زینت علویه همایونی
زینتالسادات همایونی (علویه همایونی) از جمله خادمان قرآن کریم است که سالیان درازی از عمر خود را بنابر بیان شاگردان، دوستان و آشنایان خود، در راه پی بردن به عمق کلام وحی صرف کرده و از این منظر موفقیتهای چشمگیری را نصیب خود و جامعه اسلامی ایران کرده است. تولد و دران کودکی در سال ۱۲۹۶ در خانوادهای محترم که از لحاظ مادی و معنوی در حد متوسط و از سادات حسینی بودند به دنیا آمدند. پدرشان روحانی نبوده، ولی اجدادشان روحانی و اهل کرامت بودند. خانواده پرجمعیتی داشتند، چون اکثراً در قدیم، خانهها بزرگ بوده و افراد در یک خانه با هم زندگی میکردند. ایشان هم در دوران طفولیت ناظر گفتگوها و محاوره افراد خانواده بوده و شاهد مشکلات اشخاص مخصوصاً خانمها بودند. خود ایشان تعریف میکردند که در همان ایام که در سن ۴ یا ۵ سالگی بودم وقتی خانمها دور هم جمع میشدند و از محرومیتهای خود سخن میگفتند در خود میرفتم و ناراحت میشدم و چون میدانستم که زنان به زینت و طلا علاقهمند هستند با خود میگفتم من هر وقت بزرگ شدم و قدرتی پیدا کردم دستور میدهم که برای خانمها طلا و زینت فراهم نمایند و البته به لحاظ همین درک بچهگانه که در طفولیت داشتم بعداً فهمیدم محرومیت خانمها در فقر علمی آنهاست، نه در فقر مادی و به لطف خداوند برای رفع آن کمر همت بستم. دوران نوجوانی در ایام نوجوانی که در سالهای ۱۳۰۳ بود برای پسرها هم بهندرت وسیله تحصیل فراهم بود چه رسد دخترها، بعداً هم که تحصیل و مسائل فرهنگی توسعه بیشتری یافت دخترها به لحاظ تعصب مردان خانواده که اجازه از خانه خارج شدن را نداشتند از تحصیل محروم میماندند. ایشان هم از این قانون مستثنی نبوده، ولی علاقه شدید به تحصیل علم داشتند نزد برادرشان تا کلاس ۹ قدیم را خواندند و چون به ریاضی علاقهمند بودند. درس ریاضی را خوب یاد گرفتند و کارهای هنری را نیز مثل خیاطی و گلدوزی یاد گرفتند؛ تا سن ۱۶سالگی به این نحو در منزل سپری شده ولی به نقل خودشان راضی نمیشدند و به فراگیری بالاتری علاقهمند بودند. آغاز و محل تحصیلات از سن ۱۶ سالگی خدمت بانوی ایرانی شرفیاب شده و بنا به نقل خودشان که فرمودند از همان ساعات اولیه چنان جلوه ایشان مرا مجذوب کرد که با تمام وجودم عاشق ایشان شدم و زمان شرفیابی من در حکومت رضاخان بود و اوج بیحجابی من هم دختر جوان و آراسته زمان خود بودم، ولی جذبه الهی ایشان چنان در من تأثیر نمود که ظاهر و باطن مرا متحول نمود و ایشان را مصداق حدیث «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم: مردم را دعوت کنید (به معروف و خوبیها) با غیر زبانهایتان» یافتم. شاید عشق من به بانو به این دلیل بود که مادرم هنگامی که مرا باردار بود به لحاظ نسبت سببی که با بانو داشتند بسیار خدمت ایشان شرفیاب میشدند و علاقه شدید به معظم لها داشتند و همه روحیاتشان را در خود جذب کرده، لذا وقتی مادرم مرا برای فراگیری علوم دینی و ادامه تحصیل به خدمت بانو بردند تجلیات وجود او را درک کردم و چنان محو جمال و عاشق دیدارش بودم که تمام فامیل و دوستان را رها کردم و فقط نشاطم را در رفتن خدمت ایشان بود و در عشق دیدار جمالش هر روز در حالی که اشک میریختم به حضورش شرفیاب میشدم. در سال ۱۳۱۲ در خدمت ایشان قرآن و دعای کمیل خواندم و دعای کمیل را شرح و معنی کردند و سپس مقدمات عربی را شروع کردم و شرح باب حادیعشر