبررسی قرار خواهیم داد.
اسلام هم که دینی جامع به شمار میرود، این پرسش را بیپاسخ نگذاشته و رهنمودهایی را دراینباره، بیان کرده است. واژه «سعادت»، در متون اسلامی، بسیار بهکار رفته است و مسلمانان در ادبیات خود، از این واژه، استفاده فراوانی نمودهاند.
در متون غیردینی، مانند روانشناسی و جامعهشناسی نیز شاهد آنیم که از واژه سعادت یا واژههای هممعنای آن، بسیار استفاده میشود.
واژههایی همچون شادکامی،[1] رضایتمندی[2] و بهزیستی،[3] در روانشناسی به همین حوزه معنایی، اختصاص دارند.
در گام نخست، مفهوم واژه سعادت را در اسلام، مشخص میکنیم که این خود، از چند مرحله جزئی تشکیل میشود:
الف - بررسی معنای لغوی،
ب - بررسی معنای اصطلاحی مفهوم واژه درآیات و روایات،
ج – جمعبندی مطالب و دستیابی به مفهوم نهایی؛
در تعریف بهدستآمده از قرآن و حدیث درباره سعادت، تفاوت چندانی با مفهوم لغوی آن -که ذکر شد، دیده نمیشود، به این معنا که اسلام نیز سعادت را خیر دائم همراه با شادی و سرور، معرفی مینماید. تنها تفاوت موجود، در مصادیق خیر و چگونگی دوام آنهاست. اسلام، خیر را به دنیوی و اخروی، توسعه میدهد؛ یعنی خیر و شادی در اسلام، از دنیا تا آخرت، امتداد دارد. اسلام، این مسئله را با معرفی مصادیق سعادت، تعریف میکند. پس تعریف اسلام از سعادت، «خیر و شادی دائم در دنیا و آخرت» است.
در ادامه بحث، به معرفی مصادیق سعادت میپردازیم و ابتدا، سطوح سعادت را معرفی کرده، در ذیل آن، مصداقهای ریزتر را موردبررسی قرار خواهیم داد.
سطوح سعادت
یافته بسیار مهم این بررسی، آن است که سعادت در معارف اسلام، دوسطحی است: دنیوی و اخروی. هرکدام نیز بهتناسب ماهیت خود، عواملی دارند. این سطحبندی، معلول واقعیت حیات انسانی است. حیات انسان، دو سطح دنیوی و اخروی دارد. لذا سعادت او نیز دوسطحی خواهد بود و بهتناسب هر سطح، عوامل خاصی نیز خواهد داشت. معلوم میشود که اسلام، نه به بهانه آخرت، سعادت دنیوی را فراموش کرده است، و نه به بهانه دنیا، سعادت اخروی را. امام صادق به دراینباره میفرماید:
لیس منها من ترک دنیاِ لآخره، و لا آخرته لدنیاه.[4]
کسی که دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش، رها کند، از ما نیست.
و در حدیث دیگری، رسول خدا میفرماید:
خیرکم من لم یترک آخرته لدنیاه، ولا دنیاه لإخرته.[5]
بهترین شما، کسی است که نه آخرتش را به خاطر دنیایش، و نه دنیایش را به خاطر آخرتش، رها کند.
لذا ایشان، بهترین فرد را کسی میداند که به دنیا را به خاطر آخرت، ترک کند و نه آخرت را به خاطر دنیا؛ بلکه باید از هردوی آنها استفاده نماید.[6] به همین جهت، آن حضرت، کوشاترین مردم را کسی میداند که به هر دو سطح بپردازد.[7] بر این اساس، اسلام، سعادت تک سطحی را نمیپذیرد، حتی اگر سطح اخروی باشد.
لیس منها من ترک دنیاِ لآخره، و لا آخرته لدنیاه.[4]
کسی که دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش، رها کند، از ما نیست.
و در حدیث دیگری، رسول خدا میفرماید:
خیرکم من لم یترک آخرته لدنیاه، ولا دنیاه لإخرته.[5]
بهترین شما، کسی است که نه آخرتش را به خاطر دنیایش، و نه دنیایش را به خاطر آخرتش، رها کند.
لذا ایشان، بهترین فرد را کسی میداند که به دنیا را به خاطر آخرت، ترک کند و نه آخرت را به خاطر دنیا؛ بلکه باید از هردوی آنها استفاده نماید.[6] به همین جهت، آن حضرت، کوشاترین مردم را کسی میداند که به هر دو سطح بپردازد.[7] بر این اساس، اسلام، سعادت تک سطحی را نمیپذیرد، حتی اگر سطح اخروی باشد.
