کنف کوله
در اواخر دهه 1950 در نیویورک در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش چارلی کوله تولیدکننده نوعی کفش زنانه بود که با توجه به تغییراتی که در مدلهای کفش به وجود میآورد، هربار از استقبال بسیار خوبی بهرهمند میشد. این امر سبب شده بود که همیشه اعضای خانواده در کنار هم پیرامون مدلهای جدید و نحوه طراحی کفش با یکدیگر به گفتوگو بپردازند و به این ترتیب جو خاصی در خانه پدید آمده بود؛ اما علیرغم تمامی این صحبتها، کنف علاقهای به طراحی از خود نشان نمیداد و ترجیح میداد که جهت ادامه تحصیل وارد دانشگاه شود. از همینرو تصمیم خود را مطرح کرد و قرار شد از سال جدید او به دانشگاه برود و در رشته حقوق مشغول به تحصیل شود. پدر نیز با این تصمیم او موافقت کرد و قرار بر این شد تا در فصل تابستان پیش از شروع کلاسها کنف در مغازه پدر مشغول به کار شود تا بتواند مخارج اولیه تحصیل خود را پرداخت نماید.
با شروع کار نزد پدر، کنف دریافت که چندان هم نسبت به این شغل بیعلاقه نیست و اندکی بعد چنان دلبستگی به آن پیدا کرد که یکباره تصمیم خود را مبنی بر ادامه تحصیل فراموش نمود. در پایان تابستان او تصمیم گرفت که در نیویورک نزد خانوادهاش بماند و در همین حرفه مشغول به کار شود.
در سال 1982 زمانی که تمام فوتوفن لازم در این حرفه را آموخت، تصمیم گرفت که برای خود به طور مستقل کار کند و از این رو شرکتی تحت عنوان کنف کوله بنا کرد تا در زمینه طراحی کفش و مدهای جدید آن به کار بپردازد. در ابتدای امر اروپا و بازارهای کفش آن را نشانه گرفت، اما از آنجا که هیچکس با نام او آشنایی نداشت، کار با سرعت بسیار اندکی جلو میرفت تا اینکه در اولین نمایشگاهش در هتل هیلتون منهتن توانست با درخشش فوقالعادهاش سری در میان سرها درآورد. روند کار اینگونه بود که جهت اجاره هریک از غرفهها در این نمایشگاه میبایست پول کلانی هزینه میشد و از آنجا که کنف چنین توانایی را در خود نمیدید تصمیم گرفت کاری متفاوت از دیگران انجام دهد. او با زیرکی هرچه تمامتر نام شرکتش را به «Production Kenneth Cole» تغییر داد و اینگونه ادعا کرد که یک کمپانی تولید فیلم دارد و قصد دارد فیلمی بسازد تحت عنوان «تولد یک شرکت تولیدی کفش» و آن را در نمایشگاه به نمایش درآورد. مسئولین نمایشگاه به راحتی با طرح او موافقت کردند و کنف توانست در طی مدت دو روز و نیم با نمایش فیلم در هتل هیلتون، چهار هزار کفش خود را به فروش برساند و اینگونه بود که تجارت او آغاز شد.
در سال 1985 با استفاده از این ترفند، با یک تیر دو نشانه زد. در این سال او به تبلیغات جهت لزوم آگاهی مردم از بیماری ایدز پرداخت و یک فیلم تبلیغاتی جهت هشدار در مورد این معضل ساخت. اگرچه افراد حاضر در این فیلم همه با پای برهنه حرکت میکردند و هیچ یک کفشی برپا نداشت، اما بسیار موفقیتآمیز بود چرا که هم خود را در جرگه مبارزان ایدز معرفی کرده بود و هم نام و مارک خود را بیش از پیش مشهور ساخته بود.
این روند او همچنان ادامه داشت. در مرحله بعد به دیگر معضلات اجتماعی همچون روابط نامشروع خطرناک و همچنین مساله بیخانمانها روی آورد و در مورد این مسائل فیلمهای تبلیغاتی تهیه کرد. حال او دیگر علاوه بر یک تولیدکننده و طراح، به نام یک انسان بشردوست نیز شناخته شده بود. در موارد متعدد و در مناسبتهای گوناگون مقداری از سود فروش خود را به موسسات گوناگون که به معضلات اجتماعی میپرداختند، میبخشید و آنها را در این راه یاری مینمود.
در سال 1986، کنف با ماری کمو دختر فرماندار سابق نیویورک ازدواج کرد و از این طریق وارد عرصه سیاست شد. پیشرفت او در این عرصه نیز همچون تجارت با زیرکی همراه بود و توانست به سرعت با خانواده کلینتون و کندی رابطه دوستانه نزدیکی برقرار کند؛ تا جایی که بیل کلینتون او را یکی از همبازیهای گلف خود میداند و روزهای تعطیلش را با او میگذراند.
در سال 1988 کنف دامنه فعالیت تجاری خود را گسترش داد و وارد بازار عینکهای آفتابی شد. در سال 1994 نیز با ورود کامل او به عرصه پوشاک مردانه و زنانه و طراحی انواع لباسهای مختلف چنان شهرتی از آن خود کرد که بعدها هیچکس از ورود مارک، کنف کوله به بازار کیف و ساعت متعجب نشد.
در حال حاضر با داشتن بیش از 80 شعبه و 4500 مغازه که اجناس او را به فروش میرسانند، کنف کوله امپراطور قلمرویی است که تنها در سال 2004 درآمدی معادل 515 میلیون دلار داشته است. او همچنین قصد دارد که با استفاده از نام و شهرتش وارد عرصه سیاست نیز شود و در این زمینه به فعالیتهای جدیتری بپردازد.