را نیز در اعتقادات خدمت ایشان خواندم، البته درسهای جنبی مانند رساله عملیه و اخلاق را نیز میخواندم و هر روز از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب خدمت ایشان بودم و از دریای علم و عرفانش جرعهها مینوشیدم. اساتید بانو بعد از خواندن صرف و نحو نزد بانو امین در ادامه، خدمت آقای شیخ حیدر علی محقق شرفیاب شده و صمدیه و حاشیه ملاعبدالله را در منطق، خدمت ایشان میخواندند و به نقل خودشان چون به درس ریاضی علاقهمند بودند منطق را دوست داشته و روی آن خوب کار میکردند. منطق و منظومه حکمت سبزواری را خدمت حاجآقا صدر کوپایی خواندند، در سال ۴۲ که حاجآقا صدر فوت میکنند و ایشان در غم از دست دادن استاد بوده و از خداوند درخواست فراهم آمدن استاد دیگری را داشتند و سال شکلگیری انقلاب اسلامی ایران بود. خفقان دوره محمدرضاشاه که جریان مدرسۀ فیضیه قم بوجود آمد. در همین ایام آقای اشنی قودجانی به اصفهان میآیند و بانو همایونی که در حضور چند استاد رفته، ولی درس ایشان را در حد حاجآقا صدر کوپایی ندیده و استادی را طالب بودند که در حد ایشان یا بالاتر باشد، لذا در اجابت دعایی که در طلب استاد کرده بودند و خوابی که در این رابطه میبینند حضور آقای اشنی قودجانی شرفیاب میشوند و درس معالم و شرح لمعه و منظومه حکمت سبزواری را خدمت ایشان میخوانند. آقای «اشنی» به ایشان میگویند من یک رشته درس بیشتر نمیدهم یا فقه یا اسفار و چون ایشان به اسفار بیشتر علاقهمند بودند درس اسفار را خدمت استاد شروع میکنند، البته بحث آخر اسفار را که بحث عشق میباشد و خیلی جالب و چون استاد تبحر زیادی در اسفار داشتند و ایشان نیز علاقهمند بودند خوب کار میکنند، در همان ایام اسماءالحسنی و نفسشناسی را نیز خدمت بانوی ایرانی میخوانند و در مورد اسماءالحسنی نیز با آقای اشنی بحث میکردند کتابهای دیگری مانند شرح فصوص قیصری و شواهدالربیویه را نیز خدمت آقای اشنی میخواندند. رابطه علمی علویه همایونی با بانو امین از ابتدای شروع تحصیل علوم دینی استاد ایشان بانوی ایرانی بوده و تا ۵۰ سال بهطور مستمر در خدمت ایشان بودند و ایشان را مصباحالهدایة در سیر و سلوک خود میدانستند و در تمام امور از ایشان پیروی کرده و مریدی عاشق در جهت مراد خود بودند، برای اینکه گوشهای از خلوص ایشان را نسبت به استاد خود بیان کنیم بیمناسب نیست که شرح کوتاهی را که از زندگی استاد خود نوشتهاند، بیاوریم. بانو همایونی شروع فعالیت فرهنگی اجتماعی خود را چنین بیان میدارند: اول سال ۱۳۴۲ که همسرم مرحوم فیض فوت شدند، به لحاظ اینکه مسئولیت خانهداری برایم سبک شده بود به فکر افتادم امتحان تربیت مدرس بدهم. به تهران رفتم و علیرغم تفکر آن زمان که خانمها در دروس طلبگی وارد نمیشدند اول زنی بودم که در امتحان مدرسی داوطلب و با معدل خوب قبول شدم و در سال ۴۳ هم در آزمون الهیات دانشگاه شرکت کردم و وارد دانشگاه الهیات شدم و در حین ادامۀ تحصیل در دانشگاه ذهنم خلاق شد بر اینکه چرا خانمها چنین دانشگاهی نداشته باشند (دانشگاه تربیت مدرس) به اصفهان آمدم و پیشنهاد کانون علمی را به حاج خانم امین دادم، البته ایشان اول برای اینکه یا از کم و کیف آن اطلاع کافی نداشتند یا به علت مشکلات آن قبول نمیکردند، ولی وقتی خوب تشریح کردم و ایشان هم اصرار مرا دیدند و میدانستند که من هم نیتی خالص در جهت رشد همنوعان خود دارم قبول