محمد دفتری
(تو 1283 ش)، نویسنده. سرتیپ دفترى پس از تكمیل تحصیلات به فرانسه عزیمت كرد. مشاغل مهم وى: فرمانده دژبان، رییس كل شهربانى، فرمانده گارد مسلح گمرك. اثر وى: «تاریخ نظامى عصر قدیم و قرون وسطى و عهد جدید».[1]
فرزند محمود دفترى (عینالممالك) و برادر دكتر احمد متین دفترى، در 1285 متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكدهى افسرى تهران شد. دورهى دانشكده را پایان داد و براى ادامهى تحصیلات به اروپا اعزام گردید. دانشكدهى سنسیر پاریس را گذراند و به ایران بازگشت. چندى در دانشكدهى افسرى مربى و استاد بود. تدریجا درجهى سرهنگى گرفت و با رزمآرا رئیس ستاد ارتش نزدیكى یافته و جزء باند و دستهى او شد. در سال 1326 رزمآرا ریاست دژبان مركز را به او سپرد. وى در 15 بهمن 1327 كه در دانشگاه تهران به شاه تیراندازى شد، در چند قدمى شاه قرار داشت. فورا شاه را به اتومبیل رسانید و به بیمارستان برد. در همان شب در تهران حكومت نظامى اعلام گردید و سرلشكر هوائى احمد خسروانى حاكم نظامى تهران گردید و دژبان تهران براى اجراى برنامهها در اختیار فرماندارى نظامى قرار گرفت. همان شب سرهنگ دفترى مامور دستگیرى آیتالله كاشانى شد. شبانه از دیوار وارد منزل شد و آیتالله را با خفت و خوارى دستگیر نمود، چند شب در تهران نگه داشت و بعد او را به لرستان تبعید كردند. در فروردین سال 1328 درجهى سرتیپى گرفت و در همان شغل ریاست دژبان مشغول زمینهسازى براى روى كار آمدن رزمآرا بود. در تیرماه 1329 رزمآرا به ریاست دولت برگزیده شد. قبل از معرفى هیئت وزیران اولین حكمى كه صادر نمود، ریاست شهربانى سرتیپ دفترى بود. روابط رزمآرا و دفترى بسیار نزدیك و صمیمانه بود به طورى كه دفترى توانست برادر خود عبدالله دفترى را وارد كابینه كند و پست وزارت اقتصاد ملى را به او تخصیص دهد ولى در عین حال بین برادر دیگرش دكتر احمد متین دفترى و رزمآرا شكاف عمیقى ایجاد شد و متیندفترى مرتبا با استفاده از سنگر مجلس سنا، به كوبیدن رزمآرا مىپرداخت. در دوران ریاست شهربانى او، فرار سران حزب توده از زندان قصر اتفاق افتاد. بدون شك این مسئله ساده و عادى نبود به همین دلیل رئیس شهربانى مورد بازخواست قرار نگرفت. با ترور رزمآرا در مجلس سلطانى ستارهى اقبال دفترى افول كرد، از ریاست شهربانى كنار رفت، چندى ریاست گارد گمرك و زمانى فرماندهى مرزبانى با او بود ولى روزنامههاى آن روز مرتبا لبهى تیز حملات شدید خود را متوجه او مىنمودند. در بامداد 28 مرداد 1332 دفترى دو حكم براى ریاست شهربانى دریافت كرد. حكم اول به امضاى دكتر مصدق نخستوزیر وقت بود، حكم دیگر به امضاى سپهبد زاهدى به دست او رسیده بود. ولى او عملا تا روز 28 مرداد در شهربانى حضور نیافت و عصر آن روز با ارائه حكم زاهدى، شهربانى را تحویل گرفت. چند روز بعد وقتى شاه از سفر اجبارى رم بازگشت، دفترى در فرودگاه به پاى شاه افتاد ولى شاه كه از صدور حكم ریاست شهربانى او توسط دكتر مصدق باخبر بود، وى را تغییر داد و سرلشكر مهدىقلى علوىمقدم را به ریاست شهربانى گمارد و دفترى به عنوان وابستهى نظامى به ایتالیا رفت. چند سالى در اروپا به سر برد و آیتالله كاشانى كه از دشمنان سرسخت او بود مانع از ارجاع كار در تهران به او بود. تا سرانجام در سال 1334 به تهران بازگشت و درجهى سرلشكرى گرفت و ریاست ادارهى تسلیحات ارتش به او سپرده شد. چندین سال در آنجا به خرید اسلحه و مهمات مشغول بود. چون با ارتشبد عبدالله هدایت رئیس ستاد نزدیك و دوست بود، همهگونه سوءاستفاده از كار خود نمود تا سرانجام از كار معلق و تحت تعقیب قرار گرفت و در دادگاهى كه عبدالله هدایت محاكمه شد، او را نیز محاكمه كردند و به سه سال زندان محكوم گردید. پس از استخلاص از زندان، بیمارى گریبان او را گرفت و غالبا ملتزم بستر بیمارى بود. در 1356 درگذشت.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.