تفکر انتقادی را وارد زندگی روزمره کنیم (بخش اول)

اشخاصی که تفکر انتقادی دارند، به جای پذیرفتن عقاید و فرض‌ها آن‌ها را با دقت مورد سوال قرار می‌دهند، همیشه به دنبال این هستند که بفهمند آیا نظرات، بحث‌ها و یافته‌ها بیانگر همه‌چیز هستند یا نه و آماده‌اند...
سه‌شنبه، 24 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفکر انتقادی را وارد زندگی روزمره کنیم (بخش اول)
یاد گرفتن تفکر فرآیند تدریجی است و تلاش زیادی نیاز دارد. اینکه فقط واقعا بخواهیم، دلیل نمی‌شود به یک متفکر عالی تبدیل شویم.
 
چکیده : اشخاصی که تفکر انتقادی دارند، به جای پذیرفتن عقاید و فرض‌ها آن‌ها را با دقت مورد سوال قرار می‌دهند، همیشه به دنبال این هستند که بفهمند آیا نظرات، بحث‌ها و یافته‌ها بیانگر همه‌چیز هستند یا نه و آماده‌اند تا خودشان هم چیزهایی جدیدی کشف و به اندوخته‌های قبلی اضافه کنند. این افراد، به جای حل مشکلات به صورت غریزی یا شهودی، آن‌ها را روِش‌مند حل می‌کند. نکته مهم این است که هیچکس با طرز تفکر انتقادی متولد نمی‌شود،‌ بلکه با تمرین آن را یاد می‌گیرد و به یک عادت روزانه تبدیل می‌کند.

تعداد کلمات 1139 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه

تفکر انتقادی را وارد زندگی روزمره کنیم (بخش اول)
چطور تفکر انتقادی را به زندگی روزمره وارد کنیم؟

بیشتر ما آن حداکثر چیزی که می‌توانیم باشیم، نیستیم. در واقع، توانایی‌های زیادی داریم که غیرفعال و توسعه نیافته هستند. یاد گرفتن تفکر هم مثل یاد گرفتن بسکتبال، باله یا پیانو زدن است، یعنی بدون تعهد آگاهانه امکان‌پذیر نیست. تا وقتی که توقع داریم تفکر به صورت ناخودآگاه اتفاق بیفتد، معلوم است که هیچ کاری هم برای بهبود آن انجام نمی‌دهیم.
یاد گرفتن تفکر فرآیند تدریجی است و تلاش زیادی نیاز دارد. اینکه فقط واقعا بخواهیم، دلیل نمی‌شود به یک متفکر عالی تبدیل شویم. تغییر عادت‌های فکری ما یک پروژه‌ی بلندمدت است که در طی سال‌ها اتفاق می‌افتد، نه ماه‌ها یا هفته‌ها. در واقع ویژگی‌های لازم برای تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی، نیازمند یک دوره‌ی زمانی طولانی هستند تا پدید آیند.
پس چطور می‌توانیم به یک متفکر انتقادی تبدیل شویم؟ چطور به خودمان و اگر معلم هستیم به دانش‌آموزان‌مان کمک کنیم تفکر انتقادی را تمرین کنند؟

اول از همه باید بدانیم برای این که کار چندین مرحله وجود دارد:
مرحله اول: متفکر نسنجیده (یعنی از مشکلات خاص تفکرمان بی‌اطلاع هستیم)
مرحله دوم: متفکر مطلع (یعنی از مشکلات تفکرمان خبر داریم)
مرحله سوم: متفکر تازه‌کار (سعی می‌کنیم بهتر شویم، اما تمرین منظم نداریم)
مرحله چهارم: متفکر در حال تمرین (یعنی اهمیت تمرین منظم را تشخیص می‌دهیم)
مرحله پنجم: متفکر پیشرفته (به نسبت تمرینی که می‌کنیم پیشرفته می‌شویم)
مرحله ششم: متفکر برجسته (یعنی تفکر ماهرانه و عمیق برای ما به یک عادت تبدیل شده است)

برای پیمودن این مراحل باید:
۱. بپذیریم که مشکلاتی جدی در تفکر ما وجود دارد.
۲. تمرین منظم را شروع کنیم.
دراینجا با هم ۹ روش را مرور می‌کنیم که می‌تواند به هر فرد باانگیزه‌ای کمک کند به یک متفکر تبدیل شود. ولی یادتان باشد این روش‌ها خاصیت جادویی ندارند و همه‌ی آن‌ها مستلزم تمرین هستند و با این‌که هیچ‌کدام از آن‌ها ضروری نیستند، اما هرکدام یک راه واقعی هستند تا تفکرمان را به طور منظم بهبود دهیم. هرچند احتمالاً نمی‌توانید همه‌ی آن‌ها را با هم انجام دهید، توصیه می‌کنیم وقت بگذارید و همه‌ی آن‌ها را امتحان کنید.


استراتژی اول: از وقت‌های تلف‌شده استفاده کنید

همه آدم‌ها وقت تلف می‌کنند، به این معنی که نمی‌توانند از تمام وقت شان به صورت پربار یا حتی با لذت استفاده کنند. گاهی اوقات از این شاخه به آن شاخه می‌پریم، بدون اینکه از هیچ یک از کارهایی که می‌کنیم لذت ببریم. گاهی از چیزهایی که خارج از کنترل ما هستند عصبانی می‌شویم. گاهی نمی‌توانیم درست برنامه‌ریزی کنیم که باعث می‌شود نتایج ناخوشایندی بگیریم که به راحتی قابل اجتناب بوده‌اند (به عنوان مثال زمان زیادی را در ترافیک گیر می‌کنیم، در حالی که اگر نیم‌ ساعت زودتر راه می‌افتادیم به ترافیک نمی‌خوردیم). گاهی بی‌خود و بی‌جهت نگرانیم. گاهی وقت مان را با حسرت برای گذشته‌ها تلف می‌کنیم و گاهی همین‌طوری فقط به هوا خیره می‌شویم و در خودمان سِیر می‌کنیم.