فرمودند، لذا با امتیاز علمی ایشان در سال ۱۳۴۴ مکتب فاطمه(س) را تأسیس کردم. پایهگذاری مکتب علمیه بانوان به ابتکار علویه همایونی حوزه علمیه بانوان به نام مکتب فاطمه(س) که در سال ۱۳۴۴ شمسی تأسیس شد اولین مکتبی بود که در عصر اخیر به ریاست یک بانوی مجتهده، فیلسوف، عارف و ادیب ایجاد شد و به مدیریت بانوی دیگری که ۵۰ سال شاگردی معظم لها را کرده بود، اداره میشد و به این لحاظ بود که دروس پایهای ادبیات عرب در این مکتب عمیقاً تدریس میشد و همه اصول اعتقادی و دینی و علوم قرآنی چون در صافی نظارت این بانوان بزرگوار پالایش میشد دستخوش هیچ انحراف و افراط و تفریط نشده و همه کسانی که به نوعی در این مکتب چه در سطح عالی قرآن و احکام و چه در سطح عالی ادبیات عرب و منطق برخوردار شدند. به طوری که در هر پستی قرار گرفتند از شایستگی و مهارت و اعتدال برخوردار بودند به گونهای که مایه افتخار مکتب و استادان خود شدند در این مکتب از ابتدای تأسیس، قرآن توسط بانوی مجتهده امین تفسیر میشد و بعد از ایشان بانو علویه همایونی این پست را خود به عهده گرفتند. مکتب فاطمه (س) به لحاظ اینکه تنها مکتبی بود که با همت و ابتکار یک بانوی عالمه حاجیه خانم همایونی و امتیاز علمی و ریاست بانوی مجتهده تأسیس شده بود و دروس پایه حوزوی و تفسیر و حدیث همه توسط بانوانی که تحصیلات حوزوی داشتند عمیقاً تدریس میشد. مورد توجه علما و خطبای شهر قرار گرفت و همهجا از آن به عزت یاد میکردند و گاهی درخواست بازدید داشتند. این شخصیتها که اغلب از علما و وعاظ شهر بودند در یادنامه مکتب بعد از تجلیل از مقام والای بانو مجتهده امین و بانوی مکرمه حاجیه خانم همایونی به تحسین و تقدیر و تشکر از این اقدام عالمانه و ارزشمند پرداختهاند. فعالیتهای فرهنگی چون بانو سلامت و سعادت زن را در این میدانستند که بیشتر اوقات را در خانه باشند و به سلامت و بهداشت جسمی و روانی و حتی معنوی اهل خانه بپردازد و در آن زمان هم محیط فرهنگی که زنان بتوانند با حفظ شئونات اسلامی به فعالیت بپردازند محدود بود، لذا معظم لها فعالیت فرهنگی خود را از سال ۴۲ که شاگردانی را در منزل شخصی خود پذیرفتند شروع نمودند و باسعه نظر بدون هیچ منش علمی یا استادی چون مادری دلسوز و مهربان که به پرورش جسمی و روحی فرزند خود بپردازند به رشد و شکوفایی آنان همت گماشتند و خالصانه و عمیق برای ایشان درس میگفتند و با بیانات عارفانه و حکیمانه خود فکر آنها را بازو پربار میکردند و در حین تدریس منطق و فلسفه و حکمت و حدیث و تفسیر را خودشان برای آنها تدریس میکردند و برای ادبیات فارسی در منزل خودشان استاد دعوت کرده بودند و برای فقه و اصول، شاگردان خود را به حضور آقایان علما، در منازلشان میفرستادند. منزل ساده این استاد عزیز به دانشگاه شبیهتر بود تا به منزل شخصی، زیرا محل مشاوره خانوادگی نیز بود. هر کس در امور زندگی در همه ابعاد آن با مشکلی مواجه میشد اگر با ایشان آشنا بود مراجعه کرده و با مشاوره مشکل خود را حل شده مییافت و در همان یک جلسه با دلی آرام و امیدی سرشار بر میگشت و به زندگی خود ادامه میداد در همان منزل ساده و کوچک خود با همان دانشپژوهانی که خود تربیت کرده بودند جلسات و مباحثات علمی تشکیل میدادند و کتب تفسیر قرآن و احادیث مثل نهجالبلاغه، محجةالبیضاء مرحوم فیض کاشانی، اربعینالهاشمیه بانو امین و حکمت الهی محیالدین