فارس: زن ميانسال با حضور در مجتمع قضايي خانواده مدعي شد همسرش ازدواج مجدد كرده و به بهانه مأموريت به خانه زن دوم ميرفت.
زن ميانسالي بعد از طلاق از همسرش با مراجعه به مجتمع قضايي خانواده، درخواست دريافت نفقه فرزندانش را ارائه كرد.
زن ميانسال به قاضي حسن عموزادي، رئيس شعبه 268 مجتمع قضايي خانواده گفت: حدود 11 سال قبل با پدر و مادر همسرم كه به محل كار من آمده بودند آشنا شدم.
وي افزود: به درخواست آنها براي برگزاري آزمون به موسسه آموزشي آنها رفتم و در آنجا با همسرم كه مدير اجرايي موسسه بود آشنا شدم و مدتي بعد او به من پيشنهاد ازدواج داد. با توجه به شناختي كه در آن مدت از او و خانوادهاش پيدا كرده بودم به پيشنهاد او براي خواستگاري جواب مثبت دادم و 4 ماه بعد به عقد او درآمدم.
زن ميانسال گفت: همسرم 5 سال از من كوچكتر بود و من احساس ميكردم اين موضوع در آينده مشكل ساز شود ولي با علاقهاي كه او به من نشان داد اين نگراني از بين رفت. پدر و مادر من سالخورده بودند و من شرط كردم كه كنار آنها زندگي كنيم و او هم قبول كرد.
وي در ادامه اظهاراتش گفت: مدتي بعد از زندگي مشترك، مشكلات ما هم شروع شد و همسرم بعد از دعوا با پدرش از محل كارش بيرون آمد و ديگر سر كار نرفت.
زن ميانسال ادامه داد: او به خاطر مشكل جسمي قادر به فعاليت نبود و تا زماني كه مستمري او وضع نشده بود من به تنهايي مجبور به تأمين مايحتاج زندگي بودم. در آن مدت رفتار او با من خوب بود و من تمام مشكلات را به خاطر رفتار خوب او تحمل ميكردم تا اينكه مستمري او وضع شد و رفتار او با من هم عوض شد.
وي افزود: بعد از مدتي متوجه شدم كه همسرم قبل از ازدواج به جرم آدمربايي محكوم شده است و همچنين برادر او اعتياد شديدي به مواد مخدر دارد و آنها تمام اين مسائل را از من پنهان كرده بودند.
زن ميانسال با بيان اينكه تمام اين مسائل را به خاطر زندگي تحمل ميكردم، افزود: مدتي بود كه همسرم با وجود اينكه شاغل نبود به من ميگفت از طرف سازماني كه مستمري دريافت ميكند، به مأموريت ميرود.
وي افزود: او ديگر مرد مهربان سالهاي قبل نبود و تنها زماني كه به مأموريت ميرفت به وضع ظاهري خود ميرسيد و ديگر به من و زندگي توجهي نداشت.
زن ميانسال گفت: مدتي بعد يكي از بستگانم به من گفت زماني كه در خانه نيستم، زن جواني به خانه ميآيد و همسرم همراه با او از خانه خارج مي شود. چندبار او را تعقيب كردم تا اينكه فهميدم روزهايي كه به بهانه مأموريت از خانه خارج ميشده است، در منزل اين زن بوده است.
وي افزود: فرزند اول من به دنيا آمده بود و همسرم همچنان به رفتارهاي ناشاست خود ادامه مي داد. من هم تصميم گرفتم با هووي خود صحبت كنم تا از زندگي من خارج شود اما او به من گفت ميدانم چقدر به همسرت علاقه داري ولي من او را تصاحب خواهم كرد.
زن ميانسال ادامه داد: او ديگر علاقهاي به زندگي نداشت و زماني كه من باردار بودم او قيد زندگي را زد و قبل از تولد دخترم ما را رها كرد و ديگر خبري از او ندارم. دو سال منتظر ماندم تا شايد برگردد ولي او نيامد و من مجبور شدم دو سال قبل به صورت غيابي از او جدا شوم.
وي افزود: در مدتي كه شوهرم فرار كرده بود و من در خانه پدر او زندگي ميكردم، بارها برادر معتاد همسرم ما را اذيت ميكرد و بار آخر من را مقابل دختر 10 ماههام به شدت كتك زد و از خانه بيرون كرد. با وجود اينكه دادگاه حق ملاقات را براي او درنظر گرفته است ولي او در اين چهار سال حتي يكبار هم براي ديدن فرزندان خود اقدامي نكرد و دختر من پدرش را تاكنون نديده است.
زن ميانسال كه براي تعيين وضعيت نفقه كودكان خود به دادگاه آمده بود، گفت: فريب ظاهر خانواده همسرم را خوردم و بدون اينكه تحقيقات لازم را انجام دهم، تن به ازدواج با او دادم.
