آب و نان و کام

فلسفه ی ازدواج در سنت امروز جامعه ی ایرانی بر محور تشکیل خانواده می چرخد و گره زدن زلف این دو با هم یعنی کامجویی جنسی و تشکیل خانواده در وضعیت امروز جامعه ی ایرانی مقدمه ای برای وضعیت نابهنجار و ملتهبی ست که با آن مواجهیم .
دوشنبه، 19 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب و نان و کام

راسخون: توضیح: این یادداشت، در شماره‌ی جدید نشریه‌ی «هابیل» (شماره‌ی ۵ معکوس) و در پاطوق نشریه که موضوع‌اش «ما و جنسیت و امر جنسی» است، منتشر شده است.لایحه پیشنهادی آنی جهت حمایت از خانواده!

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اول :

سخن گفتن از نیاز جنسی همانقدر سهل و ملموس و آسان است که انگار خواسته باشی از تشنگی حرفی به میان آورده باشی و از خنکای آبی گوارا و زلال یادی کرده باشی و یا از گرسنگی بگویی و طعم داغ نان را مزمزه کنی . کلک صنع خلقت با ناز خویش نقش انسان را پر از نیاز کشیده است و اینگونه تا نام و نشانی از انسان باقی ست می توان از نیاز های انسانی سخن گفت و درباره ی آن ها به تأمل نشست و با یار آشنا سخن آشنا گفت . انسان ها به حکم اشتراک انسان بودنشان یار آشنای همدیگرند و نیاز جنسی یکی از سخنان آشنایی که اگرچه بسیار ترجیح داده می شود گفته نشود و یا در پرده گفته شود اما حتی با لب خاموش هم سخن آشنا ، سخن آشناست !

نیاز جنسی ، نیازی انسانی ست و تاکید بر این کلام دست ردی ست که از آغاز این سخن باید به سینه ی نامحرم زد ! خواه دیو باشد و خواه فرشته ! آنکه دستی بر آتش این نیاز در عمق وجود خود ندارد یا دیو است و یا فرشته ! فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی و از دیو و دد هم که مللولم و انسانم آرزوست !
بی آبی تشنه بی تابی به همراه دارد و بی نانی گرسنه پریشانی ! تشنه آب می خواهد و گرسنه نان ! به انسان آب ندهی لب هایش می خشکد ، سینه اش سنگینی می کند ، جگرش می سوزد ، دست هایش به لرزه می افتد ، بدنش سست می شود ، زبانش تخته سنگی می شود در کام ، چشم هایش به گود می نشینند ، کم سو می شوند ، پلک هایش بر هم می افتند ، لب هایش به رقص آرام در می آیند و سر انجام همچون ماهی بیرون از تنگ آب بر روی خاک تکان تکان خواهد خورد و سرانجام خواهد مرد ! همه ی این ها ترجمان یک حرف است : انسان به آب نیاز دارد ! همین !
داستان برآورده نشدن نیاز جنسی اما داستانی دیگر است ! ناکامی جنسی نمی کشد ! زجر کش می کند ! آتش می زند ! می سوزاند ! خاکستر می کند ! بی خانمان می کند ! ناکامی جنسی قلب انسان را خش می زند و روح آدمی را خراش می دهد ، ناکامی جنسی سلامت و بهداشت فرد و جامعه را زیر چکمه های سنگین خود له می کند ، ناکامی جنسی افسردگی به ارمغان می آورد ، ناکامی جنسی انسان را تا مرز خود کشی می برد ، ناکامی جنسی خشونت می آفریند ، جنایت می کند ، ناکامی جنسی داغ زخم سیاه اعتیاد بر سینه ها و دست ها می نشاند ، ناکامی جنسی گاه آنقدر فرجام غم انگیزی دارد که آدمی نه حسرت فرشته که حتی به دیو حسادت برد ! که دیو بگریزد از آن قوم که …. بماند