الهی قمشهای و غیره را موضوع آن جلسات قرار داده و به بحث میپرداختند. برای ورود به این منزل ساده ولی در حقیقت دانشکده الهیات هیچ سواد دانشگاهی یا حوزوی لازم نبود و افراد متمول یا غیرمتمول برای آرامش روان و بهرههای معنوی به حضور این معلم عاشق و راهنمای فرزانه شرفیاب میشدند و همه در حد توان فکری و علمی خود از نصایح و گفتار حکیمانه ایشان بهره میبردند، زیرا معظملها هر کس را با زبان خودش با او سخن گفته و راهنمایی میکردند. شخصیت سیاسی حضور در صحنه های مهم سیاسی جامعه به دو گونه است: ۱٫ مبارزه ظاهری ۲٫ مبارزه زیربنائی. بالا بردن بینش و توسعه فکری افراد در امر سیاست و آگاهی دادن به آنها برای شناخت خناسان زمان خود یک مبارزه در امر سیاست بوده که این از قسم اول کارسازتر و ریشهدارتر خواهد بود. بانو علویه همایونی از همان زمان در امور اجتماعی و فرهنگی وارد شدند نسبت به مسائل مملکت و اموری که در آن میگذرد حساس بودند و با دقت نظر در اخبار مملکتی با خواندن مجلات و روزنامهها و گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون مسائل جاری مملکت را مورد توجه قرار میدادند و در حد توان از ناموس و هویت هموطنان و همنوعان خود دفاع میکردند. یکی از آن مبارزات، پایهگذاری مکتبی بود که قبل از انقلاب و اوج تسلط بیگانگان که فراگیری از علوم عالیه با رعایت شئونات اسلامی میسر نبود، زمینه تحصیلات عالیه را در ادبیات عربی و فارسی و معارف اسلامی فراهم آوردند و دختران و بانوان با کمال نجابت و اخلاق اسلامی در این مکتب از چنان عمق علمی برخوردار شدند که هر کدام تاکنون برای ادامه تحصیل یا آزمایش علمی یا تدریس در هر حوزه و دانشگاه و کانون علمی میروند مایه افتخار و تحسین و تمجید قرار میگیرند و در پیشرفت علمی تا مدرک دکترا و پژوهشگر و محقق رسیدهاند. ایشان در این مکتب زمینه رشد فکری را در مسائل اجتماعی و امور سیاسی برای بانوان فراهم میکردند و با ایجاد گردهمایی و دعوت مهمانان خارجی و داخلی و سخنرانیهای متنوع بانوان را با مسائل روز آشنا میکردند. ایشان در جهت رشد فکری بانوان و جوانان و رفع موانع آن نهایت سعی خود را نموده. هر گاه به حضور روسای جمهور یا یکی از نافذین مملکت میرسیدند اول سخن در همین جهت بود. برای ارتقای سطح علمی خواهران در حوزهها و رسیدن به درجه اجتهاد و قدرت استباط در امور فقهی مربوط به خودشان به علما و مسئولان مربوط نامه میفرستادند و در خواست میکردند که زمینه رشد علمی را برای آنان فراهم کنند. برای حقوق تضییعشده بانوان به علما نامه مینوشتند تا آن حضرات با تجدید نظر و فتوا از حقوق آنان دفاع کنند.* علویه همایونی در تمام کارهای خویش نظم و مدیریت خاصی دارند که اینها همه نشأت گرفته از حکمت ایشان است. حکمت یا عقل معاش که به وسیله آن نیکاندیشی و حس تدبیر در امور دنیایی حاصل میشود، به گونهای که شخص در تدبیر امور منزل حکیمانه عمل میکند و بهترین شیوه برخورد و نهایت ظرافت و مدیریت را با دیگران بکار میبرد. بعد از اینکه بانو در کنار ما آمدند از ایشان خواهش کردم از زندگی علمی خویش بگویند و او از همان ابتدایی که آغاز به خواندن کرد، یعنی از کودکی برایم گفت و از عشق و علاقهاش که به آموختن داشت از اینکه به خاطر علم چه مشکلاتی را تحمل کردند و از آشنایی خود با بانو امین و رابطۀ عاشقانه خویش را با ایشان. علویه همایونی، عاشق