قاضي عموزادي نيز رسيدگي به درخواست اين زن را به آينده موكول كرد.
زن ميانسال به قاضي حسن عموزادي، رئيس شعبه 268 مجتمع قضايي خانواده گفت: حدود 11 سال قبل با پدر و مادر همسرم كه به محل كار من آمده بودند آشنا شدم.
وي افزود: به درخواست آنها براي برگزاري آزمون به موسسه آموزشي آنها رفتم و در آنجا با همسرم كه مدير اجرايي موسسه بود آشنا شدم و مدتي بعد او به من پيشنهاد ازدواج داد. با توجه به شناختي كه در آن مدت از او و خانوادهاش پيدا كرده بودم به پيشنهاد او براي خواستگاري جواب مثبت دادم و 4 ماه بعد به عقد او درآمدم.
زن ميانسال گفت: همسرم 5 سال از من كوچكتر بود و من احساس ميكردم اين موضوع در آينده مشكل ساز شود ولي با علاقهاي كه او به من نشان داد اين نگراني از بين رفت. پدر و مادر من سالخورده بودند و من شرط كردم كه كنار آنها زندگي كنيم و او هم قبول كرد.
وي در ادامه اظهاراتش گفت: مدتي بعد از زندگي مشترك، مشكلات ما هم شروع شد و همسرم بعد از دعوا با پدرش از محل كارش بيرون آمد و ديگر سر كار نرفت.
زن ميانسال ادامه داد: او به خاطر مشكل جسمي قادر به فعاليت نبود و تا زماني كه مستمري او وضع نشده بود من به تنهايي مجبور به تأمين مايحتاج زندگي بودم. در آن مدت رفتار او با من خوب بود و من تمام مشكلات را به خاطر رفتار خوب او تحمل ميكردم تا اينكه مستمري او وضع شد و رفتار او با من هم عوض شد.
وي افزود: بعد از مدتي متوجه شدم كه همسرم قبل از ازدواج به جرم آدمربايي محكوم شده است و همچنين برادر او اعتياد شديدي به مواد مخدر دارد و آنها تمام اين مسائل را از من پنهان كرده بودند.
زن ميانسال با بيان اينكه تمام اين مسائل را به خاطر زندگي تحمل ميكردم، افزود: مدتي بود كه همسرم با وجود اينكه شاغل نبود به من ميگفت از طرف سازماني كه مستمري دريافت ميكند، به مأموريت ميرود.
وي افزود: او ديگر مرد مهربان سالهاي قبل نبود و تنها زماني كه به مأموريت ميرفت به وضع ظاهري خود ميرسيد و ديگر به من و زندگي توجهي نداشت.
زن ميانسال گفت: مدتي بعد يكي از بستگانم به من گفت زماني كه در خانه نيستم، زن جواني به خانه ميآيد و همسرم همراه با او از خانه خارج مي شود. چندبار او را تعقيب كردم تا اينكه فهميدم روزهايي كه به بهانه مأموريت از خانه خارج ميشده است، در منزل اين زن بوده است.
وي افزود: فرزند اول من به دنيا آمده بود و همسرم همچنان به رفتارهاي ناشاست خود ادامه مي داد. من هم تصميم گرفتم با هووي خود صحبت كنم تا از زندگي من خارج شود اما او به من گفت ميدانم چقدر به همسرت علاقه داري ولي من او را تصاحب خواهم كرد.
زن ميانسال ادامه داد: او ديگر علاقهاي به زندگي نداشت و زماني كه من باردار بودم او قيد زندگي را زد و قبل از تولد دخترم ما را رها كرد و ديگر خبري از او ندارم. دو سال منتظر ماندم تا شايد برگردد ولي او نيامد و من مجبور شدم دو سال قبل به صورت غيابي از او جدا شوم.
وي افزود: در مدتي كه شوهرم فرار كرده بود و من در خانه پدر او زندگي ميكردم، بارها برادر معتاد همسرم ما را اذيت ميكرد و بار آخر من را مقابل دختر 10 ماههام به شدت كتك زد و از خانه بيرون كرد. با وجود اينكه دادگاه حق ملاقات را براي او درنظر گرفته است ولي او در اين چهار سال حتي يكبار هم براي ديدن فرزندان خود اقدامي نكرد و دختر من پدرش را تاكنون نديده است.
زن ميانسال كه براي تعيين وضعيت نفقه كودكان خود به دادگاه آمده بود، گفت: فريب ظاهر خانواده همسرم را خوردم و بدون اينكه تحقيقات لازم را انجام دهم، تن به ازدواج با او دادم.
قاضي عموزادي نيز رسيدگي به درخواست اين زن را به آينده موكول كرد.
/1001/