موضوع این است که ما با این کارها وقت مان را تلف کرده‌ایم، اما اگر در این مورد فکر کرده بودیم و گزینه‌های ممکن را بررسی می‌کردیم، هیچ‌وقت به طور عمدی اینطوری وقت نمی‌گذراندیم. پس چرا وقتی را که معمولاً تلف می‌شود صرف تمرین برای تفکر انتقادی نکنیم؟ مثلاً به جای اینکه عصرها جلوی تلویزیون بنشینیم و از این کانال به آن کانال برویم، بلکه برنامه‌ای پیدا کنیم که ارزش دیدن داشته باشد، همین وقت یا حداقل قسمتی از آن را صرف این کنیم که به روزمان فکر کنیم و نقاط ضعف و قوت مان را ارزیابی کنیم.
شاید بد نباشد این سؤالات را از خودمان بپرسیم:
بدترین فکر امروزم برای چه بود؟ بهترینش برای چه بود؟ امروز واقعاً در مورد چه چیزهایی فکر کردم؟ به نتیجه‌ای هم رسیدم؟ اجازه دادم تفکرات منفیِ بی‌فایده خسته‌ام کنند؟ اگر بتوانم امروز را تکرار کنم، چه چیزهایی را تغییر می‌دهم؟ چرا؟ آیا امروز کاری در جهت اهداف بلندمدتم انجام دادم؟ آیا مطابق ارزش‌هایی که برای خودم دارم عمل کردم؟ اگر تمام روزهای ۱۰ سال آینده را به همین شکل بگذرانم، چیز ارزشمندی به دست خواهم آورد؟
بهتر است روی هر سؤال کمی وقت بگذارید. همچنین بد نیست که مشاهدات روزتان را ثبت کنید تا مجبور شوید تمام جزئیات به خاطر بیاورید. اینگونه با گذشت زمان، متوجه الگوی فکری تان می‌شوید.
 

استراتژی دوم: هر روز یک مشکل

در ابتدای هر روز (مثلاً وقتی در حال رفتن به محل‌ کار یا دانشگاه هستید) یک مشکل انتخاب کنید که هر وقت کمی فرصت داشتید روی آن کار کنید. منطق مشکل را با شناسایی اجزای آن کشف کنید. به عبارت دیگر، به طور سیستماتیک به سؤال فکر کنید: مشکل دقیقاً کجاست؟ چطور می‌توانم آن را در قالب یک سؤال مطرح کنم؟ چطور به اهداف، مقاصد و نیازهای من ربط پیدا می‌کند؟

می‌توانید از دستورالعملی مانند نمونه‌ی زیر استفاده کنید:
۱. اگر امکان دارد مشکلات را یکی‌ یکی انتخاب کنید. تا جایی که می‌توانید مسأله را دقیق و واضح بیان کنید.
۲. مشکل را بررسی کنید تا «نوع» مشکلی که با آن سروکار دارید مشخص شود. مثلا باید بفهمید، برای حل آن به چه چیزهایی نیاز دارید. سعی کنید اول مشکلاتی را انتخاب کنید که می‌توانید کنترل بیشتری روی آن داشته باشید. مشکلاتی که اصلا کنترلی روی آن‌ها ندارید، کنار بگذارید. تلاش‌تان را روی آن‌هایی بگذارید که می‌توانید به طور بالقوه حل کنید.
۳. ببینید به چه اطلاعاتی نیاز دارید و به طور فعال به دنبال آن اطلاعات باشید.
۴. اطلاعاتی را که جمع کرده‌اید با دقت تحلیل و تفسیر کنید، ببینید چه نتایج منطقی‌ای می‌توانید بگیرید.
۵. ببینید برای وارد عمل شدن چه گزینه‌هایی دارید. در کوتاه‌مدت چه کارهایی می‌توانید بکنید؟ در بلندمدت چطور؟ باز هم مشکلاتی که در کنترل تان هستند را از مشکلات خارج از کنترل را جدا کنید. محدویت‌هایی را که در زمینه‌ی هزینه، زمان و قدرت دارید، شناسایی کنید.
۶. گزینه‌های تان را ارزیابی کنید. این کار را با در نظر گرفتن مزایا و معایبی آنها برای موقعیت تان، انجام دهید.
۷. یکی از رویکردهای استراتژیک را انتخاب و همان را دنبال کنید.
۸. وقتی که وارد عمل شدید، پیامدهای آن را تحت نظر بگیرید. همیشه گوش به زنگ باشید تا در صورت لزوم استراتژی تان را اصلاح کنید. آماده باشید که با کسب اطلاعات بیشتر، استراتژی، تحلیل یا تعریف مشکل، یا حتی هر سه‌ی آن‌ها را عوض کنید.

ادامه دارد...

منبع : برگرفته از criticalthinking

بیشتر بخوانید :
 مهارت های زندگی ؛ مهارت تفکر و تفکر انتقادی
تفکر انتقادی چیست؟
تفکر انتقادی و راه های پرورش آن
تفکر نقاد، یک تفکر استراتژیک



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط