چرایی رابطه دو فرد درازدواج
مقدمه :
براستی هدف شما در رابطه ازدواج چیست ؟ آیا آنها را برای خود تعیین کرده اید ؟
چنانچه پاسخ تان منفی است به آنها ( چیز مهم و مشخصی ) نخواهید رسید .
تنها این تصویر ذهنی ما ( از آنچه که میخواهیم به آن برسیم ) است که به ما امکان می دهد با همسرمان بمانیم و گذشته ها را به همراه یکدیگر پشت سر بگذاریم .
اما آیا بهترین تصویر ذهنی که از یک رابطه در ازدواج ، می توان ترسیم کرد و هدف را رسیدن به آن قرار داد چیست ؟
" به تغییر و رشد شخصی یکدیگر کمک کنیم و بتوانیم از یکدیگر بیاموزیم . و در این راستا معلم و آموزگار یکدیگر باشیم . "
این به آن معناست که هرگاه ( جفری ) شوهر می گوید :
" ( باربارا ) خانم ، احساس می کنم که سعی داری مرا کنترل کنی و به من اجازه نمی دهی با احساسات خود تماس برقرار کنم یا آنها را حس نکنم . احساس می کنم سعی می کنی مرا پردازش کنی و در حقم آموزگاری کنی و جواب ها را به من بدهی ، که البته این همان کاری است که خیلی زیاد هم انجامش می دهی . زیرا شغل تو اینست و با مردم این کار را می کنی . اما ( آیا ) می خواهی با من هم همین کار را بکنی ؟ "
در این طور وقت ها من دو راه بیشتر ندارم :
1-
اینکه بگویم : " این مزخرفات چیست ؟ "
( وبه احتمال زیاد ) او می گوید :
" آشغال عوضی ؛ چطور جرات می کنی این حرفها را به من بزنی ؟ سخت اشتباه می کنی . اصلا این خودت هستی که سراپا مشکلی !؟ "
2-
می توانم به خودم یادآوری کنم که ما برای این در زندگی بر سراه یکدیگر قرار گرفته ایم که به تغییر و رشد شخصی یکدیگر کمک کنیم و از یکدیگر بیاموزیم
.
شاید شوهر یا معشوقم ، آینه ای است که گوشه هایی پنهان از شخصیت مرا به من نشان می دهد . آن گوشه هایی را که همواره از نظرم پنهان مانده بود و حالا وقت آن رسیده است که به آنها نظری بیفکنم .
ممکن است از دیدن آن ها خیلی خوشحال نشوم و لذت نبرم . ممکن است بسیار سخت باشد که لبخند بزنم و از او تشکر کنم و بگویم : " عزیزم ؛ از تو برای این که نقطه ضعف های مرا به من نشان می دهی ممنونم ! "
این حقیقت محض است که
"
او آموزگار من است و باید چیزهای مهمی را که نیاز دارم بیاموزم ، او به من نشان می دهد و از این بابت که این اطلاعات و داده ها را در اختیارم می گذارد ، از او بسیار هم متشکر باشم . "
می دانم که کمی مشکل است همیشه در چنین خودآگاهی و حضور ذهنی سیر کنیم . گاهی اوقات عصبانی می شویم و از او به دلیل اینکه ضعف هایمان را به رخ ما کشیده است ناراحت می شویم . اما در جایی در ژرفای وجود خود می دانیم که حق با اوست و اینکه او راست می گوید .
این به ما امکان می دهد تا شنونده خوبی باشیم و حالت تدافعی به خود نگیریم و تصویر ذهنی خود را مجددا به یاد آوریم . او نیز همین طور هنگامی که هر دو مشترکا با یکدیگر چنین برخورد می کنیم ، به جای آنکه دشمن یکدیگر باشیم مثل دوتا دوست می شویم ؛
زیرا به خود می گوئیم :
ما به این د لیل با هم هستیم تا به یکدیگر کمک کنیم رشد کنیم و خود را صیقل دهیم . تو تمامی ضعف ها و کاستی هایم را به رخ من بکش ، من نیز ضعف ها و کاستی های تو را به تو نشان خواهم داد . این همان چیزی است که موافقت کردیم و قرار گذاشتیم که با هم انجام دهیم . نه اینکه چشمانمان را ببندیم و وانمود کنیم که همه چیز عالی است و من بی عیب و نقص هستم و تو نیز کامل و مطلوب هستی .
تمامی چیزهایی را که از آن ها رویگردان هستید و نمی خواهید به آنها نگاه کنید ، همسرتان به شما نشان خواهد داد .