انسان بر همان شانه ای که از آغاز بار سنگین نیاز هایش را بر آن آویخته است کوله بار دیگری هم بر دوش داشته که متاع آن عقل و اخلاق و دین بوده اند و این سه همواره به نحوه ی برآورده شدن نیاز های آدمی نظر داشته اند و نسخه پیچیده اند و باید و نباید وضع کرده اند ! نه تشنه را مجاز کرده اند که هر آبی بنوشد و نه گرسنه را که هر نانی بخورد و نه شهوت انگیخته را که هر کامی بگیرد ! عقل و اخلاق و دین در طول تاریخ بشر آب و نان و کام را ضابطه مند کرده اند و برای خروج از این ضابطه ها مجازات های سخت و سنگینی وضع کرده اند که گاه سیلی نقدی در همین دنیا شده اند و گاه حلوای زهرآلود نسیه ای حواله به آخرت …
اگرچه هر سه ی عقل ( در اینجا به معنای عقل عرفی بشری نه عقل دینی و فلسفی ) و اخلاق و دین در محدود کردن و ضابطه مند کردن کام جویی جنسی با هم شریک و همدست بوده اند اما باید انصاف داد که در این میان نقش دین از دوتای دیگر پر رنگ تر و قابل اعتنا تر است و از همین رو  همیشه اولین انگشت اشاره در واکاوی چرایی این منع ها و حد ها به سمت دین اشاره می رود . آری دین پر رنگ تر از دوتای دیگر آب و نان و کام را حد زده است و برایشان خط و نشان حلال و حرام کشیده است .  تاریخ بشر پر است از ادیان گوناگون که بررسی و بیان نگاه هر یک از آن ها به کام و کامجویی تدوین دائرة المعارفی چند جلدی می طلبد و نویسنده فراموش نکرده است که در ایران اسلامی شیعی و برای مخاطب ایرانی اسلامی شیعی در حال نوشتن است . اسلام شیعی که راه کام گیری جنسی را از کوچه باغ ازدواج می گذراند ، کوچه باغی که گاه پرچین باغ هایش کوتاه است و گاه بلند …

دوم :

دین که مادام که متن مقدس است  ( خواه کتاب مقدس ، خواه سیره ی قطعی معصوم ) فارغ از ظرف تحقق و دینداری برای خود یک ماجرا دارد و هنگامی که در ظرف خاص جغرافیایی ، تاریخی ، فرهنگی ، اقتصادی خاص جامه ی تحقق به تن می کند ماجرایی دیگر ، دین و مفاهیم دینی در وضعیت دوم تابعی از وضعیتی می شوند که ” سنت ” نامیده می شود . سنت مفاهیم دینی را به بازی می گیرد ، به آن ها شکل می دهد ، در آن ها دخل و تصرف می کند و حتی گاه تا قلب ماهیت آن ها پیش می رود ، یکی از این مفاهیم و آموزه ها : ازدواج !

سوم :

ازدواج اگرچه در آموزه های اسلام شیعی راهی برای کامجویی حلال و مفری برای تن ندادن به کامجویی های بدلی و حرام است اما در سنت ایرانی امروز چنین جایگاه و کارکردی ندارد ! فلسفه ی ازدواج در سنت امروز جامعه ی ایرانی بر محور تشکیل خانواده می چرخد و گره زدن زلف این دو با هم یعنی کامجویی جنسی و تشکیل خانواده در وضعیت امروز جامعه ی ایرانی مقدمه ای برای وضعیت نابهنجار و ملتهبی ست که با آن مواجهیم .