الگوی رابطه سطوح سعادت با یکدیگر
نکته بسیار مهم دیگری که تعیینکننده فهم احادیث درباره این موضوع است، پیوستگی و در هم تنیدگی هردو سطح سعادت با یکدیگر است. بررسی احادیث، نشان میدهد که سعادت دنیوی و اخروی، دو مسئله جدا از یکدیگر نیستند؛ بلکه کاملاً باهم ارتباط تنگاتنگ داشته، بر هم تأثیر میگذارند. این مسئله، از اصول اساسی در مفهوم سعادت است که کمتر موردتوجه قرار میگیرد. به لحاظ روششناختی، این اصل در هیچ روایتی، مورد تصریح قرار نگرفته است؛ اما معمولاً روایات حوزه سعادت دنیوی، قیدی دارند که آنها را در راستای آخرت، قرار میدهد. این، موجب به وجود آمدن این اندیشه میگردد که دو سطح سعادت، با یکدیگر مرتبط بوده، بیگانه از یکدیگر نیستند. لذا در مرحله نخست، از آن میتوان چنین استفاده کرد که سطوح سعادت باهم ارتباط دارند. سپس آنچه اهمیت بیشتری مییابد، الگوی تأثیرگذاری این دو سطح بر یکدیگر است. پرسش این است که: اگر این دو سطح بر یکدیگر تأثیرگذارند، نحوه تأثیرگذاری، به چه شکلی است؟
بررسی احادیث، نشان میدهد ازآنجاکه دنیا، مزرعه آخرت است سعادت دنیوی، بستر و زمینه کسب سعادت اخروی است و ازآنجاکه سعادت اخروی، هدف نهایی است، جهت دهنده به سعادت دنیوی نیز هست.
بررسی مجموع آیات و روایات درباره سعادت، نشان میدهد که هرچند اسلام، سعادت دنیوی را با همان معیارهای مادیاش به رسمیت میشناسد؛ اما آن را در جهت تأمین سعادت اخروی تعریف میکند و از اموری که سعادت اخروی را تهدید میکنند، دوری کرده، آن را ضد سعادت میداند. لذا در روایات این بخش، معمولاً قید یا نکتهای وجود دارد که عوامل مادی سعادت را از اطلاق خود، خارج کرده، به آنها جهت میدهد. هنگام بررسی دقیق روایات این بخش، این مسئله بهخوبی روشن میشود.
بنابراین، هرچند اسلام برای سعادت، دو سطح قائل است؛ اما نحوه ارتباط آنها با یکدیگر، از الگوی خاصی تبعیت میکند. ازاینرو، الگوی سعادت اسلامی، پیچیدگی خاصی دارد. بر اساس این الگو، سعادت دنیوی، در دل سعادت اخروی قرار میگیرد و در مسیری قرار دارد که تأمینکننده سعادت اخروی باشد. ازاینرو، هرچند سعادت دنیوی، محدود به دنیا بوده، با مرگ پایان مییابد؛ اما بر سعادت اخروی، تأثیرگذار است.
از طرف دیگر، هرچند سعادت اخروی، مخصوص آخرت وزندگی جاویدان انسان است؛ اما تأمین آن، از دنیا شروع میشود و بلکه به عبارت دقیقتر، به لحاظ زمانی، دنیا، تنها فرصت تأمین آن است. لذا هم عوامل مادی و هم عوامل معنوی سعادت، در دنیا تأمین میشوند؛ اما به لحاظ اثر، برخی مربوط به دنیا و برخی مربوط به آخرتاند و درعینحال، عوامل دنیوی، باید در راستای سعادت اخروی بوده، با آن تضاد نداشته باشد. در حقیقت، اسلام، سعادت دنیوی در تضاد با سعادت اخروی را سعادت نمیداند، هرچند در ظاهر، سراسر لذت، سرور و رفاه باشد. عوامل یا مصادیق سعادت، فهرست بلندی را تشکیل میدهند. لذا لازم است این مصادیق متعدد، طبقهبندی شوند. گاه ممکن است که نخست طبقهبندی کلان و سپس طبقهبندیهای خرد دیگری در دل آن، شکل گیرد.
بررسی مصادیق سعادت در روایات، نشان میدهد که عوامل سعادت، نخست در دو گروه دنیوی و اخروی، طبقهبندی میشوند و سپس، موارد مربوط هرکدام، خود در گروههای کوچکتری دستهبندی میشوند که در ادامه، به آنها اشاره میگردد.
منبع: سعادت و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: حمزه عبدی
بررسی احادیث، نشان میدهد ازآنجاکه دنیا، مزرعه آخرت است سعادت دنیوی، بستر و زمینه کسب سعادت اخروی است و ازآنجاکه سعادت اخروی، هدف نهایی است، جهت دهنده به سعادت دنیوی نیز هست.
