محمد بهاری نصیری

طبقه بالای پدرشوهرم زندگی می کنم، ولی مستقل نیستم!

سلام من هم بخاطر همین مستقل شدن مشکل دارم ۱ساله ازدواج کردم طبقه بالای پدرشوهرم اینا هستم ولی مستقل نیستم مادرشوهرم بعضی وقتا میشینه میگه من بدون پسرم نمیتونم ۱ساعت نبینمش دق میکنم مستقل بودن خوب نیست و.... خیلی حرفای مسخره ی دیگه همه اینا بهانست من هم میخوام ت خونه خودم باشم راحت باشم همسرم هم اصلا بازگو نمیکنه این موضوع رو پیش خانوادش لطفا کمکم کنین توی شرایط سختی هستم بهم بی احترامی میشه بهم تو هین میکنن
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: مهدیس حسینی
موارد بیشتر برای شما

محمد بهاری نصیری

طبقه بالای پدرشوهرم زندگی می کنم، ولی مستقل نیستم!

محمد بهاری نصیری ( تحصیلات : دیپلم ، 19 ساله )

سلام من هم بخاطر همین مستقل شدن مشکل دارم ۱ساله ازدواج کردم طبقه بالای پدرشوهرم اینا هستم ولی مستقل نیستم مادرشوهرم بعضی وقتا میشینه میگه من بدون پسرم نمیتونم ۱ساعت نبینمش دق میکنم مستقل بودن خوب نیست و.... خیلی حرفای مسخره ی دیگه همه اینا بهانست من هم میخوام ت خونه خودم باشم راحت باشم همسرم هم اصلا بازگو نمیکنه این موضوع رو پیش خانوادش لطفا کمکم کنین توی شرایط سختی هستم بهم بی احترامی میشه بهم تو هین میکنن


مشاور: مهدیس حسینی

با سلام خدمت شما کاربر گرامی

مهم ترین اصل بعد از مهارت همسرداری، مدیریت روابط با خانواده همسر است. معمولا تمامی آقایان نسبت به خانواده شان حساسیت زیادی دارند،یادتان باشد اولین چیزی که در رابطه با خانواده همسرتان باید رعایت کنید احترام است. افراد زیادی هستند که تمایل ندارند بعد از ازدواج با خانواده خودشان یا همسرشان زندگی کنند چون اعتقاد دارند این امر موجب می شود تا زمینه ی دخالت خانواده ها فراهم شود یا به هر دلیلی نمی توانند با خانواده همسرشان سازگار شوند و معتقد هستند ازدواج یعنی مستقل شدن، پس نباید در کنار خانواده ها زندگی کرد.

وقتی تصمیم می گیرید تا با خانواده شوهرتان زندگی کنید قطعا از حریم خصوصی تان کم می شود ممکن است مادرشوهرتان بدون در نظر گرفتن شرایط شما دائم در خانه و یا طبقه ی شما باشد یا ممکن است بیشتر اوقات بخواهد همسرتان در کنار آنها باشد. این موضوع می تواند بر صمیمیت و کیفیت رابطه زناشوی تان تاثیر منفی بگذارد. حتی ممکن است با قصد و نیت خیر دائما در تصمیم گیری های دو نفره تان دخالت کنند؛ مخصوصا زمانی که نظر شما با نظر همسرتان فرق داشته باشد و همسرتان نظر خانواده اش را بیشتر قبول داشته باشد.

اگر زندگی برایتان در کنار خانواده شوهر ممکن نیست چرا از روز نخست آشنایی در مورد این مسئله با همسرتان صحبت نکرده اید ؟! چرا اگر برایتان مقدور نبود قبول کردید که در طبقه ی بالای منزل پدر و مادر همسرتان زندگی کنید؟ به طور قطع زندگی کردن بصورت مستقل و جدا از خانواده همسر بعد از ازدواج بسیار عاقلانه است اما ممکن است برخی از افراد بنا به شرایط مختلفی که دارند تصمیم بگیرند با خانواده همسرشان زندگی کنند.