 

آب و نان و کام


تشکیل خانواده قبل از آنکه نیازهای انسانی را مد نظر داشته باشد به شرایط اقتصادی نگاه دارد ، شغل و مسکن که باید به هر دوی اینها صفت ” مناسب” را نیز افزود همراه با دیگر مقدمات اقتصادی از قبیل تمکن اقتصادی خانواده ها برای به جا آوردن مقدمات و رسوم و سنت های مربوط به ازدواج نظیر مراسم ، جهیزیه ، مهریه و هزار و یک رسم کوچک و بزرگ دیگر شرایط اصلی ازدواج شمرده می شوند و این در جامعه ای که به شدت از بحران های اقتصادی و معضلاتی نظیر بی کاری ، معضل مسکن ، تورم و گرانی و …. رنج می برد یعنی بالا بردن ازدواج گاه حتی در حد یک رؤیا . به مسائل اقتصادی باید لوازم تربیتی و فرهنگی تشکیل یک خانواده را نیز افزود و به این نکته اعتراف کرد که نظام تربیتی جامعه ی امروزین ما ( اگر اصولا نظام تربیتی وجود داشته باشد ! ) نظامی ست که توانایی آماده سازی زودهنگام جوانان برای تشکیل و اداره ی خانواده را ندارد ، این همه صغری و کبری چیدن ترجمان چرایی بالا رفتن سن ازدواج در جامعه ی امروزین ماست که البته به این عوامل می توان چندین عامل دیگر هم افزود .
نیاز جنسی اما این حرف ها حالیش نمی شود ! منتظر و معطل سن ازدواج نمی ماند ، نیاز جنسی غنچه ای ست که در بهار بلوغ شکوفا می شود ، بلوغی که بر خلاف سن ازدواج مدام سن خود را کاهش می دهد تا فاصله ی میان بلوغ و ازدواج به پرتگاهی عمیق بدل شود ! نیاز جنسی شبیه یک دریاست ! دریایی که جذر و مد دارد ، دریایی که موج بر می دارد ، دریایی که گاه توفانی می شود ، دریایی که صخره ای نیاز دارد که بر آن سر بکوبد و ساحلی که آن را در آغوش بگیرد ! این دریا ی توفانی فاصله ی چندین ساله ی بلوغ تا ازدواج را چگونه باید از سر بگذراند !؟ پرسشی ست که پاسخ به آن زهره می ترکاند و خواب از چشم می رباید ! به اینجا که می رسد تغافل و تجاهل نقاب بر چهره می شود و راستی آب و هوا چطور است !؟ آبی یا قرمز !؟ راست یا چپ !؟ به اینجا که می رسد همه لب می گزند ، به اینجا که می رسد دولتمردان و سیاستمداران واعظ و مفتی می شوند ، پدر ها و مادرها شاعر می شوند ، پاسبان ها و محتسب ها کاسب و …..
فاصله ی پانزده الی بیست ساله ی میان بلوغ و ازدواج ( اگر این فاصله را بیشتر ندانیم ! ) در جامعه و فرهنگی که تنها راه برآورده شدن نیاز جنسی را از راه ازدواج منجر به تشکیل خانواده  تعریف کرده است فاصله ای ست که کمتر کسی تمایل به صحبت در باره ی آن دارد ! کمتر کسی دوست دارد بداند دریایی که نامش رفت در این فاصله چگونه آرام و قرار می گیرد ، موج هایش بر کدام صخره سر می کوبند ، با کدام ساحل هم آغوش می شوند ، کمتر کسی دوست دارد بداند بیست سال تشنگی چگون می گذرد و عطش با این دریا چه خواهد کرد !؟
خانواده ها و واعظان و زاهدان و حاکمان تپه ای دور از دریا را منبر خویش ساخته اند و از فراز آن مدام دریا را به سکوت و سکون و آرامش فرامی خوانند به آنکه بدانند آنانکه دریاها را چون موم در مشت اختیار خویش داشتند و موسی وار به سرانگشت اشاره شان دریاها شکافته می شد چنین نسخه ی پانزده بیست ساله ای برای دریا نمی پیچیدند و بی آنکه بدانند دم مسیحایی که توفان ها را فرو بنشاند و آتشفشان ها را خاموش سازد فیض روح القدس را می طلبد و فیض روح القدس هر دمی را مدد نمی رساند خصوصا اگر صاحب دم داعی بلا عمل باشد و از زمره ی اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم …
انکار آن چه که در این فاصله ی بیست ساله بر دریای نیازهای بشری و انسانی جوان ایرانی خواهد گذشت ادعای داشتن جامعه ای ست که مدام یوسف کنعانی تولید می کند ! چه می گویم !؟ یوسف را یک چشم پوشی از زلیخا عزیز مصر قلب ها کرد و هزار مرتبه یوسف شایسته ی کسانی ست که دم به دم و لحظه به لحظه و آن به آن پیراهن و گرده شان از سرانگشت زلیخا ها زخم می خورد اما پیراهن عصمتشان چاک نمی خورد . حبذا به حالشان اما قلندرانه حدیثی ست ! زاهدا معذور ! در مصری با این همه یوسف این همه خواب بی تعبیر و این همه قحطی بی تدبیر چرا !؟