استاد خویش است و تمام زندگی علمی و حتی مادی خود را مدیون ایشان میداند، منظره تأثرانگیزی بود، هنگامی که بانو از استاد و مرید خود گفت و دانههای اشک در چشمانش حلقه افکنده بود. چه چیزی این عشق را تا به حال پایدار و محکم نگاه داشته و حتی ذرهای از آن کم نکرده، که چه بسا آنرا روز به روز افزونتر میکند با خود اندیشیدم که آیا در زمان کنونی هم شاگردی این چنین از استاد خویش تجلیل میکند و آیا رابطهای این گونه عاشقانه بین استاد و شاگرد باقی مانده؟ بانو «علویه همایونی» نه تنها شیفته علم و علمآموزی بود، بلکه عاشق مردم جامعه خویش نیز بود، هیچگاه مردم برای او بیتفاوت نبودند و نیستند، از زمان کودکی تا به حال و به خاطر همین موضوع او نه تنها به فراگیری علم مشغول بود، بلکه به فعالیتهای اجتماعی به خصوص برای زنان هم حساسیت خاصی نشان میدادند و در واقع ایشان بازوی بانو امین بوده و تمام مسئولیتهای اجتماعی به مدیریت بانو همایونی انجام میشده و اگر فعالیتهای بیوقفه و خالصانه ایشان نبود، مطمئناً بانو امین از عهده آن بر نمیآمد. «زینتالسادات علویه همایونی»،۳۰ سال عاشقانه زحمت کشیده و حال که گرد خستگیهای زمان بر چهره بانو نشانه تلاشهای بیوفقه ایشان است، باز هم دست از فعالیتهای علمی خویش برنداشته و این بار هم پیروزمندانه بر روزگار در خانه به فعالیتهای علمی خویش ادامه داده و نگذاشته است زمانه هر آنچه بخواهد بکند. بانو بعد از سالها فعالیت در جامعه اکنون در خانه مشغول به نوشتن کتاب هستند که نمونهای از کتابهای ایشان از ابتدا تاکنون به این شرح است: ترجمه اربعین الهاشمیۀ بانوی ایرانی؛ ترجمه اسرارالأیات صدرالمتألهین شیرازی؛ زن مظهر خلاقیت الله در دو جلد؛ عشق ذویالقربی در وصف فاطمه(س)؛ نسیم ولایت ترجمه و توضیح چهل حدیث در فضائل و مناقب امیرالمؤمنین(ع)؛ زندگانی بانوی ایرانی. آری این بانوی عشق و علم در کنار ماست و ما از او دوریم، همانگونه که حافظ سرود: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد. تعریف شخصیت انسان دارای شخص و شخصیت است: شخص آدمی همان جسم و خصوصیات و شمایل ظاهری اوست، اما شخصیت انسان روح و مجموعه صفات و سکنات روحی و روانی است شخص آدمی در رحم ساخته میشود و انسان در شکلگیری اختیاری ندارد. شخصیت انسان در رحم دنیا تَکََوٍُن پیدا میکند و آدمی در سازندگی و رشد یا تباهی و انحطاط آن مؤثر است و در چگونگی شکلگیری آن اختیار دارد. سمت حرکت و مقصد جسم و شخص، روح و شخصیت نیز با یکدیگر فرق میکند: شخص انسان، مادی است و همواره متمایل به مادیات و تغذیه از آنهاست، اما شخصیت و روح، ملکوتی است و پیوسته تمایل به معنویات و بهرهوری از آنها دارد.
زینت السادات همایونی در سن 99 سالگی در تاریخ دهم تیرماه 1395 به علت کهولت سن دارفانی را وداع گفت و آیت الله مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان برپیکرایشان نماز خواند ودر امامزاده ابراهیم اصفهان به خاک سپرده شد.
آثار
زن مظهر خلاقیت الله
نسیم ولایت
عشق ذویالقربی
سفرنامه
زندگی نامه بانو امین
ترجمه اربعین الهاشمیه (در حاشیه نمایشگاه کتاب اصفهان در سال ۱۳۸۹ رونمایی شد. این کتاب تالیف استادشان بانو امین بوده است)
ترجمه کتاب اسرارآلایات صدرالمتألهین شیرازی
*منبع: پایاننامه بررسی شخصیت و زندگینامه بانو علویه همایونی، نوشته «مرضیه بنایی اصفهانی»، تابستان ۱۳۸۶