كفن كه اينجوري سخن ميگفته
بهتره اين شعرو چنين ميگفته
نه بهر مرده كه كارش تمومه
براي اونكه زندگيش حرومه
:
جانا دل از جهان كن دنيا وفا ندارد
با هيچكس شفقت اين اژدها ندارد
هركس كه دل بر او بست با درد و غصه پيوست
راحت زمكرش اينجا شاه و گدا ندارد
امروز يا كه فردا بايد ازين جهان رفت
چون وقت رفتن آيد چون و چرا ندارد
از هر طرف خدنگي ظالم بسويت آيد
تير دعاي مظلوم هرگز خطا ندارد
انصاف نباشد ما سير خفته باشيم
همسايه من و تو آب و غذا ندارد.