چهارم :

نویسنده ی این سطور اگرچه سالها نان دین خورده است اما اعتراف می کند که  در این نوشته درد دین او را به نوشتن وانداشته است ! نویسنده سال هاست که عبدالمطلب گونه بودن پیشه کرده است و خود را رب الابل دانسته است و بیت را به رب البیت واگذار کرده است ! سخن از یک گناه دینی نیست ! سخن از متروک شدن و مهجور ماندن یک سنت شرعی نیست ! صحبت از فرار از واقعیت هاست ! صحبت از جماعتی ست که گمان می برند اگر چشم از فاجعه بربندند فاجعه چشم از آنان برخواهد بست ! صحبت از روان پریشی های فردی و اجتماعی ناشی از ناکامی ها و سرخوردگی ها و انحرافات جنسی ست ! صحبت از فزونی و فراوانی اعتیاد است ! صحبت از میزان بالای خودکشی ست ! صحبت از خانه گریزی ست ! صحبت از زنان و دختران خیابانی ست که تقاضای یک بازار واقعی را تأمین می کنند ( اگرچه به مذاقمان خوش نیاید که این وجود بازار را به رسمیت بشناسیم ! ) صحبت از روسپیگری و نتیج شوم اجتماعی آن است ! صحبت از تغییر ذائقه ی جنسی ست ! صحبت از کامجویی های بدلی ست ! صحبت از خودارضایی ! صحبت از شیوع تمایلات همجنس بازانه است ! صحبت از سقط جنین و معضل فرزندان نامشروع است ! صحبت از خشونت ها و جنایت های جنسی ست ! صحبت از ایدز و بیماری های خطرناک دیگری ست که بیشترین آمار ابتلاء خود را به یمن روابط پر خطر جنسی کسب کرده اند ! صحبت از آفاتی ست که فرقی نمی کند کدام جامعه با کدام فرهنگ و کدام دین و دین داری را هدف قرار داده است ! هر جامعه ای که باشد با چنین آسیب ها و آفت هایی به خاک سیاه خواهد نشست !

 

آب و نان و کام

 

پنجم :