زندگی کردن با خانواده همسر معایب و مزایای خودش را دارد و این یک انتخاب شخصی است که هرکس بسته به شرایطی که در آن است با آن مواجه می شود. اگر خانواده افراد خوبی باشند زندگی کردن در کنار آنها نمی تواند ایده بدی باشد اما اگر در کنار آنها حساس خوبی ندارید، سعی کنید با تغییر نگرش و برخی رفتارهایتان تا حدودی به رفع و حل مسائل و مشکلات زندگی تان کمک کنید.

در ابتدا همسرتان را متهم نکنید و سعی کنید او را درک کنید، اگر احساس می کند بدون کمک یا مشورت یا هماهنگی با خانواده اش نمی تواند کاری را انجام دهد و ناتوان است بر روی مواردی که بصورت مستقل و بدون دخالت والدینش عمل کرده است دست بگذارید و از نحوه ی عملکردش تعریف کنید و این حس را در او ایجاد کنید که فرد توانمندی است. به خانواده اش احترام بگذارید و عیب جویی نکنید. تمرکزتان را روی رابطه خودتان با همسرتان بگذارید و اجازه ندهید همسرتان احساس کند که خصومت خاصی با والدینش دارید.

 

مشورت از یکدیگر و استقلال تان را از مسائل کوچک شروع کنید. اهداف مشترکی را در پیش چشمانتان قرار دهید مثلا اینکه با هم به فروشگاه بروید و با مشورت یکیدگر برای منزل تان خرید کنید و این مورد را کم کم به مسائل بزرگتر تعمیم دهید. توجه و اعتماد همسرتان را به سمت خودتان جلب کنید و از انجام دادن کارهایی که باعث کمرنگ شدن این اعتماد می شود پرهیز کنید.

اینکه بخواهید دائما در مورد اینکه به خانواده اش وابسته است یا آنها در زندگی تان دخالت می کنند با او بحث کنید بیشتر موجب می شود همسرتان فکر کند شما با خانواده اش دشمنی دارید یا به آنها و رابطه ی بین شان حسادت می کنید بنابراین سعی کنید در هر مسئله ای واقع بینانه رفتار کنید.

به هیچ عنوان به همسرتان سرکوفت نزنید و یا او را ملامت نکنید. در طی گفتگوهایتان تلاش کنید تا از احساسی که دارید حرف بزنید، اهمیت ندادن به بعضی چیزها را یاد بگیرید. یاد بگیرید آنچه را که مهم نیست و ارزشی ندارد اصلا بخاطر آن ناراحت شوید را رها کنید. حساس و زود رنج نباشید. در باره ی هر چیزی بحث نکنید قرار نیست وقتی در کنار خانواده ی همسرتان زندگی می کنید هر چیزی را که می شنوید جدی بگیرید و به آن پاسخ دهید.

گاهی اوقات لازم است یک گوشتان در باشد و دیگری دروازه. اگر مادر همسرتان سعی دارد تا در کارهای شما دخالت کند شما این کار را انجام ندهید، نشان بدهید که اصلا برایتان مهم نیست از مسائل خصوصی شان سر در بیاورید. سعی کنید حریم خصوصی بین خودتان و خانواده همسرتان را رعایت کنید تا انها هم متوجه شوند و این مسائل را رعایت کنند. وقتی کنار خانواده ی همسرتان زندگی می کنید نباید از همسرتان توقع داشته باشید که بین شما یا خانواده اش یکی را انتخاب کند.

قبول کنید که هم شما و هم خانواده اش برای او عزیز هستند و او نمی تواند یکی را انتخاب کند پس او را تحت فشار نگذارید چون ممکن است او را عصبانی کنید و او در میان عصبانیت حق را به خانواده اش بدهد و اوضاع بدتر شود. از این ناراحت نشوید که بدون شما به منزل مادر یا پدرش می رود گاهی نیاز است که مردان مثل زمان مجردی با خانواده شان خلوت کنند علاوه بر آن شوهرتان متوجه می شود که برایش تعیین تکلیف نمی کنید. حتی اگر بدی هم دیده اید هیزم در این آتش نریزید و تلاش کنید با مهربانی آتش اختلاف را خاموش کنید.

 

حالا که زندگی در کنار خانواده همسرتان را قبول کرده اید باید راهی پیدا کنید تا زندگی برایتان آرامتر شود یادتان باشد زندگی با خانواده ی همسر این مزیت را دارد تا شما پول پس انداز کنید تا در آینده برای خرید خانه ی رویایی تان اقدام کنید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.