" پس بهتر است گوش فرا دهید و به گفتنی ها ، اطلاعات و داده های گران بهایی که در شکایت های همسرتان از شما نهفته است دقت کنید . گاهی اوقات عشق ورزیدن به این معناست که نخست خود را نیز آنقدر دوست داشته باشیم که نیازهایمان را مطالبه کنیم . گاهی اوقات عشق ورزیدن به دیگران به این معناست که به رغم ضعف ها و کاستی هایشان آنها را همچنان دوست داشته باشیم . "
از آنجا که دو همسر پذیرفتند
" هر کدام زوایای پنهانی در شخصیت خود دارند که هرگز فرصت یا جرات پیدا نکرده اند تا در آینه ای خود را به تماشا بنشینند و ارزیابی واقع بینانه ای از آنها داشته باشند و اکنون خواهی نخواهی ، هر کدام آینه دیگری خواهد شد ، لذا در انجام رابطه ازدواج ، تعهداتی لازم است که هر کدام باید از دیگری انتظار داشته باشد "
و این تعهدات به این معناست که :
1-
من خود را متعهد می سازم تا آنجا که در توان دارم تلاش کنم تا بیاموزم ، چگونه انسان و همسری بهتر باشم .
و این بدان معناست که آنچه را در توان دارم به کار خواهم بست تا رابطه یا ازدواجی موفق داشته باشم
. با مطالعه ، مشاوره و ... نهایت تلاش خود را بکار خواهم گرفت تا نسبت به تمامی احساسات حل و فصل نشده خود آگاهی یابم و نقشی را که در مشکلات رابطه یا ازدواج بازی می کنم ، بشناسم و ببینم که چگونه در شکل گیری این مشکلات ، خود نیز سهیم بوده ایم .
متعهد خواهم شد برای تغییر و رشد شخصی خود اهدافی را قرار دهم و تعیین کنم و خود نیز به طرزی خود انگیخته برای رسیدن به آنهاغ تلاش کنم . به طوری که همسرم مجبور نباشد مدام مرا به این کار وادار سازد .
2
– خود را متعهد می سازم به لحاظ احساسی و عاطفی پذیرای همسرم باشم .
باز بودن احساسی و عاطفی بدین معنا نیست که به همراه یکدیگر تلویزیون نگاه کنید . بلکه بدین معناست که بفهمید چه احساسی دارید ( در صورت امکان ) و چنانچه نمی توانید با احساسات خود ارتباط یا تماسی برقرار کنید از راه انداختن بازی " حدس بزن و قایم موشک بازی روحی " خود داری کنید . به این معنا که همسرتان را وادار نمی کنید ذهن خوانی کند و سخت تلاش کند تا به جای شما احساسات شما را بفهمد . همسر شما کنسرو بازکن نیست که بخواهد به زور دل شما را باز کند تا سرانجام احساسات تان را بیرون بریزید . یا مدام مجبور باشد از شما سوال کند و بخواهد پرسشنامه های بلند بالایی را درباره احساسات خود پر کنید .
3
–
سومین عامل مهم در موفقیت روابط ، سخاوت روحی و احساسی است
. به این معنا که به خود بگوئید : " متعهد می شوم که با همسر خود به لحاظ احساسی یا روحی سخاوتمند باشم نه خسیس ! این به آن معناست که عشق خود را به او نشان خواهم داد . و نشان دادن به معنای محبت فیزیکی یا جسمانی ، و بیان گفتاری و کلامی نیز هست .
همگی ما نیاز داریم که دیگران به ما نشان بدهند که ما را دوست دارند و به ما عشق می ورزند . نیاز داریم این را از خود آنان بشنویم . عشق چیزی نیست که بخواهید آن را گدایی کنید . هرگز مجبور نیستید گدای عشق و محبت کسی باشید . لحظاتی در زندگی وجود دارند که احساس عشق چندانی از طرف دیگران نمی کنید ، اما در یک رابطه یا ازدواج هرگز به دنبال خرده نان کسی نباشید . هرگز به خرده محبتی دل خوش نکنید .
آخرین باری که شوهرتان به شما گفت : دوستتان دارد کی بود ؟ ماه گذشته ؟ آخرین باری که زنتان شما را بوسید کی بود ؟ دو هفته پیش ؟ شما استحقاق این را دارید که عشق سرتاسر پیرامون شما را فرا گرفته باشد . آن هم همیشه . چنانچه چنین عشقی را دریافت نمی کنید ، نخست از خود بپرسید که آیا خود به قدر کافی عشق می ورزید یا نه .
و در هر حال بدانید که
" شما این استحقاق را دارید که دوست داشته باشید و عشق بورزید . همین طور همسرتان . تمامی تلاش خود را به کار بگیرید تا بر روی این رابطه کار کنید . اما شما را به خدا وانمود نکنید که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد .
"
نتیجه :
وقت ارزشمند خود را هدر ندهیم . بسیاری از ما دچاراین توهم هستیم که قرار است تا ابد زنده باشیم . از این رو مهمترین کارهای زندگی خود را به تعویق می اندازیم و همواره به زمانی نامعلوم موکول می کنیم . به دیگران نمی گوئیم که چه احساسی نسبت به آنها داریم . به آنها نمی گوئیم چقدر دوستشان داریم و فراموش می کنیم که هر روز که از زندگی به ما داده می شود هدیه ای است بس گرانبها . و هرگز معلوم نیست ، آیا روز دیگری نیز به ما داده خواهد شد یا خیر ؟!
..........................................................................................
منبع : کتاب سفرعشق – خانم دکتر باربارا دی آنجلیس
محمد صالحی – 28/8/88 – بمناسبت روز ازدواج
http://mahsan.parsiblog.com
/