تجربه نشان داده است که حاکمان و دولتمردان ایرانی هیچ گاه تمایل نداشته اند صراحتا یا حتی کنایتا به وجود بحران از هر نوعی که می خواهد باشد اعتراف و اقرار کنند ! انکار بحران همواره یکی از شیوه های سیاستمداران و دولتمردان ایرانی بوده است جز در مواردی که تاکید بر وجود بحران کارکردی سیاسی داشته باشد ! در مسئله ای که گذشت نیز به نظر می رسد که  این جماعت تمایلی به اینکه این مسئله را حتی به مخیله ی خود هم خطور دهند و به چاره اندیشی برای آن بنشینند نداشته و ندارند و این نه نشانه ی خردی و کوچکی مسئله که نشانه ی عمق فاجعه ایست که گویا کاری از دست کسی ساخته نیست ! اما به یقین آنان بهتر از هرکس دیگری می دانند که از پس این محدودیت ها و بی چارگی ها چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است ! آنان می دانند ( می دانند !؟ ) که ریشه ی بسیاری از آنومی ها و آشوب ها و شورش های اجتماعی و سیاسی در کجاست ! آنان می دانند که یکی از عوامل اصلی میل به مهاجرت به خارج از کشور در جوانان یافتن فضایی آزاد و مجاز و بی دغدغه برای برآورده شدن نیازهای جنسی ست ! آن ها می دانند که فشار جنسی تا چه حد محیط های جمعی ، خوابگاه های دانشجویی ، مدارس ، پادگان های نظامی و …. تهدید می کند ! آن ها بیشتر از هر کس دیگری آمار انحرافات جنسی در جامعه را رصد می کنند ( رصد می کنند !؟ ) آن ها بهتر از هرکس دیگری داستان غم انگیز کاربری اینترنت و شبکه های ماهواره ای در ایران را می دانند ! آن ها اما هیچ کاری نمی کنند چرا که نمی توانند بکنند ! لازمه ی حل این مشکل ورود و رویارویی با فرهنگ عمومی و سنت های رایج است و حاکمیت با چند تجربه ی کوچک به خوبی دریافته است که توان چنین مقابله و رویارویی با سنت های موجود را نداشته و نخواهد داشت و آنقدر درد سر پیش روی خود می بیند که سری که فعلا درد نمی کند را دستمال نبندد و یا اگر درد می کند  مسکنش بدهد و اگر مسکن هم افاقه نکرد با گرز گران بکوبدش !

 

 آب و نان و کام

ششم :

برای فاصله ی طولانی میان بلوغ تا ازدواج باید چاره ای اندیشید و فکری کرد ، فاصله ای که روز به روز و لحظه به لحظه زیادتر می شود . می توان بر الگوی انحصار برآورده شدن نیازهای جنسی در ازدواج منجر به تشکیل خانواده اصرار ورزید و مدام به شعر و شعار نشست که شرایط ازدواج آسان باید گردد و انتخابات به انتخابات وعده و وعید شنید که آسان خواهد شد ! اینگونه باید نشست تا صبح دولتمان بدمد کی و کجا !؟ نمی دانیم ! فعلا باید نتایج سحر را تحمل کرد و توفان درو نمود ! یادمان نرود آنچه که صفحه ی حوادث روزنامه ها خوانده می شود صفحه ی حوادث جامعه ی ماست خفاش شب ! فاجعه ی پاک شهر ( پاک ! شهر ! ) داستان تجاوز به بیش از پنجاه دختر بچه در اصفهان ( اگر من اشتباه نکرده باشم و این فجایع بی ربط با فرهنگ جنسی فعلی جامعه ی ما نباشد ! ) و ده ها و صدها خبر ریز و درشت دیگری که خوانده ایم و خوانده اید و نخوانده ایم و نخوانده اید !

هفتم :

برای پاسخ به مسئله ای که تا کنون نام و یاد آن رفت همواره دو پاسخ و پیشنهاد وجود داشته است ، یکی دعوت به صبر و عفاف و دیگری پیشنهاد استفاده از آموزه ی شرعی ازدواج موقت ! جالب آنکه صاحبان پیشنهاد اول اگرچه از کلمه ها و آموزه هایی نام می برند که دارای بار دینی و ارزشی و شرعی هستند اما عمدتا از مخالفان سر سخت پیشنهاد دوم هستند . چرا !؟ می توان به دلایل عمده ای اشاره داشت . نداشتن تصور واضح و روشنی از جامعه ای که افراد در آن جز از راه ازدواج منجر به تشکیل خانواده توانایی ارضاء نیازهای جنسی خود را در قالبی غیر مجرمانه دارند از بزرگترین علل این مخالفت است ، نوع نگاه سنتی تبدیل به کلیشه شده ای مبنی بر اینکه نیاز و شهوت جنسی به خودی خود نیازی پست ، شوم و دارای ماهیتی شر آلود است مگر آنکه مقدمه ای برای تشکیل خانواده و تولید و بقاء نسل باشد نیز در این مخالفت مزید بر علت است ، در این نگاه آزادی جنسی ولو از مسیر شرعی ازدواج موقت همواره برابر با هرج و مرج جنسی انگاشته شده است و تکلیف هرج و مرج جنسی هم که واضح و روشن و مبرهن است ، دغدغه هایی همچون بکارت زنانه ، فرزندان ناخواسته ، سرد شدن بازار ازدواج دائم و در نتیجه سست شدن نهاد خانواده هم از مسائلی ست که باید بر این مخالفت افزود . این نوع نگاه سنتی همواره ترجیح داده و می دهد حدی از انحرافات و ناهنجاری های جنسی ، دینی و اخلاقی را به صورت غیر رسمی و غیر علنی بپذیرد اما به کوچکترین حدی از آزادی جنسی تعریف شده ، رسمی ، شرعی و قانونی تن ندهد و احترام نگذارد . ا این نگاه تمام مصائب و مسائلی که در بندهای قبلی این نوشتار فریاد زده شد می تواند امری طبیعی تلقی گردد که لازمه ی دوران جوانی ست و مشمول گذرایی زمان و نیازمند سکوت و خوش بینی و تغافل . صاحب این قلم بارها با خانواده های سنتی دارای این نوع نگاه به مباحثه و گفتگو نشسته است و به این نتیجه رسیده است که این نوع نگاه در دوراهی میان گناه پنهان و رفتارجنسی منحرف اما نهان روشانه و حلال آشکار و رفتارجنسی سالم اما رسمی ترجیح می دهد که به گزینه ی اول رأی آری بدهد . همین