بررسی مجموع آیات و روایات درباره سعادت، نشان میدهد که هرچند اسلام، سعادت دنیوی را با همان معیارهای مادیاش به رسمیت میشناسد؛ اما آن را در جهت تأمین سعادت اخروی تعریف میکند و از اموری که سعادت اخروی را تهدید میکنند، دوری کرده، آن را ضد سعادت میداند. لذا در روایات این بخش، معمولاً قید یا نکتهای وجود دارد که عوامل مادی سعادت را از اطلاق خود، خارج کرده، به آنها جهت میدهد. هنگام بررسی دقیق روایات این بخش، این مسئله بهخوبی روشن میشود.
بنابراین، هرچند اسلام برای سعادت، دو سطح قائل است؛ اما نحوه ارتباط آنها با یکدیگر، از الگوی خاصی تبعیت میکند. ازاینرو، الگوی سعادت اسلامی، پیچیدگی خاصی دارد. بر اساس این الگو، سعادت دنیوی، در دل سعادت اخروی قرار میگیرد و در مسیری قرار دارد که تأمینکننده سعادت اخروی باشد. ازاینرو، هرچند سعادت دنیوی، محدود به دنیا بوده، با مرگ پایان مییابد؛ اما بر سعادت اخروی، تأثیرگذار است.
از طرف دیگر، هرچند سعادت اخروی، مخصوص آخرت وزندگی جاویدان انسان است؛ اما تأمین آن، از دنیا شروع میشود و بلکه به عبارت دقیقتر، به لحاظ زمانی، دنیا، تنها فرصت تأمین آن است. لذا هم عوامل مادی و هم عوامل معنوی سعادت، در دنیا تأمین میشوند؛ اما به لحاظ اثر، برخی مربوط به دنیا و برخی مربوط به آخرتاند و درعینحال، عوامل دنیوی، باید در راستای سعادت اخروی بوده، با آن تضاد نداشته باشد. در حقیقت، اسلام، سعادت دنیوی در تضاد با سعادت اخروی را سعادت نمیداند، هرچند در ظاهر، سراسر لذت، سرور و رفاه باشد. عوامل یا مصادیق سعادت، فهرست بلندی را تشکیل میدهند. لذا لازم است این مصادیق متعدد، طبقهبندی شوند. گاه ممکن است که نخست طبقهبندی کلان و سپس طبقهبندیهای خرد دیگری در دل آن، شکل گیرد.
بررسی مصادیق سعادت در روایات، نشان میدهد که عوامل سعادت، نخست در دو گروه دنیوی و اخروی، طبقهبندی میشوند و سپس، موارد مربوط هرکدام، خود در گروههای کوچکتری دستهبندی میشوند که در ادامه، به آنها اشاره میگردد.
منبع: سعادت و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: حمزه عبدی
بیشتر بخوانید :
شادی های معنوی ؛ باورها و آیینهای مذهبی
شادی پایدار و همیشگی ؛ پیامد بخشش دیگران
تقسیم بندی شادی از منظر دین اسلام
نشاط و معنویت ؛ از منظر اسلام
پی نوشت :
[1]. Happiness.
[2]. Satisfaction.
[3]. Well being
[4]. اهلبیت در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۸۳۸، ح ۱۲۸۱ (به نقل از کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶، ح ۳۵۶۸؛ فقه الرضا، ص ۳۳۷).
[5]. خیروبرکت در قرآن و حدیث، ص ۳۲۳، ح ۴۳۷ (به نقل از: تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۲۲۱، ح ۱۹۱۸؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۳۸، ح ۶۳۳۶).
[6]. «لیس خیرکم من ترک الدنیا الآخرة ولا الآخرین الدنیا، ولکن خیرکم من أخذ من هذه وهذه» (ربیع الأبرار، ج ۱، ص ۵۳؛ تاریخ اصبهان، ج ۲، ص ۱۶۷، ح ۱۳۶۹؛ حلیة الأولیاء؛ ج ۱، ص ۲۷۸؛ کنز العمال؛ ج ۳، ص ۷۳۳، ح ۸۶۰۵).
«لیس خیرکم من ترک دنیاه لآخرته ولأخترته لدنیاه، حتی یصیب منها جمیعاً، فإن النیابلاغ إلی الآخرته» (فردوس الأخبار، ج ۳، ص ۴۵۵، ح ۵۲۹۰؛ الفردوس، ج ۳، ص ۴۰۹، ح ۵۲۴۹).
[7]. «اعظم الناس همّا، المؤمن الذی یهتم بأمر دنیاه وأمر آخرته؛ کوشاترین مردم، مؤمنی است که در کار دنیا و آخرتش، اهتمام ورزد، (سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۷۲۵، ح ۲۱۴۳؛ الفردوس، ج ۱، ص ۳۵۹، ح ۱۴۴۹).