هشتم :

در کنار مخالفان سنتی  ازدواج موقت باید از مخالفان دیگری نام برد که مخالفتشان از نگاه نویسنده داستان غم انگیزی دارد و آن مخالفت روشنفکران با ازدواج موقت است ، جریان روشنفکری در ایران عقیم زاده شده و عقیم و معلول و بلا تکلیف به حیات ناقص خود ادامه می دهد و اگرچه همواره سعی بر این داشته است که خود را با الگوی روشنفکری بانشاط و پویا و تاثیرگذار در غرب مقایسه کند و همراه سازد اما چون درک درست و شناخت صحیح و دقیقی از ماهیت روشنفکری غربی و لوازم آن نداشته و یا داشته و نخواسته و نتوانسته به آن تن بدهد ترجیح داده است که در ظاهر خود را شبیه به غرب سازد و بیشتر به تقلید و در آوردن ادا و ظاهرسازی بپردازد تا اینکه حقیقتا خود را به فکر و فرهنگ غربی نزدیک سازد ، کارنامه ی روشنفکری در ایران در تمام این سال ها پر است از ادعا و شعار و گزافه گویی و نادیده گرفتن واقعیت ها و حقیقت ها و در افتادن به ورطه ی تناقض های فراوان . روشنفکری در غرب با اومانیسم آغاز می شود و در اومانیسم انسان با همه ی نیازها و خواسته ها و شهوت ها و تمایلاتش در کانون نقطه ی اهمیت ها و توجه ها ست و در میان همه ی این تمایلات و نیازها شهوت انسانی نه امری پلید با ماهیتی شوم و پست که حقیقتی انسانی ، زیبا و ارزشمند انگاشته و پنداشته می شود ، تمایلات جنسی در نگاه اومانیستی نه نتیجه ی غلبه ی بعد حیوانی که بل نشانگر سلامت و لطافت و ظرافت انسانی شمرده می شود که باید آن را به رسمیت شناخت ، با دید احترام به آن نگریست و زمینه و بستر برآورده شدن آن را فراهم ساخت ، با ظهور نگاه اومانیستی در غرب ، دین (  ادیان  )  به خاطر نوع نگاه محدود کننده و تضییق کننده نسبت به نیاز و شهوت جنسی بارها بارها مورد حمله ی روشنفکران قرار گرفته اند ، روشنفکران ایرانی هم البته در ظاهر سازدی و تقلید صوری از این قافله عقب نمانده اند ! آنان در ادبیات تمایل خود را به پورنو گرافی بارها و بارها نشان داده اند و دین را از متلک ها و کنایه های خود به علت نوع نگاه ضابطه مند و سختگیر نسبت به گناه جنسی بی نصیب نگذاشته اند اما نقطه ی غم انگیز و تناقض آمیز و تأمل برانگیز در کارنامه ی روشنفکران وطنی مخالفت سرسخت و همراه با های و هوی و هیاهوی آنان با ازدواج موقت است ، ازدواج موقت در نزد روشنفکران وطنی به جای آنکه ظرفیتی درون دینی برای تحقق بیشتر آزادی جنسی بر مبنای فردیت تلقی شود و مورد حمایت و تاکید قرار گیرد ، سوژه ای شده است که می توان با چاشنی نگاه سنتی جامعه ی ایرانی به آزادی های جنسی فردی از آن پتکی ساخت و بر سر جریان سنتی دینی کوبید ! طرفه آنکه در روزگاری که روشنفکر غربی مسیحیت را به مؤاخذه می گیرد که چرا به تمایلات هم جنس بازانه احترام نمی گذارد و با آن ها به مخالفت می پردازد و رسمیت آن ها را صحه نمی گذارد روشنفکر وطنی ما فقه شیعی را خرده می گیرد و متلک می اندازد که چرا آموزه ای در خود دارد که امکان کام جویی جنسی آزادانه و موقت را مهیا می سازد بی آنکه فرد را مقید به نهادی همچون خانواده سازد ! اومانیسم ، لیبرالیسم و فردگرایی (individualism ) سه ریشه ی روشنفکری غربی هستند که هیچ گاه در روشنفکری ایرانی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده اند و البته غرض این نوشتار نقد جریان روشنفکری وطنی نیست !

 

آب و نان و کام

 

نهم :

فرهیختگان و دانشگاهیان نیز از آنچه که درباره ی روشنفکران گفته شد برکنار نیستند ! بزرگترین رسالت فرهیختگان و دانشگاهیان در هر جامعه ای شناخت مشکلات و بحران ها و کمبودها در جامعه ، فریاد برداشتن آنها ، ارائه ی راه کارهای  عملی و گام برداشتن در جهت اصلاح آنهاست ! مسئله ی آسیب های جنسی در ایران در تمام این سال ها از حادّ ترین ، پر هزینه ترین ، بغرنج ترین و مبتلا به ترین مسائل جامعه ی ایرانی بوده است اما از آن جهت که اظهار نظر درباره ی آن به گونه ای کسر شأن تلقی می شده است و یا نیازمند ارائه ی نظریاتی بوده است که با تلقی های سنتی ( و احتمالا دینی ! ) در تعارض قرار می گرفته کمتر کسی جسارت و جرأت آن را به خود راه داده است تا پا قدم به این ورطه بگذارد ، متاسفانه حتی مسئله ی ناکامی ها و انحرافات جنسی در میان این قشر به یک دغدغه ی شرعی فروکاسته شده است که فقط ذهن متشرّعان و عهده داران رسمی نهاد دین ( روحانیت ) را پر کرده است به گونه ای که اگر از این نگاه دینی چشم پوشی شود جامعه در مسیر معمولی خود قدم بر می دارد و با بحران چندانی مواجه نیست ! مسئله ی روابط میان دختر و پسر از مسائلی بوده است که بارها در کانون توجه مباحث دانشگاهیان قرار گرفته است و اگرچه شاید با گفتن این سخن که اغلب دانشگاهیان با تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها مخالفند و بیشتر دانشجویان از آزادی روابط میان دختر و پسر در دانشگاه ها استقبال می نمایند خشم نهادهای رسمی را برانگیخته باشیم اما به گمان نویسنده با این گفته چندان از واقعیت دور نیفتاده ایم . در همراهی و همدلی با نگاه آزادی خواهانه ی  جوان دانشگاهی اما باز دغدغه و پرسش از پایان پا برجاست ، احترام به روابط دختر و پسر ! حرمت نهادن به انسانیت بدون نگاه تفکیکی بر مبنای جنسیت ! اعطای آزادی در روابط ! حرمت نهادن عشق و قداست نهادن به عاشقی ! همه ی این ها قبول ! در دانشگاه ها صندلی ها کنار هم ، نفس ها هم عنان هم ! چشم ها مقابل هم ! لبخندها آینه ی هم دل ها ….. اما آنجا که این عشق قصد اوج گرفتن دارد و لبخندها تقاضای بوسه شدن می کنند و دست ها همدیگر را التماس می کنند و …. برای این نقطه ای چه نسخه ای موجود است که راه عشق و عاشقی و روابط میان دختر و پسر را به اجبار از مسیر خلاف عرف ، قانون و شرع نگذراند و هزینه های هنگفت روحی و روانی را بر آن ها تحمیل نکند و آتش اضطراب حاشیه ، متن را خاکستر نکند !؟ تقریبا می توان گفت هیچ و هیچ و هیچ ! همین

دهم :

نویسنده بر آنست که گزینه ی ازدواج موقت همچنان دست به نقد ترین پیشنهاد عملی برای خلاصی از وضعیت آشفته و آسیب زای جنسی در ایران است که اگر از ظرفیت های نهفته در آن استفاده شود اگرچه قطع به یقین تحولات عظیمی در فرهنگ سنتی پدید خواهد آورد و آن را با چالش های جدی مواجه خواهد کرد اما در مجموع کشور را در مسیر سلامت و توسعه واگر به پته ی قبای کسان بر نخورد ! حتی روند مدرن شدن کمک خواهد کرد ( والبته باز هم قصد نویسنده در این نوشتار بررسی رابطه ی مدرنیته و آزادی های جنسی نیست ! ) نویسنده با تجربه ی کمی که در سال های تحصیل خود در حوزه ی علمیه کسب کرده است معتقد است که اگر شرایط اجتماعی کمی و فقط و فقط اگر کمی مهیا گردد زمینه ی تغییر فتاوای مراجع برای سهولت بیشتر در امر ازدواج موقت فراهم خواهد بود ! و البته نویسنده معتقد است که وقت آن رسیده است که لهجه ی ازدواج موقت را تغییر داد !!! شاید اگر صیغه ی ازدواج موقت با لهجه ای غیر از لهجه ی قمی ، مثلا با لهجه ای دلنشین تر مانند لهجه ی تهرانی خوانده شود ماجرا به کلی عوض شود ! و منظور نویسنده از تغییر لهجه چیست !؟ تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی …

یازدهم :

همه ی انچه که تاکنون در وجه مخالفت با ازدواج موقت گفته شده است دغدغه هایی هستند که باید برای آن ها به چاره اندیشی نشست نه اینکه با بردن نامی از آن ها و ترسیم یک فضای مبهم و غبار آلود اصل ازدواج موقت را زیر سوال برد ! وضع قوانین ، آموزش ، فرهنگ سازی و اموری از این دست بسیاری از این دغدغه ها را به راحتی پاسخ می دهند .

دوازدهم :

آب و نان و کام نیازهای انسانی هستند که باید برای آنها چشمه و تنور و آغوش فراهم ساخت ، برای آب و نان دستگاه ها و نهادهای مختلفی شکل گرفته اند که از آغاز تا پایان آب و نان مردم را پیگری می کنند ، شاید وقت آن رسیده باشد که نهادی خاص هم عهده دار ” کام ” مردمان باشد ، همه ی جوانب ریز و درشت مسئله را پیگیری کند ، آموزش های لازم ، فرهنگ سازی های مورد نیاز ، هشدارهای به موقع ، انجام تحقیقات و پژوهش های گوناتگون و هر ریز و درشتی که به نیازهای جنسی جامعه مربوط است را پیگری کند و به تمام پراکنده کاری ها و پراکنده گویی هایی نظیر این نوشتار پاین دهد ! شاید وقتش رسیده باشد ! خب ! شاید هم وقتش نرسیده باشد ! همین

 

999

 

منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:
news@rasekhoon.net
 

 

 

 
 
 
 

 

 




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.